ویژگی اهل نماز و انفاق / حجه الاسلام والمسلمین قرائتی

قال الله الحکیم

"الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَ‌زَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ "

 برخی انسان‌ ها، فقط هرچه را می‌ بینند و می‌ شنوند، می‌ پذیرند و می‌خواهند همه ‌چیز را از طریق حواس پنج ‌گانه درک کنند. غافل از اینکه حواس محدود ما قدرت درک همه ‌چیز را ندارد. حتی قوۀ جاذبه را که خاصیتی مادی است، با حواس نمی ‌توان درک کرد. از افتادن اشیا به‌ پایین، می ‌فهمیم که زمین جاذبه دارد. پس شناخت ما از جاذبه، از راه آثار آن است نه با درک مستقیم خود آن.

 بعضی توقع دارند خدا را با چشم ببینند تا به او ایمان بیاورند، چنان ‌که قوم بنی‌ اسرائیل به حضرت موسی(ع) گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّی نَرَی اللّهَ جَهْرَة» (بقره، ۵۵)؛ ما به تو ایمان نمی‌ آوریم، تا آن که خدا را آشکارا ببینیم.

 در حالی‌ که خداوند جسم نیست تا دیدنی باشد و ما از آثار باعظمت او در آفرینش، به وجود او پی می‌ بریم و به او ایمان می‌ آوریم.

 افراد باتقوا و حقیقت‌جو، شناخت خود را به عالم مادی محدود نمی‌ کنند، بلکه به جهان غیب، یعنی وجود خداوند و فرشتگان و عالم آخرت که از حواس ظاهری ما پنهان هستند، ایمان دارند.

آن ‌ها اهل نماز و انفاق هستند. با نماز که یاد خداست، نیازهای روح و روان خود را تأمین می ‌کنند و به آرامش و اطمینان می ‌رسند و با پرداخت بخشی از درآمد خود به محرومان، نیازهای جامعه را تأمین می ‌کنند تا جامعه نیز به رفاه و آسایش دست یابد.

 

منبع:حوزه

پی نوشت : این هفته حاج آقا رضای فرهنگیان قدم رو چشم ما گذاشتند ...

 

hamzehesmaili.ir

 

توصیه علامه قاضی و آیت الله بهجت درمورد نماز اول وقت



« مرحوم علامه (طباطبائي) و ( آية الله العظمي) آقاي بهجت از مرحوم (عارف فرزانه) آقاي قاضي – رحمة الله عليه- نقل مي‌كردند كه ايشان مي‌فرمودند:

اگر كسي نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عاليه نرسد، مرا لعن كند.

اول وقت، سرّ عظيمي است (حافظوا علي الصَلَوات) خود يك نكته‌اي است غير از (اقيموا الصلاة) اينكه انسان اهتمام داشته باشد و مقيد باشد كه نماز را اول وقت بخواند، في حد نفسه آثار زيادي دارد ولو حضور قلب هم نباشد.

 

به نقل از آيت الله مصباح يزدي 

چگونه از عبادت لذت ببریم؟ (آیت الله جوادی آملی)

"چرا ما از عبادت خود لذت نمی بریم؟" و "چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟" پاسخ این دو سوال را از کتاب نسیم اندیشه اثر آیت الله جوادی آملی مرور می کنیم:


با توجه به این که انسان به صورت فطری عبادت را دوست دارد، چرا ما از عبادت خود لذت نمی بریم؟ گرایش به خدا فطری است؛ ولی شهوت و غضب هم به عنوان ابزار کار در نهاد ما وجود دارد. انسان عاقل این دو را تعدیل می کند نه تعطیل؛ ولی انسان جاهل شهوت و غضب را امیر فطرت خویش می سازد و به این ترتیب فطرت در میان غرایز دفن می شود و از فطرت مدفون نیز کاری ساخته نیست.
اگر کسی نفس ملهمه را که به توحید گرایش دارد دفن کند، دیگر اثر آن را نمی بیند و از عبادت خود لذت نمی برد.

اگر بخواهیم از عبادت لذت ببریم، باید از مال حرام به شدت بپرهیزیم. کسی که جز حلال چیزی نمی خورد و جز به حلال نمی اندیشد، حتما از عبادت لذت می برد. همان طور که انسان گرفتار سرماخوردگی و گرفتگی بینی از بوی خوش لذت نمی برد و چشم ضعیف و کم نور لذت مشاهده مناظر زیبا را در نمی یابد، انسان گنهکار نیز از عبادت لذت نمی برد. تنها فطرت شفاف و شکوفا از عبادت لذت می برد. 

 چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟

اعضا و جوارح بدن هر یک از ما انسان ها در حکم جماعتی است که به امامت یک نفر کار می کند. امام این جماعت در دنیا عقل، خیال، وهم یا عشق است هر کس امام جماعت درون خود را می شناسد. شئون مادون و اعضا و جوارح زیر دست، همه به امامت او کار می کنند؛ یعنی اگر کسی انسان سالم و سالکی بود، همه ی قوای درونی و بیرونی او به امامت عقل کار می کند. 

انسان عاقل قوای درونی و رفتارهای بیرونی خود را عاقلانه تدبیر و تنظیم می کند. اگر بخواهیم بدانیم که امام جماعت درون ما عقل است یا هوای نفس باید به اعمال، رفتار و گفتار خود نظری بیفکنیم؛ یعنی گفتار، رفتار و به طور کلی سیره و سنت انسان، نشان دهنده ی امامی است که در محراب درون او نهادینه شده است.

اگر شخصی حرف خوب می زند، کار خوب می کند، بد کسی را نمی خواهد و ظاهر و باطنش یکی است، نشان این است امام درون او نور است؛ اما اگر کسی کار بدی کرد، دروغ گفت، عشوه ای کرد، رشوه ای برد یا اختلاس کرد، نشانه آن است که در درون او، خائنی به امامت رسیده است.

بر این اساس اگر اعضا و جوارح سالم بود، امام آنها رو به قبله نماز خوانده است و اگر اعضا و جوارح به فساد آلوده شدند، امام آنها پشت به قبله دارد.

به هر حال بعضی مختالانه زندگی می کنند نه عاقلانه. در قرآن کریم آمده است: إن الله لا یحب کل مختال فخور.(سوره لقمان، آیه 18) مختال و متخیل یا کسی که با خیال زندگی می کند نه عقل، محبوب خدا نیست. ارزش های اعتباری و من و ماهای زودگذر خیال بافی است، اگر کسی به این گونه مسائل سرگرم شد و خود را به غیر خدا مشغول کرد، مختال است. انسان مختال زندگی و نماز عاقلانه ندارد. نماز عاقلانه روزی کسی است که در بیرون قوای خود را تطهیر کرده باشد. رفتار ناروا، گفتار ناشایست و ... موجب می شود که ما زندگی و در نتیجه نماز عاقلانه ای نداشته باشیم. 

اگر انسان تلاش کند در تمام لحظات زندگی مراقب اعضا، جوارح و اندیشه های خود باشد، قطعا با حضور قلب بیشتری نماز می گزارد، زیرا حضور قلب در نماز، عصاره و خلاصه ی حفظ حضور قلب در تمام ساعت زندگی است. کسی که هر لحظه خود را در محضر خدا می بیند، به راحتی و با حضور قلب کامل به نماز می ایستد، اما اگر کسی در طول شب و روز به همه چیز جز خدا فکر می کند، قطعا نمی تواند در نماز حضور قلب داشته باشد.


منبع: شبستان

سیره ی مناجاتی امام حسن مجتبی(ع)

امام حسن(ع) هرگاه برای نماز بر می خواست بهترین لباس خود را می پوشید و می فرمود: خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.(1) و زمانی که به سوی مسجد حرکت می کرد،وقتی به در مسجد می رسید، سرش را به سوی آسمان بلند می کرد و با خشوع مخصوص می گفت:

خدایا! مهمان تو به در خانه ی تو آمده، ای نیکو بخش! گنهکارز به محضرت بار یافته، پس به لطف و کرمت، از گناهانم بگذر، ای خدای بزرگوار.(2)

مفاصل بدن مبارک امام حسن(ع) به هنگام وضو می لرزید و رنگ مبارکش زرد می شد،علت را از آن حضرت پرسیدند، فرمود: سزاوار است هر کس در پیشگاه پروردگار بایستد رنگش زرد شود و اندامش بلرزد.(3)

همچنین نقل شده: هرگاه صدای مؤذن را می شنید رخسارش متغیر می شدو رنگشان به زردی می گرایید، وقتی از آن بزرگوار علت آنرا پرسیدند، فرمود: خدای متعال، مؤذن را به سوی من فرستاده که از من بخواهد خدمت ویژه نماز را انجام دهم و من نمی دانم آیا آن خدمت و عمل را از من می پذیرد یا نه؟ اکنون چگونه رنگم متغییر نگردد.(4)

 

پی نوشت ها:

1_(نگاهی بر زندگی امام حسن(ع)، ص113؛ وسائل الشیعه،ج5،ص447)

2_(منتهی الامال،ج1،ص267)

3_(زندگانی امام حسن مجتبی(ع)،ص327، به نقل از روضةالواعظین نیشابوری؛ بحار، ج43،ص339)

4_(نماز و عبادات امام حسن(ع)،ص17)        

راه‌های مقابله عملی بــاشیطان !!!!!

پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید:

«دشمنان تو از جنّ، ابلیس و سپاهیان او است. پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزندت مُرد، به خود، بگو: زندگان برای مردن آفریده شده‌اند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خدای را که می‌دهد و می‌گیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم می‌کنند؛ ولی تو ستم نمی‌کنی. بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند، گرفتارند. اگر آمد و گفت چه قدر نیکی می‌کنی؟ بگو: گناهان من بیش از نیکی‌های من است. اگر آمد و گفت: چقدر نماز می‌گزاری؟ بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است. اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش می‌کنی؟ بگو آن‌قدر که می‌گیرم، از آنچه می‌بخشم، زیادتر است. اگر گفت: چه قدر به تو ستم می‌کنند؟ بگو: من بیشتر ستم کرده‌ام. اگر گفت: چه قدر برای خدا کار می‌کنی؟ بگو: چه بسیار معصیت‌ها کرده‌ام»

برای مقابله با وسوسه‌های شیطانی، ابتدا باید دشمن را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گام‌های نهایی او را به اسارت کشید. در این جهت سیاست‌های اصولی در مبارزه با وسوسه‌های شیطانی عبارتند از:

1. نگهبانی و مراقبت: شیطان با جان ما سر و کار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم. راه مراقبت عبارتند از:
الف) تقواپیشگی: قرآن مجید تقوا را لباسی بر اندام جان آدمی می‌داند که آن را به خوبی می‌پوشاند و حفظ می‌کند: «لباس التّقوی ذلک خیر؛ بهترین جامه تقوا است».1 امام علی(ع) تقوا را دژی نفوذناپذیر می‌داند که رخنه‌ در آن ممکن نیست.2
ب) کنترل ورود و خروج: زبان، چشم، گوش، فکر و همة اعضا و جوارح، درهای ورودی به قلبند. پس باید اینها را کنترل کرد.
همان‌طور که در حدیثی آمده که از حضرت امیرالمؤمنین(ع) سؤال کردند:
چگونه به این مقامات عالیه رسیدی یا امیرالمؤمنین؟ حضرت فرمود:
«به نشستن درِ خانة قلب که همان مراقبت است.»

در حدیث نبوی آمده که فرموند:
«اگر نبود اینکه زیاد صحبت می‌کنید و اینکه در دل و قلب شما، رفت و آمدهای باطل می‌شود، هر آینه آنچه من می‌بینم، شما هم می‌دیدید و آنچه من از (امور باطن و ملکوت) می‌شنوم، شما هم می‌شنیدید.»
امر مراقبت، خصوصاً برای سالکینِ طریقِ معنی و طالبین کمالات معنوی و روحی، بسیار مهمّ و خطیر است، امیرمؤمنان(ع) در حدیثی فرمودند:
«به درستی که شیاطینی دور قلب انسان جمع می‌شوند، برای وسوسه و القاء باطل، کما اینکه مگس‌ها دور زخم و دمل جمع می‌شوند که اگر جلوگیری نشود، فساد و تباهی صورت می‌گیرد (با تسلّط شیاطین بر قلب و ارادة انسان).»
ج) محاسبه: بعد از کنترل، نوبت به محاسبه می‌رسد؛ یعنی برای جبران ضعف‌ها و برنامه‌ریزی برای آینده ارزیابی لازم است.

2. واکنش مناسب: در برابر هر وسوسه‌ای باید واکنش مناسب صورت گیرد.
برای رهایی از وسوسه‌های شیطانی باید مواظب دام‌های او بود. یکی از دام‌های خطرناک شیطانی، محبّت به دنیا است. امام علی(ع) می‌فرماید:
«از دنیا حذر کن؛ زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است.»
پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید:
«دشمنان تو از جنّ، ابلیس و سپاهیان او است. پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزندت مُرد، به خود، بگو: زندگان برای مردن آفریده شده‌اند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خدای را که می‌دهد و می‌گیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم می‌کنند؛ ولی تو ستم نمی‌کنی. بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند، گرفتارند. اگر آمد و گفت چه قدر نیکی می‌کنی؟ بگو: گناهان من بیش از نیکی‌های من است. اگر آمد و گفت: چقدر نماز می‌گزاری؟ بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است. اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش می‌کنی؟ بگو آن‌قدر که می‌گیرم، از آنچه می‌بخشم، زیادتر است. اگر گفت: چه قدر به تو ستم می‌کنند؟ بگو: من بیشتر ستم کرده‌ام. اگر گفت: چه قدر برای خدا کار می‌کنی؟ بگو: چه بسیار معصیت‌ها کرده‌ام».3
3. استعاذه: در برابر هجوم وسوسه‌های شیطان، لازم است به پناهگاهی مطمئن پناه ببرید و آن توجّه به خدا و یاد او است. قرآن مجید می‌فرماید: «اگر از شیطان وسوسه‌ای به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنوای دانا است».4
4. مجهّز شدن به تجهیزات: در برابر تهاجم وسیع شیطان، باید در میدان کارزار، همواره مسلّح باشیم. برخی از تجهیزات در حدیث پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است. حضرت می‌فرماید:
«آیا شما را آگاه کنم بر کاری که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله می‌گیرد، به اندازة فاصلة مشرق تا مغرب؟» گفتند: آری. فرمود: «روزه صورت شیطان را سیاه می‌کند و صدقه، کمرش را می‌شکند. دوستی برای خدا و کمک برای عمل صالح، پشت او را قطع می‌کند و استغفار، بند دلش را می‌برد.».5
امام علی(ع) می‌فرماید: «برای شیطان کمندی بزرگ‌تر از خشم و زنان نیست». منظور از این سخن، زیر سؤال بردن شخصیّت زن نیست؛ بلکه منظور آن است که از طریق اختلاط با زن و ارتباط نامشروع با وی و جذّابیتی که جنس مخالف دارد، شیطان مردم را می‌فریبد؛ همان گونه که از طریق مال و زینت دنیا که ذاتاً بد نیستند، وارد می‌شود.
5. آشنایی با دام‌های شیطان: برای رهایی از وسوسه‌های شیطانی باید مواظب دام‌های او بود. یکی از دام‌های خطرناک شیطانی، محبّت به دنیا است.
امام علی(ع) می‌فرماید:
«از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است.»6
دام دیگر که از مهم‌ترین ابزار کار شیطان به شمار می‌رود، هواپرستی است؛ زیرا تا پایگاهی درون انسان وجود نداشته باشد، شیطان قدرت بر وسوسه‌گری ندارد. شیطان خواسته‌های نفسانی انسان را تأیید می‌کند. قرآن مجید می‌فرماید:
«تو هرگز بر بندگان من تسلّط نخواهی یافت؛ مگر گمراهانی که از تو پیروی می‌کنند.»7

4) خوردنی‌هایی که تأثیر در دوری از شیطان دارد (انار، سفرجل)

رسول اکرم(ص) فرمودند:
«نیست کسی که انار بخورد؛ مگر اینکه چهل روز شیطان خود را مریض نموده است.»
«انار آقای میوه‌هاست و کسی که انار بخورد، شیطانش را چهل صبح خشمگین نموده است.»
امام رضا(ع) از پدران بزرگوارش، از امیرمؤمنان(ع) روایت فرمودند:
«روزی بر رسول خدا(ص) وارد شدم، در دست او گلابی بود، ایشان گلابی را خورد و به من خوراند و فرمود بخور یا علی! گلابی هدیة خداوند برای من و توست. من در آنT همة لذّت را یافتم.»
پس فرمود:
«یا علی کس که سه روز ناشتا گلابی بخورد، ذهنش پاک می‌شود و دلش از صبر و علم پر می‌شود و از حیلة شیطان و لشکرش حفظ می‌شود.»4

5) صدقه
امام باقر(ع) فرمودند:
«آیا شما را آگاه نکنم به چیزی که چون به کار بندید، سلطان و شیطان از شما دور شوند، ابوحمزه گفت: آری بما خبرش ده تا به کارش بندیم، فرمود بر شما باد به صدقه دادن در بامداد که روی ابلیس را سیاه کند و شرّ سلطان ظالم را در آن روز از شما دور کند و بر شما باد به دوستی در راه خدا و مهرورزی و کمک به هم برای کار خوب، زیرا که آن، ریشة هر دو را قطع کند و در طلب آمرزش اصرار کنید که موجب محو گناهان گردد.»

6,7) زیاره الاخوان و ذکر فضایل اهل بیت(ع)

کافی از ابن المعّری شنیده بود که ابا الحسن(ع) فرمودند:
«نیست چیزی کشنده‌تر برای ابلیس و لشکریانش از زیارت برادران دینی برای خدا که همدیگر را ملاقات کنند.» و فرمود: «به درستی که اهل ایمان یکدیگر را ملاقات می‌کنند و خدا را یادآور می‌شوند، سپس فضایل ما اهل بیت را به یکدیگر متذکّر می‌شوند، پس نمی‌ماند بر صورت ابلیس قطعة گوشتی الّا اینکه می‌کند آن را تا آنجا که روح ابلیس از شدّت درد و ناراحتی استغاثه می‌کند. پس ملائکة آسمان و خازنان بهشت آن را می‌شنوند، پس او را لعنت می‌کنند تا آنجا که همة ملائک مقرّب او را لعنت می‌کنند، پس ابلیس وامانده و خوار، شکست خورده و رانده می‌گردد.»

8) الطاف و اکرام مؤمن
کافی از امام صادق(ع) نقل می‌کند:
«ای اسحاق تا می‌توانی به دوستان ما خوبی و نیکی کن؛ چون وقتی مؤمنی به برادر مؤمنش، احسان و نیکی کند، صورت ابلیس را مجروح و قلب او را جریحه دار می‌کند.»

9) ازدواج
رسول اکرم(ص) فرمودند:
«هر جوانی که در اوان جوانی ازدواج کند، شیطانش فریاد می‌زند: ای وای دو سوم دینش را از من حفظ کرد.»
پس باید در حفظ ثلث باقی، بندة جوان به خدا پناه برد و تقوا پیشه کند که روایات در این موضوع بسیار می‌باشد.

10) تلقین میّت
امام صادق(ع) فرمودند:
«هر کسی را که زمان مرگش فرا رسد، ابلیس به شیطان مأمورش می‌گوید که او را امر کن به کفر و شک در اعتقادات دین او بیانداز تا روح از بدنش (با این حال کفر و شرک)خارج شود، پس کسی که مؤمن باشد، شیطان قادر به اضلال و اغوای او نمی‌باشد. پس زمانی که بالای سر مردگانتان حاضر شدید، ایشان را تلقین به شهادات (توحید، رسالت و ولایت) کنید.»

11) نوشاندن آب به محتضر
در بعضی احادیث آمده که آب نوشاندن به محتضر، موجب حفظ او از تسلّط شیطان در اغواء و انحراف آن شخص می‌شود؛ زیرا تشنگی در لحظة جان کندن، به حدّی شدید است که ممکن است، با ارائة شیطان، آب گوارا و شرط اینکه اگر بخواهی این آب را بنوشی، باید اقرار به شهادت حق نکنی، موجب هلاکت و کفر شخص محتضر شود (نعوذ بالله).

12) وسوسه در نماز
در خصوص حفظ از وساوس شیطان در نماز، خواندن این ذکر قبل از ورود در نماز بسیار مؤثّر است:
«خدای من، پناه می‌برم به تو از همزات و القائات شیطان ها و پناه می‌برم به تو ای خدایِ من از اینکه، پیش من حاضر شوند. ای خدا از تو می‌خواهم نیروئی از نیروهایت(در ترک گناه) و توانی از قدرت‌هایت (در به جا آوردن واجبات) و کمک و تأییدی از تأییدات خود تا اینکه نبینم غیر از تو را و مشاهده ننمایم جز تو را. (شهود در توحید)»

پی‌نوشت‌ها:
1. اعراف ، آیه 26.
2. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 157.
3. سفینة البحار، ج 1، ص 100.
4. اعراف ، آیه 200.
5. سفینة البحار، ج 2، ص 64.
6. غرر الحکم، ج 1، ص 156.
7. حجر ، آیه 42.

منبع:موعود