رمضان کریم

 

"بسم رب شهر رمضان"

"الهی من ذالذی ذاق حلاوه محبتک فرام منک بدلا"

"خدایا کیست که شیرینی محبت تو را چشید و جز تو کسی را خواست؟"

(مناجات المحبین حضرت زین العابدین(علیه السلام))

ماه مبارک رمضان

 

پروردگارا!

چگونه است عده ای به مقام رفاقت با تو دست می یابند؟!

طوری در این مقام مقیم می شوند که انگار کسی را غیر از تو نمی بینند!

ورد لبشان حسبنا الله است که خوب ذکر و وردی ست.

الهی!چه کنم که زبان قاصر و دلم آلوده است،نمی توانم با تو سخن بگویم!

هرچند که فرمودی : صد بار اگر توبه شکستی باز آی!

خدایا ! چه کنم که صاحب مقام خلت شوم؟! چه کنم که به درجه خوبان نائل گردم؟!

-----

"در روایت دارد حضرت ابراهیم (علیه السلام) بدان جهت به مقام دوستی و خلت خداوند دست یافت

که در آن شبها ، هنگامیکه مردم به خواب رفتند، او در محراب عبادت می ایستاد

و تا صبح مشغول نماز بود و بر روی خاک سجده می کرد

و بسیار بر پیغمبر اسلام حضرت محمد (صل الله علیه و آله و سلم) صلوات می فرستاد."

(سوغات سفر-جلد1-ص425)

-----

خدایا ! در ظاهر همه چیز را می دانم اما در مقام عمل نادانم!

کمکم کن! یاری ام کن که ماه غفرانت در پیش است و نفسم در سینه حبس شده ... که چه کنم؟!

در این مهمانی بزرگ و باشکوه چه با تو بگویم؟! لباس تمیزی هم ندارم که بپوشم! چه کنم ؟!

ادب نشستن سر سفره ات را به من عطاء فرما!

-----

"رسول خدا که جانم فدای او باد اینگونه فرمودند:

خداوند هر روز ماه مبارک رمضان هنگام افطار ، هزار هزار نفر آزاد شده از آتش جهنم دارد!

آن هنگام که شب و روز جمعه ماه مبارک  فرا می رسد ، در هر ساعت آن ، هزار هزار نفر

 از آتش جهنم نجات می دهد که همگی سزاوار عذاب شده اند!

پایان ماه رمضان خداوند آن تعداد که از ابتدا تا انتهای ماه آزاد کرده است را

در آن روز آزاد می نماید!!!!!"

(بحار الانوار-ج93-ص337)

-----

و باز هم امسال سعادت یار است انشاءالله که مناجات را نوش کنیم ؛ با طعم نمکین

 استاد عزیزتر از جانم جناب حاج سعید حدادیان (روحی فداه)

 

مهدیه امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

آلودگانی مثل من در مهدیه امام حسن مجتبی (علیه السلام) خوب اوج می گیرند...

پروازی بدون دردسر و بدون گرفتاری ...

اینجا زیر پر و بال شکسته ات را شهداء می گیرند ...

کیست که لذت مناجات با روضه حضرات آل الله (علیهم السلام) را در این فضا چشیده باشد و

 از محفل آسمانی اش غافل شود و از کاروان هر شبه عشاق جا بماند ؟!

آه... که غوطه ور شدن در اقیانوس مواج مهر و رافت اهل بیت (علیهم السلام) در بین خوبان الهی

صفای وصف ناپذیری دارد... راستی شما هم دعوتی...

یادم کنید که من هم دعاگویتان هستم.

-----

 التماس دعای فرج

محترق الشهداءحمزه اسماعیلی

 

---------

به شکرانه شبهای مناجاتی و طوفانی استاد حاج سعید حدادیان در مهدیه امام حسن مجتبی (ع) 

 

دستورالعمل حضرت علامه حسن زاده آملی (روحی فداه) برای سلوک در ماه رمضان

 

حضرت علامه حسن زاده آملی (روحی فداه) 

 

حضرت علامه حسن زاده(روحی فداه) در نامه ای برای کسی که برای سلوک در ماه رمضان دستوری

خواسته بود اینچنین نوشت: ( این نامه در کتاب تازیانه سلوک/ص۹ آمده است)

متن نامه به این شرح است :

تن به دنیا دار و دل به مولا

«ربّ أدخلنی مُدخَل صدق و أخرجنی مُخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» «الإسراء.80»

ربّ أنزلنی منزلا مبارکا و أنت خیر المنزلین «المؤمنون.29» کتب الله تعالی علیکم الرحمة

آقا در چه حال است؟آیا چون «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله» النور.37؛

از زرق و برق دنیا رهایی یافته است واز ما سوا روی بر تافته است و یا چون صبیان خاکبازی

می کند که : التراب ربیع الصبیان(خاکبازی بهار کودکان است) آیا در حضور است یا دور است؟

حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ                متی ما تلق مَن تهوی دع الدنیا و أهملها

«حضوری»را علایم است،رأس آنها الأدب مع الله است

[یعنی متأدب به آداب الهیه بودن ودرهمه حال خودرادرمحضرحق دیدن وجانب حق رارعایت نمودن]

الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم«آل عمران.191»

از خــدا جویـیم توفیــق ادب               بی ادب محروم گشت از لطف رب

در سورة «والنجم»از اوصاف رسول الله(صلی الله علیه و آله) است که :

«و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی»

از آن بزرگوار باید سر مشق گرفت که میزان قسط[اعتدال]است

«لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة» احزاب/21 که زبان اگر یله و رها شود از مار گزنده تر است ،

در زیان زبان داستانها گفته اند.

آقای عزیز

هیچ موهبتی از نعمت ترک علایق دنیوی بزرگتر نیست که همة مفاسد به این علاقه متعلق است.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود                 زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

اگر دستور العمل می خواهی مگر این آیه را تلاوت نکرده ای ؟

«ومن اللیل فتهجد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا» أسراء/79 ،

و مگر نشنیده ای؟

دوش وقت سحر از غضه نجاتم دادند                وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

و مگر برایت نخونده ام؟

در خلوت شبهای تارت می توانی                آری بکف سرچشمة آب بقا را

خلاصه مرد سحر باش که :

صمت و جوع و سحر و خلوت و ذکر به دوام                 نا تمامان جهان را کند این پنج تمام

و دست از دامن دوست بر مدار.

بــه واللّـه و بــه بـالله و تــاللـه               بـه حق آیة نصـــرٌ من الله
که مو از دامنت دست بر ندیرُم               اگر کشته شوم الحکم لله

اگر در شب نگرفتی در روز بگیر،و اگر روز را به رایگان از دست دادی شب را دریاب.

این راه و رسم گدایی را خود جناب دوست به ما یاد داده است که فرمود:

«وَهُوَ الّذی جعل اللیل و النهار خلفةً لمن اراد اَن یذّکّر او اراد شکورا»الفرقان/62.

سرّش این است که جواد است و جود ،گدا می خواهد.

بانگ می آیــد که ای طـالب بیــا               جـود محـتاج گـدایان چون گـدا
جود محتاج است و خواهد طالبی               همچــنانکـه توبه خواهـــد تائبی
جود می جویـــد گدایان و ضعاف               همچو خوبان کآینه جویند صاف
روی خوبـــــان زآینـه زیبــا شــود               روی احســان از گدا پیـــدا شود
چون گـــدا آیینۀجــود است هــان               دَم بـود بــــر روی آیینــه زبـــان
پس از این فرمود حـق در والضّحی               بانگ کـم زن ای محمـــّد بر گدا
(مثنوی ملّای رومی)

وچون جناب معشوق فرماید:«وامّا السائلَ فلا تنهر »والضّحی/10 ،

خود با سائل چگونه بود؟ عارف رومی نثراً و نظماً چه خوش گفت؟! نظمش آن بود و نثرش این:

«چنان که گدا عاشقِ کریم است، کریم هم عاشقِ گدا است.اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید،

و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید،امّا صبر،کمال گداست و نقص کریم

این بنده اگر چه هنوز در خواب خرگوشی است ولی به ظاهر در بدو بیداریش می گفت:

«الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارای منی».

و پس از مدتی می گفت:«الهی تو را دارم چه کم دارم پس چه غم دارم.»

تا پس از چندی می گفت"«الهی شکرت که از شرق تا غرب عالم به حسن خدمت می کنند.»

این نیز بگذشت و تا اینکه می گفت:

«الهی تاکنون می گفتم جهان را برای ما آفریدی ولی الان فهمیدم که خودت هم برای مایی.»

این هم بسر آمد و اینک می گوید:«الهی داراتر از من کیست که تو دارایی منی غرض اینکه:

خدا آنِ تو و تو مانده عاجز               زتو بیچاره تر کس دید هرگز
(
گلشن راز شبستری)

خوشا به طیور أولی أجنحه که با جناح عشق و همّت از دامگاه علایق برجسته اند..

ألا یا أیهـا العنقـا ألا یا نفحـة الرحمــان               أیا یا جنة المأوی ألا یا نفحة الرضوان
تذکَّر عُشَّک العرشی و اطلع ذلک المطلع                و أهمل هذه الأوکار للأبوام و الغرابان
(
دیوان حضرت آقا)

امید است که در حال حضور تامّ و توجّه کامل ،شکارهای خوبی نصیب آقا بشود..به قول عارف رومی:

آن خیــالاتـی کـه دام اولی               عکس مه رویان بستان خداست

آری عکس مه رویان بوستان خدای متعالی خیالات روحانی اولیاء الله است که آنان را به سوی دوست می کشانند که می نمایـند و می ربـایند،نه خیالات بـوالهوسان دنیاوی کـه چنان آنـان رادر غواسق طبـیعت پـابند کرده اند که در یک عمر یک آن از خود سفر نکرده اند و گامیاز خودکامی برنداشته اند.آن خیالاتی که دام وپابند اولیاء الله است و آنان را الهی کرده است،تجلیّات و مکاشفاتی اند که از بطنان وممکن غیب خزنه «کن فیکون» بر سر سالک شیدا افاضه می شوند،و رؤیت صوربی مادّه روحانیان وتشرّف در حضور انبیا و ائمّه و وسایط فیض الهی است که مه رویان بوستان خدایند.صور این مه رویان ازماورای طبـیعت کـه عالَم مثال و خیـال است در صـفحـه نورانی قـلب عـارف منعکس می شونـدخیالات اولیاءالله علّیّینی اند،خیالات بوالهوسان سِجّینی.آن خیالات فرشتگانند و انها دیوان.آنها سماوی اند واینها ارضی.آنها نورانی اندو اینها ظلمانی.آنها به خدا کشانندو اینها به دنیا.صاحبان آن ملائکۀاولی اجنحه اند اینها بهائم و سباع.

آه آه اگر وقتی بیدار شویم که کاروان رفته اند و خبردار شویم که این نبود که ما می پنداشتیم و

 بدان دلخوش بودیم.

طهورا11

دستورات عملی حضرت علامه(پست ۱۹ مرداد ماه 1389)

امام رضا (علیه السلام) و روزهاي آخر ماه شعبان

 

در كتاب شريف المراقبات تاليف عارف كامل ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي قدس سره كه يك برنامه كامل خودسازي است در بخش ايام پاياني ماه مبارك شعبان يك حديث زيبا از امام رضا عليه آلاف التحية و الثنا نقل مي كنند كه بحث از آمادگي براي ماه مبارك است همان ماهي كه بنا بر گفته امام مجتبي  (ع) يك مسابقه بزرگ الهي است كه يك عده پس از آن پيروز و يك عده شرمنده اند؛وارد شدن در همچنين مسابقه و امتحان بزرگي مطمئنا نياز به كسب آمادگي دارد كه اين كلام زيباي امام هشتم به ما مي آموزد كه در اين چند روز باقيمانده تا ماه رمضان براي آمادگي بيشتر چه كنيم؟

اباصلت نقل كرده است كه در آخرين جمعه از ماه شعبان بر ابالحسن علي بن موسي الرضا عليه السلام وارد شدم ،ايشان به من فرمود: اي ابا صلت! بيشتر از شعبان گذشت و اين آخرين جمعه آن است ، در اين باقيمانده  ماه تقصير هاي گذشته ات را تدارك كن و بر آنچه به كارت مي آيد اقبال نما و بسيار در دعا و استغفار و تلاوت قرآن بكوش و از گناهان خويش به سوي خدا توبه كن تا ماه رمضان كه فرا مي رسد تو براي خداي عزوجل مخلص باشي، امانتي كه برگردن داري ادا ساز،هر كينه اي در قلبت از برادران مومنت مي باشد آن را بر انداز و هر گناهي بر تو مانده كه مرتكب آن شده باشي آن را از دل ريشه كن ساز و از خدا بپرهيز و در آشكارا و پنهان بر او توكل نماي؛چه آنكه خود او فرمود " و من يتوكل علي الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شيء قدرا" يعني آنكس كه بر خداي توكل كند خدا او را بس است كه خدا امر خود را به انجام مي رساند و براي هر چيزي اندازه اي قرار داده است.

و در مابقي اين ماه زياد بخوان : "اللهم اِن لم يكُن غفرت لنا في ما مضي من شعبان فاغفر لنا فيما بقي منه"زيرا خداي تعالي در اين ماه به احترام ماه رمضان گردن هايي را از آتش جهنم آزاد مي سازد.

-----

مشرق

دلم برای فرزین و حرفهایش تنگ شده ...

 

شهید فرزین نوری عزیز

 

هو المحبوب

 

فرزین را به خاطر داری ؟

فرزین را با شیرینی و حلاوت صحبتش می شناسیم ...

فرزین را با خلوص در رفتار و کردارش می شناسیم ...

فرزین حتی حرف زدن روزمره اش بوی قرآن می داد...

راستی یادت هست اعداد را چگونه تلفظ می کرد...

راهکارهای معنوی و فرهنگی اش هنوز هم که هنوزه راهگشای گره های کور و سفت

مجموعه های فرهنگی ست...

فرزین دوستان زیادی داشت ، دسته دسته دوستانش باهم فرق میکردند...

بعضی ها که برکه وجودی شان با فرزین یکی بود ، بعضی ها حرفهایش را میشنیدند ، بعضی ها به

 حرفهایش عمل میکردند و بعضی ها هم ...

عده ای پشت فرزین سنگر گرفتند و فرزین هم بی میل نیود که تیر و ترکش ها به او بخورد

اما وقتی رفت البته زیر تابوت را محکم گرفتند ولی چند روز نگذشت که همه جا گفتند فرزین گوش

مفت میخواست که ...

فرزین و فرزین ها کجایند وما چگونه ایم...

بعضی از حرفهای فرزین را باید با آب طلا نوشت ...

پیش بینی هایی که میکرد ، مشاوره هایی که میداد ، سراسر بوی خدا و اهل بیت(علیهم السلام)

 می داد و بس...

ای زندگی ام به فدای آن صندلی چرخدارت که در این دنیای کثیف که همه به فکر ماشین های آهنی

 آخرین مدلند ، تو با تکیه بر آن هفت آسمان را طی کردی به محبوبت رسیدی!

یاد آخرین باری که به حضورش رسیدم به خیر ؛ در بیمارستان ساسان تهران با یکی از دوستانم..

مشغول نماز بود اما چه عاشقانه ... چه نگاه گرم و گیرایی ...

دلم برایت تنگ شده بسیجی دلاور ...

آه رفیق در این کوره راه گم شده ام و غریب مانده ام ...

مثل همیشه دعایم کن ...

 

محترق الشهداء - حمزه اسماعیلی

 

 

 

 

به شکرانه ولادت حضرت فارس الحجاز(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

 

السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

 

 یا فارس الحجاز

 

باز هم نشد و انگار آنقدر آلوده ام که دستم نه به سمت قلم می رود و نه سوی دل ؛

الغرض این چند مرقومه تکان دهنده و لذت بخش را به مبارکی ولادت سید و مولایمان

جناب فارس الحجاز ، حضرت اباصالح المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همه عاشقان

حضرتش تقدیم داشته امید دارم جزء خاصان و ملازمان و منتظران حقیقی درگاهش شویم.

ان شاءالله...

التماس دعای فرج

-----

در آغوش محبوب

امام زمان (علیه السلام) سید بحر العلوم را در آغوش می گیرند...

مرحوم میرزای قمی از همدرسی های سید بحرالعلوم در درس آقا باقر بهبهانی بود و 

آن زمان ایشان از لحاظ درسی بالاتر از سید و سید از استعداد بالایی برخوردار نبود و غالبا ایشان

 درسها را برای سید تقریر می کردند.اما بعد از شهرت سید به در علم و ... ایشان که

مدتی در ایران بودند ، تعجب می کنند که چطور ایشان به این درجه رسیده اند ،

 لذا علت را از ایشان در خلوت می پرسند .

سید می فرماید : میرزا ابو القاسم ، جواب سئوال شما از اسرار است ولی به تو می گویم ،

اما از تو تقاضا دارم تا من زنده ام به کسی نگویی... من هم قبول کردم .

 ابتدا اجمالا فرمود : چگونه اینطور نباشد ، حال آنکه حضرت ولی عصر (علیه السلام) مرا شبی در

مسجد کوفه به سینه خود چسبانید . میرزای قمی می گویدگفتم : چگونه خدمت آن حضرت رسیدید ؟

 فرمود : شبی به مسجد کوفه رفته بودم ،دیدم آقایم حضرت ولی عصر (علیه السلام) مشغول عبادت است .

ایستادم و سلام کردم . جوابم را مرحمت فرموده و دستور دادند که پیش بروم .

من مقداری جلو رفتمولی ادب کردم و زیاد جلو نرفتم . فرمودند : جلوتر بیا .

پس چند قدمی نزدیکتر رفتم . باز هم فرمودند : جلوتر بیا . من نزدیک شدم تا آنکه آغوش مهر گشوده

و مرا در بغل گرفت و به سینه مبارکش چسبانید .

 در اینجا آنچه خدا خواست به این قلب و سینه سرازیر شد .

ملاقات با امام زمان (علیه السلام) ، ص 197

-----

زیارت جامعه کبیره

از علامه مجلسی (ره) نقل شده است که فرمودند : چون به نجف مشرف شدم ،

 برای اینکه لیاقت تشرف حرم علوی را پیدا کنم ، تصمیم گرفتم که چند روزی عبادت کنم .

روزها در مقائم و شبها در رواق مطهر مشغول بودم . شبی در عالم مکاشفه ،

 حضرت بقیه الله (علیه السلام) را در حرم پدر بزرگوارش دیدم .

فردا به سامراء مشرف و چون وارد حرم شدم ، مهدی روحی فداه ، آن ماهپاره آنجا بود .

ایستادم و از دور به طور مداحی و در حالی که با انگشت اشاره به او می کردم ،

 زیارت جامعه را خواندم .

 فرمودند : جلو بیا ! ابهت و عظمت او مانع می شد ، تا بالاخره جلو رفتم .

به من تلطف کرد و فرمود : " نعم الزیاره هذه " یعنی خوب زیارتی است این زیارت .

شرح من لا یحضره الفقیه ، علامه مجلسی (ره)

-----

شبیه انبیاء

قائم آل محمد (علیه السلام) شباهت به پنج نفر از انبیاء دارد :

1 - یونس بن متی(علیه السلام)  2 – یوسف بن یعقوب(علیه السلام)

 3 – موسی بن عمران (علیه السلام) 4 – عیسی بن مریم (علیه السلام)          

   5 - محمد بن عبدالله ( صل الله علیه و آله و سلم )

شباهت به یونس بن متی(علیه السلام)  در غیبت است که پس از غیبت ظاهر می شود و پس از چندی

جوان می نماید و ظهور می کند.

شباهت به یوسف بی یعقوب(علیه السلام) به غیبت اوست از پدر ، که پس از چندین سال ظاهر شد و از

 برادرانی غایب بود که او را نمی دیدند و نمی شناختند .

شباهت به موسی بن عمران (علیه السلام) از جهت دوام خوف و طول غیبت و خفاء ولادت و تعب

 و رنج شیعیان و دوستان او می باشد تا وقتی که خداوند به او امر فرمود به مصر برود

و بر فرعون غالب گردد.

شباهت به جدش حضرت محمد مصطفی ( صل الله علیه و آله و سلم ) از جهت خروج به سیف و شمشیر

 و تجدید نور دین و احیاء ارواح مومنین و کشتن اعداء و دشمنان است که

خداوند او را به نصرت و حمایت خود یاری می فرماید.

امام محمد باقر (علیه السلام) به نقل از محمد بن عصام به اسناد خود از طریق کلینی

-----

عبادت یاران

" مهدی (علیه السلام) چون بر فراز نجف برآید ، به یاران خطاب می کند ،

 امشب را با عبادت به روز آورید ؛ آنان برخی در رکوع و برخی در سجده شب را به سحر می رسانند

 و به درگاه خدا تضرع می کنند . "

بحارالانوار ، ج 53 ، ص 7 ، به نقل از امام باقر (علیه السلام)

-----

یاد شیعیان

امام زمان (علیه السلام) در توقیعی به شیخ مفید (ره) اینگونه مرقوم فرمودند :

 همانا ما شما را مهمل و بی سرپرست نگذارده ایم و مراعات شما را می کنیم.

مواظبت از شما داریمو به یاد شما هستیم و شما را فراموش نمی کنیم و اگر نبود مراعات ما

 و اینکه به یاد شما هستیم ، دشمن شما را نابود کرده بود.

احتجاج طبرسی ، ج 2 ، ص 280

-----

تعجیل در فرج

 

 حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

 

دیگر گناه نکنیم...

 

محترق الشهداء - حمزه اسماعیلی 

 

اعتراف معاویه به شایستگی حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

السلام علیک یا علی بن الحسین (علیه السلام)

 

حضرت علی اکبر (علیه اسلام) فرزند حسین بن علی بن ابیطالب(ع) و لیلی بنت ابی مرة بن عروة بن مسعود ثقفی ، در اوایل خلافت عثمان بن عفان، یازدهم شعبان سال 33 هجری قمری در مدینه به دنیا آمد و در سن 28 سالگی در کربلا به شهادت رسید.
از نظر وجاهت وزیبایی، ملاحت و دلربایی، شبیه‌ترین مردم به رسول خدا(ص) بود. همچنین دارای صورت و سیرتى جذاب و طبع بلند، منظره ملیح، داراى ادب و تربیت بى‌نظیر، و پیوسته با خضوع و خشوع و با صلابت و بزرگوار بود.
علی اکبر همچنین دارای صدای خوشی بود به گونه ای که گاهی كه اباعبداللّه الحسین(ع) برای صوت قرآن جدّ عزیزش دلتنگ می‏شد، به علی می‏فرمود: "علی جان! برایم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره برم."
او در ویژگى‌هاى معنوى و فضایل علمى و اخلاقی، رشد جسمى و اجتماعى و کمالات روحى و مناقب نفسانى و سجایاى ملکوتى در میان تمام بنى هاشم و یاران پدر بزرگوارش امام حسین بن علی(ع) کم نظیر بود. این روحیه قوی و صفات شایسته، چنان ابهت و عظمت به علی اكبر داده بود كه افزون بردوستان، دشمنان اهل بیت نیز به برتری‏هایش اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف می‏كردند.
روزی معاویه از اطرافیانش پرسید: "چه كسی در این زمان برای خلافت مسلمانان بردیگران برتری دارد و برای حكمرانی بر مردم از دیگران سزاوارتر است؟" اطرافیان متملق به ستایش خلیفه پرداختند و او را لایق این منصب معرفی كردند. ولی معاویه گفت: "نه چنین نیست، اولی الناس بهذا الامرعلی بن الحسین بن علی، جدّه رسول اللّه و فیه شجاعة بنی‏هاشم و سخاه بنی امیه و رهو ثقیف؛ شایسته‏ترین افراد برای امر حكومت، علی اكبر فرزند حسین است كه جدّش رسول خدا است و شجاعت بنی‏هاشم، سخاوت بنی امیه و زیبایی قبیله ثقیف را در خود جمع كرده است."
شجاعت و دلاورى على اكبر و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او، در سفر كربلا به ویژه در روز عاشورا تجلى كرد. از میان خاندان هاشمی، نخستین كسی كه در كارزار كربلا به میدان شتافت، علی اكبر بود. همچنین زمانی که امام حسین بن علی(ع) از منزلگاه «قصر بنى مقاتل» گذشت، و خوابی به او دست داد و پس از بیدارى «انا لله و انا الیه راجعون» گفت و خداوند را حمد کرد، وقتی على اكبرسبب این حمد و استرجاع را پرسید، حضرت فرمود: "در خواب دیدم سوارى مى‏گوید این كاروان به سوى مرگ مى‏رود." علی اکبر پرسید: "مگر ما بر حق نیستیم؟" امام فرمود: "چرا." علی اکبر عرض کرد: "فاننا اذن لا نبالى ان نموت محقین؛ پس باكى از مرگ در راه حق نداریم!"
در پایان خوب است راجع به اینکه آیا حضرت علی اکبر (علیه اسلام) داراى خانواده و فرزندانى بوده است
یا نه، مطلبی گفته شود که با توجه به زیارت نامه های حضرت به نظر می رسد که ایشان نیز دارای عهد و عیال بوده اند.
زیارت نامه ایشان عبارت است از: "صلى الله علیک و على عترتک و اهل بیتک و آبائک و ابنائک." همچنین سفارش امام صادق (ع) به ابو حمزه ثمالى که فرمود: "چون به قبر حضرت رسیدی، ضع خدک على القبر! و قل: صلى الله علیک یا ابا الحسن! " که با توجه به این فراز، ایشان فرزندى به نام "حسن" داشته است.
به علاوه طبق برخى روایات، نظیر روایت "احمد بن نصر بزنطی"، حضرت علی اکبر (علیه اسلام)، ام ولد (کنیز) داشته است و از او صاحب فرزند بوده است.
گرچه برخى از علماى انساب تصریح کرده‌اند که از آن بزرگوار اولادى نمانده و نسل امام حسین (ع) تنها از طریق امام چهارم حضرت سجاد(ع) ادامه پیدا کرده است.

نویسنده: سید محمد ناظم زاده قمی


منابع
- قصه کربلا
- مقاتل الطالبین
- ارشاد شیخ مفید
- مصائب امام حسین(ع)
- ابصارالعین فی انصارالحسین
منبع : باشگاه اندیشه

اشک اصالت دارد ... - دعایی که قطعا مستجاب می‌شود !

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ

 يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ... مائده . 83

و هر زمان آياتى را كه بر پيامبر [اسلام‏] نازل شده بشنوند،

 چشمهاى آنها را مى‏بينى كه [از شوق‏،]اشك مى‏ريزد، بخاطر حقيقتى كه دريافته‏اند؛ 

آنها مى‏گويند: (پروردگارا! ايمان آورديم‏؛ پس ما را با گواهان

 [و شاهدان حق‏، در زمره ياران محمد] بنويس‏ ... 

--------------

 دعایی که قطعا مستجاب می‌شود !

 آن دعایی مستجاب است که دعاکننده در آن مطمئن به اجابت باشد .

آیةالله بهجت رحمةالله علیه، در پاسخ به سوالی فرمودند: برخی گمان می‌کنند که دعا،

کار پیرزن‌ها و پیرمردها و عجزه [ناتوانان] است، آنها که نمی‌توانند در

میدان جنگ و جهاد شمشیر بزنند؛ ولی معلوم می‌شود مساله از این بالاتر است.

 

 جناب بهجت بزرگ (روحی فداه)

 

در روایت درباره شرایط استجابت دعا آمده است:

"من دعا و هو لایحس سوی الاجابة استجیب له"،

یعنی هر کس دعا کند و جز اجابت احساس نکند، دعایش مستجاب می‌شود.

ایشان در ادامه می‌فرمایند: گویا حالتی در ما پیدا شده شبیه به یاس از اجابت،

 که دعای ما فقط به زبان و لقلقه‌ی لسانی است؛

نه دعای برخاسته از دل مطمئن و امیدوار به اجابت.

قلب متیقن و دل شکسته‌ای می‌خواهد که دعایش مثل تیر به هدف برسد،

به گونه‌ای که دعا کنیم و اجابت آن را بفهمیم و یا حداقل به ما وعده‌ی استجابت آن را بدهد،

 ولو بعد از چهل سال، همچنان که درباره حضرت یعقوب علیه‌السلام ظاهرا دارد [محقق شد].

بنابراین فرموده آیةالله بهجت، آن دعایی مستجاب است که دعاکننده در آن مطمئن به اجابت باشد

 و این امر به قول ایشان قلب متیقن و دل شکسته می‌خواهد.

 (کتاب پرسش‌های شما و پاسخ‌های آیةالله بهجت، جلد دوم)

رهنمودهای آیت الله تهرانی درباره ماه شعبان

 

بسم الله الرحمن الرحیم

روی عن الحسین‏ بن‏ علی(ع) قال:

 الِاسْتِدْرَاجُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ لِعَبْدِهِ أَنْ یُسْبِغَ عَلَیْهِ النِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ الشُّکْر.

این روایت از امام حسین(ع) نقل شده است که حضرت فرمودند:

 استدراج از ناحیه خداوند نسبت به بنده‏اش،

 به این معنا است که خدا «نعمتی» را به سمت بنده می‏فرستد و سرازیر می‏کند و از آن طرف،

«شُکر» را از او می‏گیرد. 
 


معنای «استدراج»
 
من در گذشته روایات متعدّدی را در ارتباط با «رابطه میان حوادث و گرفتاری‏ها با معصیت و گناه» خوانده‏ام که اینجا، جای مطرح کردن آن‏ها نیست؛ ولی در این روایت بحثی راجع به استدراج داریم که یکی از دلائل گرفتاری‏های انسان را دربر دارد. امام حسین در این روایت، استدراج را معنا می‏کنند که گاهی خدا به بنده‏اش نعمت می‏دهد، ولی از آن طرف بنده، شکر نعمت را به جا نمی‏آورد؛ این به خاطر آن است که خداوند حالت شکرگذاری را از بنده سلب کرده است.
 
چرا «استدراج»؟!
 
اینجا سؤال پیش می‏آید که چرا خدا چنین می‏کند و حال شکر را از بنده‏اش می‏گیرد؟ او که نعمت را به بنده می‏دهد، توفیق شکر را هم به او بدهد! یعنی چه که او نعمت را بدهد ولی توفیق شکر را از او بگیرد؟  چرا خدا توفیق شکر را از بنده‏اش می‏گیرد تا او نتواند شکر نعمت را به‏جا آورد؟ اصلاً چه‏طور می‏شود که خدا با بنده‏اش چنین می‏کند؟
 
ناشکری انواع نعمت‏ها
 
حالا من خواهم گفت، چه‏طور می‏شود که استدراج پیش می‏آید. البته بنده اینجا نمی‏توانم زیاد روایت بخوانم و به نقل یک روایت بسنده می‏کنم. در روایتی از امام صادق(صلوۀ‏الله‏علیه) آمده است که  گاهی خدا به بنده‏اش نعمتی را می‏دهد، او هم آن نعمت را در راه معصیت خرج می‏کند و با آن گناه می‏کند.
 
منظور از نعمت هم در این روایت فقط پول نیست؛ چشم، گوش، دست، پا و تمام قوای انسانی، نعمت‏هایی است که خدا به انسان داده است. نعمت، فقط پول و اسکناس نیست! چشم‏هایتان را باز کنید و نعمت‏هایی را که خدا داده است، بشناسید! نعمت، متّصله و منفصله دارد که تمام سرتاپای انسان و آن چیزهایی که متعلّق به او است را در بر می‏گیرد، این یعنی اینکه «ای انسان! همه وجودت و متعلقات وجودت، نعمت‏های خداوند است». اگر انسان نعمتی را در راه حرام مصرف کند و گناه کند، خدا به او مهلت می‏دهد تا استغفار کرده و از این گناه‏ها توبه نماید!
 
استدارج راهی به سوی «کفر»
 
این چیزهایی که من می‏گویم، متن روایت امام صادق است. چون خیلی فرصت ندارم، همه روایت را نمی‏خوانم. آیه قرآن هم این مطالب را دارد و می‏فرماید: «إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً»  خدا مهلت می‏دهد تا ببیند آیا تو استغفار می‏کنی یا نه! اگر استغفار کردی مسأله‏ای پیش نمی‏آید، امّا اگر استغفار نکردی، خدا نعمتش را تجدید می‏کند؛ یعنی نعمت را دوباره به تو می‏دهد. اینجا دیگر تو توفیق شکرگذاری نداری و در حقیقت، خدا این توفقی را از تو سلب کرده است. این بی‏حساب نیست که خدا به بنده‏ای از بندگانش نعمت می‏دهد و در عین حال، توفیق شکرگذاری را از او سلب می‏کند.
 
وقتی بنده گناه کرد و به‏جای عقاب، نعمت‏هایش زیاد شد، کم‏کم با خودش فکر می‏کند که چرا این‏همه گناه می‏کند ولی هیچ اتّفاقی نمی‏افتد؟! نکند خبری نیست؟! اصلاً شاید حلال و حرامی، نعوذبالله در کار نیست! از اینجا است که انسان به وادی کفر کشیده می‏شود.
 
چرا وضع کفّار خوب است؟!
 
خود شما هم دارید می‏بینید که کفّار وضع مادّی‏شان خوب است؛ این به خاطر همین مسأله استدراج است. اگر کسی بگوید: کفّار با توجه به اینکه این‏همه گناه و فجور می‏کنند، چرا باز هم وضعشان خوب است؟ جوابش این است که خداوند آن‏ها را مبتلا به استدراج کرده و توفیق شکرگذاری را از آن‏ها گرفته است. این به ضرر آن‏ها است.
 
ریشه گرفتاری‏های مسلمین
 
مسلمان‏ها هم از این جهت مانند کفّار هستند که اگر نعمت به آن‏ها برسد و آن را در راه غضب الهی مصرف کنند، خدا برای توبه به آن‏ها مهلت می‏دهد، اگر توبه کردند که هیچ، وگرنه توفیق شکرگذاری از آن‏ها سلب شده و دچار استدراج می‏شوند. گرفتاری‏های ما هم از همین‏جا نشأت می‏گیرد که ما نعمت‏ها را، نعوذبالله در راه گناه صرف می‏کنیم و بعد مبتلا به انواع گرفتاری‏ها می‏شویم تا بیدار شویم و استغفار کنیم. این گرفتاری‏ها نیز، پس‏گردنی‏هایی است که خدا برای باز شدن چشم بنده‏اش می‏زند که بنده بگوید: خدایا غلط کردم که نعمتت را در بیراهه خرج کردم!
 
حال اگر نعمت را در مسیر غضب الهی خرج کردیم و وقتی هم که خدا برای بیدار شدنمان ما را به گرفتاری‏ها مبتلا کرد، باز هم چشم‏هایمان باز نشد و توبه و استغفار نکردیم، اینجا است که دچار استدراج شده و نعوذبالله به وادی کفر کشیده می‏شویم! من صریح می‏گویم تا جای هیچ بحثی باقی نماند.
 
جایگاه و ویژگی ماه شعبان
 
«استغفار کردن» کمک به «رحمۀ‏للعالمین» است!
 
امّا این مباحث را گفتم که یک تذکّر بدهم. ماه، ماه شعبان است. ماه، ماه استغفار است. ماه، ماه پیغمبر اکرم است. ما در روایات داریم که حضرت فرمود: «أَلَا إِنَّ شَعْبَانَ شَهْرِی فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَنِی عَلَى شَهْرِی‏»  ماه، ماه من است؛ خداوند کسی را که در این ماه به من کمک کند، رحمت کند! این یعنی چه؟
 
پیغمبر چون رحمۀ‏للعالمین است، کارش این است که برای همه ما رحمت باشد و همه ما را مورد رحمت قرار دهد؛ ماه هم، ماه پیغمبر است؛ حال او می‏خواهد بندگان را شستشو داده و وارد دریای رحمت کند، پس از ما می‏خواهد که ما با استغفار و توبه، به او کمک کنیم تا او ما را شستشو دهد.
 
ماهِ شستشوی نبوی
 
پس این ماه، ماه شستشو است؛ ماه شستشوی نبوی است. ماهی است که پیغمبر امّتش را از گناهان شستشو می‏دهد و پیش خدا شفاعتشان را می‏کند. بیایید هرچه که، نعوذ بالله، کفران نعمت کردیم و بعد از آن هم استغفار نکردیم، الآن چشمانمان را باز کنیم و استغفار کنیم.
 
تناسب «آداب ماه شعبان» با «خصوصیّات صاحب ماه»
 
لذا شما ببینید، در اعمالی که به عنوان آداب این ماه وارد شده است، اوّل روزه آمده است، دوم یک استغفار ذکر شده است و سوم هم باز استغفار وارد شده است. به مفاتیح‏الجنان مراجعه کنید! برای این ماه دو استغفار ذکر شده است؛ یکی اینکه انسان هر روز هفتاد بار بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» از خدا استغفار می‏کنم و از او طلب توبه دارم؛ و دیگری اینکه هر روز هفتاد بار بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» از خدایی که جز او خدایی نیست، مهربان و بخشنده است، زنده و پاینده است، طلب مغفرت می‏کنم و توبه می‏نمایم. این‏ها به خاطر آن است که این ماه، ماه تطهیر نبوی برای امّت خویش است و پیغمبر می‏خواهد امّتش را تطهیر کند. این کار با استغفار امّت، بر پیغمبر آسان می‏شود.

ماخذ : جهان نیوز