حضرت رقیه (سلام الله علیها)

 

 یا رقیه (سلام الله علیها) اشفعی لی فی الجنه

چشم حسود کور که بابای من رسید                  ای دختر پلید

گفتی یتیمی و پدرت را کسی ندید                دیدی به من رسید

امروز باز حرمله شالی  جدید داشت            بر گردنش گذاشت

شاید دوباره جامه ای از دختری کشید              یا معجری درید

وقتی صدای هلهله ها جور دیگر است         چشم همه تر است

خولی برای دختر تو نقشه میکشید                   در مجلس یزید

آنها که هیچ پیش تو قیمت نداشتند                    قیمت گذاشتند

هر یک یکی به زعم خودش برده میخرید      رنگ از رخم پرید

شکر خدا تمام تنم رنگ چادر است                بابا دلم پر است

بابا کبودی بدنم را کسی ندید                         در مجلس یزید

 

احمد شاکری

برای استاد عزیزم حاج سعید حدادیان




جای همه خالی امروز مهدیه امام حسن مجتبی (علیه السلام)
هرچه بود اشک و ناله و روضه و ندبه و عاشورا و ...
راستی وقتی در اوج ، پرواز میکنی تارهای صوتی ات چه انسان را می سوزاند !
انگار گلوله آتشینی ست که جمعیت 5 هزار نفری هم هیئتیهای صبح پنجشنبه تان را
ذوب ذوب ذوب می کند!
مصاحبه کردید که دهه اول محرمها دو سه ساعت میخوابید!!!!!
استاد اجازه هست در عالم شاگردی چیزی بگویم؟
بی ادبی ست در محضر شما ؛ باز هم ببخشید ...

اصلا خواب شما حسین است! اصلا خوراک شما حسین است!
اصلا باغ شما حسین است!اصلا بستان شما حسین است!
اصلا بهشت شما حسین است! اصلا سرشت شما حسین است!

ای یادش بخیر آن نوای یه روز میبینمت نوار کاستم که نجوای نوجوانی ام بود...
غوغایی شدامروز با روایت قبل از روضه !
چه گذشت برمعصومین (علیهم السلام) و انبیاء و اوصیاء و شهداء و اگر قابلیت باشد دوستانتان
لحظه روضه حضرات زین العابدین و علی اصغر (علیهم السلام)
آقازاده هم که عجب نمکی پاشید بر زخم دل عشاق!
حنجره تان تا ابد داغ داغ داغ داغ داغ روضه خوان ...

التماس دعای فرج
محترق الشهداء ، حمزه اسماعیلی
 

روایت کاروان اسرا از زبان مبارک امام سجاد(علیه السلام)

 روز ۱۹ ماه محرم سال ۶۱ هجری قمری کاروان اسرای کربلا به دستور یزید ملعون به سوی دمشق رهسپار شدند.

۱۳۷۳ سال پیش در چنین روزی اهل‌بیت سیدالشهدا(ع) را از کوفه به سوی شام حرکت دادند، کتاب «دانشنامه امام حسین» درباره حرکت کاروان آل‌الله به سوی دمشق چنین می‌نویسد: پیکى از سوى یزید بن معاویه آمد که به عبیدالله فرمان مى‌داد تا اثاث حسین(ع) و باقى‌ماندگان خاندان و فرزندان و زنان او را به سوى یزید، روانه کند.

پس از آن عبیدالله فرمان داد که زنان حسین(ع) و کودکانش را آماده کنند و على بن الحسین(ع) را تا گردن در زنجیر کنند، سپس آنان را با مُحفِّز بن ثَعلَبه عائِذى (از تیره عائذه قریش) و شمر بن ذى‌الجوشن، روانه کرد، آن دو، کاروان را آوردند تا نزد یزید آمدند، امام سجاد(ع) در طول راه، با آن دو، کلمه‌اى سخن نگفت تا [به شام] رسیدند.

اما اینکه آیا سرهای شهدا همراه کاروان بوده است، بر پایه گزارش تاریخ طبرى، تاریخ دمشق و الإرشاد مفید، پس از واقعه کربلا، ابتدا سر مقدّس سیّدالشهدا(ع) و سایر شهیدان را به شام فرستادند و پس از آن، اسیران را اعزام کردند؛ لیکن طبق شمارى دیگر از گزارش‌ها، سرهاى شهدا، همراه با اسیران به شام فرستاده شده‌اند، برخى گزارش‌ها هم حاکى از آن است که سرهاى شهیدان، همراه اسیران اعزام شدند؛ ولی سر مقدّس سیّد الشهدا(ع)، پیش از کاروان به دمشق رسید.

امام زین‌العابدین(ع) درباره نحوه انتقال کاروان اسرا به دمشق فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار کردند و سر حسین(ع) بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر اَسترانى بدون پالان، سوار بودند، کسانى که ما را مى‌بردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نیزه ما را احاطه کرده بودند و آزار مى‌دادند، اگر اشکى از دیده یکى از ما فرو مى‌چکید، با نیزه به سرش مى‌کوبیدند تا آنکه وارد شام شدیم، جارچى جار زد: اى شامیان! اینان، اسیران اهل‌بیتِ ملعون‌اند».

لهوف

فضایل گریستن بر مصائب امام حسین(ع) و سجده بر تربت حضرت


امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) در مورد گریستن برمصیبت اهل بیت (ع) و به ویژه امام حسین (ع) فرمودند:
ماه محرم ماهی است که مردم عصر جاهلیت حرمت آن را حفظ می‏کردند ودر آن جنگ وکشتار نمی‏کردند. ولی در این ماه خون ریخته شد وحرمت مارا شکستند. بچه ها وزنان ما را به اسارت بردند وخانه هایشان را آتش زدند.

بدانید که هرکس ذکر مصائب ما را بنماید و به آنچه به ما وارد شده اشک بریزد روز قیامت در رتبه ما خواهد بود وهر کس مصائب ما را متذکر شود وبگرید و بگریاند در روزی که همه چشم ها گریان است دیدگانش گریان نخواهد بود. هر کس در مجلسی از مجالسی که امر ما اهل بیت وامامان احیاء می شود بنشیند دلش زنده وجاوید خواهد بود روزی که همه قلب ها مرده است.

ایشان فرمودند :هرکس روز عاشورا دست از کار و زندگی بکشد وبه دنبال حوائج دنیایی نرود خداوند تبارک وتعالی حوایج دنیا وآخرتش را برآورده خواهد کرد وهر کس روز عاشورا را روزمصیبت وحزن واشک قرار دهد خداوند روز قیامت را روز فرح وشادی او قرار خواهد داد.هر کس روز عاشورا به دنبال شادی وسرور باشد وبه کسب وتجارت بپردازد برایش مبارک نخواهد شد و در روز قیامت با یزید وعبیدالله بن زیاد وعمر بن سعد لعنهم الله در اسفل دوزخ محشور خواهد شد.

امام مهدی (عج) نیز در خصوص عزاداری برای امام حسین (ع) در زیارت ناحیه چنین فرموده اند: اگر روزگار و زمانه مرا به تأخیر انداخته ونبودم که یاریت کنم وبا دشمنانت ستیز نمایم وآنها را سرکوب کنم اما شب وروز بر مصائب تو اشک می‏ریزم وگریه می‏کنم واگر روزی اشک چشمم تمام شود خون گریه می‏کنم و تا جایی که سزاوار است برغم واندوه تو ومصیبتت عجز وناله می‏کنم.

سپس فرمودند: آسمانیان وکوهها وخزائن آنها، دریا ها وماهی‏ها وحیوانات آنها، مکه وبیت و مقام و مشعرالحرام وحل و احرام همه وهمه بر مصیبت تو می‏گریند.

 حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید: « جعلت لی الأرض مسجداً و طهوراً؛ خدای تعالی زمین را محل سجده من و یکی از اسباب تحصیل طهارت برای من قرار داده است.

این کلام شریف از جمله روایتهایی است که شیعه و سنی در نقل آن اتفاق دارند. از روایتهای اهل سنت نیز استفاده می شود که در حال اختیار، سجده بر غیر زمین و آنچه از آن می روید جایز نیست. در روایتهای آنها آمده است:

اصحاب پیامبر(ص) در گرمای شدید، سنگریزه های مسجد را در دست می گرفتند تا از حرارت آن کاسته شود و سپس در حال سجده پیشانی خود را بر آن می گذاشتند. در هیچ یک از صحاح سته، یا اصول مورد اعتماد روایی آنها، هیچ روایتی هر چند ضعیف یافت نمی شود که بر جواز سجده بر غیر زمین و آنچه از آن می روید_ در حال اختیار_ دلالت داشته باشد.

سجده بر فرش، سجاده و ... که از پشم کرک و ابریشم و مانند آن بافته شده باشد، جایز نیست و بدعت است.

مناسب با سجده بعنوان اظهار ذلت و خشوع در قبال عظمت مولای حقیقی این است که نمازگزار صورت خویش را بر خاک نهاده و یادآور نهایت پستی خویش شود که او از خاک پستی که از آن آفریده شده و به آن نیز باز می گردد و دیگر بار نیز از آن محشور خواهد شد. آری، این خود یکی از اسباب موعظه انسان است و باعث خضوع روحی و باطنی است، و این معانی بلند هیچگاه در سجده بر بافته شده های از پشم و دیبا و ابریشم و مانند آن که اسباب آسایش و رفاه است، یافت نمی شود.

سجده بر تربت امام حسین(ع)

سجده، نهایت خضوع و خشوع انسان در پیشگاه خدای بی همتا است. فرمانی است از جانب او که در نمازها این خضوع خاص را بر خاک و آنچه از آن می روید و خوردنی و پوشیدنی نباشد، به جا آوریم. کسی که معنای عبودیت را دریافته باشد و خود را بنده حق تعالی بداند، هیچ گاه در مقابل دستورهای او چون و چرایی نمی کند.

حال اگر ثابت شود که او دوست می دارد این سجده بر خاک قبر سرور و سالار شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) باشد، آیا این منافاتی با عبادت نمازگزار دارد؟ یا این که تأکید می کند: من در این جهت نیز از خویشتن اختیاری ندارم، هر آنچه مولا بپسندد من نیز می پسندم. پس این نیز خضوع دیگری در ساحت قدس او و در پیشگاه اولیای او است.

آری خدای حکیم دانا، چنین اراده فرموده که یاد و نام حضرت سیدالشهداء(ع)، که زنده کننده نماز و عبادت است زنده بماند.

خاطره مجاهدت بی نظیر او و فداکاری یاران باوفایش، که بنابر فرمایش امیرالمؤمنین(ع) در تمام عالم هستی نظیر ندارند، هیچگاه از خاطر نمازگزاران و عبادت کنندگان دور نشود. شیعه هیچگاه تربت را معبود خویش قرار نداده است و غیر خدا را سزاوار پرستش نمی داند، و همچنان که همه مسلمانان عالم به سوی کعبه نماز می گزارند، بی آنکه کعبه را پرستیده باشند، همچنین ما برای اطاعت این فرمان استحبابی بر خاک کربلا نماز می گزاریم.  

شیخ صدوق از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود: « سجده کردن بر خاک قبر امام حسین(ع) باعث می شود که تا زمین هفتم نورانی شود.»

شیخ طبرسی از آن حضرت روایت می کند که فرمود: « سجده بر تربت حضرت سیدالشهداء(ع) حجابهای هفت گانه را دریده و پاره می کند.»

شیخ طوسی (متوفای460ق) و قطب راوندی(متوفای 573ق) از معاویه بن عمار نقل می کنند: امام صادق(ع) کیسه ای از دیبای زرد رنگ داشت، که در آن تربت امام حسین(ع) گذاشته بود. هنگام نماز آن خاک را بر سجاده ریخته و بر آن سجده می کرد و می فرمود: « سجده بر تربت ابی عبدالله الحسین(ع) حجابهای هفت گانه را پاره کرده و از بین می برد.»

 شیخ دیلمی (متوفای 771ق) می فرماید: امام صادق(ع) برای اظهار خشوع وخضوع نزد خدای تعالی بر غیر تربت امام حسین(ع) سجده نمی کرد.

شیخ احمد طبرسی (متوفای قرن ششم) و قطب راوندی( متوفای 573ق) چنین می نگارند: یکی از سؤالهایی که کتباً به محضر امام زمان(عج) فرستاده شده بود این بود که آیا سجده بر مهری که از خاک قبر امام حسین(ع) ساخته شده باشد فضیلتی دارد؟ آن سرور گرامی در جواب مرقوم فرمود: « این کار درستی است و دارای فضیلت است.»

این روایتها از عالمان بزرگ شیعه و دین شناسان به ما رسیده است و بسیاری از بزرگان ما در کتب روایی خویش آن را نقل کرده اند که نقل همه آنها باعث تطویل می شود. بلکه بعضی از بزرگان سجده بر تربت را شعار مذهب حقه امامیه می دانند.

فقیه متبحر شیعه شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر پس از بیان اینکه بهترین چیز برای سجده تربت امام حسین(ع) است می فرماید: این مطلب قطعی است و سیره عملی شیعه بر آن است.

 فقیهان ما بدون استثناء سجده بر تربت را عملی راجح می دانند و فتاوای بسیاری از آنها بر استحباب، در کتب فقهی مذکور است. از باب نمونه فقیه متبحر مرحوم سید یزدی می فرماید:

« وأفضل من الجمیع التربة الحسینیة، فإنها تخرق الحجب السبع و تستنیر الی الأرضین السبع؛ در بین چیزهایی که سجده بر آن صحیح است، سجده بر تربت امام حسین(ع) فضیلتش از همه بیشتر است، زیرا حجابهای هفت گانه را دریده و تا زمین هفتم را نورانی و روشن می کند.

همه فقیهانی که بر عروة الوثقی تعلیقه زده اند، مطلب فوق را از ایشان تلقی به قبول نموده اند. مرحوم محدث نوری از مرحوم شهید اول _ که از فقهای بزرگ شیعه به شمار می رود_ نقل کرده است: « اگر نماز انسان به نحوی باشد که قابلیت پذیرش در درگاه خدای عزوجل را نداشته باشد، چنانچه برتربت امام حسین(ع) نمازش را به جا آورد آن نماز مورد قبول درگاه خداوند تعالی واقع می شود.»

البته تذکر این مطلب ضروری است که مقصود عدم قابلیت از جهت صفات نفسانی نمازگزار، نداشتن حضور قلب و مانند آن است، اما در صورتی که خللی از ناحیه شرایط و اجزای نماز بوجود آمده باشد باید طبق وظیفه اش تدارک کند.

مهر تربت

خاک کربلا یا هر خاکی را به شکل خاصی قالب زده و به صورت مهر در بیاورند هیچ اشکالی ایجاد نمی کند، چون این کار برای سهولت همراه داشتن و حمل ونقل آن است و در توقیع شریفی که از احتجاج شیخ طبرسی نقل کرده ایم، امام زمان(ع) حکم به استحجاب و صحت این عمل فرموده اند. اهل سنت نیز در این زمینه روایت دارند، چنان که ابن ابی شیبه (متوفای235ق) در کتاب المصنف بابی با عنوان « باب من کان یحمل فی السفینة شیئاً یسجد علیه» ترتیب داده است. این باب مربوط به کسی است که همراه خویش در کشتی چیزی حمل کند تا بر آن سجده کند.

سپس نقل می کند که: « إن مسروقاً إذا سافر حمل معه فی السفینة لبنة یسجد علیها؛ مسروق بن أجدع(متوفای 62ق) که اهل سنت اتفاق بر جلالت و فقاهت او دارند، هنگامی که به سفر دریا می رفت همراه خویش در کشتی گل قالب ریزی شده ای می برد تا بر آن سجده کند.


منبع: خاک بهشت. عقیق

در باب دستگاه عظیم اباعبدالله (علیه السلام)


دستگاه امام حسین (ع) بسیار عظمت دارد. کسی که خداوند توفیق داده است که به هر عنوان در این نهضت نقشی داشته باشد باید به خود ببالد، یکی حالا صحبت می کند یکی ذاکر است، یک مداح است، یکی مجلس برگزار می کند.

همه اینها انشاء الله تمامی با اخلاص ماجور هستند نزد پروردگار؛ به قول بعضی از اهل بیت می گویند محبت آتشی است که محبوب را می سوزاند.

 

 

محبوب را! حالا شما می گویی آقا این مجلس چه می شود؟ اینجا بروم چه می شود؟ آنجا نروم چه می شود؟

درمورد فلسفه نهضت مولای ما اباعبدالله الحسین(ع) خیلی کتاب ها نوشته شده است. جدا زیاد است اما بنده گناهکار که در خدمت شما هستم در میان کتاب ها گشته ام و آنها را خوانده ام، اما یک شیخ سنی کتابی نوشته که واقعاً عجیب است. شما ماشاءالله اهل علم و عمل هستید، اهل قلم هستید. نکته ای عرض می کنم خدمتتان که ما در علم ادب نکته ای داریم به نام خلاصه نویسی. خلاصه نویسی فنی است. یک سخنرانی را بیاورید در چند جمله جا بدهید بسیار هنر می خواهد. این شیخ مصری سنی که در فلسفه نهضت آقای ما مولای ما اباعبدالله (ع) کتابی نوشته است تقریبا ۶۰۰ صفحه است.

از شما آقایان می پرسم از شما علما، یک نفر که ۶۰۰ صفحه کتاب بنویسد و بگوید که آقا این را خلاصه نویسی کن تا آنجا که می توانید خلاصه و خیلی خلاصه کن، چقدر می تواند خلاصه کند؟
اگر ۶۰۰ صفحه بشود ۵۰ صفحه خیلی عالی است ولی اگر خیلی هنرمند باشد می تواند در ۲۰ صفحه خلاصه کند، خب می دانید که خیلی سخت است.

من خودم سال ها قبل می خواستم کتابی را خلاصه نویسی کنم دیدم واقعا خیلی سخت است؛ پوست آدم کنده می شود.

حالا باورتان نمی آید بگویم این شیخ رفته ۶۰۰ صفحه را سه سطر و نیم خلاصه نویسی کرده، خیلی تماشایی است.

۶۰۰ صفحه، سه سطر و نیم. چه می گویید؟ یعنی جان کلام در نهضت فلسفه امام حسین (ع) این است که گفته این یعنی اینکه آدم چقدر صحبت می کند. به مولایمان امیرالمومنین نسبت می دهند که فرمود: جاهل زیاد حرف می زند! هی حرف می زند، هی حرف می زند!

اما این عالم سنی می گوید در دنیا دو هجرت بود که سرنوشت بشر را عوض کرد. می گوید«الهجرت اولی لمحمد (ص) » هجرت اول هجرت اول پیغمبر اکرم(ص) بود. ما در نحو یک کان ناقصه داریم یک کان تامه. کان تامه به معنی وقوع است و این فرد کان تامه استفاده می کند یعنی هدف چه بوده است؟ هدف ساختمان اسلامی بوده، بالا رفتن کاخ اسلام بود. از این طرف می بینید که پیغمبر مولود مکه بود، اما مصلحت بر این بود که هجرت کند. هجرت کرد رفت در مدینه و مردم آمدند به استقبال، حتی روی دیوارها و پشت بام ها یا اگر درختی باشد روی شاخه آن نشستند و یک سرود تاریخی خوانده شد.

من به دوستان اهل بیتی گفتم که به این نگویید سرود چون حقش ادا نمی شود. بگویید شهادتین دسته جمعی. تا این مردم صورت پیغمبر را دیدند همه شروع کردند به خواندن این سرود و شهادتین دسته جمعی.

به دوستان بارها من گفتم که نفاق در مدینه تاسیس شد. دیدیم که نفاق چه کرد. مختصر بگویم نفاق در مدینه تاسیس شد. چرا؟ برای اینکه در مکه مسلمین کم بودند. دیوارشان هم کوتاه بود. وقتی آمدند در مدینه تعداد مسلمین زیاد شد. پس مشرکین گفتند مسلمان ها کم بودند اما حالا زیاد شده اند، چه کار کنیم چه کار نکنیم؟ فردا می خواهیم دختر بگیریم، دختر بدهیم، معامله کنیم. نقاق را بنده تحقیق کردم و به فضل خدا رسیدم به اینکه ریشه نفاق می رسد به اینجا.

اگر بخواهم این نفاق را توضیح بیشتر بدهم، ببینید در عربی یک نوع موش بزرگ هست که به او می گویند یربوع. این دو تا لانه مجاور هم می سازد. مثل اینکه شما سه تا اتاق کنار هم بسازید در وسط یک راهرو بگذارید. غیر از اینکه یک راه در وسط دارید این دو اتاق هر کدام یک در مستقل هم به بیرون داشته باشد. این موش از یک در وارد اتاق می شود و از آن در وسط می رود داخل اتاق دیگر و از آن یکی می رود بیرون.

دشمن که دنبالش می رود وارد لانه می شود، از وسط رد می شود و از آن یکی می رود بیرون در حالی که دشمن نمی فهمد او کجا رفت. می گویند منافق هم دو تا لانه دارد؛ یک لانه اش کفر و لانه دیگرش اسلام، یعنی تظاهر به اسلام.

بحث نفاق طولانی است، برگردیم به موضوع بحث خودمان؛ بنابراین پیغمبر هجرت کرد و آمد مدینه. چرا؟ هدف چه بود؟ می گوید هدف ساختن این ساختمان بود، ساختن ساختمان اسلام. اما یک هجرت دیگر هم بود و آن هجرت دوم هجرت امام حسین (ع) بود. «کانت المحافظت اسلام» آن هجرت برای بنا بود و این برای مقاومت. آمد که از ساخته جدش محافظت کند. خود حضرت فرمود آمده ام تا دین جدم را تجدید کنم… دین جدم را می خواهم احیا کنم.

حالا اینجا آن آقا از آن طرف دنیا آمده تا این تحلیل را داشته باشد و اینها حرف علمای سنی است که می گویند: آیا امام حسین (ع) از شهادتش اطلاع داشت؟

حالا عده ای می گویند امام حسین (ع) می دانسته است که می خواهد شهید بشود و عده ای می گویند نه! نمی خواهم وارد این مسائل بشوم. ما شیعیان عقایدی داریم. این حرف ها زائد است که بگوییم امام حسین (ع) می دانسته است می خواهد شهید بشود. بله که می دانست اما همه اش این نیست. اینجا حرف هایی است که گفته نشده. ائمه گفتار شان محکم است ، این عین قرآن است، اعمالشان هم همین طور است. ما که می خواهم پیروی کنیم باید محکم پیروی کنیم.

امام حسین (ع) از اول هم می دانست قرار است شهید شود، حالا یک عده چراهایی مطرح می کنند. اصلا اصول دین را به ما آموخته اند که چرا چرا نکنیم! برخی از این چراها از دنیای اهل تسنن آمده و برخی دیگر هم از دنیای غرب.

پس حقیقت و فلسفه نهضت امام حسین (ع) این است که آمده تا دین جدش را احیاء کند. حالا وظیفه ما چیست؟

بنده چیزهایی که در ارتباط با این وظایف به نظرم می رسد را بیان می کنم. دستگاه امام حسین (ع)، دستگاه معصوم است . شوخی ندارد. باید مواظب باشیم. آن چیزهایی که اتفاق می افتاده را بگوییم. حالا در یکسری از مسائل شک هست، خب نگوییم.

زبان حال عیب ندارد اما نه بگوییم خب حالا اگر چنین بود می گفت! نه! زبان حال باید متناسب با شأن باشد. می گویند زبان حال امام حسین(ع) این بوده که در دل آرزویی جز دامادی اکبر نداشته است! اینقدر امام حسین (ع) را کوبیدن ؟! یعنی امام حسین (ع) فقط یک آرزو داشته آن هم دامادی اکبر بوده است؟ نه عزیزم! زبان حال باید متناسب با حقایق باشد، متناسب با شأن باشد.

به عنوان نکته بعدی، هنگام مصیبت خواندن یک قدری پرده پوشی داشته باشید. همه چیز را نگویید. من استادی داشتم، می گفت بعضی روضه ها را در تمام عمرم فقط یک بار خوانده ام آن هم در روز عاشورا! باید حال مجلس را نگاه کرد. حالا چون چهار نفر نشسته اند بیاییم مصیبت ظهر عاشورا را بخوانیم. نمی گویم مصیبت نگو اما یک قدری پرده برداری کن. مصیبت شش ماهه را حتما کامل نگویید. برخی از این روضه های باز هتک حرمت است. با این حال اخلاص از همه اینها بهتر است. اخلاص داشته باشید. علاوه بر آن مواظب کثر شأن ها باشید. حالا شما چون در مقامی هستید صدایتان را بلند می کنید؟ یک مساله دیگر شنیدم خیلی ناراحت شدم. شنیدم فردی می گفت اگر حاجت نداری برو بیرون! این حرفها چه معنی می دهد؟ من اصلا حاجت ندارم اما می خواهم گریه کنم.

در کل، آقایان، یک قدری اعتدال داشته باشید. اینقدر برای مردم قصه نگویید. بگذارید با آرامش از مجلس بیرون بروند. بگذارید مردم از این مجالس زده نشوند. شش ساعت احیاء می گیری؟! احیاء نیم ساعت است. آقای بهاءالدینی می فرمودند اصل احیاء به قلب است، به اینکه فرد نگوید امشب چه کنم؟ همین.

 

 استاد آیت الله فاطمی نیا

سفارش علامه امينى به زيارت عاشورا


فرزند آيت اللّه علامه امينى آقاى دكتر محمد هادى امينى مى نويسد: پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم آيت اللّه العظمى علامه امينى نجفى پدر بزرگوارم مؤ لف كتاب الغدير يعنى سال 1394 هجرى قمرى شب جمعه اى
قبل از اذان فجر وى را در خواب ديدم او را شاد و خرسند يافتم جلو رفته و پس از سلام و دست بوسى عرض كردم : پدر جان ! در آنجا چه عملى باعث سعادت و نجات شما گرديد؟ گفتند: چه مى گويى ؟ مجدّداً عرض كردم : آقا جان ! در آنجا كه اقامت داريد كدام عمل موجب نجات شما شد كتاب الغدير يا ساير تأ ليفات يا تأ سيس و بنياد كتابخانه اميرالمؤ منين عليه السلام ؟
پاسخ دادند: نمى دانم چه مى گويى قدرى واضح تر و روشن تر بگو. گفتم : آقا جان ! شما اكنون از ميان ما رخت بر بسته ايد و به جهان ديگر منتقل شده ايد در آنجا كه هستيد كدامين عمل باعث نجات شما گرديد از ميان صدها خدمات و كارهاى بزرگ علمى و دينى و مذهبى ؟
مرحوم علامه امينى درنگ و تأ ملى نمودند سپس فرمودند: فقط زيارت ابا عبداللّه الحسين عليه السلام .
عرض كردم شما مى دانيد اكنون روابط بين ايران و عراق تيره و تار است و راه كربلا بسته ، چه كنم ؟
فرمود: در مجالس و محافلى كه جهت عزادارى امام حسين عليه السلام بر پا مى شود شركت كن ثواب زيارت امام حسين عليه السلام را به تو مى دهند.
سپس فرمودند: پسر جان ! در گذشته بارها تو را ياد آور ساختم و اكنون به تو توصيه مى كنم كه زيارت عاشورا را هيچ وقت و به هيچ عنوان ترك و فراموش مكن مرتباً زيارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظيفه بدان ؛ اين زيارت داراى آثار و بركات و فوايد بسيارى است كه موجب نجات و سعادت در دنيا و آخرت تو مى باشد و اميد دعا دارم فرزندم .
فرزند مرحوم آيت اللّه امينى مى نويسد: علامه امينى با كثرت مشاغل و تأ ليف و مطالعه و تنظيم و رسيدگى به ساختمان كتابخانه اميرالمؤ منين عليه السلام در نجف اشرف مواظبت كامل به خواندن زيارات عاشورا داشته و سفارش به زيارت عاشورا مى نمودند و بدين جهت من خودم نيز حدود 30 سال است مداوم به زيارت عاشورا مى باشم .

مناظره اى درباره سجده بر مهر و تربت امام حسين عليه السلام

يكى از علماى اهل تسنّن كه از فارغ التحصيلان دانشگاه ((الازهر)) مصر است به نام ((شيخ محمد مرعى انطاكى )) از اهالى سوريه ، بر اثر تحقيقات دامنه دار به مذهب تشيّع گراييد، و در كتابى به نام ((لماذا اخترت مذهب الشّيعه )) علل گرايش خود را با ذكر مدارك متقن ذكر نموده است ، در اينجا به يكى از مناظرات او با دانشمندان اهل تسنّن پيرامون سجده بر مهرى كه از تربت حسينى است . توجّه كنيد:
محمد مرعى در خانه اش بود، چند نفر از دانشمندان اهل تسنّن كه بعضى از آنها از دوستان سابق او در دانشگاه الازهر بودند، به ديدار او آمدند و در آن ديدار، بحث و گفتگوى زير رخ داد:
دانشمندان : شيعيان بر تربت حسينى سجده مى كنند، آنها به همين علّت كه بر مهر تربت حسينى سجده مى كنند، مشرك هستند.
محمد مرعى : سجده بر تربت ، شرك نيست ؛ زيرا شيعيان بر تربت براى خدا، سجده مى كنند، نه اينكه براى تربت سجده كنند، اگر به پندار شما به فرض محال ، در درون تربت چيزى وجود دارد، و شيعيان به خاطر آن چيز، آن را سجده كنند، نه اينكه بر آن سجده نمايند، البته چنين فرضى ، شرك است ، ولى شيعيان براى معبود خود كه خدا باشد سجده مى كنند، نهايت اينكه هنگام سجده براى خدا، پيشانى را بر تربت مى گذارند.
به عبارت روشنتر: حقيقت سجده ، نهايت خضوع در برابر خدا است ، نه در برابر مهر تربت .
يكى از حاضران (به نام حميد): احسن بر تو كه تجزيه و تحليل زيبايى نمودى ، ولى اين سؤ ال براى ما باقى مى ماند كه چرا شما شيعيان ، اصرار داريد كه بر تربت حسينى سجده نماييد؟ چرا بر ساير چيزها سجده نمى كنيد؟ همان گونه كه بر تربت سجده مى كنيد؟
محمّد مرعى : اينكه ما بر خاك سجده مى كنيم ، بر اساس حديثى است كه مورد اتفاق همه فرقه هاى اسلامى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ((جُعِلَتْ لِىَ الاَرضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً)) : ((زمين براى من سجده گاه و پاكيزه قرار داده شده است )).
بنا بر اين به اتّفاق همه مسلمين ، سجده بر خاك خالص ، جايز است ، از اين رو ما بر خاك سجده مى كنيم .
حميد: چگونه مسلمانان بر اين امر اتّفاق نظر دارند؟
محمد مرعى : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از مكّه به مدينه هجرت كرد، در همان آغاز، به ساختن مسجد دستور داد، آيا اين مسجد فرش داشت ؟
حميد: نه ، فرش نداشت .
محمّد مرعى : پس پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان بر چه چيزى سجده مى كردند؟
حميد: بر زمينى كه از خاك ، فرش شده بود، سجده مى كردند؟
محمّد مرعى : بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله ، مسلمانان در عصر خلافت ابوبكر و عمر و عثمان بر چه سجده مى كردند؟ آيا مسجد فرش داشت ؟
حميد: نه ، فرش نداشت ، آنها نيز بر خاك زمين مسجد سجده مى نمودند.
محمّد مرعى : بنابراين به اعتراف شما، پيامبر صلى الله عليه و آله در همه نمازهاى خود بر زمين سجده كرده است ، همچنين مسلمانان در عصر او و در عصر بعد از او، روى اين اساس ، قطعاً سجده بر خاك ، صحيح است .
حميد: اشكال من اين است كه شيعيان ، تنها بر خاك ، سجده مى كنند، آن هم خاكى كه از زمينى گرفته و به صورت مهر در آورده ، آن را در جيب خود مى نهند و بر آن سجده مى نمايند.
محمد مرعى : اوّلاً؛ به عقيده شيعه ، سجده بر هر گونه زمين ، خواه سنگ فرش باشد و خواه زمين خاكى باشد، جايز است .
ثانيا؛ نظر به اينكه شرط است محل سجده پاك باشد، پس سجده بر زمين نجس يا خاك آلود جايز نيست ، از اين رو قطعه اى از گِل خشكيده (به نام مهر) را كه از خاك پاك تهيّه شده ، با خود حمل مى كنند، تا در نماز بر خاكى كه مطمئناً پاك و تميز است سجده كنند، با علم به اينكه آنها سجده بر خاك زمين را كه نجس بودن آن را نمى دانند، جايز مى دانند.
حميد: اگر منظور شيعه ، سجده بر خاك پاك خالص است چرا مقدارى از خاك را حمل نمى كنند، بلكه ((مُهر)) حمل مى كنند؟
محمد مرعى : نظر به اينكه حمل خاك موجب خاك آلودگى لباس مى شود، از اين رو خاك را در هر جا بگذارند طبعاً دست و لباس ، خاك آلود مى شود، شيعيان همان خاك را با آب مى آميزند و گل مى كنند و سپس همان گل در قالب زيبا، خشك مى شود و به صورت مهر در مى آيد، كه ديگر حمل آن ، زحمت نيست و موجب خاك آلودگى لباس و دست نخواهد شد.
حميد: چرا شما بر غير خاك ، مانند حصير و قالى و زيلو و... سجده نمى كنيد؟
محمد مرعى : گفتيم غرض از سجده ، نهايت خضوع در برابر خدا است ، اينك مى گوييم ، سجده بر خاك ، خواه خشكيده (مهر) و خواه نرم ، دلالت بيشترى بر خضوع در برابر خدا دارد؛ زيرا خاك ، ناچيزترين اشيا است ، و ما بالاترين عضو بدن خود (يعنى پيشانى ) را بر پايين ترين چيز (خاك ) در حال سجده مى نهيم ، تا با خضوع بيشتر، خدا را عبادت كنيم ، از اين رو، مستحب است كه جاى سجده پايينتر از جاى دستها و پاها باشد، تا بيانگر خضوع بيشتر گردد، و همچنين مستحب است در سجده ، سر بينى خاك آلود شود، تا دلالت بيشتر براى خضوع داشته باشد، بنابراين ، سجده بر قطعه اى از خاك خشكيده (مهر)، بهتر از سجده بر ساير اشيايى است كه سجده بر آن روا است ، چرا كه اگر انسان در سجده ، پيشانى خود را بر روى سجّاده گرانقيمت يا بر قطعه طلا و نقره و امثال آنها و يا بر قالى و لباس ‍ گرانبها بگذارد، از تواضع و خضوعش ، كاسته مى شود، و چه بسا هيچ گونه دلالتى بر كوچكى بنده در برابر خدا نداشته باشد.
با اين توضيح : آيا كسى كه سجده بر خاك خشكيده (مهر) مى كند تا تواضع و خضوعش در پيشگاه خدا، رساتر باشد، مشرك و كافر خواهد بود؟ ولى سجده بر چيزى (مانند قالى و سنگ مرمر و...) كه مخالف تواضع است ، تقرّب به خدا است ؟!، هر كس چنين تصوّر كند، تصوّر باطل و بى اساسى نموده است .
حميد: پس اين كلمات چيست كه بر روى مهرهايى كه شيعه بر آنها سجده مى كنند، نوشته شده است ؟
محمد مرعى : اوّلاً؛ همه تربتها داراى نوشته نيست ، بلكه بسيارى از آنها بدون نوشته است .
ثانياً؛ در بعضى از آنها نوشته شده كه : ((سُبْحانَ رَبِىَّ الاَعْلى وَ بِحَمْدِهِ)) كه اشاره اى به ذكر سجده است ، و در بعضى نوشته شده كه اين تربت از زمين كربلا گرفته شده ، تو را به خدا سوگند آيا اين نوشته ها، موجب شرك است ؟ و آيا اين نوشته ها، تربت را از خاكى كه سجده بر آن صحيح مى باشد، خارج مى كند؟
حميد: نه ، هرگز موجب شرك و عدم جواز سجده بر آن نيست ، ولى يك سؤ ال ديگر دارم و آن اينكه در تربت زمين كربلا، چه خصوصيّتى وجود دارد، كه بسيارى از شيعيان مقيّد هستند تا بر تربت حسينى ، سجده كنند؟
محمد مرعى : رازش اين است كه در روايات ما از امامان اهلبيت عليهم السلام نقل شده كه : ارزش سجده بر تربت امام حسين عليه السلام بر تربتهاى ديگر بيشتر است .
امام صادق عليه السلام فرمود: ((اَلسُّجُودُ عَلى تُرْبَةِ الْحُسَيْنِ يَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْعِ)) : ((سجده بر تربت حسين عليه السلام حجابهاى هفتگانه را مى شكافد))
(45) يعنى موجب قبولى نماز، و صعود آن به سوى آسمان مى گردد.
نيز روايت شده كه : ((آن حضرت فقط بر تربت حسين عليه السلام سجده مى كرد، به خاطر تذلّل و كوچكى در براى خداى بزرگ )).

بنابراين ، تربت حسين عليه السلام داراى يك نوع برترى است كه در تربتهاى ديگر، آن برترى نيست .
حميد: آيا نماز بر تربت حسين عليه السلام موجب قبول شدن نماز در پيشگاه خدا مى شود، هر چند باطل باشد؟
محمد مرعى : مذهب شيعه مى گويد: نمازى كه فاقد يكى از شرايط صحّت نماز باشد، باطل است و قبول نخواهد شد، ولى نمازى كه داراى همه شرائط صحّت است ، اگر در سجده اش بر تربت امام حسين عليه السلام سجده گردد، قبول مى شود و موجب ارزش و ثواب بيشتر خواهد شد.
حميد: آيا زمين كربلا از همه زمينها، حتى از زمين مكّه و مدينه برتر است ، تا گفته شود كه نماز بر تربت حسين عليه السلام بر نماز بر همه تربت ها برتر مى باشد؟
محمّد مرعى : چه مانعى دارد كه چنين خصوصيّتى را خداوند در تربت زمين كربلا قرار داده باشد.
حميد: زمين مكّه كه همواره از زمان آدم عليه السلام تا كنون ، جايگاه كعبه است ، و زمين مدينه كه جسد مطهّر پيامبر صلى الله عليه و آله را در بر گرفته است ، آيا مقامى كمتر از مقام زمين كربلا دارند؟ اين عجيب است ، آيا حسين عليه السلام بهتر از جدّش پيامبر صلى الله عليه و آله است ؟
محمد مرعى : نه ، هرگز؛ بلكه عظمت و شرافت حسين عليه السلام به خاطر عظمت مقام و شرافت رسول خدا صلى الله عليه و آله است ، ولى راز اين كه خاك كربلا برترى يافته اين است كه امام حسين عليه السلام در آن سرزمين در راه دين جدّش به شهادت رسيده است ، مقام حسين عليه السلام جزئى از مقام رسالت است ، ولى نظر به اينكه آن حضرت و بستگان و يارانش ، در راه خدا و برپا دارى اسلام ، و استوارى اركان دين ، و حفظ آن از بازيچه هوسبازان ، جانبازى كرده و به شهادت رسيده اند، خداوند متعال به خاطر آن ، سه ويژگى به امام حسين عليه السلام داده است :
1 دعا در زير قبّه مرقد شريفش به استجابت مى رسد.
2 امامان ، از نسل او هستند.
3 و در تربت او، شفا هست .
آيا اعطاى چنين خصوصيتى به تربت حسين عليه السلام اشكالى دارد؟ و آيا معنى اينكه بگوييم زمين كربلا از زمين مدينه برترى دارد، اين است كه بگوييم امام حسين عليه السلام بر پيامبر صلى الله عليه و آله برترى دارد، تا شما به ما اشكال كنيد؟!
بلكه مطلب به عكس است ، بنابراين ، احترام به تربت امام حسين عليه السلام احترام به حسين عليه السلام است و احترام به او، احترام به خدا، و جدّ امام حسين عليه السلام يعنى رسول خدا صلى الله عليه و آله است .

وقتى كه سخن به اينجا رسيد، يكى از حاضران كه قانع شده بود، در حالى كه شادمان بود برخاست و بسيار سخن مرا ستود و از من تمجيد كرد و كتابهاى شيعه را از من درخواست نمود و به من گفت : گفتار تو بسيار بجا و شايسته است ، من خيال مى كردم كه شيعيان ، حسين عليه السلام را برتر از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى دانند، اكنون حقيقت را دريافتم ، و از بيانات زيبا و گوياى شما سپاسگزارم ، از اين پس خودم مهرى از تربت كربلا را همراه خود بر مى دارم و بر آن نماز مى خوانم .

منبع : http://www.ghadeer.org