ماجرای طی الارض امام عسکری(ع)به گرگان

یکی از موضوعات مهمی که در بحث نبوت و امامت مطرح است، موضوع اعجاز یا معجزه است.

اگر کسی بپرسد: چرا پیامبران به معجزه نیاز دارند؟

در کوتاه سخن می توان گفت: به این دلیل که نبوت و پیامبری، بزرگ ترین منصب و مقامی است که به گروهی از پاکان بشریت داده شده است؛ این منصب بر جان و دل جامعه ها حکومت می کند؛ بدین جهت مدعیان دروغین و افراد شیاد، ممکن است آن را ادعا نموده و از آن سوء استفاده کنند. از این رو، اگر مردم سخن هر مدعی پیامبری را بپذیرند، هرج و مرج لازم آید و اگر هیچ یک را نپذیرند، نتیجه اش گمراهی و دور افتادن از رهنمودهای پیامبران واقعی است. بنابراین باید نشانه هایی همراه مدعیان حقیقی باشد تا امتیاز آنان را از مدعیان دروغین بنمایاند و آشکار سازد، و این همان موضوع «معجزه» است.

درباره امامت نیز سخن بالا به گونه ای قابل طرح است که در بحث های اعتقادی به تفصیل آمده است. اکنون اگر سؤال شود: چه تفاوتی میان کارهای خارق العاده دیگران با معجزات پیامبران و امامان(علیهم السلام) وجود دارد؟ در پاسخ به دو جمله کوتاه بسنده کرده و توضیح بیشتر را در کتاب های مربوطه می توان ملاحظه کرد:

.1بعضی از کارهای خارق العاده از افراد غیر مؤمن سر می زند؛ مانند مرتاضان که بر اثر انجام ریاضت هایی امور عجیب و غریبی انجام می دهند. اما کار آنان متکی به قدرت محدود بشری است، در حالی که معجزات پیامبران و امامان (علیهم السلام) بدون آن ریاضت ها و متکی بر قدرت بی پایان خداوند و نامحدود است.

.2اگر برای کسانی از اهل ایمان و فرزانگان کار خارق العاده ای رخ دهد و به قول معروف اهل «کرامت» باشند، این کار آنان توأم و همراه با ادعای پیامبری یا امامت نیست، در حالی که کار خارق العاده آن وقت نام «معجزه» به خود می گیرد که همراه با ادعای نبوت یا امامت باشد. یکی از راه های شناخت امامان (علیهم السلام) همین معجزات است، اگرچه راه های دیگری نیز برای شناخت آن بزرگواران وجود دارد.

در این نوشتار به جلوه ای از اعجاز امام حسن عسکری (علیه السلام) می پردازیم.
 
طی الارض امام (علیه السلام) به گرگان
 
سوم ربیع الثانی سالروز ورود و سفر امام حسن عسکری به جرجان استان گلستان فعلی و متبرک شدن این شهر به قدوم نازنین حضرت می باشد.

استان گلستان فعلی که در گذشته مشهور به جرجان و استرآباد بود , دارای یک شناسنامه روشن و تاریخ پر فراز و نشیبی ست که در آن وقایع مهمی رخ داد، که از جله آن می توان به طی الارض امام حسن عسکری به این سرزمین اشاره کرد.
 
بنا به گفته محدثین امام حسن عسکری آن زمان 23 سال سن داشتند.
)
روز جمعه سوم ربیع الثانی سال 255 هجری)

ظاهرا اولین محدثی که داستان واقعی ورود امام را به گرگان نقل کرده , قطب الدین راوندی از محدثین قرن 6 بود که در کتاب ( الخرائج و الجرائج) آورده است . بعدها محدثین دیگر از جمله علامه مجلسی در بحار الانوار, فخر الدین اردبیلی در "کشف الغمه فی معرفه الائمه " ,شیخ عباس قمی در منتهی الامال , محمد شریف رازی در کرامات الصالحین و . . .
 
راوندی به سند خود نقل کرده است که جعفر بن شریف جرجانی می گوید:

سالی عازم حج شدم و در «سامرّا» نزد امام عسکری(علیه السلام) رسیدم. شیعیان، مال زیادی را توسط من برای آن حضرت فرستاده بودند. خواستم از حضرت بپرسم که آنها را به چه کسی بدهم؟ اما پیش از این که چیزی بگویم، فرمود: آنچه با خود آورده ای به مبارک، خادم من بده!

من نیز چنان کردم. سپس گفتم: در گرگان شیعیانت به شما سلام می رسانند. فرمود: آیا بعد از اتمام مناسک حجّ به آنجا برمی گردی؟

گفتم: آری. فرمود: تو بعد از صد و هفتاد روز، به گرگان می رسی. و در آغاز روز جمعه، سه روز گذشته از ماه ربیع الآخر، به آنجا وارد می شوی. به آنها بگو که من نیز پایان همان روز، آنجا می آیم. برو که رهیافته ای! خدا تو را و آنچه با خود داری سالم نگه خواهد داشت. بر خانواده ات وارد می شوی و برای پسرت، شریف فرزندی به دنیا خواهد آمد، اسمش را صلت بن شریف بن جعفر بن شریف بگذار. و خداوند او را بزرگ می گرداند و از دوستان ما خواهد شد.

گفتم: ای فرزند رسول خدا! ابراهیم بن اسماعیل جرجانی از شیعیان شما است و بین دوستانت بسیار کار خیر انجام داده و هر سال بیش از صد هزار درهم از ثروت خود را به آنان می دهد.

فرمود: خدا به ابراهیم بن اسماعیل، به خاطر رفتارش با شیعیان ما پاداش دهد، گناهان او را بخشیده و فرزند سالمی به او روزی خواهد کرد که حق را می گوید، به او بگو که حسن بن علی گفت: نام پسرت را «احمد» بگذار.

آنگاه از پیش آن حضرت رفته و مناسک حج را انجام دادم. و خدا مرا سالم نگه داشت تا اینکه روز جمعه، از ماه ربیع الآخر، در ابتدای روز همچنان که امام (علیه السلام) فرموده بود، به گرگان رسیدم. دوستان و آشنایان برای تبریک به دیدارم آمدند. به آنها گفتم که امام حسن عسکری (علیه السلام) وعده داده است که تا پایان امروز اینجا بیاید، پس آماده شوید تا پرسش ها و حاجت های خود را از او بخواهید.

همین که نماز ظهر و عصر را خواندند، در خانه من گرد آمدند. به خدا سوگند! چیزی متوجه نشدیم جز اینکه امام آمد و وارد خانه شد. ابتدا او بر ما سلام کرد، آنگاه ما به استقبالش رفتیم و دستش را بوسیدیم.
سپس فرمود: من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که آخر همین روز به اینجا بیایم. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به سوی شما آمدم تا تجدید عهد نمایم. و اکنون در میان شما هستم تا پرسش ها و حاجت های خود را مطرح سازید.

نخستین کسی که پرسش نمود، «نضر بن جابر» بود. او گفت: ای فرزند رسول خدا! چند ماه است که چشمان پسرم آسیب دیده است، از خدا بخواه تا بینایی را به او برگرداند.

حضرت فرمود: او را بیاور، پس دست مبارکش را به چشمان وی کشید، بینایی او به حالت اول برگشت، آنگاه مردم یکایک می آمدند و نیازهای خود را مطرح می کردند و حضرت نیز برای آنها دعا می نمود و نیازهایشان را برآورده می ساخت. سپس حضرت، همان روز به سامرّا برگشت.(1)

 

پی نوشت:
1.موسوعة الامام عسکری (علیه السلام) ج 1، ص 335، رقم 350.
منبع:ابنا

معرفی ماه ربیع الثانی و فضیلت این ماه

امروز نخستین روز از ماه ربیع الثانی (ربیع الآخر) است. مهمترین واقعه در این ماه ولادت با سعادت امام حسن عسکری علیه السّلام پدر بزرگوار حضرت بقیه الله عجّل الله تعالی فرجه الشّریف می باشد.


روز ولادت امام عسکری علیه السلام دو ویژگی دارد هر چند برای روز ولادت امام یازدهم علیه السّلام حقّ مخصوصی به خود آن حضرت علیه السّلام می باشد، اما این روز را خصوصیت دیگری است از این جهت که آن بزرگوار، پدر بزرگوار امام حاضر در روزگار ما «ارواحنافداه» هستند. 

بر اساس آن چه در مفاتیح الجنان، فصل دهم و در اعمال ماه ربیع الثّانی ذکر شده مستحب است مومنین به شکرانه این نعمت عظیم این روز را روزه بدارند. (1) 

برای صاحب ولادت یعنی امام حسن عسکری علیه السّلام نیز خصوصیتی در بر آمدن حوائج اخروی می باشد. چه ائمّه معصومین علیهم السّلام هر چند که هر یک از آنها در تمامی حوائج بندگان خدا وسیله اند ولی هر یک از آنها را خصوصیتی برای پاره ای از حوائج خاص می باشد؛ چنان که دعای توسّل گواه این مدّعا است. خصوصیت این امام همام توسل جهت رفع حوایج اخروی است.(2) 

خصوصیت هر یک از معصومین علیهم السّلام در بر آمدن حوائج:

چنان که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و دختر گرامی آن حضرت علیها السّلام و دو سبط ارجمند او علیهما السّلام را خصوصیتی در حوائج متعلّقه به تحصیل طاعت و رضوان خدای جلّ جلاله و برای امیرالمومنین علیه السّلام اختصاص در انتقام از دشمنان و کفایت شرّ ستمکاران و برای امام سجّاد علیه السّلام در جور پادشاهان و وسوسه شیاطین و برای امام باقر وامام صادق علیهما السّلام در فریاد رسی بر امر آخرت و برای امام کاظم علیه السّلام در ترس از ناخوشی ها و بیماری ها و دردهااست. 

همچنین برای امام رضا علیه السّلام در نجات از هول و بیم سفرهای دریاها و صحراها و بیابان ها و برای امام جواد علیه السّلام در وسعت زندگی و بی نیازی از مردم و برای امام هادی علیه السّلام در قضاء مستحبّات و نیکی به برادران و کامل شدن طاعات و برای امام عسکری علیه السّلام در اعانت بر امر آخرت خصوصیتی ویژه می باشد. 
برای امام عصر و دادرس ما، حضرت امام مهدی علیه السّلام نیز در تمامی حاجات و نیازمندی ها و غیر آنها هر آنچه نام حاجت بر آن اطلاق شود، اختصاص و خصوصیتی است.(3)

وقایع ماه ربیع الثانی 

روز اول: قیام توابین 

روز هشتم:طبق مشهور،روز ولادت امام حسن عسکرى علیه السلام در سال 232 است.( بحارالانوار، جلد 50، صفحه 237) 

روز دهم:روز رحلت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در سال 201 (مطابق روایتى) است.( فروغى از کوثر (زندگى نامه حضرت فاطمه معصومه)انتشارات زائر، صفحه 32) 

روز شانزدهم:بنا بر نقلى، آغاز قیام مختار در کوفه، به خونخواهى شهیدان کربلا در سال 66 مى باشد(بحارالانوار، جلد 45، صفحه 333، حدیث 2) و برخى آغاز قیام او را چهاردهم ربیع الاوّل ذکر کرده اند.( تاریخ طبرى، جلد 4، صفحه 496) 

اگرچه حوادث مهمّ تاریخى این ماه کم است، ولى همین سه حادثه از یکسو یادآور یک روز سرور و شادى است که مایه خیر و برکت مى باشد و از سوى دیگر، روز اندوه، به خاطر رحلت کریمه اهل بیت، در سرزمین مقدّس قم است، و از سوى سوم یادآور روزی عبرت انگیز که با قیامى خونین،(قیام توابین) جنایتکاران حادثه کربلا، در مدّت بسیار کوتاهى تار و مار شدند، و نام ننگین آنان، براى همیشه همراه با نفرت و لعن و نفرین در صفحات تاریخ باقى مانددر روایات اسلامى و کتب دعا، اعمال زیادى براى این ماه ذکر نشده، فقط مرحوم سید بن طاووس، براى روز اوّل این ماه دعایى را ذکر کرده است که مى توانید در کتاب اقبال آن را بخوانید.(اقبال، صفحه 616) 

پی نوشت:
1- مفاتیح الجنان، فصل دهم اعمال ماه ربیع الثّانی 
2- المراقبات، ص 89 و90 
3- المراقبات، ص90

مرحوم حاج اسماعیل دولابی و تمثیل زیبای ظهور

مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل معرفت، درخصوص انتظار فرج تمثیل زیبائی دارند که نقل آن آموزنده است.آن مرحوم می‌فرمایند:

 

پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا را مرتب کنید تا من برگردم، خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند.
 
 
یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.
 
 
یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند.
 
 
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم.
 
 
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را.
می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد.
 
 
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش. نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید
 
 
هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین جاست.توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم.
 
 
آن بچه شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود.
 
وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد.
 
ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد.
 
زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش.
 
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش.
 
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن
 
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید.

معیارهای انتخاب همسر ازنگاه پیامبر(ص)

ازدواج در نگاه هر کس معیارهایی دارد. با این حال، معیارهایی که بزرگان دین معرفی کرده اند، سالم ترین و مطمئن ترین معیارها است.
شرط اول؛ ایمان
در اسلام شرط اول انتخاب همسر ایمان و تقوا معرفی شده است. دین بنیان خانواده را حفظ می کند و همسر باتقوا بیشتر از همسری که تقوای کمتری دارد، می تواند اعتماد و آرامش شما را تامین کند. بنابراین پرهیزگاری شرط اول ازدواج از نگاه ائمه و معصومین است. کسی که پایبند به دین نباشد هیچ ضمانتی وجود ندارد که به رعایت حقوق همسر و زندگی مشترک پایبند باشد. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که: وقتی کسی که به خواستگاری می آید و اخلاق و دین اش مایه رضایت است به او زن دهید که اگر چنین نکنید، فتنه و فساد زمین را پر خواهد کرد.(1)

در حدیث دیگری از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که: با زن به خاطر 4 چیز ازدواج می شود: مال و ثروتش، زیبایی اش، دینداری اش و اصل و نسب خانواده اش؛ و تو با زنان متدین ازدواج کن.(2)
حسن خلق
توصیه بعدی اسلام درباره ملاک های ازدواج، حسن خلق است. مردی در این زمینه با امام رضا (ع) مشورت نمود و عرض کرد: یکی از بستگانم از دخترم خواستگاری کرده ولی اخلاق بدی دارد. حضرت فرمود: اگر بدخلق است، دخترت را به ازدواج او در نیاور.(3) دینداری و اخلاق از مهمترین ملاک هایی است که باید هنگام انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرند و اگر این دو خصوصیت در کسی وجود نداشت، در ازدواج با او باید تردید کرد. حسن خلق به دارا بودن اخلاق های خوب مثل صداقت، عفت کلام، نگاه پاک، امانتداری، فروتنی، بخشندگی و در کنار آن دوری از اخلاق های بد نظیر تندخویی، بی وفایی، کینه و حسادت و... را شامل می شود.
وصلت خانوادگی
ازدواج یک پیوند خانوادگی است نه پیوند دو نفر. از سوی دیگر، خانواده اولین و مهم ترین ریشه هر فرد و آموزشگاهی است که او داشته هایش، خلق و خو، عادت ها و نگاهش به زندگی را از آنجا کسب کرده. بنابراین مهم است با خانواده ای سالم و اصیل وصلت کنیم. اصالت خانوادگی به معنای سلامت خانواده و خوشنام بودن آن ها است. نه ثروت و اصل و نسب و نام و فامیل. اسلام تأکید دارد که درباره سابقه خانوادگی همسر، تحقیق لازم صورت گیرد و به خصوص، مراتب ایمانی و اخلاقی آنها در نظر گرفته شود. زیرا این اصالت خانوادگی در زندگی جدید و نسل بعد تأثیر خواهد گذاشت. پیامبر (ص) در این رابطه می فرمایند: «برای نطفه های خود، بهترین را گزینش کنید. »
همتایی
کفویت در ازدواج هم همیشه مورد تاکید پیامبر اکرم(ص) و ائمه بوده است. کفویت به معنای تناسب و همتایی و هماهنگی در ویژگی های اصلی افراد است و در جنبه های ایمانی، فکری، اقتصادی، سنی، ظاهری، خانوادگی، فرهنگی، تحصیلی و... مطرح می شود. در اسلام تاکید زیادی بر کفویت اعتقادی شده است چرا که اعتقادات هر فرد درون مایه وجودی او را مشخص می کنند و تضاد در اعتقادات تنش های زیادی در زندگی در پی دارد. رسول خدا(ص) فرمودند: «مرد مۆمن، کفو و همتای زن مۆمن است؛ و مرد مسلمان، همتای زن مسلمان.»(4)
بر این اساس بود که پیامبر (ص)، حضرت علی (ع) را برای همسری دختر خود انتخاب نمودند. بعضی روایات همچنین کفویت را شامل دو چیز دانسته‌اند: یکی عفت ناشی از ایمان و اعتقاد و دیگری تأمین امکانات زندگی.
سلامت
سلامت جسم و روح در ازدواج همیشه مورد تاکید اسلام بوده است. امام صادق(ع) از رسول اکرم (ص) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: «از ازدواج با احمق بپرهیزید که هم نشینی با او مایه اندوه و بلاست.» (5)
احادیثی از پیامبر اکرم (ص) درباره ازدواج:
*
مراسم ازدواج را آشکار برگزار کنید و خواستگاری را پنهان.(6)
*
بهترین ازدواج‌ها ها آن است که آسان تر انجام گیرد.(7) درباره افزایش روزی پس از ازدواج احادیث دیگری هم از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است. ایشان می فرمایند: زن بگیرید؛ زیرا که ازدواج کردن روزی شما را بیشتر می کند.(8)
*
مردان عزب خود را زن دهید؛ زیرا با این کار خداوند اخلاق آنان را نیکو می گرداند و روزیهایشان را زیاد می کند و بر جوانمردی های آنان می افزاید.(9)
در اسلام هیچ بنایی ساخته نشد، که نزد خدای عزوجل محبوبتر و ارجمند تر از ازدواج باشد.(10)
هر جوانی که در دوره جوانی خود ازدواج کند، شیطانش فریاد بر آورد که: وای بر او دین خود را از گزند من حفظ کرد .(11)
دو رکعت نمازی که ازدواج کرده می خواند، برتر از هفتاد رکعت نمازی است که فرد عزب می خواند .(12)


پی نوشت ها:

1_(نهج الفصاحه ، ح247)

2_(کنز العمال . ح44602)

3_( وسائل الشیعه، ج14،ص54).

4_(وسائل الشیعه، ج14، ص44)

5_(جعفریات، ص 92)

6_(کنز العمال . ح44532)

7_(نهج الفصاحه ، ح248)

8_(بحار الانوار . ج103 0ص217)

9_(بحار الانوار . ج103 0ص222).

10_ (بحار الانوار . ج103 0ص222)

11_(کنز العمال . ح44441)

12_(بحار الانوار . ج103 0ص219).

 منبع:تبیان

فهرست دارایی‌های امام خمینی (ره)

صورت دارایی های امام خمینی(1) نزد دیوان عالی کشور به شرح زیر اعلام گردید:

نام: روح الله - نام خانوادگی: مصطفوی معروف به خمینی - شماره شناسنامه 2744 - محل صدور: خمین - سِمَت: روحانی.

 (الفدارایی غیر منقول (با ذکر مشخصات):

-1یک باب منزل مشتمل بر بیرونی و اندرونی در قم، محله باغ قلعه که معروف است.

2 -2قطعه زمینی است ارث پدری است و به حسب اطلاع حضرت آقای پسندیده مشاع است بین اینجانب و معظمٌ له و ورثه مرحوم اخوی(آقای هندی) که اجاره سهمیه اینجانب از قرار اطلاع آقای اخوی، سالی چهار هزار ریال است که داده نمی شود.(2)

 (بدارایی منقول اعم از نقدی، موجودی یا سپرده بانکی، سهام و اموال غیرمنقول دیگر با ذکر قیمت تقریبی:

-1وجه مختصری است در تهران که نذورات و هدایای شخصی است.

-2اثاث منزل ندارم، مختصر اثاثی است در قم و تهران، مِلک همسرم می باشد.

دو قطعه قالی در منزل است، داده اند که اگر خواستم بابت خمس حساب کنم، و مال اینجانب و ورثه نیست باید به سادات فقیر بدهند. چند جلد کتاب، بقیه کتبی است که در زمان شاه مخلوع به غارت رفت و نمی دانم چقدر است و چند جلد کتاب که در مدتی که در تهران هستم از طرف مؤلفین هدیه شده است که قیمت تقریبی آن را نمی دانم، ولی قدر قابلی نیست، اثاثی که در منزل مسکونی فعلی در تهران است مِلک صاحبان منزل است، احمد اطلاع دارد.

-3کلیه وجوهی که در بانکها یا در منزل یا نزد اشخاص است که آقای پسندیده مطلع هستند، به استثنای وجه مختصری که اشاره شد، وجوه شرعیه می باشد و مِلک اینجانب نیست، و ورثه اینجانب در آنها حقی ندارند و تکلیف آنها را به حسب وصیت تعیین نموده ام.

تاریخ 24 دی ماه 1359

7 ربیع الاول 1401

روح الله الموسوی

پی نوشت:

صحیفه امام، ج13، 524-523

1-اعلام میزان داراییها، توسط امام خمینی بر اساس اصل 142 قانون اساسی صورت گرفته است که علاوه بر وضعیت زندگی ساده و بی پیرایه معظمٌ له، نشانه تقید ایشان به اجرای مفاد قانون نیز می باشد. اصل 142 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چنین است: «دارایی رهبر یا اعضای شورای رهبری، رئیس جمهور، نخست وزیر، وزیران و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت، توسط دیوانعالی کشور رسیدگی می شود که برخلاف حق افزایش نیافته باشد».

-2به موجب حکم مورخ 26/12/1362، امام خمینی سهم موروثی خویش در خمین را به فقرای این شهر بخشیده و واگذار نمود.

 

منبع:شبستان

کلید همه بدی‌ها چیست؟

 
مدیریت خشم در اسلام بسیار مهم و ارزشمند دانسته شده است؛ چراکه خشم عامل بسیاری از مشکلات برای فرد و جامعه است. از این رو یکی از معیارهای انتخاب دوست در اسلام، اعتدال در خشم دانسته شده است.

 برخی کارها و اقدامات به شدت از سوی بزرگان دینی مورد نکوهش و سرزنش قرار گرفته‌اند و آن به خاطر عواقب و آثار مخرب و منفی است که این گناه بر روی فرد و جامعه می‌گذارد. یکی از این صفات زشت و ناپسند ” خشم و غضب” است.

 چنان که آیات و روایات بیان کرده‌اند، خشم و شیطان دوستان یکدیگرند و کسی که با انسان زود خشم رفاقت می‌کند، قرین بدی از جنس شیطان برای خود برگزیده است. خداوند از کسانی که خشم خویش را مهار کنند، به “محسن” یاد می‌کند. در حقیقت مهار خشم و عفو دیگران و رفتارهای آنان، نوعی احسان است و آدمی را به مقام احسان می‌رساند۱″.

 امام باقر(ع) در این زمینه می‌فرماید: “غضب، آتش پاره‌ای از شیطان که در باطن فرزند آدم است و چون کسی از شما عصبانی شد، چشم‌های او سرخ می‌شود و باد به رگ‌های او می‌افتد و شیطان در وجودش داخل می‌شود۲″. البته اگر انسان تحت تأثیر شیطان قرار گیرد، ممکن است هرگونه گناه و کار ناشایستی مرتکب شود.

 امام صادق(ع) نیز در حدیثی فرمودند: “خشم کلید همه بدی‏‌هاست۳″.

 همچنین رسول خدا(ص) با برشمردن نشانه‌های خردمندی، می‌فرمایند: “شش چیز است که با آنها خردهای مردم سنجیده می‏‌شود: بردباری در هنگام خشم، شکیبایی به گاه ترس، میانه‏‌روی به هنگام خواهش و میل، ترس از خدا در همه حال، خوش مدارا کردن و کمیِ جدال۴″.

 امام صادق(ع) نیز در جایی دیگر فرمودند: “هیچ بنده‏‌ای خشم خود را فرو نخورد، مگر این که خداوند عز و جل بر عزّت او در دنیا و آخرت افزود۵″.

 در روایتی از امام باقر(ع) یکی از مهم‌ترین برکات خویشتن داری در حالت خشم، نجات از آتش دوزخ بیان شده است. ایشان در این باره می‌فرمایند: ” هر کس در هنگام خشم و غضب مالک نفس خویش باشد، خداوند متعال بدن او را بر آتش جهنم حرام خواهد کرد۶″.

 

 

منابع احادیث:

۱- سوره آل عمران، آیه ۴۳۱

۲- معراج السعاده، ص ۶۲

۳- کافی، ج۲، ص ۳۰۳، ح۳؛ دانش‏نامه عقاید اسلامی، ج ۹، ص ۲۸۰٫

۴- غررالحکم: ۵۶۰۸ منتخب میزان الحکمة: ۳۹۴

۵- الکافی: ۲ / ۱۱۰ / ۵ منتخب میزان الحکمة: ۳۷۸

۶- تفسیر البرهان.ج .۴ ص ۸۲۸٫ سیدهاشم بحرانی

9 ربیع الاول امتدادغدیروآغازامامت امام زمان

روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق، امام حسن عسکری(ع) پس از اینکه نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری که 8 روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسید. این حادثه در شرایطی روی داد که امام یازدهم افزون بر اینکه مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده کرده بود، شب پیش از شهادتشان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری کردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود.

عثمان بن سعید عمری، به نمایندگی از حجت بن الحسن(ع) متصدی غسل و کفن و دفن حضرت شد و براساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان(ع) با کنار زدن عمویش جعفر که قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند.

حکومت عباسی از مدت ها پیش براساس سخن رسول الله(ص) و امامان معصوم(ع) مبنی بر اینکه مهدی فرزند امام حسن عسکری(ع) است، امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی امام یازدهم با پنهان نگه داشتن خبر ولادت فرزندش این نقشه را باطل کرده بود. پس از شهادت امام کم کم خبر فرزندی به نام مهدی(ع) پخش شد و تلاش چند باره خلیفه عباسی برای یافتن امام مهدی(ع) به نتیجه نرسید.

عثمان بن سعید، نائب اول امام بود و با آغاز غیبت ولی عصر(ع) توقیعات حضرت را به شیعیان می رساند. از همین زمان بود که شیعیان برای نخستین بار طعم غیبت را چشیدند. آغاز غیبت صغرا مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی(ع) بود تا مردم آرام آرام با مفهوم تلخ و دردناک غیبت آشنا شده، بتوانند تا آن زمان که به اشتباه خود پی می‌برند و به وظایف خود در برابر امامان آگاه می‌شوند، همچنان دیندار بمانند. در دوران غیبت صغرا 4 نایب خاص، امر وساطت میان امام(ع) و شیعیان را به عهده داشته و چنان‌که خواهیم دید، همه آنها معروف و سرشناس بوده‌اند. آنان احکام دین را از وجود اقدس امام زمان(ع) گرفته و در اختیار شیعیان می‌گذاشتند. سؤالات [کتبی و شفاهی] ایشان را به حضور امام زمان(ع) برده و سپس پاسخ را به شیعیان می‌رسانیدند و همچنین، وجوه شرعی شیعیان را با وکالتی، که از امام داشتند، می‌گرفتند [و به حضرت تحویل می‌دادند یا با اجازه ایشان مصرف می‌کردند] آنان جمعی بودند که امام حسن عسکری(ع) در زمان حیات خود عدالتشان را تأیید فرمود و همه را به عنوان امین امام زمان(ع) معرفی کرد و بعد از خود، ناظر املاک و متصدی کارهای خویش گردانید، و آنها را با نام و نسب به مردم معرفی نمود.

اینها، همه دارای عقل، امانت، وثاقت، دِرایت، فهم و عظمت بودند. 

امامت کودک
مسأله خلافت و امامت در اسلام، تنها براساس لیاقت و شایستگی افراد بوده و سن و سال هیچ تأثیری نداشته است. پیامبر اکرم(ص) در سال سوم هجرت بعد از دعوت خویشان خود به اسلام، علی(ع) را که نوجوانی پیش نبود به خلافت و وصایت منصوب کرد و به قوم خود دستور داد که از او اطاعت کنند. همچنین در واقعه مباهله با نصارای نجران، آن حضرت امام حسن و امام حسین(ع) را درحالی که کودک بودند به همراه خویش برد. شیخ مفید در این‏باره می‏نویسد: پیامبر همراه حسنین در حالی که طفل بودند با نصارا مباهله کرد. بعد از آن، این امر هیچ گاه سابقه نداشت. این وقایع و شواهد بسیار دیگر تاریخی، دلایلی است که امامت حضرت ولی عصر(ع) را در سن کودکی تأیید می‏کند.

امامت و نبوت کودک از نگاه قرآن

قرآن مجید در آیه 12 سوره مریم، درباره نبوت حضرت عیسی(ع) می‏فرماید: "ای یحیی تو کتاب آسمانی را به قوت فراگیر، و ما فرمان نبوت در کودکی به او دادیم".

همچنین خداوند در همان سوره بااشاره به سخن گفتن حضرت عیسی در گاهواره، نبوت او را تأیید می‏کند.

فخر رازی در تفسیر خود درباره حکمی که خداوند به حضرت یحیی داد می‏گوید: "مراد حکم، همان نبوت است؛ زیرا خداوند عقل او را در کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد و این بدان جهت است که خداوند، حضرت یحیی و عیسی را در کودکی به رسالت مبعوث کرد، برخلاف حضرت موسی و محمّد که در بزرگ سالی مبعوث شدند؛ از این رو چه مانعی دارد که خداوند این دوران را بر عده‏ای کوتاه سازد و حضرت مهدی(ع) را در کودکی حکمت و امامت عنایت فرماید. 

چرا کودک امام باشد؟

چه ضرورتی دارد که امام، کودک باشد؟ این امر برای آن است که بدانیم، امامت، ازسوی خداست؛ چراکه اگر امامان تنها در بزرگسالی به مقام امامت می‏رسیدند ممکن بود تصور شود مقامات و کمالات آنان، اکتسابی است؛ اما با امامت کودک چنین گمانی برده نمی‏شود، اگر طفلی، به فضیلت امامت رسید، بدون شک می‏یابیم که او ازسوی خداوند متعال به چنین مقامی رسیده است.

ازسوی دیگر، این امر برای آن است که بدانیم مقام و منزلت، بر اساس لیاقت است نه بزرگی سن، چنان که در تاریخ زندگی پیامبر(ص) آورده‏اند که ایشان فرماندهی سپاه خود را به اُسامه بن زید که جوانی 19 ساله بود واگذار کردند درحالی که عده‏ای از صحابه به برکناری او معتقد بودند، پیامبر به دلیل لیاقت او، به فرماندهی‏اش اصرار داشت.

امامت، یعنی نایب شدن از پیامبر و پذیرش ریاست بر تمام اشیا و موجودات، با شروطی پدید می‏آید که نمی‏توان آنها را از راه رنج، ریاضت، عبادت و تحصیل در تمام عمر به دست آورد. پس تعیین امامت فقط با خداوند عزوجل است که هرکه را خواست تربیت کند، حکمت بیاموزد و قابل ریاست و امامت کند؛ البته در نزد خداوند، انسان کوچک و بزرگ در این مسئله یکسان است. 

نهم ربیع الاول، سالروز آغاز امامت حضرت ولی عصر(ع) در حقیقت امتداد غدیر بلکه خود غدیری دیگر است. باید در این چنین روزی با امام زمان(ع) براساس مفاد روایات و دعاها به ویژه دعای "عهد" پیمانی دوباره بست معرفت، محبت، ولایت و اطاعت برخی از اصول این پیمان نسبت به حضرت صاحب الزمان(ع) است.

ولایت امام زمان(ع) به عنوان سرپرستی و حاکمیت وی بر افراد جامعه است و این ولایت رکن و اساس دین و کلید گشایشگر و راهنمای انسان مسلمان در همه ابعاد دین است.

معرفت، محبت و ولایت امام(ع)، زمینه‌ساز عهد و پیمان با ایشان است، چراکه عشق و ولایت بدون مسئولیت پذیری هوسی بیش نیست. عهد، التزام و نوعی تعهد پذیری در مقابل شخص یا کاری می‌باشد و باید خود را به وظایفی که نسبت به امام زمان(ع) داریم ملتزم سازیم و با ایشان برای انجام آرمان‌هایش عهد ببندیم و کسانی می‌توانند در عصر ظهور به این عهدها عمل کنند که در عصر غیبت به پیمان خود با امام عصر(ع) عمل کرده باشند. عهد و اطاعت، تجلی و نمود عشق و محبت است و زمینه‌سازی برای ظهور ایشان، بسط عدالت و فرهنگ عدل پذیری در جامعه و نهادینه کردن آن است.

شیعه نیوز

نصیحت لقمان/راه رسیدن به بهشت رضوان

لقمان حکیم در نصیحت به فرزندش راه به دست آوردن رضایت خدا و رسیدن به بهشت را اطاعت خداوند دانسته است.

 امام جعفر صادق(ع) در بیان نصایح لقمان به پسرش:

 هر کس خدا را اطاعت کند، از او می‌ترسد.

و هر کس از خدا بترسد، او را دوست می‌‏دارد.

و هر کس خدا را دوست بدارد، از فرمانش پیروى می‌کند.

و هر کس از خدا پیروى کند، بهشت و رضاى او را از آن خود می‌سازد.

و هر کس به دنبال رضاى الهى نباشد، به آسانى، خود را مشمول خشم الهى می‌گرداند.از خشم خدا به خدا پناه می‌بریم!

 متن حدیث:

الإمام الصادق علیه السلام ـ فیما وَعَظَ لُقمانُ ابنَهُ ـ: مَن أطاعَ اللّه‏َ خافَهُ ، ومَن خافَهُ فَقَد أحَبَّهُ ، ومَن أحَبَّهُ اتَّبَعَ أمرَهُ ، ومَنِ اتَّبَعَ أمرَهُ استَوجَبَ جَنَّتَهُ ومَرضاتَهُ ، ومَن لَم یَتَّبِع رِضوانَ اللّه‏ِ فَقَد هانَ عَلَیهِ سَخَطُهُ . نَعوذُ بِاللّه‏ِ مِن سَخَطِ اللّه‏ِ.

پی نوشت:
«بحارالأنوار،جلد ۱۳ صفحه ۴۱۲/ تفسیرالقمّی ج ۲ص۱۶۲»

15 توصیه سلامتی از امام رضا (ع)

از نخستین کسانی که در زمینه علم پزشکی کتاب نوشته اند، امام علی بن موسی الرضا علیه السلام است . امام وقتی به سوی طوس می آمدند، در نیشابور در مجلس مأمون با جماعتی از فلاسفه و پزشکان، چون یوحنا بن ماسویه و جبرئیل بن یخشوع و ابن بهله هندی و دیگر کسان گرد آمدند و سخن از طب به میدان آمد . وقتی مأمون در این باره از امام علیه السلام پرسش کرد،‌ حضرت فرمود : ((برای من به مرور زمان تجربیاتی حاصل گشته که آن را برای شما می نویسم)).

حضرت علیه السلام،‌ کتابی را درباره امور پزشکی نوشت و برای او فرستاد و مأمون دستور داد تا آن را با آب طلا بنویسند؛ از این رو به ((رساله ذهبیه)) موسوم گردید .

رساله ذهبیه امام رضا علیه السلام، مجموعه بیانات ارزشمند علمی و پزشکی امام است که در آن با شرح خواص غذاها و نوشیدنیها،‌ راه کارهای به زیستی و بهداشت و سلامت را به انسان می آموزد و ضمن توجه به تکنیک های مقابله با بیماری ها و آسیب های روحی و روانی،‌ این مسائل را نقد و بررسی نیز می کند. بخشی از آن رساله گرانمایه نیز به بحث درباره اهمیت حیاتی حجامت و قصد (شکافتن رگ بیمار) پرداخته و این راهکار حیاتبخش را درمانگر بسیاری از بیماری های لاعلاج عنوان کرده است.

قسمتی از سخنان گوهر بار حضرت امام رضا علیه السلام را در مورد رعایت نکات بهداشتی و حفظ سلامتی بدن :

1. کسی که نمی خواهد معده اش آزار و آسیب ببیند ، موقع غذا خوردن آب ننوشد . کسانی که هنگام غذا خوردن آب می نوشند ،‌ دستگاه هاضمه را از ابتدای کارش ،‌ از کار باز می دارند. این افراد به عارضه ضعف دستگاه گوارشی مبتلا خواهند شد؛‌ زیرا نوشیدن آب در اول غذا،‌ معده را از هم باز می کند و عارضه گشادی معده می آورد .

2. آنان که می خواهند از بیماری بواسیر و رنج روده ای و درد قسمت پشت بدن در امان باشند،‌ هر شب ده دانه خرمای برشته شده را با روغن گاو بخورند .

3. کسی که نمی خواهد از درد مثانه بنالد ،‌ حتی نباید یک لحظه هم ادرارش را نگاه دارد،  اگر چه بر پشت اسبی سوار شده باشد .

4. کسانی که به ضعف حافظه دچارند،‌ بهتر است همه روزه هفت مثقال کشمش سیاه ناشتا بخورند و نیز سه تکه زنجبیل که در عسل خوابانده اند (زنجبیل پرورده) با کمی خردل ضمن غذای روزانه خود بخورند. برای تقویت نیروی فکری خوبست که همه روزه سه دانه هلیله با نبات کوبیده بخورند .

5.از افراط در خوردن تخم مرغ بپرهیزید زیرا این افراط کبد را از عمل منظم باز می دارد و در سر و معده بادهای زیان بخشی بوجود می آورد.

6. هر کس می خواهد در فصل زمستان از بیماری سرماخوردگی در امان بماند،‌ همه روزه سه قاشق عسل بخورد. آن دسته از عسل ها که وقتی جلوی بینی می گیرید، بوی تندش شما را به عطسه وا می دارد یا عسلی که آدم را دچار بی حالی و سستی می کند و آن عسلی که زبان آدم را می سوزاند، عسل های خوبی نیستند.

7. در فصل زمستان گل نرگس ببویید، بوییدن این گل را به طور دائم انجام دهید تا از شرّ سرما خوردگی در امان بمانید. همچنین استشمام سیاه دانه آدمی را از سرما خوردگی ایمن می دارد .

8. برای جلوگیری از گرما زدگی در روزهای تابستان، ضمن پرهیز از آفتاب خوردن، روزی یک عدد خیار فایده فراوانی دارد .

9. کسانی که می خواهند از سردرد و باد شکم در امان باشند، ماهی تازه بخورند. این کار را هم در فصل زمستان و هم در تابستان انجام دهند؛ زیرا ماهی تازه برای پیشگیری از این گونه دردها بسیار سودمند است .

10. آنان که می خواهند همیشه با نشاط باشند،‌ تا می توانند از شام بکاهند و شبها سبک بار به رختخواب بروند .

11. کسانی که نمی خواهند گوش هایشان سست و فرو آویخته باشد یا اینکه از افتادن و بزرگ شدن لوزه های خود بیمناک هستند، بهتر است هر وقت که شیرینی می خورند، به دنبالش اندکی سرکه غرغره کنند .

12. کسانی که می خواهند از ابتلا به مرض یرقان در امان بمانند، در فصل تابستان به اتاق های در بسته و دم کرده و بدون تهویه وارد نشوند و همچنین در فصل زمستان یکباره از اتاق گرم به هوای سرد نروند، بلکه صبر کنند تا بدنشان با هوای مأنوس شود.

13.آنان که از بادهای دردناک و شدید در بدن خود می ترسند،‌ هفته ای یکبار سیر بخورند.

14. آنان که به دندان خود علاقه مند هستند قبل از خوردن شیرینی، کمی نان بخورند؛ زیرا خرده های نان میان دندان ها را پر می کند و نمی گذارد مواد شیرین به آن ها آسیب برساند .

15. آنان که می خواهند غذایشان زود هضم شود و دستگاه هاضمه شان کار خود را به آسانی انجام دهد، هر وقت که می خواهند با شکم سیر به رختخواب بروند، به پهلوی راست بخوابند و پس از مدتی به پهلوی چپ بغلتند تا به خواب راحت فرو روند .

یاس طلائی

برخی بیانات رهبر معظم انقلاب در خصوص فتنه 88 و حماسه 9 دیماه 88  

حجت بر همه تمام شد

یك نكته را هم به جوانان عزيز انقلابى، به فرزندان عزيز انقلابى خودم، به فرزندان بسيجى - از زن و مرد - عرض بكنم: جوانان از اطراف و اكناف كشور، از آنچه كه تهتّك بيگانگان از ايمان دينى به گوششان ميخورد يا با چشمشان مى‌‌‌‌بينند، عصبانى هستند؛ وقتى مى بينند روز عاشورا چگونه يك عده‌‌‌‌اى حرمت عاشورا را هتك ميكنند، حرمت امام حسين را هتك ميكنند، حرمت عزاداران حسينى را هتك ميكنند، دلهاشان به درد مى‌‌‌‌‌آيد، سينه‌‌‌‌‌هاشان پر ميشود از خشم؛ البته خوب، طبيعى هم هست، حق هم دارند؛ ولى ميخواهم عرض بكنم جوانهاى عزيز مراقب باشند، مواظب باشند كه هرگونه كار بى رويه‌‌‌اى، كمك به دشمن است. اينجا جوانها تلفن ميكنند - ميفهمم من، ميخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه ميكنند، هر روز مى آورند، من نگاه ميكنم - مى بينم همين طور جوانها گله‌‌‌‌‌مند، ناراحت و عصبانى؛ گاهى هم از بنده گله ميكنند كه چرا فلانى صبر ميكند؟ چرا فلانى ملاحظه ميكند؟ من عرض ميكنم؛ در شرائطى كه دشمن با همه‌‌‌ى وجود، با همه‌‌‌‌ى امكاناتِ خود درصدد طراحى يك فتنه است و ميخواهد يك بازى خطرناكى را شروع كند، بايد مراقبت كرد او را در آن بازى كمك نكرد. خيلى بايد با احتياط و تدبير و در وقت خودش با قاطعيت وارد شد. دستگاه‌‌‌‌هاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هيچگونه تخطى از قانون، بايستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگيرد؛ اما ورود افرادى كه شأن قانونى و سمت قانونى و وظيفه ى قانونى و مسئوليت قانونى ندارند، قضايا را خراب ميكند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لايجرمنّكم شنئان قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى». بله، يك عده‌‌‌‌اى دشمنى ميكنند، يك عده‌‌‌‌اى خباثت به خرج ميدهند، يك عده اى از خباثت‌‌‌كنندگان پشتيبانى ميكنند - اينها هست - اما بايد مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخى از قضايا بشود، بى‌‌‌‌گناهانى كه از آنها بيزار هم هستند، لگدمال ميشوند؛ اين نبايد اتفاق بيفتد. من برحذر ميدارم جوانهاى عزيز را، فرزندان عزيز انقلابىِ خودم را از اينكه يك حركتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چيز بر روال قانون.

مسئولين كشور بحمداللَّه چشمشان هم باز است، مى‌‌‌‌بينند؛ مى‌‌‌‌بينند مردم در چه جهتى دارند حركت ميكنند. حجت بر همه تمام شده است. حركت عظيم روز چهارشنبه‌ى نهم دى ماه حجت را بر همه تمام كرد. مسئولين قوه‌‌‌‌‌ى مجريه، مسئولين قوه‌‌‌ى مقننه، مسئولين قوه‌‌‌‌ى قضائيه، دستگاه‌‌‌هاى گوناگون، همه ميدانند كه مردم در صحنه‌‌‌اند و چه ميخواهند. دستگاه‌‌‌‌‌‌ها بايد وظائفشان را انجام بدهند؛ هم وظائفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنيت و اينها، هم وظائفشان در زمينه‌‌‌ى اداره‌‌‌‌‌‌ى كشور.

بيانات در ديدار مردم قم در سالگرد قيام نوزدهم دى ماه 19/10/1388

*****************************

 راه انقلاب این است

بدخواهانى كه سى سال است عليه اين انقلاب و عليه اين مردم هر كارى توانستند، كردند، اينها هم فرصت را مغتنم شمردند و با تبليغاتِ خودشان وارد ميدان شدند. بيش از اين، كارى نميتوانستند بكنند. اگر آمريكائى‌ها و انگليسى‌ها و صهيونيستها ميتوانستند نيرو وارد خيابانهاى تهران بكنند، يقين بدانيد ميكردند. اگر برايشان امكان داشت كه با حضور وابستگان و مزدوران خودشان از خارج، عرصه را آنچنان كه ميخواهند، هدايت كنند، ميكردند. منتها ميدانستند كه اين كار به ضررشان تمام ميشود. تنها كارى كه ميتوانستند بكنند، اين بود كه در صحنه‌ى تبليغات، در صحنه‌ى سياست جهانى، از آشوبگر، از اغتشاشگر حمايت كنند. رؤساى جمهور كشورهاى مستكبر در اين قضيه وارد ميدان شدند؛ اغتشاشگران خيابانى و خرابكارانى را كه با آتش زدن ميخواهند موجوديت خودشان را نشان بدهند، ملت ايران ناميدند؛ شايد بتوانند اوضاع را آنچنان كه طبق ميل خودشان است، در افكار عمومى دنيا و كشورمان تصوير و ترسيم كنند؛ اما شكست خوردند.

قوى‌ترين و آخرين ضربه را ملت در روز نهم دى و بيست و دوى بهمن وارد كرد. كار ملت ايران در بيست و دوم بهمن، كار عظيمى بود؛ نُه دى هم همين جور. يكپارچگى ملت آشكار شد. همه‌ى كسانى كه در عرصه‌ى سياسى به هر نامزدى رأى داده بودند، وقتى ديدند دشمن در صحنه است، وقتى فهميدند اهداف پليد دشمن چيست، نسبت به آن كسانى كه قبلاً به آنها خوشبين هم بودند، تجديد نظر كردند؛ فهميدند كه راه انقلاب اين است، صراط مستقيم اين است. در بيست و دوى بهمن، ملت همه با يك شعار وارد ميدان شدند. خيلى تلاش كردند، شايد بتوانند بين ملت دودستگى ايجاد كنند؛ اما نتوانستند. و ملت ايستاد؛ اين پيروزى ملت بود. از بيست و دوم خرداد تا بيست و دوم بهمن - هشت ماه - يك فصل پرافتخار و پرعبرتى براى ملت ايران بود؛ اين يك درس شد. آگاهى جديدى به وجود آمد. فصل تازه‌اى در بصيرت ملت ايران گشوده شد. اين يك زمينه‌ى بسيار مهمى است. بايد بر اساس اين زمينه، حركت كنيم.

بيانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوي  01/01/1389

****************************

 لحظه‌ی نیازها

شوراى شما بحمدالله اين خصوصيت را داشته است. دلائل زيادى هم براى اين هست؛ آخرى‌اش همين نهم دى است؛ قبلش - ده سال قبل از اين - 23 تير است كه اشاره فرمودند؛ آن روز هم نياز لحظه‌ها بود؛ اين يك كار متعارف و معمولى نبود. راهپيمائى مردم در بيست و دوى بهمن با همه‌ى عظمتى كه دارد - كه حالا عرض خواهم كرد - يك كار متعارف است، يك كار روان‌شده است، شناخته‌شده است، متوقع است كه انجام بگيرد و انجام ميگيرد؛ اما بيست و سه‌ى تير در سال 78، يك كار متعارف نبود، يك كار متوقع نبود؛ اهميت داشت كه اين مجموعه بداند و بفهمد كه اين كار در آن شرائط، لازم است و آن را انجام بدهد. كار نهم دى ماهِ امسال هم همين جور بود. شناختن موقعيت، فهميدن نياز، حضور در لحظه‌ى مناسب و مورد نياز؛ اين اساس كار است كه مؤمن بايد اين را هم با خود همراه داشته باشد تا بتواند وجودش مؤثر بشود؛ آن كارى را كه بايد انجام بدهد، بتواند انجام بدهد. خوب، الحمدلله شوراى هماهنگى تبليغات اين خصوصيت را داشته است، نشان داده است؛ هم در دهه‌ى اول، در اوضاع و احوال گوناگون آن دهه - در دوران دفاع مقدس، قبل از دفاع مقدس، بعد از دوران دفاع مقدس - هم بعد از رحلت امام در مناسبتهاى مختلف كه قله‌هائى را در تاريخ ما به وجود آورد. يكى از اين قله‌هاى فراموش نشدنى، همين نهم دى امسال بود.

بيانات در ديدار با اعضای شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى  29/10/1388

***************************************

 یك حركت بدون فراخوان

راز ماندگارى اين انقلاب، اتكاى به ايمانهاست؛ اتكاى به خداست. لذا شما مى‌بينيد آن روزى كه توده‌ى عظيم مردم در سرتاسر كشور احساس كنند كه دشمنى‌اى متوجه انقلاب است، احساس كنند كه دشمنىِ جدى‌اى وجود دارد، بدون فراخوان حركت ميكنند مى‌آيند. روز نهم دى شما ديديد در اين كشور چه اتفاقى افتاد و چه حادثه‌اى پيش آمد. دشمنان انقلاب كه هميشه سعى ميكنند راهپيمائى‌هاى ميليونى را بگويند چند هزار نفر آمده‌اند - تحقير كنند، كوچك كنند - اعتراف كردند و گفتند در طول اين بيست سال، هيچ حركت مردمى‌اى به اين عظمت در ايران اتفاق نيفتاده است؛ اين را نوشتند و گفتند. آن كسانى كه سعى در كتمان حقائق درباره‌ى جمهورى اسلامى دارند، اين را گفتند. علت چيست؟ علت اين است كه مردم وقتى احساس ميكنند دشمن در مقابل نظام اسلامى ايستاده است، مى‌آيند توى ميدان. اين حركتِ ايمانى است، اين حركتِ قلبى است؛ اين چيزى است كه انگيزه‌ى خدائى در آن وجود دارد؛ دست قدرت خداست، دست اراده‌ى الهى است؛ اين چيزها دست من و امثال من نيست. دلها دست خداست. اراده‌ها مقهور اراده‌ى پروردگار است. وقتى حركت خدائى شد، براى خدا شد، اخلاص در كار بود، خداى متعال اينجور دفاع ميكند. لذا ميفرمايد: «انّ اللَّه يدافع عن الّذين امنوا». اين را دشمنان نظام اسلامى نميفهمند، تا امروز هم نفهميدند؛ لذا تهديد ميكنند، حرف ميزنند، روشهاى گوناگون را به كار ميگيرند، به خيال خودشان ميگردند نقطه ضعف براى جمهورى اسلامى پيدا كنند؛ گاهى اسم حقوق بشر را مى‌آورند، گاهى اسم دموكراسى را مى‌آورند؛ ترفندهائى كه امروز براى مردم دنيا حقيقتاً ترفندهاى مسخره است. ميگويند افكار عمومى؛ اما افكار عمومى اگر اين حرفها را از آمريكا و صهيونيسم باور ميكرد، اينجور در دنيا، در كشورهاى مختلف، ملتهاى مختلف، در مواقع گوناگون، نفرت خودشان را از اين سران مستكبر نشان نميدادند، كه مى‌بينيد نشان ميدهند. هر جا سفر ميكنند، گروهى از مردم عليه‌شان شعار ميدهند. پيداست كه افكار عمومى دنيا فريب ترفندهاى اينها را نخورده است.

بيانات در ديدار فرمانده و پرسنل نيروى هوائى ارتش جمهوری اسلامی ايران 19/11/1388

************************************

 بدون علما ممكن نبود

يك مسئله‌ى بسيار مهم و استثنائى است؛ يكى از تمايزات نظام جمهورى اسلامى اين است. مجموعه‌ى خبرگان، مجموعه‌ى علماى صاحب‌نام و صاحب شأن در بين مردم، و مورد اعتماد مردم در همه‌ى قضايا، بخصوص در قضيه‌ى بسيار مهم رهبرى و انتخاب رهبرى و قضاياى مربوط به آن محسوب ميشود. و همين حضور اثرگذار و حساس در بين مردم، آثار و بركات خودش را داشته است و دارد. حضور مردم در حوادث بزرگ و مهم و اعلان موضعى كه ميكنند - مثل راهپيمائى مهم بيست و دوم بهمن، كه واقعاً يك پديده‌ى عظيمى بود در تاريخ انقلاب در اين شرائط و با اين اوضاع و احوال؛ و قبل از آن، حضور مردم در خيابانها در سراسر كشور در نهم دى - بدون اينكه علما و راهنمايان معنوى مردم كه مورد اعتماد آنها هستند، دلهاى مردم را به حقائق اين انقلاب متوجه كنند، ميسر نميشد. نقش علماى دين در هدايت مردم، منحصر نميشود به هدايت در امور فرعى و مسائل شخصى و اينها. مهمتر از همه‌ى اينها، هدايت مردم است در مسئله‌ى عظيم اجتماعى و مسئله‌ى حكومت و مسئله‌ى نظام اسلامى و وظائفى كه مترتب بر اين هست در مقابله‌ى با حوادث جهانى. يقيناً اگر نقش علماى دين و راهنمايان روحانى حذف ميشد و وجود نميداشت، اين انقلاب تحقق پيدا نميكرد؛ اين نظام به وجود نمى‌آمد و باقى نميماند، با اين همه مشكلات فراوانى كه در سر راه اين انقلاب به وجود آوردند. بنابراين علماى دين - كه از جمله‌ى برترين آنها، مجموعه‌ى خبرگان هستند - تأثير ماندگار و مستمرى در حوادث جامعه و سرنوشت جامعه دارند؛ كه خوب، آثارش را بحمداللَّه مى‌بينيم.

بيانات در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى  06/12/1388

*********************************

 دنیا خیره شد

شما ديديد فتنه‌اى به وجود آمد، كارهائى شد، تلاشهائى شد، آمريكا از فتنه‌گران دفاع كرد، انگليس دفاع كرد، قدرتهاى غربى دفاع  كردند، منافقين دفاع كردند، سلطنت‌طلبها دفاع كردند؛ نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه در مقابل همه‌ى اين اتحاد و اتفاق ناميمون، مردم عزيز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دى، در روز بيست و دوى بهمن، آنچنان عظمتى از خودشان نشان دادند كه دنيا را خيره كرد. ايران امروز، جوان امروز، تحصيلكرده‌ى امروز، ايرانيان امروز، آنچنان وضعيتى دارند كه هر توطئه‌اى را دشمن عليه نظام جمهورى اسلامى زمينه‌چينى كند، به توفيق الهى توطئه را خنثى ميكنند. منتها توجه داشته باشيد؛ بايد تقوا پيشه كنيم. آنچه ما را قوى ميكند، تقواست؛ آنچه ما را آسيب‌ناپذير ميكند، تقواست؛ آنچه ما را به ادامه‌ى اين راه تا رسيدن به اهداف عاليه اميدوار ميكند، تقواست.

خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران در حرم امام خمينى (ره) در بيست و يكمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (ره) 14/03/1389

******************************************

 هيچ كس نگويد من تكليفى ندارم

آنچه كه براى ما لازم است، اين است كه آحاد مردم، مسئولين، غير مسئولين، بخصوص جوانها، بخصوص كسانى كه سخن و حرفشان تأثير دارد، احساس مسئوليت حضور در صحنه را از دست ندهند. هيچ كس نگويد من تكليفى ندارم، من مسئوليتى ندارم؛ همه مسئولند. مسئوليت معنايش اين نيست كه اسلحه ببنديم، بيائيم توى خيابان راه برويم؛ در هر كارى كه هستيم، احساس مسئوليت كنيم؛ مسئوليت دفاع از انقلاب و از نظام جمهورى اسلامى؛ يعنى از اسلام، يعنى از حقوق مردم، يعنى از عزت كشور. اين، شرط اول: همه بايد اين احساس مسئوليت را داشته باشيم. و من مى‌بينم كه اين احساس مسئوليت را داريم. اين را مردم كشور ثابت كردند، ثابت ميكنند؛ حالا يك نمونه‌ى واضحش همين 9 دى بود كه اشاره كردند؛ نمونه‌هاى ديگرى هم هست؛ 22 بهمن در پيش است، دهه‌ى فجر در پيش است. مردم حضور خودشان را، آمادگى خودشان را، سرزندگى و نشاط خودشان را نشان داده‌اند، باز هم نشان خواهند داد.

دیدار مردم مازندران در سالگرد حماسه 6 بهمن 6/11/1388

 **************************************

مشتی بر دهان فتنه‌گران

فتنه‌ى سال گذشته جلوه‌اى از توطئه‌ى دشمنان بود؛ فتنه بود. فتنه يعنى كسانى شعارهاى حق را با محتواى صددرصد باطل مطرح كنند، بياورند براى فريب دادن مردم. اما ناكام شدند. هدف از ايجاد فتنه، گمراه كردن مردم است. شما ملاحظه كنيد؛ مردم ما در مقابله‌ى با فتنه، خودشان به پا خاستند. نهم دى در سرتاسر كشور مشت محكمى به دهان فتنه‌گران زد. اين كار را خود مردم كردند. اين حركت - همان طورى كه گويندگان و بزرگان و همه بارها گفته‌اند - يك حركت خودجوش بود؛ اين خيلى معنا دارد؛ اين نشانه‌ى اين است كه اين مردم بيدارند، هشيارند. دشمنان ما بايد اين پيام را بگيرند. آن كسانى كه خيال ميكنند ميتوانند ميان نظام و ميان مردم جدائى بيندازند، ببينند و بفهمند كه اين نظام، نظام خود مردم است، مال مردم است. امتياز نظام ما به اين است كه متعلق به مردم است. آن كسانى كه با همه‌ى وجود نظام جمهورى اسلامى را و اسلام را و اين پرچم برافراشته را در اين كشور نگه داشته‌اند، در درجه‌ى اول خود مردمند؛ دشمنان ما اين را بفهمند. سردمداران دولتهاى مستكبر - و در رأس آنها آمريكا - عليه ملت ما حرف ميزنند، توطئه ميكنند، گاهى شعار ميدهند، گاهى اظهارات مزوّرانه ميكنند، گاهى صريحاً دشمنى ميكنند، گاهى در لفافه ميبرند؛ اينها همه براى اين است كه تحليل درستى از مسائل ايران و شناخت درستى از ملت ايران ندارند. ملت ما ملت بيدارى است، ملت هشيارى است.

بيانات در ديدار هزاران نفر از مردم استان گيلان‌ 8/10/1389

آخرين وصاياي رسول‏ خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏وآله

مسلم اين است كه پيامبر اكرم(ص) در حضور مسلمانان، اميرمؤمنان را وصى خود قرار داده و على(ع) نيز اين وصايت را پذيرفته است و عهد كرده است كه به آنچه رسول خدا(ص) مى‏فرمايد عمل نمايد. اميرمؤمنان(ع) در اين باره مى‏فرمايد: وقتى رسول خدا(ص) در مريضى آخر خود در بستر بيمارى افتاده بود، من سر مبارك وى را بر روى سينه خود نهاده بودم و سراى حضرت(ص) انباشته از مهاجر و انصار بود و عباس عموى پيامبر(ص) رو به روى او نشسته بود و رسول خدا(ص) زمانى به هوش مى‏آمد و زمانى از هوش مى‏رفت. اندكى كه حال آن جناب بهتر شد، خطاب به عباس فرمود:« اى عباس، اى عموى پيامبر(ص)! وصيت مرا در مورد فرزندانم و همسرانم قبول كن و قرض هاى مرا ادا نما و وعده‏هايى كه به مردم داده‏ام به جاى آور و چنان كن كه بر ذمه من چيزى نماند.»

عباس عرض كرد:«اى رسول خدا(ص) من پيرمردى هستم كه فرزندان و عيال بسيار دارم و دارايى و اموال من اندك است [چگونه وصيت تو را بپذيرم و به وعده‏هايت عمل كنم] در حالى كه تو از ابر پر باران و نسيم رها شده بخشنده ‏تر بودى [و وعده‏هاى بسيار داده‏اى] خوب است از من درگذرى و اين وظيفه بر دوش كسى نهى كه توانايى بيشترى دارد!»

رسول خدا(ص) فرمود:« آگاه باش كه اينك وصيت‏ خود را به كسى خواهم گفت كه آن را مى‏پذيرد و حق آن را ادا مى‏نمايد و او كسى است كه اين سخنان را كه تو گفتى نخواهد گفت! يا على(ع) بدان كه اين حق توست و احدى نبايد در اين امر با تو ستيزه كند، اكنون وصيت مرا بپذير و آنچه به مردمان وعده داده‏ام به جاى ‏آر و قرض مرا ادا كن. يا على(ع) پس از من امر خاندانم به دست توست و پيام مرا به كسانى كه پس از من مى‏آيند برسان.»

اميرمؤمنان(ع) گويد:« من وقتى ديدم كه رسول خدا(ص) از مرگ خود سخن مى‏گويد، قلبم لرزيد و به خاطر آن به گريه درآمدم و نتوانستم كه درخواست پيامبر(ص) را با سخنى پاسخ گويم.»

پيامبر اكرم(ص) دوباره فرمود:« يا على آيا وصيت من را قبول مى‏كنى!؟» و من در حالتى كه گريه گلويم را مى‏فشرد و كلمات را نمى‏توانستم به درستى ادا نمايم، گفتم:

آرى اى رسول خدا(ص)! آن گاه رو به بلال كرد و گفت: اى بلال! كلاهخُود و زره و پرچم مرا كه «عقاب‏» نام دارد و شمشيرم ذوالفقار و عمامه‏ام را كه «سحاب‏» نام دارد برايم بياور...[ سپس رسول خدا(ص) آنچه كه مختص خود وى بود از جمله لباسى كه در شب معراج پوشيده بود و لباسى كه در جنگ احد بر تن داشت و كلاه هايى كه مربوط به سفر، روزهاى عيد و مجالس دوستانه بود و حيواناتى كه در خدمت آن حضرت بود را طلب كرد] و بلال همه را آورد مگر زره پيامبر(ص) كه در گرو بود. آن گاه رو به من كرد و فرمود: « يا على(ع) برخيز و اينها را در حالى كه من زنده‏ام، در حضور اين جمع بگير تا كسى پس از من بر سر آنها با تو نزاع نجويد.»

من برخاستم و با اين كه توانايى راه رفتن نداشتم، آنها را  گرفتم و به خانه خود بردم و چون بازگشتم و رو به روى پيامبر(ص) ايستادم، به من نگريست و بعد انگشترى خود را از دست ‏بيرون آورد و به من داد و گفت: « بگير يا على اين مال توست در دنيا و آخرت!»

بعد رسول خدا(ص) فرمود:« يا على(ع) مرا بنشان.» من او را نشاندم و بر سينه من تكيه داد و هر آينه مى‏ديدم كه رسول خدا(ص) از بسيارى ضعف سر مبارك را به سختى نگاه مى‏دارد و با وجود اين، با صداى بلند كه همه اهل خانه مى‏شنيدند فرمود:« همانا برادر و وصى من و جانشينم در خاندانم على بن ابى‏طالب است. اوست كه قرض مرا ادا مى‏كند و وعده‏هايم را وفا مى‏نمايد. اى بنى‏هاشم، اى بنى‏عبدالمطلب، كينه على(ع) را به دل نداشته باشيد و از فرمان هايش سرپيچى نكنيد كه گمراه مى‏شويد و با او حسد نورزيد و از وى برائت نجوييد كه كافر خواهيد شد.»

سپس به من گفت:« مرا در بسترم بخوابان.» و بلال را فرمود كه حسن(ع) و حسين(ع) را نزد او بياورد بلال رفت و آنها را با خود آورد. پيامبر(ص) آن دو را به سينه خويش چسباند و آنها را مى‏بوييد.

على(ع) مى‏گويد: من پنداشتم كه حسن(ع) و حسين(ع) باعث‏ شدند كه اندوه و رنج پيامبر(ص) فزونى يابد، خواستم آن دو را از حضرت(ص) جدا سازم. فرمود:« يا على(ع) آنها را واگذار تا مرا ببويند و من هم آنها را ببويم! بگذار تا آن دو از وجود من بهره گيرند و من نيز از وجود ايشان بهره گيرم! به راستى كه پس از من مشكلات بسيار خواهند داشت و مصايب سختى را تحمل خواهند كرد، پس لعنت ‏خداوند بر آن كس باد كه حق حسن(ع) و حسين(ع) را پست ‏شمارد. پروردگارا! من اين دو را و على صالح ‏ترين مؤمنان را به تو مى‏سپارم!»


الطوسى، الامالى، ص‏600 شماره و ص‏572/ اصول كافى ج‏1، ص‏340.

پنج ویژگی که خداوند به امام حسین (ع) عطا نمود

خدا 5 ویژگی به امام حسین(ع) عطاء فرموده است که دردنیا نمونه می باشد:

1-اجابت دعا در نسل امام حسین(ع)

2-کنار مزار سیدالشهدا(ع) دعا مستجاب است(نظر مرحوم آیت الله فاضل و علامه امینی این بود که هرجا نام امام حسین(ع) برده می شود قبه و حرم حضرت حسین(ع) همان جاست)

3-خاک تربت شفا است. خاک سر کوی تو زنده کند مرده را/ چون که شهیدان تو جمله مسیحا دم اند

4-لقب امام حسین(ع) سیدالشهدا است.

5-اربعین امام حسین(ع) که هیچ امامی اربعین ندارد.

صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)

اربعین؛یک چله حسینی بودن یا حسینی شدن

بسم رب الحسین علیه السلام

اربعین ؛ یک چله حسینی بودن یا حسینی شدن

حسین زیباترین نامی است که بربنی آدم نهاده اند. واشک با معرفت بر مصائب فخر آدم وعالم الفبای بیداری است که طهارت جسم و روح را تضمین می نماید.

علمای اخلاق واهل معرفت برای رسیدن شاگردانشان به مدارج عالی اخلاقی وعرفانی با توجه به ظرفیت و توانایی افراد معمولا دستور چله نشینی می دادند البته نه به این معنا که چهل روز گوشه گیری کنند بلکه چهل روز به انجام کاری اقدام ویا ازکاری خودداری کنند. در واقع پس از چهل شبانه روز باید به هدفی رسید که برای آن چله نشینی صورت پذیرفته است .

اربعین حسینی پایان یک چله نشینی حسینی است که باید به ارزیابی نشست و با دقت وتأمل بسیار به این نکته اندیشید که آیا آنچه در این چله باید به آن رسید محقق شده است یا خیر ؟ چرا در بین زیارات امام حسین علیه السلام فقط زیارت اربعین علامت مؤمن شمرده شده است؟آیا این بدین معنا نیست که اگر مؤمن به هدف چله ی حسینی رسید آنوقت مسمای حقیقی مؤمن را پیدا می کند؟در زیارت اربعین به چه امر مهمی تأکید شده است که رسیدن به آن دستیابی به هدف چله ی حسینی است؟

در آستانه ی اربعین حسینی تأمل در مضامین زیارت نورانی اربعین ما را به این مهم رهنمون می نماید.دو فراز از مهمترین فرازهای این زیارت شریفه هدف وغایت چله ی حسینی را تبیین می نماید: اول آنکه "بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة وحیرة الضلالة"ابی عبدالله علیه السلام همه ی هستیش را فدای حق نمود تا بندگان خدا از تاریکی وظلمت نادانی وسر گردانی گمراهی به نورانیت علم وفهم وبصیرت نجات پیدا کنند .

 اولین هدف حیات بخش حرکت ابی عبدالله علیه السلام آگاهی بخشی به ابناء بشر است.دوم آنکه "فمعکم معکم لا مع عدوکم" نتیجه ی یک چله حسینی معیت با امام حسین علیه السلام است. تأمل در این معنا که رفت وآمد در مجالس وشعائر حسینی در یک چله ما را چقدر به این اهداف نزدیک نموده است ؟اگر گامی در راه نیل به این اهداف برداشته ایم دو رکعت نماز شکر بجا آوریم از خداوند بخواهیم ما را در استمرار آن موفق گرداند واگر خدای نخواسته در این چله گامی در جهت رسیدن به این مقاصد بر نداشتیم و بیشتر دچار حواشی مجالس بوده ایم تا متن آن ، دو رکعت نماز حاجت بخوانیم و ازحق تعالی بخواهیم که تا اربعین فرا نرسیده است توفیق عطا فرماید گامی برداریم تا حقیقت این چله را به اندازه ی سعه ی وجودی خود درک کنیم.

انشاءالله.


حجت الاسلام محمود ریاضت

مرجع عالیقدر شیخ جواد تبریزی - پیاده - اربعین




تصویری نادر از مرجع عالیقدر شیخ جواد تبریزی
 که در آستانه اربعین پیاده به کربلا می رود

وظایف مداحان و هئیتی‌ها - حاج سعید حدادیان

یکی از مهم‌ترین دستورات اعتقادی ما، احترام به سادات است. باید اینجا یک ماجرا را برایتان بگویم، فردی خدمت آیت‌الله مجتهدی آمد و گفت: من به شما علاقه دارم، به همین دلیل امروز آمدم تا بگویم که فلان فرد به شما فحش رکیک می‌دهد. مرحوم مجتهدی فرمودند: هیچ اشکالی ندارد، چون فردی که شما گفتید از سادات بزرگوار است. ببینید در سیره علما ، سادات چقدر اهمیت دارند.

حالا می‌خواهم با همین مقدمه از نوکران عزیز سیدالشهدا درخواست کنم که شان مادحین سادات را بیشتر رعایت کنند. در بین خواننده‌های عزیز، افرادی مانند آقای صالحی خونساری، آقای گرسویی، سید مجید بنی فاطمه، سید محمد موسوی، سید محمد جوادی و سید مهدی میرداماد از سادات بزرگوار هستند و احترامشان بر همه ما واجب است.  باید از رسم ورزشکاران و زورخانه‌ها بیاموزیم. در ورزش باستانی اگر سادات در زورخانه باشد، باید ابتدا او وارد گود شود. ما هم بایدهمین طور با سادات رفتار کنیم. باور کنید، قدیم‌ها در مجلس ابتدا یک سید سینه می‌زد و بعد سینه‌زنی آغاز می‌شد.

نقل شده که روزی یکی از علمای سادات فردی  را غسل می داد، اما  به علت کهولت سن آداب شرعی غسل را جابه جا انجام می داد، علمای حاضر اصلا  به رویش نیاورند تا او کارش تمام شد، بعد که آن عالم کهنسال رفت، دو نفر دیگر دوباره میت را از کفن بیرون آوردند و غسل دادند، عده‌ای پرسیدند که خب چرا همان موقع به آن عالم نگفتید اشتباه غسل می‌دهد؟ پاسخ دادند: آن عالم محاسن سفید، هم سید بود، هم عالم. به علت کهولت سن میت را اشتباه غسل داد، ولی ما برای آنکه شان و احترام ایشان را حفظ کنیم، چیزی نگفتیم. ببینید! احترام به سادات چقدر در فرهنگ تشییع پررنگ است.

توصیه دیگرم به مداحان عزیز این است که اول مراقب اطرافیان و دوستان خود باشند، نکند خدایی نکرده کسی بخواهد از نزدیک شدن به آنها سوء استفاده کند و کار خودش را پیش ببرد.  از سوی دیگر، شمایی که تاج نوکری امام حسین را بر سر داری، باید احترام مداح دیگر را هم بسیار زیاد حفظ کنی، چون قطعا حضرت زهرا به او هم افتخاری نوکری ارباب را داده است. متاسفانه الان عده ای قصد دارند ، مداحان را پیش هم تخریب کنند. ما باید حواسمان باشد و هوای یکدیگر را داشته باشیم.  یادم می‌آید چند سال پیش ظهر روز شهادت حضرت زهرا بعد از دسته میدان ولی عصر(عج)،  بنده و حاج محمود کریمی غذا نخوردیم و با هم به مجلس دیگری رفتیم، دعوتمان کرده بودند آنجا تا غذا بخوریم. کمی زودتر به مجلس رسیدیم. من به دوستان آن هیئت گفتم اگر برایتان امکان دارد، زودتر به ما غذا بدهید تا به کارهای دیگرمان برسیم. آن بنده‌های خدا گفتند که الان نمی‌توانیم در دیگ را باز کنیم. ما هم قبول کردیم، ولی حاج محمود با آن هیات کلا قطع رابطه کرد و گفت چرا حرف یک نوکر امام حسین را روی زمین گذاشتید؟ باید به حاج سعید غذا می‌دادید، حتی اگر کل غذاها خراب می‌شد.

وقتی این همبستگی و رفاقت کمرنگ شود، عده‌ای سو استفاده می کنند و می‌نشینند و به مداحان نمره می‌دهند! فلانی خوب بود، فلان خراب کرد. فلانی غوغا کرد، فلانی اصلا بلد نبود بخواند و این حرف‌ها.  ما مداحان قبلا بسیار به هم نزدیک‌تر بودیم. الان همه سینه‌زن‌های مجلس آقا نریمان را ببینید، من همراهشان سینه زده‌ام. سینه‌زن‌های مجلس من هم با او سینه زدند. خبری از این تعصب های بی‌منطق نبود. مداحان تیم فوتبال نیستند که یارکشی داشته باشند. ریشه همه ما کربلاست و نباید اینگونه تعصب داشته باشیم.

 

متاسفانه الان عده‌ای در ماه محرم یزیدیتشان گل می‌کند!  بعد هم معرفت اهل بیت را چماق می‌کنند و به سر ما می‌زنند. ما در مجالس سیدالشهدا، غرق معارف می‌شویم. شما از کجا آمده‌ای که مدام به بهانه معرفت مجالس را تخریب می‌کنی؟ مراجع تقلید ما پای این روضه ها می‌نشینند و گریه می‌کنند. آن وقت عده‌ای که چشم ندارند رونق مجالس را ببینند، می‌گویند چرا نیم ساعت گفتید حسین؟! ما دوست داریم یک ساعت بگوییم، به شما چه ربطی دارد؟! وقتی من شعری در مجلسی می خوانم ممکن است غلط هم داشته باشد ولی ذکر حسین(ع) همه اش درست است. من از همین جا به دوستان مداحم وصیت می‌کنم، آقایان عزیز، اگر من از دنیا رفتم، شما وقتی ذکر حسین می‌گویید، چند بار هم نام مولا را به نیابت از من ببرید. من در طول عمرم کم گفته‌ام حسین و خدا می‌داند که حسرت می‌خورم. بعد از مرگ من شعرها و نوحه‌ها را برای خودتان بخوانید، ولی به نیابت از من چند بار حسین را بگویید.

 باید ذاکران و هیئتی‌ها حواسشان جمع باشد. امروز در مجالس خدا را شکر بالندگی بسیاری را شاهد هستیم، قبلا برای گرفتن یک نوحه مجبور بودیم برویم ته بازار تا از آقا سید مهدی خرازی دو تا نوحه بگیریم. ولی الان کنار مداحان چند شاعر حضور دارند و بین خودشان هم مسابقه است که مداح شعر چه کسی  را بخواند! خب کار ذاکران نسبت به قدیم راحت‌تر شده است. در این شرایط وظیفه‌شان هم سخت‌تر است. باید مداحان عزیز به گریه و توسل توجه ویژه داشته باشند. آن کسی در نوحه و سینه‌زنی جلوتر است که هنگام اشک و روضه مجلس را گرم کرده باشد. اهمیت گریه را فراموش نکنید.  نقل است حضرت زینب(س) در یکی از مجالس روضه‌شان، اشکشان خشک شد. این اتفاق طبیعی است. کثرت گریه، بعد از مدتی اشک را خشک می‌کند. برای ما هم پیش می‌آید که مثلا در چهار مجلس پشت سر هم می‌خوانیم و در مجلس آخر، اشکمان خشک می‌شود.  حضرت زینب و حضرت رباب هم یک روز دچار همین شرایط شدند، اما دیدند که یکی از کنیزان همچنان در حال اشک ریختن است. تعجب کردند، از کنیز پرسیدند تو چرا اشکت هنوز خشک نشده است؟ چه سری دارد؟ کنیز پاسخ داد: خانم جان! من قبل از روضه، مقداری حلوا درست می‌کنم و می‌خورم تا برای روضه و اشک ریختن توان کافی داشته باشم. ببینید چقدر این موضوع مهم است. حضرت زینب به آن کنیز گفت: از این به بعد برای همه ما حلوا درست کن تا بتوانیم بیشتر گریه کنیم. 

قدیم‌ها رسم بود که بیشتر مردم یک دستمال یزدی همراه داشتند. چفیه بعدها جایگزین همین دستمال یزدی شد که از فرهنگ خوزستان و به برکت جنگ آمد. نقل است یک روز امام خمینی(ره) مقداری قند برای مجلس روضه سیدالشهدا در درستمال یزدی‌شان ریخته بودند و به سمت منزل می‌رفتند. آقا مصطفی، فرزند امام ایشان را می‌بیند و می‌گوید: اجازه دهید من این دستمال را بیاورم. امام با کنایه فرمودند: برای وقار علما خوب نیست که دستمال یزدی را بیاورند! یعنی به آقا مصطفی گفتند، قند روضه امام حسین را می‌خواهم خودم بیاورم.

آخرین تذکری که هم لازم است از این طریق به هیئتی‌های عزیز بگویم این است که به اندازه توان و سن و ‌سال‌تان در مجالس حاضر شوید. یکی را می‌بینیم که از کله سحر می‌آید مجلس ما. بلافاصله می‌رود صنف، بعد می‌رود فلان مجلس. همین طور پشت سر هم از این مجلس به آن مجلس. آن وقت می‌بینی هنگام روضه یکی مقابلت نشسته و مدام دارد چرت می‌زند! چون دیگر توانی برای روضه گوش کردن ندارد. قربانت بروم، اگر یک مجلس بروی و درست استفاده کنی، بهتر از آن است که 10 تا مجلس بروی و یکی در میان چرت بزنی!

به ذاکران اهل بیت می‌گویم که بدانید شان روضه‌خوانی بسیار بالاست. من یک روز خدمت آیت‌الله بهجت رسیدم، فرمودند تو روضه‌خوان سیدالشهدایی؟ اگر یکی از روضه‌‌هایی که خواندی قبول شود، در عرش خدا جا داری. برای همین بود که یک روز حاج منصور را دیده بودند و گفتند حاج منصور عرشی.

 

در سوگ امام حسين(ع) چگونه بايد تسليت گفت؟

امام محمد باقر(ع) در بخشی از حديث زيارت امام حسين(ع) در روز عاشورا از مسافت نزديك يا دور فرمودند: سپس، براى حسين(ع) گريه و زارى كند و به كسانى كه در خانه‌‏اش هستند و از آنها تقيه نمی‌كند دستور دهد كه براى او بگريند ... و در سوگ حسين(ع) به يكديگر تسليت گويند...

عرض كردم: چگونه به همديگر تسليت بگوييم؟

حضرت فرمود: بگوييد: خداوند اجر ما را به سبب مصيبتى كه از حسين(ع) به ما رسيده بزرگ گرداند و ما و شما را از كسانى قرار دهد كه در كنار ولىّ دم او، امام مهدى از خاندان محمّد(ص)، به خونخواهى او بر می‌خيزند.

متن حدیث:


الإمامُ الباقرُ عليه‌‏السلام في حديثِ زِيارَةِ الحُسَينِ عليه‏السلام يَومَ عاشوراءَ مِن قُربٍ أو بُعدٍ: ثُمَّ ليَندُبِ الحسينَ عليه‏‌السلام ويَبكيهِ، ويأمُرُ مَن في دارِهِ مِمَّن لا يَتَّقيهِ بِالبُكاءِ علَيهِ ...و لِيُعَزِّ بَعضُهُم بَعضا بِمُصابهِم بِالحُسَينِ عليه‌‏السلام ... قُلتُ : فكَيفَ يُعَزّي بَعضُنا بَعضا؟ قالَ: تَقولونَ : أعظَمَ‏‌اللّه‏ُ اُجورَنا بِمُصابِنا بِالحُسَينِ، وجَعَلَنا و إيّاكُم مِنَ الطّالِبينَ بِثارِه مَعَ وَلِيِّهِ الإمامِ المَهدِيِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ عليهم‌‏السلام .

پی نوشت:
«مصباح المتهجّد: 772- منتخب ميزان الحكمة 382»

داستان بدرقه ضریح حضرت رقیه(س) و روضه خوانی رسول ترک

آقای حاج محمد احمدی صائب یکی از شاعر ها و نوحه خوان های اهل بیت عصمت وطهارت می باشد ایشان سال های زیادی با رسول ترک رفاقت و دوستی داشته است.آقای حاج محمد احمدی در رابطه بابرداشتها و نگاههای ذوقی و ظریفی که رسول ترک نسبت به قضایای کربلا داشته است تعریف می کرد :

  سالها پیش یک ضریحی را برای مرقد مبارک حضرت رقیه(س) ساخته بودند و زمانی که می خواستند آن ضریح را به سوریه منتقل کنند آن را شهر به شهر در یک جا هایی قرار می دادند تا مردم بیایند تماشا کنند .

 یکبار در تهران نیز مدتی آن ضریح را در حیاط خانه ای قرار داده بودند و مردم دسته به دسته برای تماشا به آن خانه در رفت  و آمد بودند و البته یک نذر و نیازها و کمکهای نیز می کردند .

 یک روز من نیز برای دیدن و تماشای آن ضریح به آن خانه که در خیابان ری بود رفتم .

 آن خانه حیاط بسیار بزرگی داشت و دور تا دور حیاط را اتاقهای متعدد احاطه کرده بود .آدم های زیادی به آنجا امده بودند وسر تاسر حیاط و در داخل اتاقها پر از جمعیت بود ضریح را درست در وسط حیاط قرار داده بودند و مرد و زن در هر گوشه ای که بودند روی به وسط حیاط و آن ضریح داشتند . 

 من تازه به آن خانه وارد شده بودم  که  متوجه شدم حاج رسول نیز در آنجا حضور دارد او در داخل یکی از اتاقها رو به ضریح نشسه بود من هم خودم را به سختی به آن اتاق رساندم و در کنار حاج  رسول بر زمین نشستم . او در حال و هوای خودش فرو رفته بود و با چشم های پر از اشک چشم به آن ضریح دوخته بود وبا خودش به آرامی زیر لب زمزمه هایی داشت .

 

بعد از لحضاتی متوجه شدم بسیاری از کسانی که در آن اتاق نشسته اند به دقت مشغول گوش دادن  به زمزمه های حاج رسول بودند .کم کم صدای حاج رسول بلند تر شود و جمعیت زیادی که در نزدیکی های  آن اتاق نشسته بودند رو به سوی او کردند و به گریه ها وزمزمه های او  دل داده بودند.

 بعد از دقایقی یک مرتبه حاج رسول از جایش بلند شد  وبا صدای بلند و با سوز و اشک فریاد کشید «چه کسی می گوید اولین زائری که امام حسین را  زیارت کرد جناب جابر بن عبدالله انصاری است ؟ نه او اولین زائر نبود . همین سه ساله همین دخترک است»

جابر بن عبدالله. وقتی در روز اربعین  به کربلا امد خاک را بوسید ولی این سه ساله در شب یازدهم محرم در آن تاریکی های شب به قتلگاه رفت و جنازه عریان پدرش امام حسین(ع) را زیارت کرد و بوسید ))

 گریه و زاری همه آن خانه را فرا گرفته بود .مرد و زن در هر گوشه ای که بودند  به حرفها وناله های حاج رسول  دل سپرده بودند  و اشک می ریختند و ضجه می زدند . حاج رسول دوباره گریان ونالان صدایش را بلند کرد و گفت:

 ای مردم در این دنیا دو نفر  بوده اند  که وقتی از دنیا می رفتند سه نفر از امامان  معصوم بر بالای سر آن دو حاضر بوده اند یکی از آن دو نفر حضرت زهرا(س) است زمانی که خانم از دنیا می رفت سه امام و معصوم بربالای سرش حضور داشتند حضرت علی (ع) امام حسن(ع) و امام حسین(ع)

 ای مردم یک نفر دیگری نیز هست که وقتی از دنیا می رفت سه امام  معصوم بر بالای سرش حاضر بودند  و آن شخص  همین سه ساله حضرت رقیه (س)  می باشد وقتی حضرت رقیه (س) در خرابه شام در حال جان دادن بود یکی امام سجاد (ع)بود که در خرابه حضور داشت و دومین معصوم و امام نیز حضرت امام محمد باقر(ع)بود که در سنین کودکی به سر می برد و در آغوش مادرش در آن خرابه شام و در بالای جنازه حضرت رقیه (س) حاضر بود سپس حاج رسول در حالی که بسیار منقلب شده بود با سوز و گداز و گریه واشک فریادش را بلند کرد و گفت .ای مردم و سومین امام ومعصومی که در آن لحضه  بر بالای جنازه این سه ساله حاضر بودسربریده ی پدرش امام حسین (ع )بود.

ثواب سیراب کردن جگر یک تشنه

امام جعفر صادق عليه‌‏السلام فرمودند: بـهترين صـدقه خـنك كردن جگر تفتيده (تشنه) است. هركه جگر تفتيده‎ای از حيوان گرفته يا غیر آن را سيراب كند خداوند عزوجل، در آن روزى كه هيچ سايه‏‌اى جز سايه او نيست، آن شخص را به زیر سايه خویش آورد.


متن حدیث:

الإمامُ الصّادقُ عليه‌‏السلام :
أفضَلُ الصَّدقَةِ إبرادُ الكَبِدِ الحَرّى، ومَن سَقى كَبِدا حَرّى مِن بَهيمَةٍ أو غَيرِها أظَلَّهُ اللّه‏ُ عز و جل يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ .


«بحارالأنوار جلد 96، صفحه 172 »

راه‌های ایجاد نشاط در عبادت (مهم و ویژه)

با توجه به این اصل کلی اگر شما علاقه و نشاط به انجام امور مستحب و درک فضیلت‌های اعمال غیر واجب دارید، بهتر است از راهی که علمای اخلاق ارائه کرده‌اند، یعنی «مرابطه» استفاده نمایید. البته برای انجام مثل خواندن نمازهای نافله، دائم الوضو بودن، نماز شب، قرائت و تدبر در قرآن، راز و نیاز با خدا، انجام اعمال مخصوص هر ماه و... ، باید یک برنامه زمان‌بندی داشت و هر کدام را در زمان خاص خود انجام داد و لذت و نشاط از آن را در وجود خود ایجاد کرد.

باید در مقام عقاب و تنبیه نفس برآید و او را با انجام عبادت‌های سخت(روزه‌های پی‌در‌پی) و صدقه دادن اموالی که مورد علاقه اوست، تنبیه کرد. مثلا اگر غذای مشتبهی خورده است، او را گرسنگی دهد و اگر غیبت مسلمانی را کرده، مدح او را بگوید.

مثلا در مرحله اول، از دائم الوضو بودن شروع کنید و در مرحله بعد انجام نافله‌های روزانه و... اما منظور از «مرابطه» این است که برای انجام واجبات و مستحباتی که نفس انسان از آنها فرار می‌کند، و هم‌چنین برای ترک محرمات و مکروهاتی که نفس انسان به آنها علاقه نشان می‌دهد، باید دستورات چهارگانه (مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه) را در وجود خود پیاده کنیم.

1- مرحله اول «مشارطه» است و عبارت است از این‌که شخص در هر شبانه‌روز یک بار در اول روز (بعد از نماز صبح) با نفس خود عهد و پیمان می‌بندد که چه کارهایی را انجام بدهد و چه کارهایی را ترک کند؛ مزیت‌ها و ضررهای هر کدام را برای نفس خود بیان (تلقین) می‌کند و از نفس خود تعهد می‌گیرد. با او (نفس) شرط می‌کند که در انجام این اعمال کوتاهی نکند و اگر کوتاهی کند عقاب خواهد شد و نوع عقوبت و مجازات را نیز معلوم کند.

2- مرحله دوم «مراقبت» است که انسان باید در طول روز متوجه و مراقب نفس خود باشد و او را به حال خود رها نسازد. چرا که اگر نفس به حال خود رها شود، همه سفارش‌های گذشته را فراموش خواهد کرد و عهد و پیمان را خواهد شکست. هم‌چنین باید مواظب و مراقب باشد اعمالی را که انجام می‌دهد خالصانه، به دور از شرک و ریا و منت باشد.

3- مرحله سوم «محاسبه» است که باید در پایان روز، قبل از خوابیدن زمانی را تعیین کند و به حساب کارهای روزانه و تطبیق آن با قرارداد و شرط و شروط‌ ها و و وصیت‌های اول روز بپردازد و اگر اعمال مطابق آن شرط‌ها بوده است، نفس را دعا و خدا را شکر کند و اگر کوتاهی کرده، از او قضا و جبران آن را  طلب کند. اگر هم احیانا معصیتی را مرتکب شده، در مقام نکوهش او برآید و نفس خود را به زجر افکند و تلافی آن را از او بخواهد.

4- مرحله چهارم «معاتبه و استیفاء» است، یعنی اگر بعد از محاسبه، نفس خود را خیانت‌کار و مقصر یافت، نباید به سادگی از او بگذرد! زیرا اگر بی‌تفاوت باشد، باعث جرأت نفس در انجام محرمات بیشتر می‌شود و معصیت‌های زیادتری را مرتکب خواهد شد.
ائمه علیهم السلام فرموده‌اند: «مستحبات را تا جایی به جا آورید که به واجبات شما ضرر نزند».

پس باید در مقام عقاب و تنبیه نفس برآید و او را با انجام عبادت‌های سخت (روزه‌های پی‌در‌پی) و صدقه دادن اموالی که مورد علاقه اوست، تنبیه کرد. مثلا اگر غذای مشتبهی خورده است، او را گرسنگی دهد و اگر غیبت مسلمانی را کرده، مدح او را بگوید؛ هم‌چنین اگر در نمازی سهل‌انگاری کرده باشد، نماز بسیار به جا آورد و... و خلاصه اگر هر تخلفی کرده، مناسب با همان تخلف و طبق همان مجازاتی که در مرحله «مشارطه» برای او تعیین کرده است، نفس خود را مجازات نماید.

اگر شما این دستور العمل را در مورد مستحباتی که دوست دارید، انجام دهید و مرحله به مرحله اجرا کنید، انشاء الله موفق خواهید شد.

منبع: حوزه

عزاداری امام صادق(ع) برای جدش حسین(ع)

هارون مکفوف یکی از یاران امام جعفر صادق علیه السلام می‌گوید: به محضر آن حضرت شرفیاب شدم، فرمودند: برایم مرثیه بخوان، برایش خواندم، فرمود: "لا، کما تنشدون و کما ترثیه عند قبره" این گونه نمی‌خواهم، آن گونه که در کنار قبر آن حضرت علیه‌السلام روضه و مرثیه می‌خوانید، بخوان.
و من خواندم:
امرر علی جدث الحسین*** و قل لاعظمه الزکیه..
.
"از کنار قبر حسین علیه السلام گذر کن و به آن استخوان های پاک بگو..."
دیدم آن حضرت به گریه افتاد، سکوت کردم، ولی فرمود: ادامه بده
ادامه دادم، فرمود: "باز هم بخوان" خواندم تا به این بیت رسیدم:
یا مریم قومی واندبی مولاک*** و علی الحسین فاسعدی ببکاک
"ای مریم! برخیز و بر مولای خود ندبه کن و با گریه ات بر حسین علیه السلام رستگاری طلب کن"
دیدم امام صادق علیه السلام گریه کرد و بانوان، شیون سر دادند.
وقتی امام آرام شدند فرمودند:
"یا ابا هارون من انشد فی الحسین فابکی عشرة فله الجنة"
ای ابوهارون! هر کس بر حسین علیه السلام مرثیه بخواند و ده نفر را بگریاند، پاداش او بهشت است.

«بحارالانوار،جلد44، صفحه 287»

گفتگوی"هیئت رزمندگان اسلام" با استاد "حاج منصور ارضی"

حاج منصور ارضی نیاز به معرفی ندارد و کمتر کسی است که از نوای روحانی او کمال استفاده را نبرده باشد. صاحب نفسی که در استادی اوهمین بس که بسیاری از مداحان بزرگ و شهیر این روزهای کشوردرپای منبر او رشد کرده اند و به جامعه معرفی شده اند و همیشه و هر جا حق شاگردی را به جای می آورند و از استاد خود به نیکی یاد می کنند. در آستانه ی ماه محرم به همت شاعر آیینی، حاج جواد حیدری ، گفتگویی با این پیرغلام اهل بیت ترتیب داده شد. در ادامه این گفتگو را در ادامه مطلب میخوانیم:



هیأت: ضمن عرض سلام و آرزوی سلامتی و توفیقات  روز افزون برای حضرتعالی، در ابتدا بفرمائید شما چند سال دارید و محل تولد شما کجاست؟
در مورد سن باید عرض کنم که آنچه خرج خدا و اهل بیت شده باشد آن عمر واقعی است، ولی سن دنیایی حدود 60 سال. محل تولد من تهران ، یکی از محله های خانی آباد است که اسم جدیدش تختی است تقریباً همسایه مرحوم تختی بودیم.هیأت: حاج آقا ارضی، شاید سئوال خیلی از مداحان جوان و عزیزانی که تازه قدم در عرصه مداحی اهل بیت(ع) گذاشتند این باشد چه کنیم که یک مداح مخلص شویم تا ساحت مقدس امام حسین(ع) به ما نظری کند؟

بحث اخلاص در روایات ما زیاد آمده در تعقیبات نماز مغرب داریم "والاخلاص فی عملی" اخلاص در ذکر، اخلاص در راه رفتن و ... یعنی همه چیز با اخلاص باید باشد. مخالف خود نمایی است، مخالف ریاست است، راه رسیدن به آن تمرین است. کجا ریا می شود کجا نمی شود. در خواندن حدود برای خود قرار دهید. حالا چون مجلس گرفت دو خط دیگه بخوانم، این کارها به مرور ممکن است خدای نکرده اخلاص را در نوکری شما کمرنگ کند اگر گفته اید دو خط، ادامه پیدا کند و بیشتر شود آن خواندن ریاست. غفلت اخلاص را به زمین می زند. توسل در خلوت این اخلاص را نگه می دارد. زمینه اخلاص، نیت صادقانه است. که یکی از ارکان بندگی است. اخلاص با شک هم مخالف است طرف شک می کند که حالا من این کاری را که کردم آیا اخلاص بود یا ریا؟ باید ببیند در درونش چه اتفاقی می افتد، برنده است یا بازنده، برای خودش می خواند یا مردم ویا اهل بیت(ع).

هیأت: بعضی از مداحان بهترین روضه ها را قرائت می کنند ولی مستمع آن حال معنوی را نمی گیرد چطور باید یک مداح دارای سوز صدا و نوای خدایی و صاحب نفس شود؟

اخلاص، توجه به عبادت که دستور اهل بیت(ع) است. چه واجب و چه مستحب. مداح باید به عبارات و نکاتی که اهل بیت گفتند برای رشد یک انسان مومن توجه کند. آدم هر چه با اخلاص تر بشود و هر چه به دستورات دین توجه کند این موثر تر است. تأثیر کلامش بیشتر می شود. شاید هر کسی این تأثیر کلام را ندهند:

صفای اهل سحررا به هر کسی ندهند                                   نگاه نیک نظر را به هر کسی ندهند
توبی هنرکه به خواب و خیال دل بستی                                 معطلی که هنر را به هرکسی ندهند
توجه به موقعیت ها و وقت ها شود. خود مداح آماده باشد. اولین آمادگی این است که آن مصیبت را قبول داشته باشد نه فقط ارائه طریق بدهد. چون ارائه طریق همه می دهند. هم صحبت با آدمی که آلوده است اثرگذار است، موضوع دیگر آنکه در خلوت، خودش را بد بخت تر و بیچاره تر از همه بداند، این هم اثرگذار است، حدیث نفس در خلوت استغفار است. مثلاً در مجلس هست ولی یک استغفار در خلوت انجام می دهد. استغفار یه سرعت اثر می گذارد. مقلب القلوب، غفارالذنوب، این ها سرچشمه فیض هستند. مظهر ستارالعیوبی اند. تأثیر کلام را هم از خودشان بخواهیم. خودمان را در اختیار ایشان می بینیم. لذا یکی از خصلت های حاج آقا آرام این بود که می گفت من مدت ها گریه می کنم تا این شعر را می نویسم.
هیأت: زهدو بی رغبتی به دنیا در وجود یک مداح اهل بیت علیهم السلام چگونه باید نمو داشته باشد؟زهد از بهترین مقامات نوکری است که او در یک مجلس عالی از خود بگذرد، اگر گذشت نتیجه می گیرد، زهد به این است که یک وقت باید بخوانی زهد را بیاوری ظاهر کنی تا مردم درس بگیرند یک وقت در باطن باید از خود بگذری از حقت بگذری. زهد در نوکری باعث تأثیر کلام می شود یعنی ساده ترین شعرها را می خواند ولی در روضه موثر می شود تأثیر کلام می گذارد و طرف اصلاً حالش عوض می شود. مثلاً من می خواهم بروم بالای منبر با نفسم یه عده دروغگو یا غیبت کننده را که اصلاً توجه و شناختی به ارکان و حدود دینی ندارند را متحول کنم. من خواننده باید یک زهد قوی داشته باشم درون من هر دو تا حالت هم توسل با سین و هم توسل با صاد اینقدر باید قوی باشد که نتیجه اش این باشد که اینهایی که خدانکرده گناه کرده اند یا به گناه افتاده اند اینها تکان بخورند. در میان خوانندگان بعضی ها را داریم که اینطوری فکر می کنند، می گویند ما کاری نداریم ما شعرمان را می خوانیم و می رویم می خواهند گریه کنند یا نکنند ما پولمان را می گیریم می رویم، این آمده داد و ستد کند نیامده کمک به دین، این تاجر به جای اینکه نوکر باشد عالم باشد زاهد باشد، این اصلاً تجارت منظورش بوده است منتها این راه را یاد گرفته راحت تر تجارت بکند، ولی نمی داند بن بست هم دارد. این زهد وقتی خرد می شود در نوکری، می بینی که وقتی یک جا دارند می خوانند این کوتاهترش را می خواند که بازار آنها بگیرد می آید می نشیند منبر کوچکترین آدمی که مثلاً دارد می خواند گوش می دهد و گریه می کند می گوید اگر بنا به استفاده است خودم استفاده کنم نمی گوید حالا خوب بگذار این بخواند بعد من روی دستش می خوانم این زهد ندارد که اینجوری فکر می کند یا می افتد به وادی کشتی گرفتن خیلی هااین وسط به کشتی می افتند و سیر عملی شان و اخلاصشان خراب می شود.هیأت: امسال که مصادف است با سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی مداحان ما چگونه می توانند در کسوت حماسه سازان سیاسی و اقتصادی در آیند؟

بسیار زیبا سئوال کردید اول من یک مقدمه ای را عرض کنم، ما باید حماسه سازانی که برای سربلندی میهن اسلامی ما زحمت کشیدند را لااقل بشناسیم این حماسه سازانی که برای انقلاب ما و برای دین ما جانفشانی کردند پشت جبهه ها هم، زمانی هر جا را نگاه می کردی واقعاً بهشت را می دیدی ایمان به چشم می آمد نگاه می کردی بعضی از پشت جبهه ای ها زیبا تر از خط مقدمی ها حماسه آفرین بودند.

نکته بعدی اینکه نوحه خوانها، شعرا، روضه خوانها، گویندگان، خطیبان همه باید قرآنی فکر کنند باید دید چه کسی قرآن می خواند و چه کسی از قرآن پند می گیرد؟! شاید قرآنی که از صداو سیمای عربستان سعودی پخش می شود بیشتر از هر جای دیگری باشد ولی کفرشان و کمک شان به آمریکائیها، صهیونیست ها و به کلی جبهه ی کفر از همه جای دیگر هم بیشتر است. ما می گوییم از سنت خارج نشویم و در روضه ها و نوحه ها بهترین باشیم ولی مسئله اینجاست که درس بگیریم. ما می گوییم حماسه سازی کنیم آنچه مقام معظم رهبری در ابتدای سال فرمودند ملاک قرار دهیم بهترین تبعیت از رهبری مخالفت نکردن با ایشان است. یعنی ولایت مداری فقط به زبان نشود. وقتی رهبری می گوید سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی این باید پیگیری شود.

هیأت: نقش یک مداح یا ستایشگر در روشنگری اجتماعی و مسائل سیاسی باید چگونه باشد؟

روشنگری در جامعه خود یک عبادت و تکلیف الهی است . روشنگری نباید شخصی و جناحی باشد. باید برای دین و رضای الهی باشد. یک مداح اول از اینکه باید خودش اهل بصیرت و معرفت باشد. در تعقیبات نماز صبح می خوانیم خدایا ! عنایتی کن تا قلبم کور نشود "ولم یترکنی عمیان القلب" سیاست هم اگر در عمل باشد سیاست حقیقی است ولی اگر زبانی و ظاهری باشد سیاسی بازی می شود، سیاست یعنی درایت! بعضی ها سیاست را مکر تعریف می کنند وروی آن را پوشش می دهند. سیاست حق برای اهل بیت است آنها "وساسه العباد" هستند. سیاست واقعی یعنی یک قهرمان ملی ما که یک گام مانده مدال طلا را برای خود و میهنش تصاحب کند و افتخار برای ملت بیافریند ولی با اقتدار، افتخاری بالاتر را به دست می آورد و آنهم مبارزه نکردن با حریف غاصب صهیونیسمی است.هیأت: حاج آقا چه توصیه هایی به مداحان جوان دارید؟

نوکر اهل بیت(ع) از جوانی خودش باید گریه کن باشد که این گریه معرفت می آورد و نمی گذارد که هر طور وبا هر سبک و آهنگی برای امام حسین(ع) بخوانید. عوارض و معضلاتی که در هیأت ها هست متأسفانه اکثر از مداح ها شروع می شود. چرا باید در دعای کمیل می گوئیم" اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا". باید این جمله دعای شب و روز ما باشد. خدا به موسی(ع) می فرماید من تو را دوست دارم چون مثل بچه ها گریه می کنی. مداحی که گریه ندارد چرا آمده مداح شود؟! اصلاً جای تعجب دارد. دیگر این است که مداح خواسته یا ناخواسته نباید موجب خوار کردن مداح دیگری شود. مثلاً گاهی شما را دعوت می کنند به هیأتی که مداح دیگری را که آنجا نوکری می کند خوار و خفیفش کنند. اینجا تو باید بازنده باشی تا آبروی یک نوکر دیگر را حفظ کنی. خدا رحمت کند شهید غلامعلی رجبی را این حرف مال ایشان است، می گفت: وقتی بین مداح ها کشتی میشه تو بازنده باش و برو. نکته بعدی این است گاهی اوقات معظلاتی پیش می آید که پای دین وسط می آید. امیرالمومنین(ع) چه کرد؟ حکومت را رها کرد و خانه نشینی اختیار کرد. اگر چنین مشکلاتی خدای نکرده در هیأت ها پیش آمد نوکر هم باید مبارزه کند. چون این هیأت ها تضمین کننده انقلاب است. هیأتی که از نظر فکری سیاسی و عقیدتی به خط فکری مداح نمی خورد بر او واجب است که آن هیأت را رها کند. اگر انتقادی به عملکردها دارند حرفی نیست ولی اگر اساس خط فکرشان ضد انقلاب و بی توجهی به رهبری است نباید در آن هیأت بمانیم.

هیأت: در پایان ضمن تشکر از جنابعالی ، اگر مطلبی مد نظر دارید بفرمائید؟

جا دارد در اینجا اشاره کنم به مطالبی که طی چندین جلسه در جمع ستایشجویان عزیز عرض نمودیم تحت عنوان "منشور نوکری اهل بیت(ع)" که برگرفته ازدعای امام زمان(ع) است مراحل چاپ و انتشار آن در حال انجام است و ان شاالله به زودی به صورت کتابی عرضه خواهد شد.

آداب عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

 1- سیاهپوشی :

 از نظر فقهی پوشیدن لباس سیاه مکروه است ولی در عزاداری امام حسین (علیه السلام ) و ائمه معصومین (علیهم السلام ) استثناء شده است زیرا این کار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه ها است .

 2- تسلیت گویی :

اصل تسلیت گفتن در شرایط مصیبت و اندوهی که بر کسی وارد شده در اسلام مستحب است.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) : هرکس مصیبت دیده ای را تسلیت گوید ، پاداشی همانند او دارد. (سفینةالبحار، ج2، ص188 )

- این سنت در بین شیعیان رایج است و  با  جمله « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَکُم » همدیگر را تسلیت می دهند.

- امام باقر (علیه السلام ) : وقتی شیعیان به هم می رسند در مصیبت ابا عبدالله (علیه السلام )این جمله را تکرار نمایند : « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین (علیه السلام ) وَ جَعَلَنا وَ اِیاکُم مِنَ الطالبینَ بثاره مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهمُ السَلامُ.» خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام ) بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد (علیهم السلام ) قرار بدهد . (مستدرک الوسایل،ج2،ص216)


3- تعطیلی کار در روز عاشورا :

امام صادق (علیه السلام ) : کسی که روز عاشورا را تعطیل کند ، یعنی عقب کسب و کارش نرود و به کوری چشم بنی امیه که روز عاشورا را متبرک می دانستند، اگر کسی برای معیشت روزانه اش هم فعالیتی نکند، خداوند حوائج دنیا و آخرتش را بر آورد و کسی که روز عاشورا روز حزن و اندوه او باشد، در عوض فردای قیامت که برای همه روز هول و ترس است برای او روز شادی خواهد بود.

(امالی شیخ صدوق ، ص129)

4- زیارت و زیارت خوانی : 

علقمة بن حضرمی از امام باقر (علیه السلام ) در خواست نمود که مرا دعایی تعلیم بفرما که از راه نزدیک یا دور و از خانه ام در این روز (روز عاشورا ) بخوانم .

امام فرمودند : ای علقمه ! هرگاه خواستی (دعا بخوانی ) دو رکعت نماز بخوان بعد از آن این زیارت (عاشورا ) را بخوان .

پس اگر تو این زیارت را بخوانی ، دعا کرده ای به آنچه که ، ملائکه برای زائر حسین (علیه السلام ) دعا می کنند و خداوند صد هزار هزار درجه برای تو بنویسد و مثل کسی هستی که با حسین (علیه السلام ) شهید شده باشد تا مشارکت کنی ایشان را در درجات ایشان و شناخته نشوی مگر در جمله شهیدانی که شهید شده اند با آن حضرت و نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین (علیه السلام ) را از روزی که شهید شده است . (مصباح المتهجد ، ص714)

[اگر می توانید زیارت عاشورای معروفه را با صد لعن و صد سلام بخوانید و اگر وقت ندارید برای صد لعن  و  صد سلام ،  زیارت عاشورای غیر معروفه را که در اجر و ثواب با زیارت معروفه یکسان است ، هر روز بخوانید. (هر دو زیارت در مفاتیح الجنان هست.)]

 5 - تباکی و گریستن :

در حدیث قدسی آمده که خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) فرموند : ای موسی ! هر یک از بندگانم در زمان شهادت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) (روز عاشورا) گریه کند یا حالت گریه به خود بگیرد و بر مصیبت سبط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تعزیت گوید همواره در بهشت خواهد بود(مستدرک سفینه البحار، ج7، ص235)

 6- برگزاری مجالس عزاداری :

امام صادق (علیه السلام) می فرماید : مجلس گرفتن شما را من دوست می دارم . در مجالس خود « امر ما را » زنده بدارید . خداوند رحمت کند کسی که امر ما را زنده بدارد (وسایل الشیعه، ج10، ص235)

 7 – نماز جماعت ظهر عاشورا :

سید الشهداء و یاران با وفای او همه کشته راه نماز شدند.از این رو در زیار ت مطلقه امام حسین خطاب به امام

می گوییم : اشهد انک قد اقمت الصلاة و اتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر . 

8 – تحمل اندکی سختی :

بايد مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن و نوشيدن و حتّى خوابيدن و گفتن بدست مى‏آيد ترك نموده ( مگر آن كه لازم باشد ) و ديدار با برادران دينى را ترك كرده و آن روز را روز گريه و اندوه خود قرار دهد.و مانند كسى باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است‏ .

- امام صادق (علیه السلام)  : در روز (عاشورا) از کارهای لذتبخش دوری شود و آداب و سنن سوگواری بر پا گردد و تا زوال خورشید از خوردن و آشامیدن خودداری شود و بعد از آن همان غذایی خورده شود که سوگوارن می خورند. (میزان الحکمه ، ج8 ، ص3783)

[ یکی از علما می فرمودند : از روز 7 محرم که آب را بر امام حسین (علیه السلام) بستند تا روز عاشورا سعی کنید آب نیاشامید، نوشیدنی های دیگر بیاشامید ولی به احترام آقا و اهل بیتش آب نیاشامید. ]

 9- رعايت اخلاص:

عزاداری را بخاطر رسم و عادت انجام نداده و سعى كنيم اين كارها را با نيتى خالص و براى رضاى خدا انجام داده و در خلوص خود نيز صادق باشيم. زيرا كار كوچكى كه با نيت خالصانه و صادقانه همراه باشد بهتر از كارهاى زيادى است كه خلوص و صداقت در آن نباشد ، حتى اگر چندين هزار برابر باشد. و اين مطلب بخوبى از عبادتهاى حضرت آدم عليه السّلام و شيطان فهميده مى‏شود ، زيرا عبادتهاى چندين هزار ساله شيطان او را از جاودانگى در آتش نجات نداد ولى يك توبه حضرت آدم عليه السّلام باعث بخشش خطا و برگزيدن او شد.

در هنگام انجام اعمال نيز بايد مواظب باشد كه رياء و دوستىِ ستايش مردم در نيت او وارد نشود.

 10- زیارت تسلیت :

در آخر روز عاشورا زيارت تسليت را بخواند، و روز عاشورا را با توسلى ...اصلاح حال و پذيرش عزادارى را [از خداوند] خواسته و از كوتاهى خود معذرت بخواهد.

 

 

فــوائـد دائـم الـوضـو بـودن،حضرت علامه حسن‌زاده آملی

واگویه ای کوتاه از “آداب سلوک از منظر علامه حسن‌زاده آملی”

 

*وضو نور است:

آری ای برادر!بدان که وضو نور است و تداوم آن، باعث ارتقا به عالم قدس‌ خواهد شد، بدان که این دستور با برکت، نزد بزرگان علم و عمل تجربه شده است، پس ای سالک کوی یار، بر تو لازم است که اولاً؛ همیشه آن را انجام دهی و ثانیاً همت عالی داشته باشی و پس از نماز، از خدای – تبارک و تعالی – آنچه را که باقی و جاودانه است بخواهی و از او به جز او را نخواهی و با زبان حال، این گونه مترنّم باشی:

 

ما از تو نداریم به غیر تو تمنّا

حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است!

 

زیرا آن کس که طعم محبت خدای را چشیده است غیر او را هیچ می‌انگارد، علاوه بر اینکه آنچه از غیر او بخواهد، هر یک مظهر اسمی از اسمای الهی است؛ پس اگر او زمانی اصل را یعنی (ذات حق را) یافت، همه فروع را به دست آورده است:

 

چرا زاهد اندر هوای بهشت است

چرا بی خبر از بهشت آفرین است؟

عارف متأله، صدرالدین دزفولی این گونه می‌سراید:

خدایا زاهد از تو حور می‌خواهد قصورش بین

به جنت می‌گریزد از درت یا رب شعورش بین

پس آن گاه که نماز را به پایان آوردی سر بر سجده نهاده و بگو:

 

«اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَهَ ذِکرِکَ وَ لِقَائِکَ وَ الحُضُورِ عِندِک…»

خدایاً شیرینی یادت را به من بچشان، خدایا! دیدارت را روزی من بگردان، پروردگارا! توفیق حضورت را به من عنایت بفرما.

منبع:بسیج

کرامات شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی

کرامات عجیب شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی
 
یکی از دلایل مشهور شدن حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، کرامات بی شمار وی بوده است که خاص و عام به طور مستقیم شاهد آن بوده‌اند.
 
آیت‌الله مرعشی نجفی در کتاب «المسلسلات فی الاجازات» در این باره می‌نویسد: «او در بین مردم به مستجاب الدعوه بودن شناخته شده بود و بسیاری از حاجت‌مندان و بیماران به او پناه می‌بردند؛ پس او برای آنها دعا می‌کرد یا برای آنها دعاها و حرزهایی می‌نوشت و به این وسیله، گرفتاری آنها برطرف می‌شد و بیماران آنها شفا می‌یافتند و با این وجود، در کمال تواضع و فروتنی بود و هیچ ادعایی نداشت و نمونه بارز زاهدانی بود که تنها به خدا توجه دارند و از امور دنیوی دور هستند.»
 
کرامات شیخ حسنعلی نخودکی بسیار است. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می‌کنیم:
 
دستور به ابرها برای کنار رفتن
 
فرزند ایشان نقل می‌کنند: «شب اول ماه شوال بود و ما در مزرعه نخودک در خارج از شهر مشهد ساکن بودیم.  پدرم فرمودند من  به بالای بام بروم و استهلال کنم. چون ابر، دامن افق مغرب را پوشانده بود، چیزی ندیدم و فرود آمدم و گفتم: رؤیت هلال با این ابرها هرگز ممکن نیست.
 
با عتاب فرمودند: «چرا فرمان ندادی که ابرها کنار روند؟»
 
گفتم: پدرجان من کی هستم که به ابر دستور دهم؟
 
فرمودند: «بازگرد و با انگشت سبابه اشاره کن که ابرها از افق کنار روند.»
 
ناچار به بام شدم، با انگشت اشاره کردم و چنانکه دستور داده بودند گفتم: «ابرها متفرق شوید»
 
لحظه‌هایی نگذشته بود که افق را بدون ابر یافتم و هلال ماه شوال را آشکارا دیدم و پدرم را از رؤیت ماه آگاه  کردم.»
 
طیّ الارض
 
فرزند ایشان نقل می‌کنند: «هنگامی که ارتش روسیه خراسان را در اشغال خود داشت، ما در خارج شهر مشهد « نخودک» خانه داشتیم و مرحوم پدرم هفته‌ای دو روز برای انجام حوائج مردم و امور دیگر به شهر می‌آمدند.
 
یک روز عصر که از شهر خارج می‌شدیم، احساس ناامنی کردم و به پدرم عرض کردم: چرا با وجود این هرج و مرج، تا نزدیک غروب در شهر مانده‌اید؟ فرمودند: «برای اصلاح کار علویه‌ای اجباراً توقف کردم.»
 
گفتم: راه خطرناک است و سه کیلومتر راه ما در میان کوچه باغهای خلوت، امنیتی ندارد و اراذل و اوباش شبها در اینگونه طرق، مزاحم مردم می‌شوند. پدرم در آن اواخر، بر اثر کهولت بر الاغی سوار می‌شدند و رفت و آمد می‌کردند.
 
آنروز هم بر مرکب خود سوار بودند، در جواب من فرمودند: «تو هم ردیف من بر الاغ سوار شو.»
 
عرض کردم: پدر جان این الاغ ضعیف است و شما را هم به زحمت حمل می‌کند وانگهی شخصی نیز لازم است که دائماً آن را از دنبال براند.
 
فرمودند: «تو سوار شو من دستور می‌دهم تند برود.»
 
اطاعت کردم. وارد کوچه باغها شدیم که مؤذن تکبیر می‌گفت.
 
در این وقت از من پرسیدند: «فلان کس را ملاقات کردی؟»
 
گفتم: آری.
 
ناگهان و با حیرت دیدم که سر الاغ به در منزل مسکونی ما رسیده و مؤذن مشغول گفتن تکبیر است.
 
در صورتی که برای رسیدن به خانه، لازم بود از پیچ چند کوچه باغ می‌گذشتیم و پس از عبور از دهی که سر راهمان قرار داشت، به قلعه نخـودک که در آنجا خانه داشتیم، می‌رسیدیم، با شگفتی پرسیدم: پدرجان چگونه شد که ما ظرف چند لحظه به اینجا رسیدیم؟
 
فرمودند: کاری نداشته باش، تو دوست داشتی زودتر به خانه مراجعت کنیم و مقصودت حاصل شد.
 
باز متعجبم که پس از ورود به خانه چه شد که حادثه را بکلی فراموش کردم تا آنکه پس از فوت آن مرحوم، به خاطرم آمد.»
 
نبات متبرک
 
مسئول چراغ‌های آستانه مقدس حضرت رضا علیه‌السلام (در آن دوران) نقل کرده است:
 
«آقای دولتشاهی رئیس تشریفات آستانه، مدتی مرا از کار برکنار کرده بود، روزی در صحن مطّهر خدمت مرحوم حاج شیخ حسنعلی(ره) رسیدم و از حال خود به او شمّه‌ای عرض کردم. نباتی مرحمت فرمود که در چای به دولتشاهی بخورانم. گفتم: اینکار برای من میسر نیست.
 
فرمودند: تو برو خواهی توانست، بی درنگ به دفتر تشریفات رفتم. پیشخدمت مخصوص دولتشاهی بدون مقدمه به من گفت: اگر می‌خواهی چیزی به « آقا» بخورانی، اکنون وقت آن است.
 
من نبات را به وی دادم، در چای ریخت و نزد «آقا» بردم. از دفتر به صحن آمدم. چند لحظه نگذشته بود که دولتشاهی مرا نزد خود احضار کرد و کار سابقم را دوباره به من واگذاشت.»
 
تأثیر نفس شیخ
 
شیخ عبدالرزاق کتابفروش نقل می‌کند: «عصر یک‌روز، جناب شیخ در حجره فوقانی یکی از مدارس مشهد مشغول تدریس بودند که ناگهان عقربی یکی از طلاب را نیش زد و فریاد وی از درد برخاست.
 
حاج شیخ به او فرمودند: چه شده؟ گفت: می‌سوزم، می‌سوزم. حاج شیخ فرمودند: خوب نسوز، و بلافاصله درد و سوزش وی ساکت شد.
 
پس از نیم ساعت، او را دیدم که مشغول کشیدن قلیان بود، گفتم: دردت تمام شد؟ گفت: به مجرد آنکه حاج شیخ فرمودند: نسوز؛ دردم بکلی مرتفع گردید.»
 
مداوا با فراموشی
 
یکی از اعیان و ملاکان نقل می‌کند: «مدتها به بیماری قند شدیدی مبتلا بودم و گاهگاه ضعف بر من مستولی می‌شد. تا آنکه سفری به آستان امام هشتم (ع) کردم و در صحن مطهر به همان ضعف و رخوت شدید دچار شدم.
 
یکی از خدام آستانه مرا به جناب شیخ هدایت کرد. چون خدمت آن بزرگمرد رسیدم و حال خود را شرح دادم، حبّه قندی مرحمت کردند و فرمودند: «بخور، بسیاری از امراض است که با فراموشی از میان می‌رود.»
 
قند را خوردم. تا سه روز از خاطرم رفت که مبتلا به چنان کسالتی هستم و در آنروز متوجه شدم که دیگر اثری از آن بیماری در من نیست. بهبودی حال خود را به خدمت شیخ عرض کردم. فرمودند: «از این واقعه با کسی سخن مگو.»
 
اما من پس از ده سال یک روز در محفلی، ماجرای بهبودی خود را در اثر نفس آن مرد بزرگ بازگو کردم و با کمال تأسف بیماری‌ام عود کرد.»
 
تو بخور، او مداوا می‌شود
 
پاسبانی می‌گفت: «همسر من مدتها کسالت داشت و سرانجام قریب شش ماه بود که به طور کلی بستری شده بود و قادر به حرکت نبود. بنا به توصیه دوستان خدمت مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی رفتم و از کسالت همسرم به ایشان شکوه کردم.
 
خرمایی مرحمت کردند و فرمودند: بخور. عرض کردم: عیالم مریض است. فرمودند: تو خرما را بخور او بهبود می‌یابد. در دلم گذشت که شاید از بهبود همسرم مأیوس هستند ولی نخواسته‌اند که مرا ناامید باز گردانند.
 
باری به منزل مراجعت و دقّ الباب کردم، با کمال تعجب، همسر بیمارم در حالیکه جارویی در دست داشت، در خانه را بر روی من گشود. پرسیدم: چه شد که از جای خود برخاستی؟
 
گفت: ساعتی پیش در بستر افتاده بودم، ناگهان دیدم مثل آنکه چیز سنگینی از روی من برداشته شد. احساس کردم شفا یافته‌ام، برخاستم و به نظافت منزل مشغول شدم.
 
پاسبان می‌گفت: درست در همان ساعت که من خرمای مرحمتی حاج شیخ را خوردم، همسرم شفا یافته بود.»

ذی الحجه و ابراهیم و موسای تازه متولد شده

موسم دلنشین ماه ذی الحجه وزیدن گرفته و حاجیان امساله پای در سرزمین وحی نهاده اند و در روزهای پیش رو برای اندیشه ای دوباره، مقیم مشعر الحرام می شوند و بر عرفات و منا گام خواهند نهاد و در مطاف، پروانه وار به گرد خانه حق می گردند و در تلاش و عرق ریزان سعی و در قربانی و در ... به دنبال رسیدن به مقام قبولی حج هستند و ما جامانده های از همراهی با کاروان حاجیان دل خوش می کنیم به دو رکعت نماز مستحبی که بین فریضه مغرب و عشاء اقامه می شود. نمازی که در روایت آمده است؛ اقامه کننده اش در ثواب حاجیان آن سال شریک است.
نمازی که در هر رکعتش، پس از قرائت سوره حمد و سوره توحید، آیه ی «وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» قرائت می شود. آیه ای که به میقات خداوند متعال با موسی و افزودن بر زمان این دیدار و نیز انتخاب هارون برای جانشینی موسی در زمان نبودنش، اشاره می کند.
حاجی در طواف به دور کعبه، در نماز مقام ابراهیم، در سعی صفا و مروه، در وقوف در عرفات و مشعر، در رمی جمرات و وقوف در منا و قربانی و ذبح کردن و در پس هر یک از این اعمال مناسک بزرگ دین، ابراهیم شدن را تمرین می کند. همه ی عرق هایی که حاجی در مطاف یا در سعی می ریزد و همه ی اندیشه هایی که در دوران وقوف در عرفات و مشعر و منا از ذهنش می گذرد و همه تلاش هایی که در رمی جمرات می کند، همه و همه ی اینها تمرین و ممارستی است برای ابراهیم شدن؛ که حج، کلاس درسی است که در آن به شاگردان، چگونه ابراهیم شدن را می آموزند و نمره قبولی و مهر قبولی را در پایان این کلاس و به هنگام قربانی بر کارنامه ی او می زنند و آن وقت است که او، دیگر نه او، که ابراهیم است؛ ابراهیمی دیگر در عصر و زمانی دیگر؛ و نه ابراهیمی دیگر که خودِ ابراهیم، اما در عصری دیگر!
آری! او ابراهیم است و باید از این پس، نقش ابراهیم را در عصر و زمان خود و در جغرافیا و اقلیم خود بر عهده گیرد. حاجی همین که از لباس احرام به در می آید، سنگینی تبری که ابراهیم، با آن به جنگ بتان شهر رفت را بر دوش خود حس می کند. آری این ابراهیم تازه متولد شده، اینک در مرز منا، تبر به دوش به جنگ خدایان عصر جدید می رود. حاجی که نه، ابراهیم، باید بار دیگر در جشن غفلتی که مردمان این عصر برای شرکت در آن به خارج از شهر خودآگاهی رفته اند، پای در بتکده ی شهری به وسعت جهان بنهد، همه ی بتها را بشکند و تبر را ... و به راستی تبر را باید بر دوش کدام بت بگذارد؟
در این وانفسای دنیای امروز، بت بزرگ کدام است؟ غفلت و تجاهل آدمیان؟ تکنولوژی و اتوپیای بهشت گونه ی وعده داده شده اش؟ و یا ... و مگر فرقی هم میان این خدایگان دروغین عصر وجود دارد؟! غفلت آدمی و یا شاید تکنولوژی، این خدای دست ساز آدمی که روزی به امید رفاه پای بر عرصه زندگی او نهاد و امروزه او را چون برده ای در اختیار خود دارد، و چه فرقی بین این دوست؟!
ابراهیم بزرگ، آن پیامبر دوست داشتنی خدای مهربان، این خلیل خدای رحمان، آن گاه که از امتحان بزرگ ذبح اسماعیل سرفرازانه بیرون می آید، از سوی خداوند متعال مامور می شود که به همراه اسماعیل خانه خدا را بنا کند و امروز، صدها سال پس از ابراهیم، ابراهیمیان این عصر ـ همان حاجیان ـ پس از آنکه از احرام به در می آیند، مامورند که اقدام به ساختن خانه خدا کنند. و منطقه ی عملیاتی این ابراهیم تازه متولد شده نه تنها مکه و اطرافش که کل جهان است و این بار، ابراهیم ماموریت دارد تا در عصر فراموشی خدا، برای خدا، خانه ای بنا کند به پهنای کره زمین که زمین مهبطی است برای بندگی خدا و ابراهیم این عصر، که همان ابراهیم سالیان پیش است، مامور است که زمین را آنچنان بسازد که گوشه گوشه اش بیت الله باشد و لحظه لحظه اش سرشار از ذکر الله!
وای که چه ماموریت بزرگ و سترگی و وَه که چه وظیفه و تکلیف شیرینی و آیا این ابراهیم نیز به سان آن ابراهیم بزرگ، به مقام امامت خواهد رسید؟
***
و اما داستان شنیدنی موسی و وعده اش با خدا!


وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ.
و با موسى سى شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم تا آنكه وقت معين پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسى [هنگام رفتن به كوه طور] به برادرش هارون گفت در ميان قوم من جانشينم باش و [كار آنان را] اصلاح كن و راه فسادگران را پيروى مكن (سوره مبارکه اعراف ـ آیه ۱۴۲)  
و ما با موسی وعده گذاشتیم. چه بگویم؟! خدایا!! خوشا به حال موسایت که تو به وعده ی با او نشستی و به راستی که در این میقات، بین تو و او چه گذشت؟ نمی دانم و کِه می داند؟ و موسی در این همنشینی با تو چه گفت و چه کرد که تو مشتاقانه ده روز دیگر بر این دیدار افزودی و خوشا به حالت موسی! خوشا به حالت!
به راستی که در این دیدار چه گذشت که در طول سی روز رفت و آمد موسی برای این دیدار، اشتیاقش آنچنان بود که نه خورد و نه آشامید و نه خوابید؟
موسی مست و شادمان و سرشار از شوق و طراوتِ از هم نشینی و قرار ملاقات با خدایش، در حالی که الواح فرمان الهی را به همراه دارد، به سوی قومش باز می گردد، غافل از آنکه قومش در نبود او، دوباره، اسیر تکنولوژی جدید دست ساخت شده است.
تکنولوژی جدید عصر موسی خدای طلایی ای است، دست ساخته سامری که هنگام عبور باد از درونش صدایی بر می خیزد. موسی ده روز دیرتر به سوی قومش باز می گردد و همین تاخیر ده روزه کافی است که بنی اسرائیل دست از پرستش خدای واحد بردارند و در مقابل دست ساخته ی سامری، سر عبودیت خم کنند.
ابراهیم در روز عید قربان و پس از قربانی، مامور ساختن خانه خدا می شود و موسی تکلیف شکستن بت سامری را بر عهده دارد و چه تفاوت و چه تشابه زیبایی است بین این دو! یکی می سازد و دیگری می شکند، ولی هر دو برای خدا!
حاجی که تمرین ابراهیم شدن کرده، تبر به دوش مامور است زمین را خانه ی خدا کند و او که بازمانده از کاروان حج، به امید شریک شدن در طواف با حاجیان، آیه «و واعدنا» را بر لب زمزمه می کند، باید به سان موسی از کوه پائین بیاید و بت های سامری عصر را بشکند و بر سر اهل زمانه که سِحر بت های سامریان زمانه آنان را از راه حق به در برده است فریاد کشد که چگونه خدای واحد را فراموش کرده و در مقابل این دست ساخته های خود سر خم کرده اند؟
و این چه عجیب است که حاجی برای ساختن جامعه ای خدا محور، در مکه تمرین ابراهیم شدن می کند و ما که بازمانده از کاروان حاجیانیم، در هر کجای این عالم که باشیم، برای ساختن همان جامعه خدا محور، تمرین موسی شدن!
آری! حاجی در مکه تمرین ابراهیم شدن می کند و آنکه جامانده، در ورای «و واعدنا» تمرین موسی شدن! و در روز عید قربان، هر دوی اینان پیامبران خدایند، یکی تبر به دوش و دیگری لوح های فرمان الهی به دست و هر دو آوای توحید بر لب!
و این هر دو، دو سربازند برای ساختن جامعه ای به پهنای زمین با محوریت خالق زمین؛ خدا! و دستور کار برای ساختن زمین، فرمان خدا محورِ «و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین». اصلاح کن و از راه های مفسدان و فسادکنندگان پیروی نکن!
و این فرمول و راه حل این دو سرباز تازه نفس برای ساختن زمین و زمانی خدا محور است: اصلاح کنید ـ شما دوتن ای موسی و ابراهیم تازه متولد شده ـ در مقابل کجی ها بایستید و راستشان کنید. صراط مستقیم را بشناسانید، تبر به دوش به جان خدایگان دروغین عصر که آزادی و شناخت و آگاهی بندگان خدا را به بند کشیده اند، بیفتید و آنان را به پای خدای بزرگ بشکنید و زمین را خانه عبادت خدا کنید، که آنگاه زمین دیگر زمین نیست، که بیت الله است.
و از راه های فسادکنندگان پیروی نکنید و رونده این راه نباشید و چه جالب که سبیل جمع سُبُل به معنی راه و روش است و این یعنی فسادکنندگان راه ها و روش های گوناگون برای از راه حق به در کردن دارند و این در حالی است که راه حق یکی است؛ صراط مستقیم! و به راستی چه دلیلی بهتر از این برای اثبات پوچی و عبسی و بی هدف بودن راه های فسادکنندگان! که همه راه ها و مسیرها و روش های آنان جوابی و مقصدی ندارد و تنها این صراط مستقیم است که انسان سرگشته ی همه ی عصرها را به مقصد رهنمون می شود.
و حال می فهمم که چگونه می شود، تها در پناه دو رکعت نماز، با ثواب حاجیان حج شریک شد که حاجی در پس تلاش ها و اندیشه هایش، ابراهیم می شود و تو که در شهر خود، به دور از عرفات و مشعر به سر می بری در پس اندیشه ات، موسی می شوی و این تازه اول کار است؛ شروع راه و آغاز جنگ! جنگی برای ساختن بیت اللهی به بزرگی و عظمت و پهنای کل جهان!
و این بار در راه بنا کردن این خانه ی خدا، دیگر ابراهیم و اسماعیل تنها نیستند که موسی نیز از بلندای طور به یاری آنان شتافته است.

یک اندرز و یک درس از حضرت امام جواد (علیه السلام)

- مردی به حضرت جوادالائمه (علیه السلام) گفت : مرا اندرز ده . فرمودند : می پذیری ؟ گفت : آری .

    پس آن حضرت فرمودند : 

صبر را بالش خویش ساز و فقر را به آغوش بگیر و شهوات را به دور انداز و با دلخواه خود مخالفت کن و بدان که همیشه در برابر دیدگان خدایی ، پس مراقب خویش باش که چگونه باشی .

      - هر که گوش دل به گوینده ای دهد به حقیقت وی را پرستیده است ، اگر گوینده از طرف خدا باشد خدا را پرستیده و اگر وی از زبان ابلیس سخن بگوید در حقیقت ابلیس را پرستش نموده است .

    - هر که در صحنه کاری حضور داشته باشد و از آن کار ناخشنود باشد ، مانند کسی است که از آن صحنه غایب است . ( در خیر و شر آن کار و ثواب یا عقاب آن شریک نخواهد بود ) و هر که از صحنه کاری غایب باشد ولی ( وقتی که بشنود ) از آن کار خشنود باشد مانند کسی است که در آن صحنه حاضر بوده ( و در ثواب یا عقاب آن شریک خواهد بود )

    - برملا نمودن کاری که هنوز کاملا استوار نگشته باشد ، مایه تباهی آن کار است .

------------------------

یكى از اصحاب امام محمّد تقى علیه السلام گوید:

روزى در خدمت آن حضرت بودم ، كه سفره غذا پهن كردند؛ و غذا خوردیم .

پس از آن كه سفره را جمع كردند، یكى از افراد مشغول جمع كردن غذاهاى ریخته شده در

اطراف سفره گردید.

امام جواد علیه السلام فرمود:

چنانچه در بیابان سفره انداختید، آنچه غذا در اطراف سفره ریخته شود - به هر اندازه اى كه

باشد - رها كنید - تا مورد استفاده جانوران قرار گیرد- ولى اگر در منزل ، در اطراف ظرف غذا و یا

در اطراف سفره ، طعامى ریخته شود، تمام آنچه را كه ریخته شده است ، به هر مقدارى كه

باشد، جمع نمائید - كه مبادا زیر دست و پا، نسبت به آنها بى احترامى شود .


بیانات آیت الله جوادی آملی در دیدار با شعرای آئینی (مهر 92)

هرچیزی که حق است و می‌گریاند را بگوییم

شعرای عزیز ما بدانند که مسئولیت آن‌ها باز کردن گره انگیزه است. از آن‌ها این کار برمی‌آید. از شعر کاری برمی‌آید که از نثر نمی‌آید. از آهنگ خوبی که یک مداح دارد کاری برمی آید که از دیگری برنمی‌آید. همین یا حسین و یا عباس را ما در کتب مقاتل می‌خوانیم، گاهی هم ممکن است چشم‌مان تر شود اما وقتی که جناب آقای انسانی می‌خواند، آدم نمی‌تواند خودش را کنترل کند. پس آنچه انگیزه را می‌شوراند چیز دیگری است. تنها علم نیست، علم کار اندیشه را تامین می‌کند.

بعضی افراد بخش انگیزه‌شان خیلی قوی است اما اندیشه‌شان ضعیف است. باید بوسیله شعر انگیزه این‌ها را تقویت کرد. هرچیزی که فقط می‌گریاند را نگوییم. هرچیزی که حق است و می‌گریاند را بگوییم. عاطفی سخن نگوییم، معقول و مقبول سخن بگوییم. ممکن است انسان بگریاند، اما گریه بدون ادراک، آن ثمر را ندارد. انگیزه بی اندیشه مثل مقدس بی درک است. هرچه به مقدس بی درک بگویی باور می‌کند، هرچه به او بگویی انجام می‌دهد، اما نمی‌داند که صحیح است یا نه. او مثل نابینایی است که می‌تواند بدود اما نمی‌داند که کدام طرف برود.

انقلاب ما هم حسینی الحدوث است هم حسینی البقاء

بعضی نه عقل نظر دارند که اهل اندیشه باشند، نه عقل عمل دارند که اهل انگیزه باشند. نه جزم عالمانه دارند و نه عزم مومنانه. بنابراین همانطور که اولا در بیرون، یک بخش علمی داریم و یک بخش عملی و ثانیا چهار گروه زیر مجموعه آن هستند. در درون ما هم یک سلسله نیروهایی داریم که مسئول اندیشه‌اند و یک سلسله نیروهایی که مسئول انگیزه‌اند که به چهار گروه تقسیم می‌شوند. عالم عادل داریم، عالم بی عمل داریم، مقدس بی درک داریم و جاهل متهتک که از هر دو جهت محروم است هم داریم.

حالا اصل بحث این است که شعرای عزیز هم شعر خوب بگویند هم خوب شعر بگویند. هم بخش اندیشه را تامین کنند، هم بخش انگیزه را. از چیزی که عاطفی محض است ولی برهانی نیست پرهیز کنند. چیزی که سند دارد را به صورت نظم دربیاوند و اثر ببخشند. اگر شعر هم معقول بود و هم مقبول، هم اندیشه جامعه و هم انگیزه آن را تامین می‌کند. هم عقلا و دانشمندان را می‌گریاند، هم طبقه دیگر را می‌نالاند و اثر دارد.

گذشته از ثواب و هزاران برکتی که برای جریان سیدالشهدا سلام‌الله‌علیه در دنیا و آخرت است، ما باید بدانیم که به این جریان بدهکاریم. گفته‌اند اسلام نبوی الحدوث است و حسینی البقاء. درست هم هست. اما انقلاب ما به برکت خود خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام، بدون تعارف هم حسینی الحدوث است هم حسینی البقاء. آن‌هایی که کاملا انقلاب را درک کرده‌اند می‌دانند، وقتی بختیار بحث حمایت از قانون اساسی را مطرح کرد، یک راهپیمایی چهارصد هزار نفره از ساواکی‌ها و ارتشی‌ها ترتیب داده شد که از خیابان انقلاب می‌گذشتند و چشم پر کن بود. خیال می‌کردند که این می‌تواند علیه انقلاب کارساز باشد. اما ما در برابر این راهپیمایی چهار تا راهپیمایی حسینی داشتیم که کار را یکسره کرد. تاسوعا، عاشورا، اربعین و 28 صفر. راهپیمایی‌هایی که میلیونی بود. ما به جز این چهار تا راهپیمایی، تظاهرات میلیونی نداشتیم. می‌بینید که همه این 4 روز هم برای امام حسین است. پس این انقلاب حسینی الحدوث است.

بعلاوه حسینی البقاء هم هست. برای این که همه ما دیدیم، پنجاه تا پرچم که روی دوش عزیزان ما بود همه اش یا زهرا و یا حسین سلام‌الله‌علیهما بود، یک عدد پرچم سه رنگ هم نبود. درست است که ایران پرچم دارد و مرز پر گهر است، ما برای حفظ این وطن تا مرز شهادت هم می‌رویم، اما دین به ما گفته که این کار را بکن. با این حال اینطور نیست که این پرچم سه رنگ کشور را حفظ کرده باشد. این‌ها که دیگر تاریخ نیست، همه ما با چشم خودمان دیده‌ایم. نظام و کشور ما بدهکارند. مرثیه‌ای که در جبهه‌ها بود یا حسین یا حسین و کربلا کربلا بود، مرز پر گهر نبود. این مرز پر گهر در جنگ جهانی اول نتوانست کار بکند و ما شکست خوردیم. در جنگ جهانی دوم هم نتوانست کار بکند، هرچه گفتند گفتیم چشم، گفتند هفده شهر بدهید، گفتیم چشم، گفتند برده باشید، گفتیم چشم. این مرز پر گهر بود دیگر.

این نهضت باید حفظ شود

شصت سال قبل بنده بیست ساله بودم و در مدرسه مروی تهران درس حوزه می‌خواندم. مرحوم آقای کاشانی رهبری نهضت ملی را برعهده داشت و غالبا طلبه‌ها به احترام ایشان در میتینگ‌ها شرکت می‌کردند. در جریان ملی شدن صنعت نفت، وقتی که مصدق نفت را ملی کرد و انگلیسی‌ها را بیرون کرد، شعار رسمی مردم تهران «مرگ بر شاه» بود. در خیابان مولوی میدانی هست به نام قیام که قبلا میدان شاه بود. 9:30 صبح روز 28 مرداد 32، یک دست فروش یک جعبه گلابی آنجا می‌فروخت و داد می‌زد که «آی، شاه میوه دارم». ریختند و بساطش را به هم زدند که چرا می‌گویی شاه. ساعت 10 شد، کودتا شد و مصدق و باندش به زندان افتاند و زاهدی دولت تشکیل داد. بعد از ظهر همان روز در همان تهران گفتند جاوید شاه! ما کودتای ننگین 28 مرداد را دیدیم.
 شاه برگشت، نفت را دادند به انگلیس و گاز را دادند به شوروی و ما شدیم برده. این‌ ها همان مرز پر گهر بود دیگر. اما وقتی که امام، مرجعیت، روحانیت، حسینیه و مسجد قیام کرد، شانزده شهریور گفتیم مرگ بر شاه، هفده شهریور در میدان شهدا آن همه شهید دادیم و گفتیم مرگ بر شاه، هجده شهریور هم گفتیم مرگ بر شاه. گفتیم تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد و این طور شد. پس این نهضت حسینی الحدوث است و حسینی و البقاء و این باید حفظ شود. این جایزه را خاندان عصمت و طهارت به ابی عبدالله سلام‌الله‌علیه دادند.

گفتند شهریار یک جا اشتباه کرده

این خاندان، خاندان کرم هستند. سائل که می‌آمد در خانه‌شان، در را نیم باز می‌کردند که سائل نبیندشان. یک مطلبی عرض کنم تا مداحان و آن‌هایی که به اهل‌بیت علیهم‌السلام وابسته‌اند، بدانند که مولایشان همیشه غنی و قوی است، اغنی و اقوی. خب می‌دانید که همه کارمندان حقوق بازنشستگی دارند، ولی واعظان و مداحان حق بازنشستگی ندارند. حدود بیست سال قبل بعضی از آقایان به این فکر افتاندند تا یک بودجه‌ای بگیرند تا این‌ها را در دوران سالخوردگی تامین کنند.

 یکی از بزگواران تعریف می‌کرد که ما رفتیم ارومیه منزل یکی از آقایانی که ذاکر اهل‌بیت علیهم‌السلام بود و سالمند شده بود، به او گفتیم که ما آمدیم ببینیم مشکل شما در دوران سالمندی چیست. این آقا جواب داده بود که ما مشکل داریم اما با شما درمیان نمی‌گذاریم. بعد گفته بود از شهریار هم گله داریم. گفتیم از شهریار چطور؟ گفت شهریار در آن شعر معروف «علی ای همای رحمت» یک جا اشتباه کرده، آن هم در آن بیتی که گفته «برو ای گدای مسکین در خانه علی زن/که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را»، شهریار باید می‌گفت «مرو‌ ای گدای مسکین به در سرای مولا/ که علی همیشه می‌زد در خانه گدا را». این علی است. ما بدهکار این‌ها هستیم. اجر همه شما با کسی باشد که خودش در خانه شما را می‌زند و او علی بن ابی طالب است.

عقیق

یا خیر حبیب و محبوب !

حرز شگفت انگيز امام رضا عليه السلام

سـيد بن طاوس روايت كرده از ( ياسر ) خادم ماءمون كه گفت : زمانى كه وارد شد ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام در قصر حميد بن قحطبه بيرون كرد از تن لباس خود را و داد به حميد و حميد داد به جاريه خود كه بشويد آن را پس نگذشت زمانى كـه آن جـاريـه آمـد و بـا او رقـعـه اى بـود و داد بـه حـمـيـد و گـفت يافتم اين رقعه را در گـريـبـان لبـاس ابـوالحسن عليه السلام پس حميد به آن حضرت عرض كرد: فداى تو گردم ! به درستى كه اين جاريه يافته است رقعه اى در گريبان پيراهن تو، چيست آن ؟ فـرمـود تـعويذى است كه آن را از خود دور نمى كنم ، حميد گفت : ممكن است كه ما را مشرف كـنـى به آن ؟ پس فرمود كه اين تعويذى است كه هر كه نگاه دارد در گريبان خود دفع مـى شـود بلا از او و مى باشد براى او حرزى از شيطان رجيم ، پس خواند تعويذ را بر حميد و آن اين است :

( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ: بِسْمِ اللّهِ اِنِّى اَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ اِنْ كُنْتُ تَقِيّا اَوْ غَيْرَ تَقِيّ بِاللّه السَّميعِ الْبَصيرِ عَلى سَمْعِكَ وَ بَصَرِكَ لاسُلْطانَ لَكَ عَلَىٍّّ وَ لا عَلى سَمْعي وَ لا عـَلى بـَصـَرى وَ لا عـَلى شـَعـْرى وَ لا عـَلى بَشَرى وَ لا عَلى لَحْمى وَ لا عَلى دَمى وَ لاعـَلى مـُخّى وَ لا عَلى عَصْبى وَ لا عَلى عِظامى وَ لا عَلى مالى وَ لا عَلى ما رَزَقَنى رَبّى سـَتـَرْتُ بـَيـْنـى وَ بـَيْنَكَ بِسِتْرِ النَّبوةِ الَّذى اسْتَتَرَ اَنْبِياءُ اللّهِ بِهِ مِنْ سَطَواتِ الْجَبابِرَةِ وَ الْفَراعِنَةِ، جِبْرائِيلُ عَنْ يَمينى وَ ميكائيلُ عَنْ يِسارى وَ اِسْرافيلُ عَنْ وَرائى وَ مـُحـَمَّدٌ صـَلَّى اللّهُ عـَلَيـْهِ وَ آلِهِ وَ سـَلَّمَ اِمـامـِى وَ اللّهُ مـُطَّلِعٌ عـَلِىَّ يـَمـْنـَعـُكَ مـِنّى وَ يَمْنَعُ الشَّيـْطـانُ مـِنـّى ، اَللّهـُمَّ لا يـَغـْلِبُ جَهْلُهُ اَناتَكَ اَنْ يَسْتَفِزَّنى وَ يَسْتَخِفِّنى ، اَللّهُمَّ اِلَيْكَ الْتَجَاءْتُ، اَللّهُمّ اِلَيْكَ الْتَجَاءْتُ، اَللّهُمَّ اِلَيْكَ الْتَجَاءْتُ. )

و از بـراى ايـن حـرز حـكـايت عجيبى است كه روايت كرده آن را ابوالصلت هروى كه گفت : مـولاى مـن عـلى بـن مـوسـى الرضـا عـليـه السـلام روزى نـشـسـتـه بـود در منزل خود داخل شد بر او رسول ماءمون و گفت : امير تو را مى طلبد. پس امام عليه السلام بـر مى خاست و مرا فرمود نمى طلبد مرا ماءمون در اين وقت مگر به جهت كارى سخت و به خـدا كـه نـمـى تـوانـد بـا مـن بـدى كـنـد بـه جـهـت ايـن كـلمـات كـه از جـدم رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به من رسيده ، ابوالصلت گفت : همراه امام عليه السـلام بـيـرون رفتم نزد ماءمون ، چون نظر حضرت بر ماءمون ، نظر كرد به سوى او مـاءمـون و گـفـت : اى ابوالحسن ! امر كرده ام كه صد هزار درهم جهت تو بدهند و بنويس هر حـاجتى كه دارى ، پس چون امام پشت گردانيد ماءمون نظرى در قفاى امام كرد و گفت : اراده كردم من و اراده كرده است خدا، و آنچه اراده كرده است خدا بهتر بوده است .

 

 

منبع : منتهی الآمال

احاديث روايت شده از ائمه طاهرين(ع) درباره حضرت فاطمه معصومه(ع)

[1] . قال اَبي عَبدِاللهِ(ع):«اِنَّ لِلّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ، وَ لِرَسُولِهِ وَ هُوَ المَدينَةُ، وَ لِاَميرِالمُؤمِنين حَرَماً وَ هُوَ الکُوفَةُ، وَ لَنا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدفَنُ فيها اِمرَأةُ مِن وُلدى تُسَمّى فاطِمَةُ، مَن زارَها وَجَبَت الجَنَّةُ». (قالَ ذلِکَ وَ لَم تُحمَلُ بِمُوسي(ع) اُمَّهُ) ـ علّامۀ مجلسى، محمّدباقر، بحارالأنوار، ج 57، باب 36، ص 216، مؤسسه الوفاء، 1404 هـ ق. بيروت.

وَ عَن عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ قَالَ حَدَّثَنَا محمّد بنُ العَطَّارُ بِقُمَّ قَالَ حَدَّثَنَا محمّد بنُ الحَسَنِ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا محمّد بنُ عَلِيٍّ الکُوفِيُّ عَن عَلِيٍّ الحُسَينِ (عَن عَلِيٍّ بنِ الحَسَنِ بنِ فَضَّالٍ) عَن ابنِ مُسکَانَ عَن مَالِکِ بنِ أَعينَ الجُهَنِيٍّ قَالَ سَمِعتُ أَبَا جَعفَرٍ(ع) يقُولُ وَ ذَکَرَ مِثلَهُ. ـ نورى الطبرسى، ميرزا حسين، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 11، ص 34، ح 12، مؤسسۀ آل البيت(ع) لاحياء التراث، قم.

تاريخ قم، للحسين بن محمّد القمي بإسناده عَنِ الصادق(ع) قال: «اءِنَّ للهِ حَرَمَاً وَ هُوَ مَکِّةَ وَ لِرَسُولِهِ حَرَمَاً وَ هُوَ المَدينَةَ وَ لِاَميرِالمؤمِنينَ حَرَماً وَ هُوَ الکُوفَةَ وَ لَنا حَرَمَاً وَ هُوَ قُم وَ سَتَدفُن فيهِ اِمرأَةً مِن وَلَدى تُسَمّي فاطِمَةَ مَن زارَها وَجَبَت لَهُ الجَنّةَ، قَالَ ذلِکَ وَ لَم تَحمِلُ بِمُوسي (ع) أُمَّهِ». علّامۀ مجلسى، محمّدباقر، بحارالأنوار، ج 99، باب 1، ص 267، مؤسسه الوفاء، 1404 هـ ق. بيروت.

امام صادق(ع) مى فرمايد: «خدا داراى حرمى است که آن مکّه است، و پيامبرش هم حرمى دارد که مدينه است، و اميرمؤمنين هم حرمى دارد که کوفه است. و ما هم داراى حرمى هستيم که قم است و به زودى بانويى از فرزند من آن جا دفن مى شود که نامش فاطمه است. هرکسى او را زيارت کند بهشت بر او واجب مى شود.» امام صادق(ع) هنگامى اين جمله را فرمودند که هنوز مادر امام موسى بن جعفر(ع) به او باردار نشده بود.)


[2] . محمّد بنُ عَلِيٍّ بنِ الحُسَينِ فِى ثَوَابِ الأَعمَالِ وَ عُيونِ الأَخبَارِ عَن أَبِيهِ وَ محمّد بنِ مُوسَى بنِ المُتَوَکِّلِ عَن عَلِيٍّ بنِ إِبرَاهِيمَ عَن أَبِيهِ عَن سَعدِ بنِ سَعدٍ قَالَ سَأَلتُ أَبَا الحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَن زِيارَةِ فَاطِمَةَ بِنتِ مُوسَى بنِ جَعفَرٍ(ع) بِقُمَّ فَقَالَ (ع): «مَن زَارَهَا الجَنَّةَ».

ـ عاملى، شيخ حر، رسائل الشيعة، ج 14، باب 94، ص 576. مؤسسه آل البيت(ع) لأحياء التراث، 1409 هـ ق. قم.

امام رضا (ع) مى فرمايند: «هرکس او (حضرت فاطمه معصومه) را زيارت کند بهشت بر او واجب مى گردد».

[3] . وَ عَن أَبِيهِ وَ أَخِيهِ عَلِيٍّ وَ مَشَايخِهِ عَن أَحمَدَ بنِ إِدرِيسَ وَ غَيرِهِ عَن العَمرَکِيٍّ عَن رَجُلٍ عَن الرِّضا (ع) قَالَ: «مَن زَارَ قَبرَ عَمَّتِى بِقُمَّ فَلَهُ الجَنَّةُ». ـ همان.

مل، [کامل لزيارات] أَبى وَ أَخي وَ الجَماعَةِ عَن أَحمَدَ بنِ إدريسٍ وَ غيرِهِ عَن العُمرِکيٍّ عَمَّن ذکَرَهُ عَن ابنِ الرِّضا (ع) قَالَ: «مَن زارَ قَبرَ عَمَّتى بِقمَّ فَلَهُ الجَنَّةُ». علّامۀ مجلسى، محمّدباقر، بحارالأنوار، ج 99، باب1، ص 265، مؤسسه الوفاء، 1404 هـ ق. بيروت.

امام جواد (ع) مى فرمايند: «کسى که آرامگاه عمّه ام را در قم زيارت کند پاداش او بهشت است».

پایگاه اطلاع رسانی حرم حضرت فاطمه معصومه (ع)