نیایش امام سجاد ع هنگامیکه روزی بر او تنگ میشد!

دعای بیست و نهم صحیفه سجادیه:
 
1. اللَّهُمَّ إِنَّكَ ابْتَلَیتَنَا فِی أَرْزَاقِنَا بِسُوءِ الظَّنِّ، وَ فِی آجَالِنَا بِطُولِ الْأَمَلِ حَتَّى الْتَمَسْنَا أَرْزَاقَكَ مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِینَ، وَ طَمِعْنَا بِآمَالِنَا فِی أَعْمَارِ الْمُعَمَّرِینَ.
 
2. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَبْ لَنَا یقِیناً صَادِقاً تَكْفِینَا بِهِ مِنْ مَئُونَةِ الطَّلَبِ، وَ أَلْهِمْنَا ثِقَةً خَالِصَةً تُعْفِینَا بِهَا مِنْ شِدَّةِ النَّصَبِ.
 
3. وَ اجْعَلْ مَا صَرَّحْتَ بِهِ مِنْ عِدَتِكَ فِی وَحْیكَ، وَ أَتْبَعْتَهُ مِنْ قَسَمِكَ فِی كِتَابِكَ، قَاطِعاً لِاهْتِمَامِنَا بِالرِّزْقِ الَّذِی تَكَفَّلْتَ بِهِ، وَ حَسْماً لِلِاشْتِغَالِ بِمَا ضَمِنْتَ الْكِفَایةَ لَهُ.
 
4. فَقُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ الْأَصْدَقُ، وَ أَقْسَمْتَ وَ قَسَمُكَ الْأَبَرُّ الْأَوْفَى «وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ».
 
5. ثُمَّ قُلْتَ «قَوَ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنْطِقُون».َ
 
ترجمه دعای بیست و نهم صحیفه سجادیه:
 
1. خدایا، تو مارا به بدگمانی در روزی‌هایمان، و به آرزوی دراز در مدت عمرمان، آزمودی، تا آن جا كه روزی‌های تو را از روزی خوارانت طلب كردیم، و به سبب آرزوهای دراز، در عمرِ پیرانِ كهنسال طمع ورزیدیم.
 
2. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را یقینی درست عطا فرما كه با آن از رنج طلب بیاساییم، و اطمینانی خالص به ما ببخش كه دشواری كارها را از ما بردارد.
 
3. آن وعده‌ای را كه در وحی بر پیامبرت آشكارا بیان داشته‌ای و در پی آن در كتاب خود بدان سوگند یاد كرده‌ای، سبب قرار ده تا دل مشغولی ما را به رزقی كه خود آن را بر عهده گرفته‌ای، و كاری كه سامان دادن آن را ضمانت كرده‌ای پایان دهد.
 
4. تو خود گفته‌ای، و گفته‌ی تو راست‌ترین گفتار است، و سوگند خورده‌ای، و سوگند تو راست‌ترین سوگند است، كه «روزی‌تان و آنچه به شما وعده داده می‌شود، در آسمان است.»
 
5. و آن گاه فرموده‌ای: «سوگند به پروردگار آسمان و زمین كه این سخن حق است، مثل آن سخن كه می‌گویید.»
 

منبع:باشگاه خبرنگاران

پی نوشت اول : سال نو همتون مبارک ، ان شاءالله زیر سایه حضرت امام زمان عج موفق و پایدار باشید.
 
پی نوشت : امسال هم مثل سالهای گذشته حضرات آل الله ع لایق دونستند و حقیر رو به همراه تعدادی از رفقای هیات دعوت کردند زیارت عتبات عالیات ...جا همتون خالی بود
شکر نعمت نعمتم افزون کند ...
 
 hamzehesmaili.ir
 

مصیبت های وارد شده بر امام سجاد (ع) در شام

در روایتی امام سجاد(علیه السلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:

1- ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و کعب نیزه به ما می زدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.

2- سرهای شهدا را در میان هودج های زن های ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس را در برابر چشم عمّه هایم زینب و ام کلثوم(علیهماالسلام) نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر و پسرعمویم قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند، و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت.

3- زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت، و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.

4- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز، ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند.

5- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق و ... کشتند و خانه های آن ها را ویران ساختند، امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید...

6- ما را به بازار برده فروشان برده و خواستند بجای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.

7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها را از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم...


و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ
 

پی نوشت:

سوگنامه آل محمد، ص459

سرنوشت حرمله لعنت الله بعد از کربلا

«حرمله» همان سنگدل لعيني بود كه با تير سه شعبه گلوي حضرت علي اصغر(ع) را شكافت. «منهال بن عمرو» روايت كرده است كه: من پس از آن كه از مكه بازگشتم نزد امام سجاد(ع) رفتم، امام به من فرمود: آيا از «حرمله بن كاهل» خبر داري كه در چه حالي است؟

عرض كردم: «هنگامي كه از كوفه خارج شدم او زنده بود.» امام زين العابدين(ع) دستانش را به سوي آسمان بلند كرد و فرمود: «خدايا! حرارت آتش را به او بچشان، خدايا حرارت آهن را به او بچشان»!

هنگامي كه به كوفه بازگشتم، «مختاربن ابي عبيده ثقفي» قيام كرده بود و او از قبل با من دوست بود، پس از ديد و بازديدها سوار بر مركب شده و به طرف منزل مختار حركت نمودم و در بيرون خانه اش با او ملاقات كردم.

مختار گفت: «از هنگامي كه حكومت كوفه در اختيار ما قرار گرفته به ديدن ما نيامدي و تبريك نگفتي و به ما كمك نكردي؟!» گفتم: «در اين مدت در مكه بودم و هم اكنون نزد تو آمده ام كه با هم صحبت كنيم.» پس از آن هر دو همراه هم به راه خود ادامه داديم تا اين كه به كناسه كوفه رسيديم. مختار در آنجا توقف كرد، مثل اين كه در انتظار كسي به سر مي برد. پس از مدت كوتاهي جمعي با شتاب به نزد او آمدند و گفتند: «اي امير! به تو بشارت مي دهيم كه حرمله بن كاهل دستگير شد!»

هنگامي كه حرمله را آوردند مختار گفت: «خداوند را حمد و سپاس مي گويم كه مرا بر تو مسلط كرد.» سپس جلاد را خواست و به او دستور داد كه دست هاي حرمله را قطع كند. جلاد دست هاي او را از تنش جدا كرد، سپس دستور داد كه پاهايش را هم قطع كنند و چنين كردند، پس از آن گفت: «آتش بياوريد!» مأموران دسته هاي ني را آوردند و آتش زدند و او را در آتش انداختند.
منهال گفته است: در اين هنگام فرمايش امام سجاد(ع) به يادم آمد و بي اختيار گفتم: «سبحان الله»!

مختار گفت: «تسبيح خداوند در همه حال خوب است اما ظاهرا اين تسبيح از روي تعجب بود.» گفتم: بله در هنگام بازگشت از مكه، خدمت امام سجاد(ع) رسيدم و آن حضرت از من درباره حرمله سؤال كرد و من نيز در جواب گفتم: او زنده است.

امام سجاد(ع) دست به دعا برداشت و فرمود: خدايا به او حرارت آهن و حرارت آتش را بچشان! اكنون چون دعاي امام سجاد(ع) را به دست شما مستجاب شده ديدم شگفت زده شدم و اين ذكر بر زبانم جاري شد.

مختار گفت؛ «واقعا اين سخن را از علي بن الحسين(ع) شنيدي؟» گفتم: «آري به خدا سوگند خودم شنيدم كه حضرت اين سخن را فرمود.»

ناگهان ديدم كه مختار از مركبش پايين آمد و دو ركعت نماز گزارد و سجده اي طولاني كرد سپس برخاست و سوار اسبش شد و من نيز سوار شدم و با هم به سوي منزل من آمديم. وقتي مقابل خانه ام رسيديم، به مختار گفتم: «اگر امير موافق با شد به من افتخار دهد و خانه ام را مزين به حضور خود نمايد و در خانه ما غذا تناول فرمايد.»

مختار گفت: «اي منهال! تو خود مرا خبر دادي كه علي بن الحسين(ع) دعاهايي كرد كه به دست من مستجاب شده است و با اين وجود مرا به غذا خوردن دعوت مي كني؟ امروز به شكرانه اين كه خداوند به من توفيق داد كه دعاي آن حضرت به دست من مستجاب شود، روزه گرفته ام.»

منبع : برگرفته از کتاب بحارالانوار

خداحافظ ای دقيقه‌هاي خوبي که با آن رفيق شده بوديم

فرازهایی از دعای امام سجاد علیه السلام در وداع با ماه مبارک رمضان:

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ، وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ»
خداحافظ‌ اي ماه بزرگ خدا‌اي ماه رمضان خداحافظ‌ اي ماهي که براي اولياء خدا عيد بودي.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ، وَ يَا خَيْرَ شَهْرٍ فِي الْأَيَّامِ وَ السَّاعَاتِ»
 خداحافظ‌ اي ماهي که وقتهاي خوبي را با هم رفيق بوديم با دقيقه هايت مصاحبت داشتيم دقيقه‌هاي خوبي را با او رفيق شده بوديم.

«وَ يَا خَيْرَ شَهْرٍ فِي الْأَيَّامِ وَ السَّاعَاتِ»
خداحافظ‌اي ماهي که بهترين ساعت‌ها بودي بهترين وقتها بودي.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِيهِ الْآمَالُ، وَ نُشِرَتْ فِيهِ الْأَعْمَالُ»
خداحافظ‌ اي ماهي که آرزوها در تو به استجابت نزديک شد دعاها به استجابت نزديک شد خداحافظ‌ اي ماهي که اعمال زيادي در تو منتشر شد کارهاي خير زيادي در تو منتشر شد.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ قَرِينٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ»
خداحافظ‌ اي ماهي که تا بودي خيلي عزيز بودي و هنوز نرفته مرا به جيغ واداشتي. نرفته دل تنگت شدم.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ أَلِيفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرَّ، وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِياً فَمَضَّ»
خداحافظ‌اي ماهي که انيس من بودي و نيامده سيد سجاد(عليه السلام) به انتظارت بود و نرفته زين العابدين(عليه السلام) را به وحشت انداختي.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِيهِ الْقُلُوبُ، وَ قَلَّتْ فِيهِ الذُّنوب»
 خداحافظ‌ اي ماهي که دلها در تو نازک شد و خداحافظ‌ اي ماهي که گناهان در تو کم شد.


«صحيفه سجاديه، دعاى 45»