شرط رفاقت با ائمه اطهار (ع) از نظر قرآن

در اعتقاد شیعیان، امام به مثابه پدری مهربان و مادری دلسوز است که از کودکان خود محافظت  و نیازهای آنها را برآورده می‌کند و از سوی دیگر به مثابه بهترین دوستان و رفیقی است که هر کس آرزو می‌کند در جوار او بهره‌مند شود که البته این رفاقت در گروی اطاعت از خداوند و رسول‌الله(ص) و ائمه اطهار است.

در آیه‌ای از قرآن و روایت ذیلش این حقیقت را می‌یابیم. خداوند در آیه 69 سوره نساء می‌فرماید «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفیقاً؛ و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته [یعنی‏] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیکو رفیقانی هستند» بنابراین شرط همراهی با انبیاء،‌ صدیقین، شهدا و صالحین که به عنوان بهترین رفیقان معرفی شده‌اند، اطاعت از خدا و رسولش است. شیخ حر عامِلی در جلد دوم کتاب اثبات‌الهدی، صفحه 174 از پیامبر(ص) روایتی نقل می‌کند که منظور از «بهترین رفیقان» در آیه، 12 امام بعد از ایشان است. «وَ حَسُنَ‏ أُولئِكَ‏ رَفِیقاً الْأَئِمَّةُ الِاثْنَا عَشَرَ بَعْدِی‏».

امام رضا علیه‌السلام در حدیثی درباره معرفی جایگاه امام به این نکته اشاره می‌کنند و می‌فرمایند «الْإِمَامُ الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِیر؛ امام، همدمی رفیق، پدری مهربان، برادری همزاد و مادری نیکوکار نسبت به فرزند خردسال خود است» (کافی، جلد1، صفحه200) این روایت همچنان که ناظر بر رفاقت اهل‌بیت(ع) با شیعیان است (که در آیه به آن اشاره شده) در بردارنده مفاهیمی همچون پدر مهربان و مادری نیکوکار است. بنابراین طبق فرمایش امام رضا(ع) خداوند مثال کودک در آغوش مادر را یادآور چنین مفهومی قرار داده است به این صورت که اگر کودک لحظه‎ای از مادر خود دور بماند، بهانه می‌گیرد و گریه و زاری می‌کند و همیشه چشمانش دوخته به چشمان مادرش است. رابطه شیعیان با اهل بیت عصمت و طهارت مخصوصاً حضرت زهرا(س) اینگونه است و این حس دلسوختگی را در مراسم ولادتها و شهادتهای منسوب به عترت(ع) از سوی محبان و شیعیان ایشان شاهد هستیم.

در واقع شیعیان همواره چشمانش باید دوخته به چشمان مادر مهربان امت، حضرت زهرا(س) باشد و همواره از این بزرگوار تغذیه شوند و در معرض تعلیم و تربیت ایشان قرار بگیرند. این حقیقت را امام صادق(ع) در روایتی اینگونه نقل می‌کنند: «إِنَّ أَطْفَالَ‏ شِیعَتِنَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ تُرَبِّیهِمْ فَاطِمَةُ؛ همانا اطفال شیعیان ما از برخی مؤمنین را فاطمه(س) تربیت می‌کند» (تفسیر نور الثقلین، ج‏5 ، ص135).


منبع:تسنیم

 

پی نوشت : بفرمائید روضه امام جواد (ع)

 

hamzehesmaili.ir

 

hamzehesmaili.ir

کسب حلال باعث استجابت دعا/ آیت الله جاودان

امشب می خواستیم در مورد پاکی لقمه هایی که ما و شما می خوریم صحبت کنیم. این خیلی مهم است. امیرالمومنین علیه السلام از پیامبر نقل کرد. ایشان بعد از اینکه به معراج رفته بودند و از معراج بازگشتند حوادثی که در معراج اتفاق افتاده را نقل کردند. . فکر می کنم آیت الله مصباح یک شرح بر این حدیث معراج نوشته باشند. حدیث معراج از نظر اخلاقی خیلی ممتاز است.

مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه در مصاحباتی که با پروفسور کرمن داشتند این حدیث را جزء برترین روایات اخلاقی عرفانی مطرح کردند، از بس این حدیث ممتاز است. حالا اینجا یک تکه اش را که به بحث ما مربوط می شود را عرض می کنیم. خدای متعل فرمود يا أحمدُ، إنَّ العِبادَةَ عَشرَةُ أجزاءٍ عبادت ده جزء است. تِسعَةٌ منها طَلَبُ الحَلالِ. نه تا از ده تا ، دنبال حلال رفتن است. یعنی اگر آدم بکوشد یک کار و کسب حلال، درست، صحیح، طبق دستور شرعی پیدا کند و آنجا هم درست کار کند. دقت کنیدها. سابقا از مراجع سوال کرده بودند آقا ما در بانک هستیم. بانک هم در گذشته ها کارهای ربایی می کرد دیگر. خیلی جدی ربایی. حالا امروز بعضی ربایی می کند. بعضی هم ممکن است درست انجام دهند. آن زمان همه اش ربایی بود. فرموده بودند اگر شما آن کارمندی که کار ربایی می کند نباشی، مثلا فقط پول دریافت می کند، عیب ندارد، کارت حلال است و حقوقت حلال است. با اینکه پول بانک مشتبه است و قاطی است. کار تو که حلال است، حقوقت هم حلال است. حالا ما می گوییم که امروز یک ذره بانک ها پاک تر است. خیلی از اوقات هم وضع بانک ها خراب است. کسی که مراجعه می کند، چیزی بلد نیست. آن کارمند هم نمی کوشد. رئیس شعبه باید مساله اش را به این یاد بدهد. آقا تو می خواهی خانه بخری. می آیی از ما وام می گیری. این قانون دارد. قانونش این است که بانک آن خانه را می خرد نقد. بعد به صورت اقساطی در طول بیست سال به شما می فروشد. یک خرید کامل و دقیق است. بعد هم یک فروش کامل و دقیق. واقعا می فروشد و واقعا می خرد. اگر گرانتر فروختی، چون بیست سال است طبیعی است دیگر. خرید نقدی قیمتش با خرید اقساطی مدت دار فرق می کند. عیب ندارد. اما این می آید پول را می گیرد و می دهد و می رود. آن وقت این مشکل می شود. در معاملات بانکی دقت کنید. یک دوره ای مفصل کوشیدند و دنبال کردند که سعی کنند تمام کارهای بانکی را درست کنند. بنابراین قواعد و قوانین دارد. حالا. نه جزء از عبادات طلب حلال است. قرآن به انبیاء می فرمایند پاک بخورید و بندگی مرا بکنید. حالا الان آیه اش یادم نیامد. اگر آدم پاک و حلال بخورد، آن وقت می تواند نماز [درست] بخواند. حالا بعد می رسیم. تو می خواهی نماز بخوانی، فکرت صد جا نیست. دلت صد جا نیست. اگر بخواهیم یک ذره بهتر نماز بخوانیم، باید آن چیزی که می خوریم پاک و حلال باشد.



یک چیز دیگر هم معمولا می گویم. آن آقایان و خانم هایی که مثلا می خواهند فرزند دار شوند، ما می گوییم سعی کنید پاک و حلال بخورید. وقتی خانم باردار شد سعی کنید ایشان پاک و حلال بخورد. بنابراین خانم باردار هرجایی مهمانی نرود. تا به وضع مالی آنها مطمئن نیستید، به مهمانی نروید. یک بهانه البته درست نه دروغ، یک بهانه ی درستی بیاورید و هر جایی دعوت شدید نروید. اگر پاک و حلال بخورید، ذره ذره اجزاء بدن این بچه از پول حلال و از غذای پاک باشد، دوتا، حلال و پاک؛ حلال و پاک درست شود، این بچه فرق می کند با اینکه درونش... این هم از این. بعد فرمود فإن اُطيبَ مَطعَمُكَ وَ مشرَبُكَ اگر آنچه که می خوری و آنچه که می نوشی، پاکیزه باشد، فأنتَ فِي حِفظي و كَنَفي، تو در پناه منی . بیمه الهی می شوی. حدیث بعدی که باز رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: فرمود أطِب کَسبَکَ تَستَجِب دَعَوتُکَ کار و کسبت را پاک کن.

من یک وقتی یک ذره حال و حوصله داشتم و می رفتم دانشگاه درس می دادم. از وقتی می رسیدم در اول ساعت درس می گفتم تا پایان ساعت. یعنی یک ساعت و نیم. رسم اینجوری نیست. چقدر است؟ یک ثلثش. آخر نمی شود. قبض حقوقش را هم نگرفتم. من باید برای آن بچه ها حرف درست بزنم. حرفی که بایست برای آن بچه ها بگویم. ساعتش را پر کنم. چیزی کم نگذارم. می شود کسب حلال. آن وقت آن حقوقی که می گیری، حلال است آقا. فرمود أطِب کَسبَکَ تَستَجِب دَعَوتُکَ. دعایت مستجاب می شود. تو مستجاب الدعوه می شوی. آقا همه ما آرزو داریم در ده تا دعا که می کنیم، لا اقل یک دانه اش مستجاب شود. امشب ما به اینجا آمده ایم. حالا ان شاء الله اینجا به برکت توسلی که می کنیم، و به برکت نام مبارک امیرالمومنین، گریه برای امیرالمومنین، سینه زدن برای امیرالمومنین، سینه زدن برای امام حسین علیهم السلام، ان شاء الله دعایمان مستجاب شود. می گوید آقا کسبت را حلال کن، دعایت مستجاب است. خیلی خوب است. یک دانه حدیث هم نیست. بعد می فرماید: فإنَّ الرَّجُل یَرفَعُ اللُقمَةَ إلَی فِیه شخص یک لقمه به داخل دهان می گذارد حَراماً فَما تُستَجابَ لَهُ دَعوَةً أربَعینَ یَوماً دیگر تا چهل روز دعایش مستجاب نمی شود. با یک لقمه حرام. یک فضیلت دیگر. باز رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود مَنْ بَاتَ كَالًّا مِنْ طَلَبِ الْحَلالِ کسی دنبال کار حلال بوده. یک کار کارگری. جریانات کارگری صبح ساعت شش می رود، شش شب به خانه می آید. اگر کارش را هم درست کرده باشد، وقتی به خانه آمد، نمازش را می خواند و مثل جنازه می افتد. این شب که خوابیده خدا از همه گناهانش درگذشته است. من عبارت را می خوانم. مَنْ بَاتَ كَالًّا مِنْ طَلَبِ الْحَلالِ به زحمت افتاده است. برای کسب حلال خسته شده است. باتَ یعنی بیتوته کرد. شب خوابید. بَاتَ مَغْفُورًا لَهُ خدا از گناهانش گذشته است. به خاطر اینکه دنبال کار و کسب حلال بوده است. حدیث بعدی. قال لی ابوالحسن علیه السلام. اینجا معلوم نیست که کدام امام فرموده. احتمال می دهیم حضرت موسی بن جعفر فرموده باشد. مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ کسی که دنبال این رزق و روزی که همه می روند باشد اما از راه حلال، لِیَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ برای اینکه وقتی کار کرد، حقوق بگیرد و خرج خودش و زن و بچه اش را بدهد. دستش جلوی مردم دراز نیست. سرش را بالا نگاه داشته. همین. برای اینکه خرج خودش و زن و بچه اش را بگذراند. دنبال کار و کسب حلال می رود برای اینکه خرج خودش و زن و بچه اش را بگذراند. كَانَ كَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه مثل کسی است که در جبهه ها در برابر دشمن خدا می ایستد و مجاهدت می کند و می جنگد. مثل جهاد است. کارش مثل جهاد است. وقتی می خوابد خدا از گناهانش در می گذرد. باز حدیث بعدی از پیامبر. یک فردی به ایشان عرض کرد احِبُّ أنْ یستَجابَ دُعائی. من دوست دارم که دعایم مستجاب شود. فرمود طَهِّرْ مَأکلَک آن چیزی که می خوری پاک کن. آنچه می خوری پاک کن. و لا تُدخِلْ بَطنَک الحَرَامَ نگذار حرام به داخل شکمت برود. مگر نمی خواهی دعایت مستجاب شود؟ حرام نخور. باز حدیث سوم. اینها را تند می خوانیم. رسول خدا فرمود من احب أَنْ يُسْتَجَابَ لَهُ دَعْوَتُهُ هرکس که دوست دارد دعایش مستجاب شود، فَلْيُطِبْ كْسَبَه کسبش را حلال و پاکیزه کند. کسبش را حلال کند، کارگری می شود، می شود هم خدایی نکرده آدم از کار بدزدد. دوست مان در یک کارخانه ای که اسم نمی برم بود. کارگرها یا شاید بالاتر از کارگرها، اجناس کارخانه را می بردند. از کار بدزدد. روایت از حضرت باقر علیه الاسلام است. فرمود إنَّ اللهَ عَزَّوَجَل جَعَلَ لِشَّرِّ أقفالاً. خدای تبارک و تعالی برای همه بدی ها و شرور قفل ها قرار داده است. قفل ها. وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ و کلید همه آن قفل ها را در شراب قرار داده است. این حدیثی است که زیاد هم شنیده شده است. بعد فرمود وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ. دروغ از شراب بدتر است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: ألا أخبِركُم بِأكبَرِ الكَبائِر؟ من به شما نگویم که بزرگ ترین گناهان کبیره چیست؟ گاهی در روایات گناهان کبیره را هفتاد تا شمرده اند. گاهی هفت تا. حالا. فرمود که نمی خواهید من برایتان بگویم که بزرگ ترین گناهان کبیره چیست؟ بعد فرمود: الإشراكُ بِالله، شرک به خدا. خب ان شاء الله ما شرک به خدا نداریم. این شرک به خدا که گفته می شود یعنی من در برابر یک بت سر به خاک بگذارم. اگر نه در دلم من می آید که مریضی من را این دکتر خوب کرد. می گویند این شرک است اما شرک خفی است. هر گناهی شرک است. نمی خواهیم آن را بگوییم. این شرکی که گفته می شود جزء بزرگ ترین کبائر است، آن است که من در برابر غیر خدا به سجده بیفتم. خب. چه فرمود؟ دوم: عُقُوقُ الوالِدَين، پدر و مادر از شما دل سوخته و دل نگران نباشند. اوقاتش تلخ است. هرچه هم کسی می خواهد واسطه شود نمی پذیرد. این دلش سوخته. دلش... گاهی فرزند کاری می کند که مادر دیگر... مادر خیلی مهربان است. اما گاهی فرزند کاری می کند که مادر به اصطلاح دیگر دلش راست نمی شود. این را می گوییم عقوق. عاق والدین را شنیده اید دیگر. سه تا گناه بزرگ ترین گناهان کبیره است. بزرگ ترین گناهان کبیره. شرک بالله که عرض کردیم. عقوق الوالدین. سوم آن چیزی است که می خواستیم عرض کنیم. وَ قُولُ الزُّور. قُولُ الزُّور یعنی چه؟ یعنی کذب. یعنی دروغ. دروغ جزء بدترین گناهان کبیره است. اگر یادتان باشد فرمودند که اگر کسی نماز زیاد می خواند، روزه زیاد می گیرد، زیارت زیاد می رود، همینطور تسبیح دستش است و دارد تسبیح می اندازد، به این نگاه نکنید. بسیاری از اوقات مردم می روند با یک کسی معامله می کنند. به امید اینکه مثلا یک تسبیح دستش است و دارد تسبیح می گرداند. گفتند به این نگاه نکنید. نگاه کنید ببینید راست گو است؟ وفای به عهد می کند؟ دیگر چه؟ راست گویی نشانه دین داری است. ببینید یک کسی پای سود بزرگ هم می آید اما باز راست می گوید. از سود می گذرد. این نشانه است. منافعش در خطر است. دروغ نمی گوید. البته گفته اند الا یک جاهایی که استثنا است. مثلا جان کسی در خطر است. اگر من راست بگویم، جانش در خطر می افتد. آنجا اصلا جایز نیست که من راست بگویم. آنها استثنائاتش است. اما راست گفتن جزء نشانه دین داری است. اصلا من دین دارم یا ندارم. فرمودند دروغ چیست؟ جزء بزرگ ترین گناهان کبیره است.

 

پی نوشت : الحمدلله مراسم شبهای احیاء در جوار پنج شهید گمنام با شکوه هرچه تمام تر برگزار شد.

hamzehesmaili.ir

hamzehesmaili.ir

hamzehesmaili.ir

hamzehesmaili.ir

hamzehesmaili.ir

دستورات عملی علامه حسن زاده آملی (روحی فداه) در ماه مبارک رمضان

حضرت علامه حسن زاده آملی (روحی فداه) در نامه ای برای کسی که برای سلوک در ماه رمضان دستوری خواسته بود اینچنین نوشت: ( این نامه در کتاب تازیانه سلوک/ص۹ آمده است)

 

hamzehesmaili.ir

 متن نامه به این شرح است :

 

تن به دنیا دار و دل به مولا

 

«ربّ أدخلنی مُدخَل صدق و أخرجنی مُخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» «الإسراء.80»

 

ربّ أنزلنی منزلا مبارکا و أنت خیر المنزلین «المؤمنون.29» کتب الله تعالی علیکم الرحمة

 

آقا در چه حال است؟آیا چون «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله» النور.37؛

 

از زرق و برق دنیا رهایی یافته است واز ما سوا روی بر تافته است و یا چون صبیان خاکبازی

 

می کند که : التراب ربیع الصبیان(خاکبازی بهار کودکان است) آیا در حضور است یا دور است؟

 

حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ متی ما تلق مَن تهوی دع الدنیا و أهملها

 

«حضوری»را علایم است،رأس آنها الأدب مع الله است

 

[یعنی متأدب به آداب الهیه بودن ودرهمه حال خودرادرمحضرحق دیدن وجانب حق رارعایت نمودن]

 

الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم«آل عمران.191»

 

از خــدا جویـیم توفیــق ادب بی ادب محروم گشت از لطف رب

 

در سورة «والنجم»از اوصاف رسول الله(صلی الله علیه و آله) است که :

 

«و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی»

 

از آن بزرگوار باید سر مشق گرفت که میزان قسط[اعتدال]است

 

«لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة» احزاب/21 که زبان اگر یله و رها شود از مار گزنده تر است ،

 

در زیان زبان داستانها گفته اند.

 

آقای عزیز

 

هیچ موهبتی از نعمت ترک علایق دنیوی بزرگتر نیست که همة مفاسد به این علاقه متعلق است.

 

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

 

اگر دستور العمل می خواهی مگر این آیه را تلاوت نکرده ای ؟

 

«ومن اللیل فتهجد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا» أسراء/79 ،

 

و مگر نشنیده ای؟

 

دوش وقت سحر از غضه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

و مگر برایت نخونده ام؟

 

در خلوت شبهای تارت می توانی آری بکف سرچشمة آب بقا را

 

خلاصه مرد سحر باش که :

 

صمت و جوع و سحر و خلوت و ذکر به دوام نا تمامان جهان را کند این پنج تمام

 

و دست از دامن دوست بر مدار.

 

بــه واللّـه و بــه بـالله و تــاللـه بـه حق آیة نصـــرٌ من الله

که مو از دامنت دست بر ندیرُم اگر کشته شوم الحکم لله

 

اگر در شب نگرفتی در روز بگیر،و اگر روز را به رایگان از دست دادی شب را دریاب.

 

این راه و رسم گدایی را خود جناب دوست به ما یاد داده است که فرمود:

 

«وَهُوَ الّذی جعل اللیل و النهار خلفةً لمن اراد اَن یذّکّر او اراد شکورا»الفرقان/62.

 

سرّش این است که جواد است و جود ،گدا می خواهد.

 

بانگ می آیــد که ای طـالب بیــا جـود محـتاج گـدایان چون گـدا

جود محتاج است و خواهد طالبی همچــنانکـه توبه خواهـــد تائبی

جود می جویـــد گدایان و ضعاف همچو خوبان کآینه جویند صاف

روی خوبـــــان زآینـه زیبــا شــود روی احســان از گدا پیـــدا شود

چون گـــدا آیینۀجــود است هــان دَم بـود بــــر روی آیینــه زبـــان

پس از این فرمود حـق در والضّحی بانگ کـم زن ای محمـــّد بر گدا

(مثنوی ملّای رومی)

 

وچون جناب معشوق فرماید:«وامّا السائلَ فلا تنهر »والضّحی/10 ،

 

خود با سائل چگونه بود؟ عارف رومی نثراً و نظماً چه خوش گفت؟! نظمش آن بود و نثرش این:

 

«چنان که گدا عاشقِ کریم است، کریم هم عاشقِ گدا است.اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید،

 

و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید،امّا صبر،کمال گداست و نقص کریم.»

 

این بنده اگر چه هنوز در خواب خرگوشی است ولی به ظاهر در بدو بیداریش می گفت:

 

«الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارای منی».

 

و پس از مدتی می گفت:«الهی تو را دارم چه کم دارم پس چه غم دارم.»

 

تا پس از چندی می گفت"«الهی شکرت که از شرق تا غرب عالم به حسن خدمت می کنند.»

 

این نیز بگذشت و تا اینکه می گفت:

 

«الهی تاکنون می گفتم جهان را برای ما آفریدی ولی الان فهمیدم که خودت هم برای مایی.»

 

این هم بسر آمد و اینک می گوید:«الهی داراتر از من کیست که تو دارایی منی.» غرض اینکه:

 

خدا آنِ تو و تو مانده عاجز زتو بیچاره تر کس دید هرگز

(گلشن راز شبستری)

 

خوشا به طیور أولی أجنحه که با جناح عشق و همّت از دامگاه علایق برجسته اند..

 

ألا یا أیهـا العنقـا ألا یا نفحـة الرحمــان أیا یا جنة المأوی ألا یا نفحة الرضوان

تذکَّر عُشَّک العرشی و اطلع ذلک المطلع و أهمل هذه الأوکار للأبوام و الغرابان

(دیوان حضرت آقا)

 

امید است که در حال حضور تامّ و توجّه کامل ،شکارهای خوبی نصیب آقا بشود..به قول عارف رومی:

 

آن خیــالاتـی کـه دام اولی عکس مه رویان بستان خداست

 

آری عکس مه رویان بوستان خدای متعالی خیالات روحانی اولیاء الله است که آنان را به سوی دوست می کشانند که می نمایـند و می ربـایند،نه خیالات بـوالهوسان دنیاوی کـه چنان آنـان رادر غواسق طبـیعت پـابند کرده اند که در یک عمر یک آن از خود سفر نکرده اند و گامیاز خودکامی برنداشته اند.آن خیالاتی که دام وپابند اولیاء الله است و آنان را الهی کرده است،تجلیّات و مکاشفاتی اند که از بطنان وممکن غیب خزنه «کن فیکون» بر سر سالک شیدا افاضه می شوند،و رؤیت صوربی مادّه روحانیان وتشرّف در حضور انبیا و ائمّه و وسایط فیض الهی است که مه رویان بوستان خدایند.صور این مه رویان ازماورای طبـیعت کـه عالَم مثال و خیـال است در صـفحـه نورانی قـلب عـارف منعکس می شونـدخیالات اولیاءالله علّیّینی اند،خیالات بوالهوسان سِجّینی.آن خیالات فرشتگانند و انها دیوان.آنها سماوی اند واینها ارضی.آنها نورانی اندو اینها ظلمانی.آنها به خدا کشانندو اینها به دنیا.صاحبان آن ملائکۀاولی اجنحه اند اینها بهائم و سباع.

 

آه آه اگر وقتی بیدار شویم که کاروان رفته اند و خبردار شویم که این نبود که ما می پنداشتیم و

 

بدان دلخوش بودیم.

 

پی نوشت : امسال هم پنج شهید گمنام از ما پذیرایی میکنند... الحمدالله

 

 

 

وقتی خدای متعال نوید ظهور حضرت مهدی عج را به پیامبر ص داد!

قال رسول الله صلي الله عليه و آله:

لَمّا عُرِجَ بي إلَى السَّماءِ السّابِعَةِ ومِنها إلى سِدَرةِ المُنتَهى ومِنَ السِّدرَةِ إلى حُجُبِ النّورِ ناداني رَبّي جَلَّ جَلالُهُ : يا مُحَمَّدُ بِالقائِمِ مِنكُم . . . اُطَهِّرُ الأَرضَ مِن أعدائي واُورِثُها أولِيائي .

 

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله  فرمودند:

هنگامى كه به آسمان هفتم و از آن جا به سدرة المنتهى و از سدره به حجابهاى نور عروج کردم ، پروردگار عزوجل مرا ندا فرمود؛ اى محمّد! به وسيله قائم شما... زمين را از دشمنان خود پاك مى كنم و دوستانم را وارث آن مى گردانم.

 

پی نوشت:

أمالي الصدوق : ۶۳۱ و۶۳۲

منبع:حوزه

 

پی نوشت اول : ان شاءالله مجالس ولادت را باشکوه تر برگزار کنیم...

پی نوشت : در شعبان بیشتر خودسازی کنیم، مناجات شعبانیه را دریابیم !

 

hamzehesmaili.ir

دلیل تاکید بر مناجات شعبانیه چیست؟/آیت الله جوادی آملی

 
اکثر ادعیه، مناجات، زیارات و دستورات اخلاقی برای توده مردم است که از راه علم عامل بشوند یعنی یک سلسله مطالبی را بفهمند بعد عمل کنند اما راه جذبه برای خواص است.
 
تقریبا در تمام ادعیه‌ای که در طول سال مطرح است دعایی مانند مناجات شعبانیه کم دیده می‌شود تا در آن به خداوند عرض کنیم خدایا توفیق بده که من به طرف تو سیر کنم، اول منادات داشته باشم چون از دور با تو سخن می‌گویم ندا داشته باشم بعد وقتی نزدیک شدم چون جای ندا نیست با تو مناجات کنم و از منادات به مناجات منتقل شوم و وقتی خیلی نزدیک شدم باید ساکت باشم تا شما از آن طرف حرف بزنید.
 
شما از آن طرف منادات ندارید چون نزدیک‌اید، لذا با من مناجات می‌کنید بعد عرض کنم خدایا شما مناجات کنید من آرام آرام گوش می‌کنم بعد شما یک جوری به من نگاه کنید که من صعقه بزنم و بیهوش شوم. این چنین مناجاتی در بین ادعیه و مناجات بسیار کم است چون افرادی که این راه را طی کنند بسیار کم اند. مردم یا بیراهه می‌روند یا اگر به راه بروند همان راه زهد و اخلاق و عبادات و اینها است. اما راه حارثه ابن مالک راه عملی و راه خاصی است او عبدی بود که خداوند قلب او را نورانی کرده بود  و این برای همگان نیست.

منبع:مهر
 
پی نوشت : براستی که هزار سنگر آمل شده هزار زینبیه ...
 
hamzehesmaili.ir
 
 
شهید رضا حاجی زاده
که در حمله ناجوانمردانه تکفیری‌ها در منطقه خان‌طومان سوریه به شهادت رسید
 
 

ویژگی اهل نماز و انفاق / حجه الاسلام والمسلمین قرائتی

قال الله الحکیم

"الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَ‌زَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ "

 برخی انسان‌ ها، فقط هرچه را می‌ بینند و می‌ شنوند، می‌ پذیرند و می‌خواهند همه ‌چیز را از طریق حواس پنج ‌گانه درک کنند. غافل از اینکه حواس محدود ما قدرت درک همه ‌چیز را ندارد. حتی قوۀ جاذبه را که خاصیتی مادی است، با حواس نمی ‌توان درک کرد. از افتادن اشیا به‌ پایین، می ‌فهمیم که زمین جاذبه دارد. پس شناخت ما از جاذبه، از راه آثار آن است نه با درک مستقیم خود آن.

 بعضی توقع دارند خدا را با چشم ببینند تا به او ایمان بیاورند، چنان ‌که قوم بنی‌ اسرائیل به حضرت موسی(ع) گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّی نَرَی اللّهَ جَهْرَة» (بقره، ۵۵)؛ ما به تو ایمان نمی‌ آوریم، تا آن که خدا را آشکارا ببینیم.

 در حالی‌ که خداوند جسم نیست تا دیدنی باشد و ما از آثار باعظمت او در آفرینش، به وجود او پی می‌ بریم و به او ایمان می‌ آوریم.

 افراد باتقوا و حقیقت‌جو، شناخت خود را به عالم مادی محدود نمی‌ کنند، بلکه به جهان غیب، یعنی وجود خداوند و فرشتگان و عالم آخرت که از حواس ظاهری ما پنهان هستند، ایمان دارند.

آن ‌ها اهل نماز و انفاق هستند. با نماز که یاد خداست، نیازهای روح و روان خود را تأمین می ‌کنند و به آرامش و اطمینان می ‌رسند و با پرداخت بخشی از درآمد خود به محرومان، نیازهای جامعه را تأمین می ‌کنند تا جامعه نیز به رفاه و آسایش دست یابد.

 

منبع:حوزه

پی نوشت : این هفته حاج آقا رضای فرهنگیان قدم رو چشم ما گذاشتند ...

 

hamzehesmaili.ir

 

ببین محبّت مولی، چه کارها با تو کند !


ببین محبّت مولی، چه کارها با تو کند !
=======================

در آیۀ "يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريمِ" (6 انفطار)
اى انسان! چيست كه تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته؟

می‌گوییم همین که خود فرمودی " بِرَبِّكَ «الْكَريمِ» " کریم بودن پروردگارش.

و اما شیعه ...
شیعه، در حین گناه کردن تائب است و این محبّت مولی علی (ع) است که حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند:

"حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَة"
دوستی علی ابن ابیطالب نیکی است که با آن سیئه‌ او را ضرر نمی‌زند.
(ارشاد القلوب ديلمی، ج2، ص: 234)

و آیۀ زیر شاهد حدیث فوق است:

"... حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ"(7حجرات)
... خداوند ايمان را خوشايند شما قرار داد و آن را در دلهايتان آراست، كفر و فسق و عصيان را براى شما ناخوشايند ساخت.

و این فراتر از این آیه است که فرمود "إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ" (هود 114)
چرا که حدیث "حبّ علی ابن ابیطالب ..." خبر از «دفع» سیئات دارد و آیۀ 114 هود خبر از «رفع» سیئات دارد. و این کجا و آن کجا !
__________________________________________________________
مطلب تمام است. اما برای بیشتر نوش جان کردن :

"وَ الَّذينَ «إِذا» فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ" (135 آل عمران)
و كسانى كه «هنگامی که» كار زشتى كردند يا بر خود ستم نمودند خدا را ياد كنند و براى گناهان خويش آمرزش طلبند، و جز خدا چه كسى است كه گناهان را بيامرزد؟ و دانسته بر خلافهايى كه كرده‌اند پافشارى نكنند.

إِذا »» همین کلمۀ "اذا" نشان میدهد که در حین گناه ، یاد خداست . پس در عین گناه تائب است.
در روایات است که کسی که با محبّت مولی علی (ع) از دنیا برود ، شهید و مغفور از دنیا رفته است. و نمی‌فرماید هر کس با کلمۀ "استغفار" از دنیا برود ، چنین و چنان میشود ...

حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند :

"مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِيداً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مَغْفُوراً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ تَائِباً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَكْمِلَ الْإِيمَانِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِ آلِ مُحَمَّدٍ بَشَّرَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ ثُمَّ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِ آلِ مُحَمَّدٍ فُتِحَ لَهُ فِي قَبْرِهِ بَابَانِ إِلَى الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِ آلِ مُحَمَّدٍ جَعَلَ اللَّهُ قَبْرَهُ مَزَارَ مَلَائِكَةِ الرَّحْمَةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ عَلَى السُّنَّةِ وَ الْجَمَاعَة "
(بحار الأنوار ، ج23، ص: 233)



الحمد لله کما هو اهله

 

پی نوشت اول : عیدتون پیشاپیش مبارک

پی نوشت دوم : پدر جان روزت مبارک، از آن بالاها دعایم کن ...

 

hamzehesmaili.ir

پی نوشت دوم : حال و هوای نجف را عشق است ...

 

hamzehesmaili.ir

 

 

نمونه هايى از فضايل و سيره فردى امام محمد بن على الجواد(ع)

از ‏جانب مادرم فاطمه (س) طواف كنيد

1- موسى بن قاسم گويد: به أبى جعفر ثانى (امام جواد) (ع) گفتم: خواستم به عوض شما و پدرتان طواف كنم، ولى مى‏گويند از طرف اوصياء، طواف صحيح نيست؛ فرمود: نه، هر قدر بتوانى طواف كن، اين كار جايز است.
بعد از سه سال، به آن حضرت گفتم: من از شما اجازه خواستم كه از جانب شما و پدرتان طواف كنم، اجازه فرمودى، آنچه خدا خواست از طرف شما طواف كردم، بعد چيز ديگرى به نظرم آمد و به آن عمل كردم؟ امام فرمود: آن چيست ؟
گفتم: يك روز از طرف رسول الله (ص) سه بار طواف كردم، در روز دوم از طرف اميرالمؤمنين (ع) طواف به جاى آوردم، در روز سوم از جانب امام حسن و در روز چهارم از طرف امام حسين، روز پنجم بعوض على بن الحسين، روز ششم از أبى جعفر محمد بن على، روز هفتم از جعفر محمد، روز هشتم از جانب پدرت موسى بن جعفر روز نهم از جانب پدرت على بن موسى، روز دهم از جانب شما اى آقاى من!. اينها آنان هستند كه به ولايتشان عقيده دارم.
فرمود: آن وقت به خدا قسم به دينى اعتقاد دارى كه خداوند از بندگان غير آن را قبول ندارد، گفتم: گاهى هم از جانب مادرت فاطمه (س) طواف كردم وگاهى نكردم، فرمود: اين كار را زياد كن، اين انشاء الله أفضل اعمالى است كه مى‏كنى(19)

نامه امام رضا (ع)به پسرش امام جواد(ع)‏

2- أبى نصر بزنطى فرموده: نامه امام رضا (ع) را خواندم كه به پسرش امام جواد نوشته بود: به من خبر رسيد كه چون سوار شدى غلامان تو را از در كوچك بيرون مى‏ كنند، اين كار از بخل آنهاست، تا كسى از تو خيرى نبيند، تو را به حق خودم قسم مى‏دهم دخول و خروجت فقط از در بزرگ باشد و چون سوار شدى مقدارى پول طلا و نقره همراهت بردار تا هر كه سؤال كند چيزى به او بدهى.
هر كه از عموهايت از تو احسانى خواست كمتر از پنجاه دينار نده، بيشتر از آن به اختيار توست، هر كه از عمه‏ هايت چيزى از تو خواست كمتر از بيست و پنج دينار نده، زيادى به اختيار توست، من مى‏ خواهم خدا تو را رفعت بخشد، انفاق كن، از جانب خدا از تنگدستى نترس. (20)

* * *

نامه امام جواد (ع)به حاكم سجستان‏

3- مردى از بنى حنيفه گويد: در اولين سال خلافت معتصم عباسى كه امام جواد (ع) به حج رفته بود، با وى رفيق راه بودم روزى در سر سفره طعام كه عده‏اى از رجال خليفه نيز بودند، گفتم: فدايت شوم، والى ما مردى است كه شما اهل بيت را دوست دارد و من به دفتر او ماليات بدهكارم، اگر صلاح بدانيد نامه‏اى بنويسيد كه به من ارفاق كند.
امام فرمود: من او را نمى‏شناسم،گفتم: فدايت شوم، او همانطور است كه گفتم: از دوستان شماست، نامه شما به حال من مفيد است، امام (ع) كاغذ به دست گرفت و نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم آورنده نامه من از تو مذهب خوبى نقل كرد، از حكومت فقط كار نيك براى تو مى‏ماند، به برادرانت نيكى كن، بدان خداى تعالى ازاندازه ذره و خردل از تو سؤال خواهد كرد.
آن مرد گويد: چون وارد سجستان شدم، به حسين بن خالد كه والى آن جا بود خبر داده بودند كه از جانب امام صلوات الله عليه نامه‏اى براى او مى ‏آورم، والى در دو فرسخى شهر خودش را به من رسانيد نامه را به او دادم، گرفت و بوسيد و آن را بر دو چشم خويش گذاشت.
گفت: حاجتت چيست؟ گفتم: در دفتر تو ماليات بدهكارم، آن را از ديوان محو كرد و گفت: تا بر سر كار هستم ديگر ماليات مده، بعد گفت: خانواده‏ات چند نفر است؟ گفتم: فلان قدر، فرمود به من و آنها احسان كردند، تا او زنده بود ديگر ماليات ندادم، و تا زنده بود مرتب به من احسان مى‏ كرد. (21)

* * *

نامه امام جواد (ع)به على بن مهزيار اهوازى‏

4- امام جواد (ع) به ثقه جليل القدر على بن مهزيار اهوازى چنين نوشتند: بسم الله الرحمن الرحيم يا على! خداوند پاداش تو را نيكو گرداند و در بهشت خودش جاى دهد، و از خوارى دنيا و آخرت بدورت دارد، و با ما اهل بيت محشور فرمايد.
يا على! تو را امتحان كردم و در نصيحت و اطاعت و خدمت و توقير و احترام به امام و قيام به آنچه بر تو واجب است، صاحب اختيارت گردانيدم، اگر بگويم نظير تو را نديده‏ام اميدوارم راست گفته باشم.
خداوند پاداشت را جنات فردوس قرار بدهد، نه مقامت بر من پوشيده است و نه خدمتت در گرم و سرد و شب و روز، از خدا مى‏خواهم چون اولين و آخرين را براى قيامت جمع كند، رحمتى بر تو عنايت فرمايد كه بوسيله آن مورد غطبه ديگران باشى كه او شنونده دعاست.(22)

ناگفته نماند: على بن مهزيار اهوازى از امام رضا (ع) حديث نقل كرده و از خواص امام جواد (ع) بود و از جانب آن حضرت وكالت داشت و نيز از جانب امام هادى (ع)، درباره وى توقيعاتى از آن حضرت صادر شد كه مقام و عظمت او را در نزد شيعه روشن كرد، او در روايت، موثق بود و كتابهاى مشهور نوشت. (رجال نجاشى).

* * *

دستور به مدارا با پدرناصبى ‏

5- بكربن صالح گويد: به امام ابى جعفر ثانى (ع) نوشت: پدرم ناصبى و خبيث الرأى است، از او بسيار سختى ديده ‏ام، فدايت شوم براى من دعا كن و بفرما: چه كنم، آيا افشاء و رسوايش كنم يا با او مدارا نمايم؟
امام (ع) در جواب نوشت: مضمون نامه‏ات در باره پدرت فهميدم، پيوسته انشاء الله براى تو دعا مى‏كنم، مدارا براى تو بهتر از افشاگرى است، با سختى آسانى هست، صبر كن «ان العاقبة للمتقين» خدا تو را در ولايت كسى كه در ولايتش هستى ثابت فرمايد. ما و شما در امانت خدا هستيم خدايى كه امانتهاى خويش را ضايع نمى‏كند.
بكربن صالح گويد: خدا قلب پدرم را به من برگردانيد بطورى كه در كارى با من مخالفت نمى‏كرد. (23)

* * *

معجزه ‏اى از جواد الائمه صلوات الله عليه

6- شيخ مفيد رحمةالله از محمد بن حسان از على بن خالد نقل كرده: گويد: در سامراء بودم، گفتند: مردى را از شام آورده و زندان انداخته ‏اند چون ادعا كرده كه من پيغمبرم، اين سخن بر من گران آمد، خواستم او را ببينم، با زندانبانان آشتى برقرار كردم تا اجازه دادند پيش او بروم.
بر خلاف شايعه ‏اى كه راه انداخته بودند، ديدم آدم وارسته و عاقلى است، گفتم: فلانى درباره تو مى‏گويند كه ادعاى نبوت كرده‏ اى و علت زندان رفتنت همين است؟
گفت: حاشا كه من چنين ادعايى كرده باشم، جريان من از اين قرار است:
من در شام در محلى كه گويند: رأس مبارك امام حسين را در آن گذاشته بودند مشغول عبادت بودم، ناگاه ديدم شخصى نزد من آمد و به من گفت: برخيز برويم، من برخاسته و با او براه افتادم، چند قدم نرفته بوديم كه ديدم در مسجد كوفه هستم، فرمود: اين جا را مى‏شناسى؟
گفتم: آرى، مسجد كوفه است، او در آن جا نماز خواند، من هم نماز خواندم، بعد با هم از آن جا بيرون آمديم، مقدارى با او راه رفتم ناگاه ديدم كه در مسجد مدينه هستيم .
به رسول خدا (ص) سلام كرد و نماز خواند، من هم با او نماز خواندم، بعد از آن جا خارج شدم، مقدارى راه رفتيم ناگاه ديدم كه در مكه هستيم، كعبه را طواف كرد، من هم طواف كردم. (24)
بعد ازآن جا خارج شدم چند قدم نرفته بوديم كه ديدم در جاى خودم كه در شام مشغول عبادت بودم، هستم. آن مرد رفت، من غرق تعجب بودم كه خدايا او كى بود و اين چه كار؟! يك سال از اين جريان گذشت كه ديدم باز همان شخص آمد، من از ديدن او شاد شدم، مرا دعوت كرد كه با او بروم، من با او رفتم، و مانند سال گذشته مرا به كوفه و مدينه و مكه برد و به شام برگردانيد.
و چون خواست برود گفتم: تو را قسم مى‏دهم به آن خدايى كه بر اين كار قدرت داده بگو تو كيستى؟! فرمود: من محمد بن على بن موسى بن جعفر هستم:

«قلت سألتك بالحق الذى أَقدرك على ما رايتُ منك إلاّ أَخْبر تَنى من انت قال: أنا محمد بن على بن موسى بن جعفر (ع)».
من اين جريان را به دوستان و آشنايان خبر دادم، قضيه منتشر گرديد تا به گوش محمد بن عبدالملك زيات (25)رسيد، او فرمان داد مرا به زنجير كشيده به اين جا آوردند و اين ادعاى محال را به من نسبت دادند، گفتم: جريان تو را به محمد بن عبدالملك زيات برسانم؟ گفت: برسان .
من نامه‏ اى به محمد بن عبدالملك وزير اعظم معتصم عباسى نوشته، جريان او را باز گفتم، وزير در زير نامه من نوشته بود: احتياج به خلاص كردن ما نيست، به آن كس كه تو را از شام به كوفه و از كوفه به مدينه و از مدينه به مكه برد و باز به شام برگردانيد و همه را در يك شب انجام داد، بگو تا تو را از زندان آزاد كند.
على بن خالد گويد: من از ديدن جواب نامه، از نجات او مأيوس شدم، گفتم: بروم و به او تسلى بدهم و چون به زندان آمدم ديدم مأموران زندان همه غرق در حيرتند و بى خود به اين طرف و آن طرف مى‏دوند، گفتم: جريان چيست؟!
گفتند: آن زندانى در زنجير و مدعى نبوت، از ديشب مفقود شده، درها بسته قفلها مهر و موم است، ولى معلوم نيست به آسمان و يا به زير زمين رفته و يا مرغان هوا او را ربوده‏ اند؛ على بن خالد، زيدى مذهب بود، از ديدن اين ماجرا معتقد به امامت گرديد و اعتقادش خوب شد. (26)

* * *

معجزه ای دیگر

7- کلینی رحمةالله در کتاب «کافی» بابی تحت عنوان « آنچه به سبب آن ادعای حقّ و باطل از یکدیگر جدا می گردد» تشکیل داده و در آنجا از محمّد بن ابی العلاء نقل کرده است که گفت:

از یحیی بن اکثم قاضی سامراء – بعد از آن که او را بسیار امتحان نمودم و با او مناظره و گفتگو و مراسله داشتم و از علوم آل محمّد علیهم السلام سؤال کردم – شنیدم که گفت: روزی وارد مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شدم تا قبر مبارک او را طواف کنم، حضرت جواد علیه السلام را دیدم که در آنجا طواف می کند، درباره  مسایلی که در نظر داشتم با آن حضرت گفتگو کردم و او همه را جواب فرمود.
به ایشان عرض کردم: می خواهم سؤالی از شما بپرسم ولی بخدا قسم خجالت می کشم. امام علیه السلام فرمود:

من از آن سؤال به تو خبر می دهم قبل از آن که بپرسی، می خواهی سؤال کنی که امام  کیست؟

عرض کردم: بخدا قسم سؤال مورد نظرم همان است.

فرمود: من امام هستم، عرض کردم نشانه ای می خواهم تا یقین کنم.

آن حضرت در دست خود عصایی داشت، وقتی من چنین گفتم فوراً آن عصا شروع به صحبت کرد و گفت:

"إنّ مولای امام هذا الزمان و هو الحجّة."

به راستی مولا و صاحب من امام این زمان است و او حجت پروردگار است.(27)

پی نوشت ها

1- الحیاة السیاسیة للامام الجوادعلیه السلام، ص 65.

2- الارشاد، ص 319.

3- همان، صص319-320.

4- شیخ طوسى، رجال، الطبعة الاولى، نجف، منشورات المكتبة الحیدریة، 1381 ه. ق، ص 397-409. مؤلف «مسند الامام الجواد» تعداد یاران و شاگردان امام جواد را 121 نفر مى‏داند (عطاردی، شیخ عزیز الله، مسند الامام الجواد، مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضاعلیه السلام، 1410 ه. ق) و قزوینى آنها را جمعا 257 نفر مى‏داند (قزوینی، سید محمد كاظم، الامام الجواد من المهد الى اللحد، الطبعة الاولى، بیروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه. ق)

5- آقاى عطاردى در مسند الامام الجواد با احصائى كه كرده مجموع احادیث منقول از پیشواى نهم را در زمینه‏هاى مختلف فقهى، عقیدتى، اخلاقى، و... ، تعداد مذكور در فوق ضبط كرده است.

6- تاریخ بغداد، بیروت، دارالكتاب العربی،ج3، صص54 و55.

7- امین، سید محسن، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات،1403 ه. ق،ج2، ص 35.

8- ابن شهرآشوب،قم،المطبعة العلمیة،ج 4، ص384.

9- الکافی، ج1، صص492-493.

10- الارشاد، ص 326.

11- تاریخ گزیده ، صص 205-206.

12- الائمه الاثنی عشر، ابن طولون، ص 103؛ شذرات الذهب، ج2، ص 48.

13- بحارالانوار، ج50، ص8.

14- الفصول المهمه، ص 275.

15- مروج الذهب، ج3، ص 464.

16- الائمة الاثنی عشر، ابن طولون ص 104، الفصول المهمه، ص 276. ام فضل، خواهرزاده معتصم بود.

17- الارشاد، ص 323.

18- الکافی، ج 1، ص 323.

19- كافى: ج 4 ص 314 كتاب الحج باب الطواف والحج عن الائمه (ع).

20- عيون اخبار الرضا: ج 2 ص 8.

21-كافى: ج 5 ص 111 كتاب المعيشة باب عمل السلطان و جوائزهم.

22- بحار: ج 50 ص 105 از غيبت شيخ.

23- بحارالانوار : ج 50 ص 55.

24- در نقل كافى آمده كه گويد: اعمال حج را با او به جاى آورد.

25- محمد بن عبدالملك زيات مردى ناكس و توانائى بود و در تنور ميخ دارى كه براى شكنجه مجرمين به وجود آورده بود كشته شد، ماجراى عبرت انگيزى دارد.

26- ارشاد مفيد: ص 305، مرحوم كلينى آنرا در كافى: ج 1 ص 492 باب مولد أبى جعفر محمد بن على الثانى (ع) نقل كرده است، مجلسى رضوان الله عليه آنرا در بحار: ج 50 ص 38 - 40 از بصائرالدرجات نقل مى‏كند و مى‏ گويد: آنرا شيخ مفيد در ارشاد و طبرسى در اعلام الورى از ابن قولويه از كلينى نقل كرده ‏اند.

27- اصول کافی،  ج 1، ص 353.

 
پی نوشت : شب رحلت حضرت زینب کبری (ع) با دوستان ، مهمان هیات حضرت جوادالائمه (ع) هستیم
                قدم به دیده
 
hamzehesmaili.ir

حسد، تكبر، خودبيني، بخل و طمع ورزي در كلام امام هادي عليه السلام

قالَ الإمامُ الهادي - عليه السلام - :

الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ،

وَالْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داع إلَي الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ، وَالبُخْلُ أذَمُّ الاْخْلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجيَّةٌ سَيِّئَةٌ.

 

امام علي النقي حضرت هادي - عليه السلام - فرمود:

حسد موجب نابودي ارزش و ثواب حسنات مي گردد.

و تكبّر و خودخواهي جذب كننده دشمني و عداوت افراد مي باشد.

و عُجب و خودبيني مانع تحصيل علم خواهد بود و در نتيجه شخص را در پَستي و ناداني نگه مي دارد.

و بخيل بودن بدترين اخلاق است;

و طَمَع داشتن خصلتي ناپسند و زشت مي باشد.

 

 «بحارالأنوار، ج 69، ص 199، ح 27»

 

پی نوشت اول : ماه رجب همدیگر را بیشتر دعا کنیم .

پی نوشت دوم : جمعه پیش رو برای حضرت امام نقی علیه السلام اقامه عزا داریم، بشرط حیات.

پی نوشت سوم : فرصت نشد عرض کنم که امسال هم مثل سنوات قبل،

                       لحظه سال تحویل رو محضر شهداء بودیم، جاتون سبز ...

 

محترق الشهداء حمزه اسماعیلی

نیایش امام سجاد ع هنگامیکه روزی بر او تنگ میشد!

دعای بیست و نهم صحیفه سجادیه:
 
1. اللَّهُمَّ إِنَّكَ ابْتَلَیتَنَا فِی أَرْزَاقِنَا بِسُوءِ الظَّنِّ، وَ فِی آجَالِنَا بِطُولِ الْأَمَلِ حَتَّى الْتَمَسْنَا أَرْزَاقَكَ مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِینَ، وَ طَمِعْنَا بِآمَالِنَا فِی أَعْمَارِ الْمُعَمَّرِینَ.
 
2. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَبْ لَنَا یقِیناً صَادِقاً تَكْفِینَا بِهِ مِنْ مَئُونَةِ الطَّلَبِ، وَ أَلْهِمْنَا ثِقَةً خَالِصَةً تُعْفِینَا بِهَا مِنْ شِدَّةِ النَّصَبِ.
 
3. وَ اجْعَلْ مَا صَرَّحْتَ بِهِ مِنْ عِدَتِكَ فِی وَحْیكَ، وَ أَتْبَعْتَهُ مِنْ قَسَمِكَ فِی كِتَابِكَ، قَاطِعاً لِاهْتِمَامِنَا بِالرِّزْقِ الَّذِی تَكَفَّلْتَ بِهِ، وَ حَسْماً لِلِاشْتِغَالِ بِمَا ضَمِنْتَ الْكِفَایةَ لَهُ.
 
4. فَقُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ الْأَصْدَقُ، وَ أَقْسَمْتَ وَ قَسَمُكَ الْأَبَرُّ الْأَوْفَى «وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ».
 
5. ثُمَّ قُلْتَ «قَوَ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنْطِقُون».َ
 
ترجمه دعای بیست و نهم صحیفه سجادیه:
 
1. خدایا، تو مارا به بدگمانی در روزی‌هایمان، و به آرزوی دراز در مدت عمرمان، آزمودی، تا آن جا كه روزی‌های تو را از روزی خوارانت طلب كردیم، و به سبب آرزوهای دراز، در عمرِ پیرانِ كهنسال طمع ورزیدیم.
 
2. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را یقینی درست عطا فرما كه با آن از رنج طلب بیاساییم، و اطمینانی خالص به ما ببخش كه دشواری كارها را از ما بردارد.
 
3. آن وعده‌ای را كه در وحی بر پیامبرت آشكارا بیان داشته‌ای و در پی آن در كتاب خود بدان سوگند یاد كرده‌ای، سبب قرار ده تا دل مشغولی ما را به رزقی كه خود آن را بر عهده گرفته‌ای، و كاری كه سامان دادن آن را ضمانت كرده‌ای پایان دهد.
 
4. تو خود گفته‌ای، و گفته‌ی تو راست‌ترین گفتار است، و سوگند خورده‌ای، و سوگند تو راست‌ترین سوگند است، كه «روزی‌تان و آنچه به شما وعده داده می‌شود، در آسمان است.»
 
5. و آن گاه فرموده‌ای: «سوگند به پروردگار آسمان و زمین كه این سخن حق است، مثل آن سخن كه می‌گویید.»
 

منبع:باشگاه خبرنگاران

پی نوشت اول : سال نو همتون مبارک ، ان شاءالله زیر سایه حضرت امام زمان عج موفق و پایدار باشید.
 
پی نوشت : امسال هم مثل سالهای گذشته حضرات آل الله ع لایق دونستند و حقیر رو به همراه تعدادی از رفقای هیات دعوت کردند زیارت عتبات عالیات ...جا همتون خالی بود
شکر نعمت نعمتم افزون کند ...
 
 hamzehesmaili.ir
 

ویژگی‌های خاص "حضرت فاطمه زهرا(س)"

حضرت فاطمه زهرا(س)

در زندگى خود داراى ویژگى خاصى بودند. از ابتداى خلقت تا پایان عمر، که عبارتند از:

۱- اولین ویژگى آن حضرت خلقت آن حضرت است از نور خدا

 امام صادق علیه السلام از پیامبر (صلى الله علیه وآله ) روایت مى کنند که : 
 خداوند عز و جل فاطمه علیها السلام را از نور خود خلق کرد قبل از آنکه آدم را بیافریند. و نام فاطمه مشتق شده از نام خداوند به پیامبر (صلى الله علیه وآله ) دستور مى دهد که چهل روز در خلوت ، شبها به عبادت و روزها را روزه دارى کند و بعد از اتمام این مدت براى او طعام بهشتى مى فرستد. 
 
۲- یکى دیگر از ویژگی هاى منحصر به فرد صدیقه طاهره علیها السلام ، تکلم کردن او در رحم با مادر عزیزش بود که او را در سختی هاى تسلى مى داد. 
 
۳- سومین ویژگى آن حضرت اینکه :

به هنگام تولدش برترین زنان قابله اش ‍ بودند و بعد از تولد نور وجودش تمام خانه هاى مکه را روشن کرد و او را با آب کوثر شستشو دادند و او لب به سخن گشود که خدایى جز الله نیست و پدرم پیامبر خدا و شوهرم جانشین او و فرزندانم امامان بعد از او هستند. 
هم چنین در روایت آمده است که حورالعین و بهشتیان یکدیگر را در ولادت آن حضرت بشارت دادند و جشن میلاد گرفتند. 
 
۴- رشد و نمو آن حضرت : 
 
امام صادق علیه السلام فرمود: فاطمه علیها السلام رشد جسمى خود را آغاز نمود به طورى که در هر روز به اندازه یک هفته و در هر هفته به اندازه یک ماه و در هر ماه به اندازه یک سال کودکان هم سن خود رشد مى نمود. 
 
۵- ازدواج آسمانى : 
 
عقد او در آسمانها بسته شد، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به على علیه السلام فرمود: 
 که یا على عده اى از مردم مرا در مورد ازدواج فاطمه سرزنش کرده و گفتند: او را به مرد فقیرى دادى ، به آنان گفتم : من او را به همسرى على علیه السلام در نیاوردم ، بلکه خداوند واسطه این ازدواج بود، همانا خداوند مى فرماید: اگر على علیه السلام را نیافریده بودم براى دخترت فاطمه بر روى زمین از آدم تا کنون کفو و همتایى نبود. 
 
۶- مهریه آسمانى : 
 
از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) در مورد مهریه فاطمه در آسمان سؤ ال شد. حضرت فرمود: مهریه اش در آسمان خمس زمین است و هر کس در آن راه رود و نسبت به او و شوهرش و فرزندانش کینه داشته باشد. تا روز قیامت به صورت حرام بر آن راه برفته است . 
 
۷- او اولین زن طاهره بود.
فاطمه زهرا(س) از همه آلودگیها و پلیدیها پاک بود و هرگز خون حیض و نفاس ندید و تا زنده بود خداوند زنان دیگر را بر على علیه السلام حرام کرده بود. 
 
۸- عصمت فاطمه(س) : 
 
او تنها زن معصوم اسلام است که آیه قرآن درباره او و اهل بیت علیه السلام نازل شده است . 
انما یرید الله الیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا  
در معصوم بودن او همین بس که خداوند بواسطه خشم او خشمگین و به واسطه رضاى او راضى مى شود. 
 
۹- فرشتگان خدمتکار فاطمه(س): 
 
روایت شده است که آن حضرت گاهى در نماز بود و فرزندش گریه مى کرد و مشاهده که فرشتگان گهواره اش را حرکت مى دادند و یا اینکه آسیاى دستى آن حضرت را مى چرخانند. 
 
۱۰- محدثه بود: 
 
یعنى با فرشتگان صحبت مى کرد. بعد از رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرشتگان الهى بر او فرود مى آمدند و با او صحبت مى کردند و مصحف را بر او نازل کردند. 
امام صادق علیه السلام فرمود: 
 فاطمه زهرا (س) را محدثه نامیده اند، زیرا که فرشتگان آسمان فرود آمده و با ایشان گفتگو کردند همانگونه که مریم دختر عمران را مورد ندا قرار داده اند. فرشتگان آسمانى به فاطمه زهراء علیها السلام گفتند: اى فاطمه ! خدا تو را انتخاب کرده و پاک نموده و بر زنان عالم و برترى بخشیده است .  
 
۱۱- اولین شخصى که بعد از پیامبر (صلى الله علیه وآله ) وارد بهشت مى شود. 
 
۱۲- پنهانى بودن قبرش بعد از ۱۴۰۰ سال . این از ویژگیهاى خاص آن حضرت مى باشد.

منبع: میزان
 
پی نوشت : 
فاطمیه هیات روضه الشهداء

توصیه علامه قاضی و آیت الله بهجت درمورد نماز اول وقت



« مرحوم علامه (طباطبائي) و ( آية الله العظمي) آقاي بهجت از مرحوم (عارف فرزانه) آقاي قاضي – رحمة الله عليه- نقل مي‌كردند كه ايشان مي‌فرمودند:

اگر كسي نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عاليه نرسد، مرا لعن كند.

اول وقت، سرّ عظيمي است (حافظوا علي الصَلَوات) خود يك نكته‌اي است غير از (اقيموا الصلاة) اينكه انسان اهتمام داشته باشد و مقيد باشد كه نماز را اول وقت بخواند، في حد نفسه آثار زيادي دارد ولو حضور قلب هم نباشد.

 

به نقل از آيت الله مصباح يزدي 

فدك چه بود و حضرت زهرا (س) چگونه مالك آن شد/معنای حقیقی "فداها ابوها"

بخشی ازپرسش ها وپاسخ های آیت الله العظمی مظاهری درخصوص حضرت صدیقه طاهره که درکتاب «اندیشه های ناب» به چاپ رسیده را در ادامه بخوانید.

 
*- چرا به حضرت زهرا (س)بضعة‌النّبي‌ (پارة تن رسول الله (ص) مي‌گويند؟

 

اين مطلب، اخذ شده از رواياتي است كه از نبّي مكّرم  نقل شده است. و حکايت از شدّت تعلّق آن حضرت به وجود مقدّس حضرت زهرا (س)دارد، زيرا نسل مبارک پيامبر اکرم ، يعني وجود مبارک ائمّة اطهار( از ناحية مقدّسة حضرت زهرا(س) است.
 
*- معناي حقيقي كلام نبيّ اكرم  كه خطاب به حضرت زهرا(س) مي‌فرمودند: «فِداها اَبوها» چيست؟ آيا صرفاً يك بيان عاطفي است يا حقيقتي بالاتر از آن؟
 
  اين‌گونه عبارت‌ها ـ كه در زيارات مختلف نيز نسبت به حضرات معصومین(، به طور مكرّر آمده است، مانند «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي‏»، يا «بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي» که در زيارت عاشورا و زيارت جامعة کبيره وارد شده است ـ كنايه از شدّت محبّتي است كه معلول شناخت حقيقت و درك شأن و شخصيّت آن حضرات بوده است و كنايه از اين‌كه اگر همه چيز فداي آن حقايق قدسي و آن عظمت‌هاي معنوي و آن شخصيّت‌هاي الهي گردد، به‌جا و شايسته است؛ بنابر اين تعبير «فِداهَا أبوها» که پيامبر اکرم  خطاب به حضرت زهرا(س) مي‌فرمودند و نيز تعبيرهاي مشابه به آن، که به صورت مکرّر بيان فرموده‌اند، معلول شناخت ايشان از مقام رفيع و قدسي حضرت فاطمة زهرا(س) است.
 
* سخن نبيِّ اكرم  که‌ مي‌فرمايند: «وقتي مشتاق بوي بهشت مي‌شوم، فاطمه را مي‌بويم» به چه معنایی است؟

 

  اگر چه همة‌ اهل بيت( رايحة طيّبة سبحاني دارند و منوّر به نور مقدّس الهي هستند، لكن حضرت زهرا&، مظهر لطافت تامّ‌ و نور اتمّ الهي هستند. و چنان‌که پيش از اين نيز گفتيم، منشأ و سرچشمة وجودي آن حضرت، بنـا بر روايات اهل ‌بيـت(، از بـهشت خـداوند تعالي بوده است. و آن حضرت، يک موجود قدسي و ملکوتي بوده‌اند که به شکل انسان در اين عالم، ظاهر و بارز شده‌ است .
 
*-‌ در جريان مهاجرت پيامبر(ص) به مدينه، حضرت‌ زهرا(س) چگونه مهاجرت کردند و همراه با چه کساني به مدينه رفتند؟

 

عدّه‌اي و از جمله حضرت زهرا(س)، به سرپرستي اميرالمؤمنين  مهاجرت کردند.
 
*- فدك چه بوده است و حضرت زهرا(س) چگونه مالك آن شده بودند؟

 

فدك منطقه‌اي واگذار شده از سوي خداوند متعال به حضرت رسول  بوده است كه در قرآن و روايات به اين‌گونه موارد «فيء» گفته شده و در تحت مالكيّت نبّي مكرّم  بوده است و آن حضرت به امر خداوند سبحان، آن را به حضرت زهرا(س)واگذار فرموده‌اند و چنانکه از روايات استفاده 
مي‌شود، اين واگذاري به‌خاطر حقّي بوده است كه حضرت خديجه(س) به اسلام عزيز داشته‌اند.
 
*- تظلّم خواهي اهل بيت(ع) در مورد فدك به خاطر چه بود؟ آيا  دفاع از مال شخصي بوده يا دفاع از مال امّت؟

 

اوّلاً دفاع از مال واجب است؛ به ويژه آن‌كه قصد تقويت اسلام را با آن مال داشته باشند .لكن آن‌چه را بايد توجّه داشت، نكتة دوّم است و آن اين‌كه غصب فدك، به‌عنوان اين‌كه بيت‌المال‌ است و يا به‌‌بهانة اين‌‌كه پيامبر  از خود ارث، باقي نمي‌گذارد، یک بدعت تاريخي و يك ظلم بزرگ بود كه ايستادگي در مقابل بدعت و ظلم از واجبات بزرگ در اسلام است و اهل‌بيت( در مقابل اين بدعت و ظلم ايستادگي فرمودند.
 
*-‌ علّت دشمني برخي از زنان پيامبر  با حضرت زهرا(س) و اميرالمومنين چه بوده است؟

 

 اين‌گونه دشمني‌ها از صفات رذيله، به‌ويژه رذيلت بزرگ حسد سرچشمه مي‌گيرد.
 
منبع:حوزه

به بهانه ولادت بی بی دو سرا حضرت زینب کبری (سلام الله علیها)

حضرت زينب (سلام الله علیها) مظهر صفات اخلاقي
زينب(س) كه تربيت شده مكتب وحي بود همانند پدر و مادرو اهل بيت بزرگوار خويش، داراي سجاياي اخلاقي بود.

سيد عبدالحسين شرف الدين كه از مفاخر اسلام محسوب مي شود درباره ايشان مي‌گويد:" بزرگوارتر از نظر اخلاق، مثل حضرت زينب ديده نشده است. خشم و غضب بر او چيره نشد واز مقامش كم نكرد. و هيچ عالمي بر حلم و صبرش غالب نگشت. درتيزهوشي و صفاي باطن و قوت دل و اطمينان قلب، آيتي از آيات خدا بود."

صاحب انساب الطالبين مي نويسد: " زينب سلام الله عليها به صفات نيك بسيار و اوصاف گرانقدر و باشكوه و با خصلت هاي پسنديده نسبت به ديگران ممتاز شد؛ خلق و خوي سعادت آفرين او و صفات اخلاقي بارز و افتخار آفرين ايشان و فضيلت هاي پاك و طاهر او نسبت به ديگران ممتاز بود".
صبر واستقامت، و ايمان و تقوي از صفاتي هستند كه فقط صاحبان مكارم اخلاق به آنها وابسته اند و ساير افراد ممكن است با بعضي ازصفات آشنا باشند. " حضرت زينب(س) در شكيبايي و استقامت و قدرت ايمان و تقوي، يگانه بود ودر فصاحت و بلاغت حضرت علي(ع) بود. "

سويوطي درباره حضرت مي گويد:" حضرت زينب سلام الله عليها زني خردمند، تيز بين و فصيح بود، البته خردمندي كه قدرت قلبي نيز داشت."

 

 

زينب سلام الله علیها از ديدگاه ديگران


1- جاهز كه خود اديبي در عرب است و در اين رشته كم نظير مي باشد از خزيمه روايت مي كند كه پس از شهادت امام حسين وارد كوفه شدند كه با ورود اسيران اهل بيت در كوفه و زمان ايراد خطبه توسط زينب بود من هيچ زن اسيري را گويا تر از او نديدم، چنان سخن مي گفت كه گويي سخنان از زبان علي (ع) خارج مي شدند.

2- نيشابوري در شرح حال، و بيان عظمت و مقام زينب مي گويد:" زينب در فصاحت و بلاغت، و در پارسايي و عبادت مانند پدرش علي(ع) و مادرش زهرا عليها السلام بود. "

3- ابن حجر عسقلاني مي نويسد:" او ( حضرت زينب) مجسمه شجاعت و شهامت بود. روحي قوي و همتي بلند داشت، او داراي روحي عظيم، منطقي پايدار، قوت بياني فوق العاده بود، آنچنان كه حيرت مورخان را برانگيخته است."

4- فريشلر نويسنده غربي مي گويد:" ايراد آن نطق در كوفه ثابت مي كند كه آن همه مصائب و سختي ها نتوانسته بودند روحيه آن زن را متزلزل كنند. در صورتي كه اين خطر وجود داشت كه در همان حالِ سخنراني او را به قتل برسانند. "

5- جلال الدين سيوطي در رساله "زينبيه" مي نويسد:" زينب در زمان جدش رسول خدا پا به عرصه جهاني گشود و در دامن وي پرورش يافت. او هوشمندي توانا و دورانديش، و داراي قلبي پر قوت و پر صلابت بود. او 5 سال از عمر خويش را در كنار پيامبر خدا گذرانده و تربيت يافته است. "

6- ابن اثير جزربي مي نويسد:" زينب دخترعلي ابن ابيطالب، مادرش فاطمه دختر رسول خدا بود. زينب تنها خانم متفكر و دانشمندي بود كه از قوت فكر بالايي برخوردار بود. او در واقعه كربلا همراه برادرش حسين بن علي بعد از شهادتش به همراه غافله روانه شام گشت. و در بربر يزيد بن معاويه، خطبه اي شيوا و پر معنا ايراد نمود. ايراد آن خطبه درايت، عقل، انديشه و قدرت بالاي قلبي وي را مي رساند.

7- محمد غالب شافعي مصري مي نويسد:" يكي از بزرگترين زنان اهل بيت از نظر حسب و نسب و از مهمترين بانوان طاهره كه داراي روحي بزرگ و مقام تقوا و آينه سرتا پا نماي رسالت و ولايت بوده، حضرت سيده زينب دختر علي ابن ابيطالب مي باشد. كه به نحو كامل او را تربيت كرده بودند و از سينه علم و دانش خاندان نبوت سيراب گشته بود. به حدي كه در فصاحت و بلاغت يكي از آيات بزرگ الهي گرديد و در حلم و كرم و بصيرت و تدبير در امور، در ميان خاندان بني هاشم و بلكه عرب مشهور شد و ميان جمال و جلال و سيرت و صورت و اخلاق و فضيلت را جمع كرده بود. شب ها در حال و عبادت و روزها را روزه داشت و به تقوا و پرهيزگاري معروف بود. "

 

 

یازینب

بیانات امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (حفظه الله) / دهه فجر

حضرت امام خمینی (ره)

پانزده خرداد مبدا نهضت اسلامى ايران است. واقعه پانزده خرداد ننگ بزرگى براى هيات حاكمه به بار آورد. اين واقعه ‏فراموش شدنى نيست. بايد پانزده خرداد و نوزده دى جاويد و زنده نگه داشته شود تا جلادى‏ شاه از خاطره‏ ها نرود، و نسلهاى آتيه جرايم شاهان سفاك را بدانند.

 من روز پانزدهم خرداد را براى هميشه عزاى عمومى اعلام مى‏ كنم. قيام پانزده خرداد اسطوره قدرت ستمشاهى را درهم شكست و افسانه ‏ها و افسونها را باطل كرد. اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه، در عاشوراى پانزده خرداد رقم خورد. ملت عظيم ايران لازم است‏ شكر نعمتهاى غيرمتناهى الهى را، در سالروز پانزده خرداد به جان و دل بجا آورد.

در حقيقت دستاورد نهضت ١٥ خرداد ٤٢، پيروى ٢٢ بهمن ٥٧ بود. هفده شهريور از ايام الله است. سالروز هفدهم شهريور كه گزارشگر جنايات شاهنشاهى ضدانسانى و اسلامى است، واز ايام الله و نشانگر مقاومت و شجاعت و ايستادگى ملت در مقابل ستمگران وجنايتكاران است، در خاطره ملت مبارز ايران زنده است، و زنده خواهد بود.

خاطره تلخ ١٧ شهريور٥٧ و خاطره تلخ روزهاى بزرگى كه بر امت گذشت، ميوه شيرين سرنگونى كاخهاى استبداد و استكبار، و جايگزينى پرچم جمهورى عدل اسلامى را به بار آورد. ١٧ شهريور ٥٧ از ايام ‏الله است، كه ملت ‏شريف ايران ياد آن را زنده نگه مى‏ دارد. من به نيابت‏ حضرت ولى عصر، امام زمان‏ع به همه مسلمانان جهان، مصيبت‏ چهارم شوال سال ٩٨ق. هفده شهريور را، خاصه به خانواده‏ هاى داغدار تسليت‏ مى‏ گويم و در عين حال تبريك.

خدا شاهد است مصطفاى من تنها آن نبود كه سالش نزديك است، بلكه همه به‏ خاك و خون كشيده ‏هاى حادثه شوال، مصطفاى من بوده‏ اند. روز سيزده آبان، روز هجوم وحشیانه رژيم منحوس به دانشگاه و كشتار دسته ‏جمعى دانشجويان عزيز ماست. ملتى كه پانزده خرداد روز خون و هفده شهريور روز نويد پيروزى خون،جمعه سياه ‏روزى رژيم را با افتخار و پيروزى پشت ‏سر گذاشته است، از اين‏ محاصرات اقتصادى و نظامى باك ندارد.

 آنان باك دارند كه اقتصاد را زير بنا، و شكم‏ را قبله‏ گاه، در دنيا و مقصد و مقصود مى‏ دانند. درود بر عاشورا، دورد بر پانزده خرداد و ٢٢بهمن ، درود بر ايام الله و بر ملت‏ شريف ارزشمند ايران. درود بر بيست و دوم بهمن، يوم الله، و بر آفرينندگان آن. بيست و دوم بهمن بايد سرمشق ما باشد در طول زندگى و براى نسلهاى آينده، كه همه آنها ٢٢بهمن را كه روز غلبه ايمان بر كفر و الله بر طاغوت و اسلام بركفر بود، بايد حفظ كنند و بزرگ بشمارند.

روز ٢٢بهمن روزى بود كه ارتش و ملت به هم پيوستند، و روزى بود كه ارتش از طاغوت به الله برگشت و با تكبير و پشتيبانى امت بر طاغوت غلبه كرد ؛ و اين معنا بايد سرمشق ما باشد در تمام زندگى. در ٢٢بهمن ثابت‏شد كه ملتى يكپارچه، ملتى كه مقصدشان يك مقصد الهى است نه مقصدشان يك مقصد مادى صرف، و ه

همشان با هم يكصدا هستند، داراى يك مقصد هستند، نمى‏ توانند بر اين ملت غلبه كنند ؛ و ديدند كه ملت غلبه كرد بر همه آنها. خدايا! تو بر ما منت نهادى و ما را مثل ٢٢بهمن بر دشمنان خودت پيروز كردى، و دست اين ملت مظلوم را گرفتى و از سراشيبى سقوط و جهنم هر دو عالم، به قله بلند عنايات خود رساندى. هفده شهريور مكرر عاشورا، و ميدان شهدا مكرر كربلا، و شهداى ما مكرر شهداى‏ كربلا، و مخالفان ملت ما مكرر يزيد و وابستگان او هستند.

 

مقام معظم رهبری(حفظه الله)


- خاطره دهه فجر بزرگترین خاطره ملت ما بعد از ورود به اسلام به سرزمین ما است .

- 22 بهمن روز تجدید عهد با انقلاب و امام و اسلام است .

- 22 بهمن روز ولادت تازه این ملت شد .

- فجر انقلاب دمیدن خورشید استقلال و آزادی و دمیدن روز جمهوری اسلامی است .

- ایام فجر ، فجر جقیقی زندگی نوینی برای ملت ما بود .

- باید تمامی مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره فراموشی نشدنی حضرت امام و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن بگیرند .

- دهه فجر سرآغاز طلوع اسلام و مقطع رهایی ملت ایران است .

- جشن های دهه فجر باید همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود .

- در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت .

- دهه فجر آیینه ای است که خورشید اسلام در آن درخشید .

- 22 بهمن یک عید مردمی است .

- آتش مقدسی که در 22 بهمن شعله کشید دنیا را گرم و منور کرد .

- 22 بهمن یکی از وقایع حساس تاریخ جهان است .

- دهه فجر روزهای مبارکی است که خاطره های بسیار ارجمند و با ارزشی دارد .

- هیچ حادثه ای مبارک تر از 22 بهمن برای ملت ما نبوده است .

- زنده نگاه داشتن یاد شهدای انقلاب باعث تداوم و حرکت انقلاب است .

- انقلاب اسلامی معجزه ای بزرگ بود که به وسیله امام فقید قدس سره اتفاق افتاد .

- 22 بهمن و دهه فجر برای ما روز بازیابی خاطره انقلاب است .

- ما باید در این روز22 بهمن با اسلام وانقلاب و امام تجدید عهد کنیم .

- دهه فجر دهه تجدید میثاق ملت با انقلاب است .

- انقلاب اسلامی قدرتهای استکباری رابه ذلت وخواری نشانده است .

- در دهه فجر خداوند میوه شیرین آزادی را به ملت بزرگ ما عطا کرد .

- دهه فجر بزرگترین معجره الهی است .

- 22 بهمن برای ملت ما در حکم عید فطر و عید قربان و عید غدیر و در حکم نوروز واقعی است .

- ستادهای دهه فجر تا آنجا که در وسعشان هست با برنامه‌های خوب و متنوع مردم را با حقیقت دهه فجر آشنا کنند .

- 22 بهمن معنای حقیقی ولایت امیر المومنین و تجسم عید غدیر است .

- انقلاب اسلامی همچون آتشفشان تمام نشدنی است .

- حفظ انقلاب خط عظمت اسلام و مسلمین و دفاع از مظلومین و مستضعفان است .

- پایبندی به اصول اسلام رمز قدرت و قوت انقلاب است .
- امروز دشمنان اسلام از درخشش اسلام بیمناکند .

- درسی که انقلاب اسلامی به ما آموخته است این است که از ابهت ابرقدرتها نترسیم .

عبادتی کم زحمت اما پرارزش! (امیرالمومنین علی ع)

حضرت علی علیه السلام فرمود: در میان عبادات و طاعاتی که از اعضا و جوارح انسان سر می زند عبادتی کم زحمت تر و کم مؤونه تر و در عین حال گرانبهاتر نزد خدا از سخن وجود ندارد. البته در صورتی که برای رضای خدا و به قصد بیان رحمت  وگسترش نعمت های او باشد زیرا بر همه مشهود است که خداوند میان خود و پیامبرانش جهت کشف اسرار و بیان حقایق و اظهار علوم پنهانی خود چیزی را جز کلام واسطه قرار نداده و وحی و تفهیم مطالب به وسیله کلام صورت گرفته است، چنان که میان پیامبران و مردم نیز وسیله ای جز سخن برای ابلاغ رسالت وجود ندارد. از این جا روشن می شود که سخن بهترین وسیله و ظریف ترین عبادت است و همچنین هیچ گناهی نزد خداوند سنگین تر و به کیفر نزدیک تر و پیش مردم نکوهیده تر و ناراحت کننده تر و ناراحت کننده تر از سخن نیست.

از مهم ترین سرچشمه های آرامش و رسیدن به شادی عمیق و پایدار در زندگی، مدیریت و کنترل زبان است. بسیاری از علمای اخلاق و سالکان الی الله بر این باورند که طی منازل سلوک و رسیدن به آرامش و صلح درون بدون توجه به زبان و آنچه بر زبان جاری می شود، میسر و ممکن نمی شود.

در طول روز و در زندگی روزمره هر کدام از ما در عکس العمل به رویدادها و اتفاقات تلخ و شیرین، سخنانی را بر زبان می آوریم. این سخنان نه تنها مسیر اتفاقات بعدی را تعیین می کنند - مثلا کسی که در یک صحنه تصادف سخنی بر زبان می آورد که به درگیری و نزاع و کشمکش می انجامد در حالی که اگر آن سخن بر زبان او نمی آمد آن نزاع و تبعات بعد از آن شکل نمی گرفت -  بلکه آثار خود را ساعت ها و گاه روزها بر زندگی ما بر جای می گذارند. چندی پیش نگارنده از زبان آیت الله قرهی، اندیشمند دینی این نکته بسیار مهم را شنید که اگر کسی می خواهد به مراتب عالی سوک و عرفان برسد راهی ندارد جز این که یک مثلث را که در وجود او قرار دارد مدیریت کند و بر آن مهار بزند. اما اضلاع این مثلث عبارتند از دهان، چشم و گوش. یعنی مصدرهای وجود انسان، جایی که ما به واسطه آن داده ها را می گیریم و به وسیله آن موضعی را اتخاذ می کنیم که ممکن است قلبی را بشکند و اندوهی را بر فردی مستولی کند. اما آنچه در ادامه این بحث می آید ملهم از مباحث کتاب "اخلاق عملی" آیت الله مهدوی کنی است.

هیچ گناهی بالاتر از سخن باطل نیست

از جمله مباحث مهم و قابل توجه بحث جرایم و آفات زبان است، زیرا بیش از آن اندازه که نعمت بیان و زبان مفید و ارزشمند است، جرایم و آفات آن زیانبار و ناپسند است و همان گونه که هیچ عبادتی نزد خدواند برتر از سخن حق نیست، هیچ گناهی نیز بالاتر از سخن حق باطل نمی باشد. در تعالیم آسمانی و کلمات حکیمان درباره آفات زبان مطالب بسیار ارزنده است.

گرچه فلاسفه، نطق را در انسان مظهر تعقل و تفکر می دانند و به این لحاظ آن را فصل ممیز انسان می شمارند اما بهتر است ما از مکتب وحی بیاموزیم و بیان را به جای نطق انتخاب کنیم، زیرا در واژه بیان نکته ای وجود دارد که در نطق نیست. بیان یعنی آشکار کردن و به سخن انسان از آن جهت بیان گفته می شود که آنچه در ضمیر و باطن انسان است، به وسیله سخن آشکار می شود. اگر قوه تعقل و تفکر نبود انسان نمی توانست تمام خواست ها و نیازهای خود را ابراز دارد و قادر نبود احساسات و تجربیات خود را جمع بندی کند و به صورت مطالب منظم و قابل درک برای دیگران اظهار نماید. پس اساس و مبنای نطق و بیان در انسان قوه عاقله اوست و این ارتباط و وابستگی به قدری شدید است که اندک اختلال در دستگاه قوه عاقله یعنی مغز انسان در قوه نطق و بیان او اثر می گذارد. هرچه قوه تفکر منسجم تر باشد، قدرت بیان بیشتر و کیفیت آن منظم تر خواهد بود. پس بیان از دو جهت اهمیت دارد: بیان، مظهر ما فی الضمیر است و انسان آنچه در درون دارد به وسیله بیان و زبان ابراز می کند و حیوانات قطعا فاقد چنین قدرتی هستند. دوم این که قوه بیان مبین قوه تفکر و تعقل در انسان است و بی جهت نیست که خداوند متعال پس از تعلیم قرآن و آفرینش انسان، تعلیم بیان را گوشزد می کند و می فرماید : الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ  عَلَّمَهُ الْبَيَانَ / خداوند رحمان قرآن را آموخت، انسان را آفرید و به او بیان را تعلیم داد.

عنان سخن در دستان اهل بیت (ع) است

از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: بدانید زبان پاره ای از آدمی است. هرگاه آدمی از گفتار سرباز زند زبان یارای سخن گفتن ندارد و هرگاه انسان مایه گفتار داشته باشد، زبان او را مهلت ندهد. به راستی ما -اهل بیت پیامبر- امیران سخنیم. عنان سخن در دست ماست. درخت کلام در ما ریشه دوانیده و شاخه های آن بر ما آویخته است. بدانید - خدا رحمت تان کند- شما در زمانی به سر می برید که گوینده حق کمیاب و زبان از راست گفتن کند و انسان حق جو و حق طلب خوار و ذلیل است.

پس معلوم می شود که نعمت بیان پس از تعلیم قرآن و آفرینش انسان بالاترین نعمت ها است. از این رو انسان باید قدر این نعمت را بداند و خدا را بر آن سپاس گوید. هرچند که نمی توان نعمت های خدا را شکرگذاری کرد، زیرا خداوند متعال، نعمت های زیادی به بندگان خود عطا فرموده که انسان از برشمردن آن عاجز است، چنان که قرآن می فرماید: "وَ اِن تعدّوا نعمه الله لا تحصوها .. / اگر نعمت های خدا را بشمارید هرگز حساب آن نتوانید کرد."

دو روی سکه سخن را بشناسید

نعمت زبان و بیان از ویژگی خاصی برخوردار است لکن از این نکته نیز نباید غفلت کرد که زبان دارای دو بعد مثبت و منفی است و نمی توان گفت چون زبان نعمت عظمای الهی است پس باید هرچه بیشتر آن را به کار انداخت و بدون حساب هر سخنی را بر زبان اورد بلکه باید در موارد ضروری و مفید از آن بهره برداری کرد.

حضرت علی علیه السلام فرمود: در میان عبادات و طاعاتی که از اعضا و جوارح انسان سر می زند عبادتی کم زحمت تر و کم مؤونه تر و در عین حال گرانبهاتر نزد خدا از سخن وجود ندارد. البته در صورتی که برای رضای خدا و به قصد بیان رحمت  وگسترش نعمت های او باشد زیرا بر همه مشهود است که خداوند میان خود و پیامبرانش جهت کشف اسرار و بیان حقایق و اظهار علوم پنهانی خود چیزی را جز کلام واسطه قرار نداده و وحی و تفهیم مطالب به وسیله کلام صورت گرفته است، چنان که میان پیامبران و مردم نیز وسیله ای جز سخن برای ابلاغ رسالت وجود ندارد. از این جا روشن می شود که سخن بهترین وسیله و ظریف ترین عبادت است و همچنین هیچ گناهی نزد خداوند سنگین تر و به کیفر نزدیک تر و پیش مردم نکوهیده تر و ناراحت کننده تر و ناراحت کننده تر از سخن نیست.

 

منبع:شبستان

پی نوشت :

تکریم از قیصر شعر انقلاب ، استاد امیری اسفندقه (آذر 94)

 

 esmailihamzeh.ir

۱۹ توصیه شهید کاظم گماربرای فعالان فرهنگی

شهید کاظم گمار

 

... و اما سخنی با دوستانم، با یارانی که شفیق راهم، محرک حرکتم و همدم و انیس تنهائیم بودند; از اینکه به این اسوه‌های تقوی وصیت و یا تذکری بدهم شرمنده‌ام اما از آنجا که شایداجرای یکی از این سخنان سبب عاقبت به خیری آنها شود، توجه‌شان را به این مسائل جلب می‌کنم:

۱- دنبال تقوی باشید و عمرتان را در همین کلام تمام کنید.

۲- دعا برای دوستان اگر از ته قلب باشد بسیار، بسیار مؤثر است.

۳- سعی کنید همیشه با وضو باشید که وضو سبب نورانیت دل و صفای روح است.

۴- با مفاتیح دوست باشید که کلید زندان روح است. در حدیث آمده است که از مسلمانی به دور است، کسی که روزی کمتر از پنجاه آیه از قرآن کریم را تلاوت کند و صحیفه نور را به دیارفراموشی بسپارد. پس، صحیفه سجادیه و نهج‌البلاغه را دست کم نگیرید.

۵- کمتر چیزی جای روزه مستحبی را در امر اطاعت و خودسازی و تقوی می‌گیرد.

۶- در هنگام قضاوت جز ائمه معصومین هیچکس را معیار حق نگیرید چه معصومین خود حق‌اند که «وَالحَقُّ مَعَکُم فیکُم وَ مِنکُم وَ اِلَیکُم وَاَنتُم اَهلُهُ وَ مَعدِنُهُ»« جامعه کبیر».

۷- حتی‌الامکان آزاد از وابستگی‌های سیاسی باشید و البته در اوج اطلاعات کامل وحتی‌الامکان با زهد زندگی کنید و ساده باشید چه گاه یک عکس گرفتن ساده و یک تسبیح فریبنده، تعلق می‌سازد و آزادی از غیر می‌کند و در رابطه با این زهد سعی کنید عزت نفس داشته باشید و بخاطر چیزهای کوچک خود را نفروشید.

۸- اعتماد کامل به همه کس در جایی که کار می‌کنید نکنید که انسان جایزالخطاست.

۹- برای انقلاب بسوزید اما در فعالیت حل نشوید که درونتان فراموشتان شود و هرگاه خواست چنین شود از خدا یاری طلبید و اگر در شدت افتادید کنار بکشید.

۱۰- اخلاص، محبوبه‌ای بود که عمری بدنبالش بودم، بدانید بی اخلاص همه اعمالتان زیان و خسران است.

۱۱- یاد مرگ راتذکر دادم. عشق به مرگ و لقاءا… را محرک همه حرکت های خود کنید تا به عالیترین مراحل کمال برسید.

۱۲- از شوخی و خنده زیاد که متأسفانه بشدت رایج است، بپرهیزید و دروغ را چه شوخی و چه جدی حتی با نگاه عادی، ترک کنید و این موارد را مانند بردن نام خدا در آغاز هر کار و سرسفره به هم تذکر بدهید و یادآوری کنید.

۱۳- علیکم بالحب، بر شما باد دوست داشتن، دوستی با خدا و دوستداران خدا و اعمال مورد محبت خدا.

۱۴- اختلافات بین خود را حل کنید تا مبادا عقده‌های بزرگ غیرقابل علاجی شوند.

۱۵- از تعریف کردن و ستایش یکدیگر مگر در مواقع خیلی لازم بپرهیزید و فراموش نکنیداین کلام مولا امیر المؤمنین را که «رُبَّ مَفتُونٍ بِحُسنِ القَولِ فیهِ» « نهج البلاغه صبحی الصالح ص ۵۵۶ و بحار الانوار جلد ۷۳ ص ۲۹۵ » چه بسا افرادی که بخاطر تعریفهای دیگران فریفته شدند و از راه منحرف شدند.

۱۶- شنیدن پیامهای امام را از واجبات بدانید و لااقل در حد فیلمهای سینمایی به آن توجه کنید که امام محرک ما، زنجیر عشق و رشته ولایت ماست.

۱۷- از قبول مسؤولیت مگر در مواردی که واقعا یا از عهده برنمی‌آیید و یا شیطان فریبتان می‌دهد نهراسید.

۱۸- تفکر، تفکر، تفکر را فراموش نکنید.

۱۹- مبتکر باشید.

 

شهید کاظم گمار

منبع: باشگاه تشکیلات (جاد دانشگاه علوم پزشکی اصفهان)
 
 
پی نوشت :
 
مراسم شبی با شهداء در معراج شهداء تهران
 
معراج شهداء تهران

نکات جالبی دربارۀعزت مالکیت ازمرحوم دولابی

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خداوند آدم را عزیز و مختار و بزرگ آفریده است. برای چه آدم پول بشود و روز و شب برای پول بدود، زن و بچه و همه چیز را فدای پول کند؟ چنین کسی آدم پول است و مملوک دنیا. اگر از دنیا یک قوطی کبریت داشته باشی، ببین مالک آن هستی یا مملوک آن. اگر مملوک مال دنیا هستی، همیشه به تو می‌گوید: مواظب من باش! مبادا بخوابی که دزد مرا می‌برد، و مرتب به تو حکم می‌کند. ولی اگر شما مالک شدی راحت می‌خوابی، به تو دستور نمی‌دهد. اگر هم کسی آن را ببرد بالاخره شما مالک آن هستی. اگر چند دست هم بگردد ملک شماست. اگر در این دنیا هم به شما نرسد در آن دنیا به شما خواهد رسید. «لا تعطیل لحکم الله»؛ حکم خدا هیچ‌گاه ضایع نمی‌شود. چیزی از ملک شما خارج نمی‌شود جز این که ببخشید یا بفروشید یا به ارث بگذارید.

قصه حضرت داوود را شنیده‌اید که در زمان آن حضرت، یک نفر از خدا درخواست رزق حلال کرد. هفت سال دعا کرد. یک روز دید گاوی در حیاط را شکست و وارد خانه شد. فوری دستور داد گاو را کشتند. چون حساب کرد دید در حیاطهای دیگر باز بود آن جا نرفت و این در را که بسته بود شکست و داخل شد. گفت: رزق حلالی که از خدا خواستم همین است.
صاحب گاو به دنبال گاو می‌گشت، تا رسید دید گاو او را سر بریده‌اند و مشغول پوست کندن آن هستند. گفت چرا با گاو من این چنین کردی؟ آن مرد هم صاف گفت: هفت سال است از خدا رزق حلال طلب می کردم، امروز به من مرحمت کرد، من هم سربریدم.
صاحب گاو به حضرت داوود شکایت کرد. حضرت داوود به صاحب گاو گفت: شما از گاو صرف نظر کن! او حاضر نشد. فردا آمد. حضرت داوود گفت: از گاو صرف نظر کن و نصف دارایی خودت را هم به او بده. داد و فریاد کرد که این چه حکمی است. روز دیگر آمد. حضرت داوود فرمود: همه مالت را به او بده و خودت و زن و فرزندت هم غلام او هستید.
گفتند: باید ثابت شود. آمدند به قبرستان. به فرمان حضرت داوود پدر آن مرد که گاو را کشته بود زنده شد. از قبر بیرون آمد، سلام کرد و گفت: این مرد غلام من بود که در یک مسافرت در میان راه مرا کشت و اموال مرا ضبط کرد. بنابراین خودش و زن بچه‌اش و اموالش مال من است.
البته این حکم داوودی است که حضرت ولی عصر(عج) هم به حکم داوودی حکم می‌کند. این را می‌خواستم بگویم که مالکیت ضایع نمی شود.
خلاصه انسان نباید مملوک لباس خودش باشد و همین طور دست به سینه او باشد که مبادا خاکی یا گلی شود و نگران لباس خودش باشد. این چنین کسی لباس بر تن نکرده است، بلکه به تن لباس رفته است. مرتب فرمان می‌دهد که درست بنشین گچی نشوم، اتوی من خراب نشود.
لباس از باب مثال است. مقصود این است که هر چه خداوند در این دنیا به انسان داده است مال خود اوست، ملک اوست. شما مملوک آن نیستی. او مالک شما نیست، بلکه ملک شماست. این را خوب در نظر بگیرید و در آن دقت داشته باشید. مالکیت عزت می‌آورد؛ یعنی آدم ذلیل نمی‌شود.
اگر کسی عبد و مملوک دنیا باشد، وقتی مالک از بین برود او هم از بین خواهد رفت. ولی اگر مالک دنیا باشد هر پیشامدی هم بشود تکان نمی خورد؛ چون صاحب اختیار است، خاطرش جمع است که مال هر جا برود او مالک است. اگر انسان مالک دنیا باشد عزتش محفوظ است و گرنه اگر تمام روی زمین مال او باشد، وقتی مملوک دنیا شد قیمتی ندارد. مملوک دنیا بودن، مملوک مال و زن و آبرو و امر معاش و نان و لباس بودن، با عزت‌طلبی سازگار نیست.
روشن است که وقتی برای رفع احتیاج کار می‌کنی تا دستت را پیش دیگران دراز نکنی، این عزت است. بنده دنیا نیستی، بلکه فرمان خدا را برده‌ای. اگر انسان گدایی کند بهتر از این است که مملوک دنیا باشد.
کسی که مالک باشد می‌تواند ببخشد، می‌تواند بفروشد، ولی مملوک دنیا اگر پیشامدی برای مال بشود دق می‌کند. ان شاء الله با فهم و ادراک، مالک خودمان، مالک دنیا، مالک لباس و پول خود باشیم. خداوند انسان را این گونه آفریده است. خدا می خواهد انسان مملوک نشود. مملوک دنیا نشوید که عزت خود را به باد می‌دهید، دنیا و آخرت خود را به باد می‌دهید.
جوان هستید، از همین الان آزاد باشید. هر چه در می‌آوری تا غروب خرج کن. مملوک دنیا نشوید. پول باشد یا لباس یا هر چیز دیگر. اگر مملوک شدی مرتب به شما وحی می‌کند، فرمان می‌دهد. دیگر نمی‌گذارد فرمان خدا و ائمه(علیهم‌السلام) را ببری و از همین جا راه خدا را عوض می کند.
خداوند شما را مملوک دنیا و اهل دنیا نیافریده است. اگر می خواهی مملوک شوی مملوک خدا بشو و مالک بر هر چیز. در این صورت عزت و شئون انسانی شما حفظ می‌شود. خودت را نفروش!

 

پی نوشت اول :

کتاب طوبای محبت – ص 31
مجالس حاج محمداسماعیل دولابی

منبع:تسنیم

 

پی نوشت دوم :


مراسم شهيد والا مقام بيژن حافظي برادر هم هيأتي عزيزمان آقاي بهزاد حافظي به شرح ذيل مي باشد :

شب وداع : دوشنبه ١٤ دي از نماز مغرب و عشاء حرم حضرت امام زاده ابراهيم (ع) آمل

تشييع : سه شنبه ١٥ دي ساعت ٩ صبح از حسينيه سپاه به سمت گلزار شهداي آمل

مجلس بزرگداشت شهيد : جمعه ١٨ دي ساعت ١٩ بلوار طبرسي امين دوازدهم حسينيه لاله هاي زهرائي (س)



#ياحسين #يازينب #ياعباس #يارقيه #يامهدي
#زيارت_عاشورا #كربلا #جلسه_هفتگي
#پنج_شهيد_گمنام #شهيد_سلطاني
#روضه #اشك #گريه #سينه_زني
#حاج_صادق_غريب
#حاج_حمزه_اسماعيلي
#حسينيه_لاله_هاي_زهرائي
#هيأت_روضةالشهداء_آمل
#مازندران #آمل

@rozatoshohada_amol

 

 

شهید حافظی

گفتاری از آیت الله بهجت از پیامبر مهرو رحمت

خداوند سبحان می‌فرماید: «ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالتِی هِی أَحْسَن؛ با حکمت و اندرز نیکو، [مردم را] به‌سوی راه پروردگارت بخوان، و با مجادله نیکوتر با آنها مجادله کن»؛[1] یعنی با زبان نرم و به نرمی و آرامی، حکیمانه و منطقی و یا با موعظه نیکو و زبان شیرین مردم را به‌سوی خدا دعوت کن.

و نیز می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ؛ پس به‌واسطه لطف و رحمت خدا، با آنها به نرمی رفتار نمودی».[2] پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌‌وسلم مظهر صفت خاصه رحمت حضرت حق تبارک‌وتعالی و «بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رحِیمٌ؛ نسبت به مؤمنان بسیار مهربان و دلسوز»[3] و آیینه‌دار جمال حق است که نور رحمت در او به ظهور پیوسته و از او به دیگران می‌تابد و خود بالذات ندارند. نظیر آیینه‌ای که نور آفتاب در آن تابش نماید و از آن به دیگری منعکس شود، که در حقیقت روشنی آفتاب است، نه آیینه.

خداوند متعال خطاب به آن حضرت می‌فرماید: «لَعَلک بَاخِعٌ نفْسَک أَلا یکونُواْ مُؤْمِنِینَ؛ چه‌بسا برای اینکه آنان ایمان نمی‌آورند جان خود را می‌فرسایی».[4]

و نیز می‌فرماید: «فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُک عَلَیهِمْ حَسَرَاتٍ؛ مبادا جان تو به‌خاطر آنها از روی حسرت‌های پی‌درپی بفرساید»؛[5] یعنی مگر می‌خواهی از سختی و ناراحتی جان دهی که این‌گونه از شدت رحمت و رأفت بر مؤمنین، در هدایت و ایمان‌آوردن آنها خودخوری می‌کنی؟!


[1]. نحل: ۱۲۵.

[2]. آل‌عمران: ۱۵۹.

[3]. توبه: ۱۲۸.

[4].  شعراء: ۳.

[5]. ‌فاطر: ۸.


منبع:در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۰۹

کلام امام حسن مجتبی (علیه السلام ) پیرامون صلح با معاویه علیه الهاویه

در علل الشرايع شيخ صدوق (ره) به اسنادش از ابي‏سعد عقيص نقل است که گفت:

به امام حسن بن علي (ع) گفتم اي پسر رسول خدا (ص) براي چه با معاويه آشتي کردي و صلح او را پذيرفتي در حالي که ميداني حق با توست نه با معاويه و بدرستيکه معاويه گمراه و طغيانگر است. حضرت فرمود: اي اباسعيد آيا من حجت خداوند متعال که او را بر خلقش يادآور شده و امام مردم بعد از پدرم نيستم؟ گفتم: بله، يابن رسول الله، فرمود: آيا من کسي نيستم که رسول خدا (ص) در شأن من و برادرم فرمود حسن و حسين (ع) امام و پيشواي امت من هستند، چه قيام کنند و چه صلح؟ گفتم: درست است يابن رسول الله، فرمود: پس من امام هستم اگر قيام کنم يا صلح کنم، اي اباسعيد علت مصالحه من با معاويه همان علتي بود که رسول خدا (ص) بواسطه آن با قبايل ضمرة و بني اشجع و اهل مکه در هنگام بازگشت از محل حديبيه مصالحه نمود، آنها طبق نص قرآن کريم کافر بودند و معاويه و اصحابش طبق تأويل و تفسير آيات قرآن کريم کافر هستند، اي اباسعيد حال که من از سوي خود امام و پيشواي شما هستم که خداوند معرفي نموده جايز نيست مرا به ناداني متهم کنيد، چه آنکه يا جنگ نمايم و حکمت کار من (که به نظر شما ناشايست مي‏آيد) همانند حکمت کار خضر (ع) مي‏باشد، آيا نمي‏داني خضر (ع) وقتي که کشتي را سوراخ کرد و آن بچه را کشت و ديوار خراب را برپا کرد و ساخت موسي (ع) که با او بود از اين افعال او عصباني شد و به خاطر شبهه‏اي که برايش پيش آمد و ندانستن حکمت افعال خضر (ع)، تا اينکه به او از اصل جريان خبر داد و موسي (ع) حقيقت امر را دريافت و راضي شد. همينطور خشم و ناراحتي شما به من به خاطر جهل و ناداني شما به حکمت عمل من است. اگر من با معاويه صلح نمي‏نمودم روي زمين احدي از شيعيان ما باقي نمي‏ماند مگر اينکه به قتل مي‏رسيد.

 

پایگاه اطلاع رسانی امام حسن (ع)

 

برنامه جلسات روضه در ايام پاياني ماه صفر

چهارشنبه ١٨ آذر ساعت ٢٠/٤٥
روستاي اجبار كلا
هيئت عاشقان حضرت ابالفضل (ع)

==============
پنجشنبه ١٩ آذر ساعت ٢١
خ امام رضا(ع) مسجد صاحب الزمان(عج)
هيئت كريم اهل بيت


==============
زيارت عاشوراء (جلسه هفتگي)
جوار پنج شهيد گمنام

سخنران:حجةالاسلام صادق غريب
مداح:حاج حمزه اسماعيلي

جمعه ساعت:١٩ الي ٢١
بلوار سردار شهيد طبرسي امين دوازدهم

بقعه علامه ميرحيدرآملي
حسينيه لاله هاي زهرائي (س)

هيأت روضة الشهداء

==============
جمعه ٢٠ آذر ساعت ٢٠/٤٥
روستاي اجبار كلا
هيئت عاشقان حضرت ابالفضل (ع)

دشمن ترین انسان نزد خداوند متعال / حضرت علی (ع)

می فرمایند: لا فَقْرَ کَالْجَهْلِ؛ هیچ ناداری مانند جهل نیست؛ و نیز بیان می دارند: اَلْجَهْلُ یُفْسِدُ الْمَعادَ؛ نادانی، آخرت انسان را تباه می کند.


حضرت همچنین در راستای فایده خاموشی نادان فرموده اند: لَوْ سَکَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ؛ اگر نادان سکوت کند، مردم با یکدیگر اختلاف نمی کنند. علاوه بر این حضرت درباره عواقب جهل و نادانی بیان داشته اند: اِنَّ اَبْغَضَ الْخَلائِقِ اِلَی اللّهِ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلاً؛ دشمن ترین انسان نزد خدا، انسان جاهلی اسـت کـه بـه جهل خود اصرار می ورزد.


علاوه بر این امیرالمومنین درباره نشانه جاهل فرموده اند: لا یُریَ الْجاهِلُ اِلاّ مُفْرِطاً اَوْ مُفَرِّطاً؛ نادان جُز در حال تُندروی و شتاب زدگی یا کُندروی و کاهلی، دیده نمی شود و در زمینه حداقل نادانی اشاره داشته اند: کَفی بِالْمَرْءِ جَهْلاً اَنْ یَجْهَلَ قَدْرَهُ؛ مرد را نادانی همین بس که قدر خویش نداند.


همچنین درباره دغدغه افتادن حکومت به دست نادانان می فرمایند: لَمْ یـُوجـِسْ مـُوسـی عـَلَیه ِالسَّلامُ خـیفـَةً عـَلی نـَفـْسهِ، اَشفـَقَ مـِنْ غـَلَبـَةِ الْجـُهالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ؛ هراس موسی (ع) برای ترس از خویشتن نبود بلکه از آن بیم داشت که مبادا جاهلان و دولت های گمراه پیروز شوند.

پی نوشت ها:
1-نهج البلاغه، حدیث 51، 67؛ خطبه 4، 17.
2-آمدی، شرح غررالحکم، ج 1: 157؛ ج 4: 580.
3-علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 78: 81.
4-پورطباطبایی، یکهزار سخن از حضرت علی (ع): 96-97.
منبع:قدس

برخی آداب پیاده‌روی اربعین/حجه الاسلام پناهیان

برای بی‌اثر کردن نقشه‌های دشمن در مقابل اربعین، کافی است «آداب پیاده‌روی اربعین» را رعایت کنیم.

با توجه به اینکه طبیعتاً دشمنان در مقابل این اربعین، بی‌کار نمی‌نشینند. حالا یک‌مقدار هم به آداب اربعین بپردازیم.  

بنده در طول این سال‌های بعد از دوران دفاع مقدس، خیلی با هیأت‌های خوب محشور بوده‌ام و ارتباط داشته‌ام. هر هیأتی که کارش خوب می‌شود و می‌گیرد، تنها نکته‌ای که خدمت‌شان عرض می‌کنم این است که «مواظب باشید شیطان بین شما اختلاف نیندازد، شما الان دارید با عشق و محبت کار می‌کنید، ولی شیطان سعی می‌کند این را خراب کند.» و بنده تجربه کرده‌ام، هر هیأتی که نسبت به این موضوع مراقبت نکرده، یک اختلافاتی بین‌شان ایجاد شده، چون کار شیطان همین است.

تجربه نشان داده است که هر جمعی که می‌آیند و حرکت قشنگی راه می‌اندازند، شیطان می‌آید بین‌شان عداوت و اختلاف می‌اندازد تا حرکت‌شان را خراب کند. در زمان ما هم شیاطین، از شیطان اصلی پشت پرده، تا شیطانک‌ها و شیطان بزرگ یعنی آمریکا هم، طبیعی است که برای این جایگاه باعظمت(اربعین) نقشه کشیده باشند. ما برای اینکه نقشه‌های آنها را نقش بر آب کنیم، کافی است که «آداب» این زیارت و پیاده‌روی باعظمت را رعایت کنیم.

1. نشان دادن جلوه‌های زیبای محبت و حسّ برادری دینی/ موکب‌دار عراقی: در اربعین عاشق ایرانی‌ها شدم

در رأس آداب پیاده‌روی اربعین «نشان دادن محبت و احساس برادری دینی» قرار داد. باید این محبت و برادری در دل عزاداران امام حسین(ع) باشد و در رفتارهایشان دیده شود. البته اینکه این محبت چگونه باید در ابعاد و موقعیت‌های مختلف اجرا شود، به ذوق و سلیقه شما بستگی دارد.

یکی از موکب‌دارهای عراقی می‌گفت: به دلیل اینکه از زمان صدام در سرزمین‌های اسلامی، خیلی علیه ایرانی‌ها تبلیغات شده بود، من از ایرانی‌ها زیاد خوشم نمی‌آمد. حتی در سال‌های قبل هم زائرینی از ایران به اینجا می‌آمدند، اما دلم با ایرانی‌ها صاف نشده بود، تا اینکه در جریان اربعین، من عاشق ایرانی‌ها شدم. چون دیدم که ایرانی‌ها هم خاکی هستند، مهربان برخورد می‌کنند و اینها هم پیاده می‌روند، و حاضرند در عشق به اباعبدالله الحسین(ع) سختی‌ها را تحمل کنند. یعنی آن جلوه زیبای برادری دینی را در اربعین از ایرانی‌ها دیدم.

قبلاً هم ایرانی‌ها با کاروان‌ها و اتوبوس‌ها به زیارت کربلا رفته بودند، ولی در تعامل با عراقی‌ها یا در موقع خرید کردن و چانه‌زدن‌ها، از خودشان آن رفتار زیبای مطلوب را که جلوه زیبای برادری دینی باشد، نشان نداده بودند. شما می‌توانید اربعین را جایگاهی قرار دهید که این محبت و حسّ برادری دینی، بین دو ملت ایران و عراق تقویت شود.

با یک لبخند، میلیارها دلار هزینه دشمن برای اخلاف‌انگیزی را بی‌اثر کنید

مطمئن باشید که دشمنان دو ملت، میلیارها دلار هزینه کرده‌اند تا بین ملت‌ها اختلاف ایجاد کنند، شما با یک لبخند یا یک سلام و علیک گرم، این میلیارها هزینه دشمن را بی‌اثر کنید. چه اشکال دارد چهارتا کلمه عربی-که محبت‌آمیز و صمیمی باشد- یاد بگیرید و آنجا استفاده کنید؟! مثلاً اگر کسی به زبان فارسی به شما بگوید: «آقا جون!» چقدر احساس صمیمیت برای‌تان ایجاد می‌کند! شما هم می‌توانید چند کلمه این‌طوری یاد بگیرید و در مواجهه با برادران خونگرم عراقی، بیان کنید.

باید باعظمت‌ترین نمایش‌های برادری را در اربعین بجا آوریم

ما واقعاً باید باعظمت‌ترین نمایش‌های برادری را در اربعین به‌جا بیاوریم. هم زائرین ایرانی نسبت به همدیگر این کار را انجام دهند و هم نسبت به برادران عراقی. عشق و صفا و محبت که در همه دنیا شعارش را داده‌اند، در اربعین به راحتی می‌توانید اجرا کنید و بعد با این کار، ببینید که امام حسین(ع) چقدر شما را تحویل خواهد گرفت! پس مراقبت باشید که لبخند و ابراز محبت نسبت به یکدیگر، فراموش‌تان نشود.

یکی از عواملی که موجب شده، جمعیت زائرین اربعین به سرعت از صدهزار نفر به یک میلیون نفر و به سرعت از یک میلیون به 10 میلیون و به سرعت از 10 میلیون به 20 میلیون نفر برسد، همین محبت بین مؤمنین است. انسان وقتی در میان این جمعیت قرار می‌گیرد به خوبی این محبت و برادری را حسّ می‌کند.

2. خوش‌خوراکی نکنیم/اعتراض امام صادق(ع) به خوش‌خوراکی زوار حسین(ع)

یکی دیگر از آداب این زیارت این است که انسان در مصرف خوراکی‌ها صرفه‌جویی کند و خوش‌خوراکی نکند، که البته در آنجا پذیرایی در حدّ اعلی است و در مسیر پیاده‌روی اربعین، موکب‌دارها به‌خاطر محبت‌شان از شما خوب پذیرایی می‌کنند ولی شما نشان بدهید که «من نان خشک سفره را می‌خورم» یعنی مراقب باشید که حرص و ولع-نسبت به این پذیرایی‌ها و خوراکی‌ها- ایجاد نشود. امام صادق(ع) در مسیر کربلا بودند و یک غذای خوش آب و رنگی برای حضرت آوردند، ایشان قبول نکردند و فرمودند: مگر چه خبر است؟ مگر داریم به عروسی می‌رویم؟ غذای عزادار بیاورید.

امام صادق(ع) فرموند: به من خبر رسیده است گروهى چون حسین(ع) را زیارت می‌کنند، سفره‏‌هایى به همراه خود می‌برند، که شیرینى‏‌جات و حلواها و امثال آنها در آن حمل شده است، در صورتى که اگر قبور محبانشان را زیارت می‌کردند چنین غذاهایی با خود نمی‌بردند! أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ بَلَغَنِی أَنَّ قَوْماً إِذَا زَارُوا الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ حَمَلُوا مَعَهُمُ السُّفَرَ فِیهَا الْحَلَاوَةُ وَ الْأَخْبِصَةُ وَ أَشْبَاهُهَا لَوْ زَارُوا قُبُورَ أَحِبَّائِهِمْ مَا حَمَلُوا ذَلِکَ»(کامل الزیارات/ص129 و من لا یحضره الفقیه/2/281)

امام صادق(ع) به برخی اصحابشان فرمودند: آیا به زیارت قبر اباعبدالله(ع) می روید؟ گفتم: بله. حضرت فرمود برای این سفر سفره برمی‌دارید؟ عرض کردم، بله. حضرت فرمودند: یقیناً اگر به زیارت قبول پدران و مادرانتان می‌رفتید، چنین نمی‌کردید. عرض کردم: پس چه چیزی بخوریم؟ فرمودند: شیر و نان؛ و قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ: تَأْتُونَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع؟ قَالَ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: تَتَّخِذُونَ لِذَلِکَ سُفْرَةً؟ قَالَ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: أَمَا لَوْ أَتَیْتُمْ قُبُورَ آبَائِکُمْ وَ أُمَّهَاتِکُمْ لَمْ تَفْعَلُوا ذَلِکَ. قَالَ قُلْتُ: أَیَّ شَیْ‏ءٍ نَأْکُلُ؟ قَالَ الْخُبْزَ بِاللَّبَنِ.(من لایحضره الفقیه/2/281)

در روایت دیگر امام صادق(ع) فرمودند: زیارت بروید بهتر است از اینکه به زیارت نروید و زیارت نروید بهتر است از اینکه به زیارت بروید! راوى مى‏‌گوید: محضر مبارکش عرض کردم: کمر من را شکستید با این کلام.  حضرت فرمودند: به خدا قسم یکى از شما وقتى به زیارت قبر پدرش مى‌‏رود غمگین و اندوهناک مى‌‏رود ولى به زیارت قبر مطهّر آن حضرت مى‏‌روید در حالى که با خود سفره‏‌ها مى‏‌برید، نه، این طور نباید به زیارت آن جناب بروید بلکه زیارتش کنید با حالى افسرده و حزین و گرفته؛ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: تَزُورُونَ خَیْرٌ مِنْ أَنْ لَا تَزُورُوا وَ لَا تَزُورُونَ خَیْرٌ مِنْ أَنْ تَزُورُوا. قَالَ قُلْتُ: قَطَعْتَ ظَهْرِی. قَالَ: تَاللَّهِ إِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَذْهَبُ إِلَى قَبْرِ أَبِیهِ  کَئِیباً حَزِیناً وَ تَأْتُونَهُ أَنْتُمْ بِالسُّفَرِ. کَلَّا حَتَّى تَأْتُونَهُ شُعْثاً غُبْرا(کامل الزیارات/130)

در مسیر پیاده‌روی که می‌توانید با شکم خالی ذکر بگویید، چرا با پرخوری، خود را دچار غفلت کنیم؟!

ضمن اینکه فرموده‌اند در حال عبادت خوب است که شکم آدم خالی باشد، و این کار(پیاده‌روی اربعین) یک عبادت بسیار باعظمت و نورانی است. البته ممکن است سقف ظرفیتی بعضی‌ها واقعاً این باشد که برای پذیرایی شدن بیایند و این برای‌شان شیرین باشد، ولی شما بدانید که خصوصاً سفر زیارتی امام حسین(ع) پرهیزهای مشخصی دارد و صریحاً در روایات آمده است.

ما داریم به یک مهمانی می‌رویم. یادمان هست که قبلاً مادرها وقتی بچه‌های خود را به مهمانی می‌بردند می‌گفتند: «زیاد در سفره دست دراز نکن، اگر خواستی خودم به تو می‌دهم!» یعنی مادرها در مهمانی‌ها برای آبروداری، به بچه‌ها یک‌مقدار پرهیز غذایی می‌دادند. ما هم در این مهمانی بزرگ، باید اینها را نشان دهیم. البته آنجا وقتی موقعیتش پیش بیاید، واقعاً به زائرین التماس می‌کنند که «بیایید میل بفرمایید» اما واقعاً حیف است برای شما که می‌توانید در آن لحظات نورانی پیاده‌روی، با شکم خالی ذکر بگویید، چرا شکم خود را پر کنید و خود را دچار غفلت کنید؟ این خیلی صدمه است.

3. تعقیبات نماز را طولانی کنید و با محوریت نماز جماعت و قرآن به عبادت بپردازید

نکته دیگر در آداب اربعین، پرداختن به عبادات و خصوصاً با محوریت نماز جماعت و قرآن است. مثلاً نماز جماعت‌های بسیار خوش ‌آب و رنگ، با تعقیبات کمی مفصل‌تر. وقتی سرِ صفوف نماز جماعت نشسته‌اید، زیاد عجله نکنید که بلند شوید و راه بیفتید. آن کسانی که در این سفر تجربه بیشتری دارند، عجله‌ای ندارند که این مسیر پیاده‌روی- نجف تا کربلا- را در دو روز طی کنند، بلکه 4-5 روز، این پیاده‌روی را طول می‌دهند. و عجیب اینکه نورانیت خودِ مسیر پیاده‌روی بیشتر از نورانیت زمانی است که شما مقیم کربلا هستید. این هم یک اسراری دارد!

وقتی شما در طول مسیر پیاده‌روی می‌خواهید استراحت‌گاه‌های خودتان را تنظیم کنید، چه اشکالی دارد که مکان استراحت شما، همان‌جایی باشد که موقع اذان می‌رسید؟ یعنی در طول مسیر هر وقت که موقع اذان و نماز شد، در همان‌جایی که برای نماز توقف می‌کنید، بنشینید و استراحت کنید. و تعقیبات نماز را هم کمی طولانی کنید.

این مسیر باید به یک عبادت‌گاه تبدیل شود!

حتی اگر می‌خواهند روضه بخوانند، روضه‌ها را هم در صفوف همین نمازهای جماعت بخوانند. اصلاً این مسیر باید تبدیل به یک عبادت‌گاه بشود. این یکی از صحنه‌هایی است که باید دیده شود.

برخی دوستان، طراحی کرده‌اند که در مسیر نجف کربلا، یک ختم قرآن انجام دهند و این امکان دارد. با هندزفری‌ها و گوشی‌ها می‌توانید در اوقات مناسب و در هنگام راه رفتن قرآن بخوانید و همه یا بخشی از قرآن را ختم کنید و ثوابش را به حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) و 14 معصوم هدیه کنید. و ثواب این هدیه کردن را به روح شهدا و حضرت امام(ره) نثار کنید. و کل این ثواب مضاعف را به روح رفتگان خود هدیه کنید.

4. در این سفر زیاد هوس «برخی نهی از منکرها» به سرتان نزند

نکته دیگری که در این سفر باید به آن پرداخت، این است که زیاد در این سفر هوس برخی «نهی از منکر و امر به معروف»ها  به سرتان نزند؛ چون ممکن است برخی از سلایق در این سفر بخواهند یک‌مقدار پررنگ‌تر بشوند؛ برای اینکه دعوا درست کنند. «دعوا درست نشدن» اولویت دارد بر اینکه رفتار غلط اصلاح شود. پس مراقب باشید که یک‌دفعه‌ای تصمیم نگیرید که در آنجا همه‌چیز را درست کنید!

دستور امام صادق(ع): با دشنام‌دهنده به علی(ع) برخورد نکن! مصافحه کن!

با توجه به اینکه آن جریان خبیث سیاسی دشمن اسلام و تشیع و ایمان، دنبال دعوا راه‌ انداختن هستند، لذا شما این فرصت را از آنها بگیرید. امام صادق(ع) یکی از دوستان‌شان را دیدند و فرمودند: این‌طوری که من به تو نگاه می‌کنم، احساس می‌کنم اگر کسی دشنام به علی(ع) بدهد، تو حاضری او را به قتل برسانی؟ او گفت: بله، من نمی‌توانم تحمل کنم. حضرت فرمود: ولی می‌دانید ما چگونه هستیم؟ کسی که جدّ من یعنی علی(ع) را صبّ کند و به ایشان نفرین کند، من از او فاصله می‌گیرم تا عصبانیت او فروکش کند و بعد می‌روم با او مصافحه می‌کنم.(قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ ع: إِنِّی أَرَاکَ لَوْ سَمِعْتَ إِنْسَاناً یَشْتِمُ عَلِیّاً فَاسْتَطَعْتَ أَنْ تَقْطَعَ أَنْفَهُ فَعَلْتَ. قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: فَلَا تَفْعَلْ. ثُمَّ قَالَ: إِنِّی لَأَسْمَعُ الرَّجُلَ یَسُبُّ عَلِیّاً [جَدّی] وَ أَسْتَتِرُ مِنْهُ بِالسَّارِیَةِ فَإِذَا فَرَغَ أَتَیْتُهُ فَصَافَحْتُهُ؛ محاسن/1/260)

از برخوردهایی که دشمن سوء استفاده می‌کند، پرهیز کنید

یقیناً اگر در یک موردی جایش باشد، آدم باید مراقبت کند تا دعوایی پیش نیاید؛ مثلاً دعوا بر سر اختلاف نظرهای سیاسی، یا اختلاف نظرهای دیگر. حتی اگر می‌دانید که یک کسی دارد یک بدعتی می‌گذارد، اگر زمینه گفت‌وگوی صمیمانه هست، اشکالی ندارد با او صحبت کنید، ولی اگر او می‌خواهد نزاعی ایجاد کند، باید به‌شدت از نزاع پرهیز کرد و با لبخند برخورد کرد. وقتی امام صادق(ع) با فرد ناصبی، آن‌طور بزرگوارانه برخورد می‌کند، شما هم باید از برخوردهایی که دشمن سوء استفاده کند، پرهیز کنید. چون طبیعی است که دشمن در این زمینه‌، نقشه‌هایی داشته باشد. و این صحنه‌هایی است که پارسال به‌طور مختصر دیده شد و تنش‌زا بود. و دشمن حتماً برای این برخوردها، برنامه‌ریزی می‌کند.

انگلیس خبیث آن‌قدر نامرد است که نه‌ فقط دستگاه امنیتی و سرویس‌های جاسوسی انگلیس، بلکه دستگاه تبلیغاتی او-که می‌خواهد یک وجاهتی هم داشته باشد- چند سال پیش در روز تاسوعا می‌گفت: «امروز، روز تاسوعا است که شیعیان برای برادر ناتنی امام حسین(ع) عزاداری می‌کنند!» در حالی که ما می‌گوییم: «اصلاً برادر واقعی یعنی عباس!» آن‌وقت این انگلیسی نامرد، چیزی که در مخیله هیچ بچه‌شیعه‌ای تابه‌حال خطور نکرده بود، را مطرح می‌کند که «ابالفضل، برادر ناتنی امام حسین است!» یعنی تا جایی که بتواند ضربه می‌زند و اختلاف می‌اندازد. و سال‌هاست که در محرم‌ها و عزاداری‌ها دارد بر روی اختلاف‌افکنی بین شیعیان برنامه‌ریزی می‌کند.

باید فهرست آداب پیاده‌روی اربعین تهیه شود و بین «همه زائرین» توزیع شود

امیدوارم که فهرست بلندی از این آداب اربعین-هم آداب معنوی و هم آداب رفتاری و اجتماعی- تهیه شود، تا زائرین ما این آداب را در این سفر نورانی رعایت کنند. باید کسانی که اهل ذوق و دقت هستند، آداب پیاده‌روی اربعین را بنویسند، توزیع کنند و تشریح کنند، به طوری که حتی یک نفر از کسانی که در این پیاده‌روی حاضر می‌شود هم نباشد که این آداب به دستش نرسیده باشد. مطمئن باشید که با رعایت این آداب، اجر این سفر و این حرکت بسیار باعظمت، مضاعف خواهد شد. ما امید واثق داریم که این زیارت باعظمت مقدمه‌ساز ظهور عاجل حضرت قرار بگیرد.

هر کس برای اربعین قدمی بردارد، امام حسین(ع) نامش را ثبت می‌کند

بنده اعتقاد دارم که هر کسی بخواهد برای اربعین یک کاری انجام دهد و قدمی برای اربعین امام حسین(ع) بردارد، امام حسین(ع) نام او را ثبت می‌کند. اصلاً آدم هر قدمی که برای اربعین بر می‌دارد، حالش واقعاً عوض می‌شود. ان‌شاء الله توفیق پیدا کنید در این مسیر نورانی قدم بردارید. مخصوصاً اربعین امسال که از نظر زمانی(فصلی) تقریباً نزدیک به همان زمانی است که زینب کبری(س) به کربلا بازگشتند و در این مسیر حرکت کردند...

منبع:فارس

ماجرای سیدابراهیم وعنایت دخترامام حسین(ع)

مرحوم میرزا محمدهاشم خراسانی در کتاب منتخب التواریخ ضمن اینکه مزار را متعلق به رقیه بنت الحسین(س) می‌داند، می‌نویسد:

عالم جلیل شیخ محمدعلی شامی- که از جمله علما و محصلین نجف اشرف است- به حقیر فرمود که جد مادری بلاواسطه من جناب آقای سیدابراهیم دمشقی که نسبش منتهی می‌شود به سید مرتضی علم الهدی و سن شریفش علاوه بر نود بود و بسیار شریف و محترم بود، سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند. شبی دختر بزرگشان در خواب دید، جناب رقیه بنت الحسین(ع) را که فرمود: به پدرت بگو به والی بگوید آب افتاده میان قبر و لحد من و بدن من در اذیت است. بگو بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند.

دخترش به سید عرض کرد، سید از ترس حضرات اهل تسنن به خواب اثری مترتب نکرد، شب دوم دختر وسطی سید همین خواب را دید، باز به پدر گفت ترتیب اثری نداد، شب سوم دختر کوچک سید همین خواب را دید و به پدر گفت، ایضاً ترتیب اثری نداد، شب چهارم خود سید مخدره رقیه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند که چرا والی را خبردار نکردی.

سید بیدار شد، صبح رفت نزد والی شام و خوابش را به والی شام نقل کرد، والی امر کرد علما و صلحای شام از سنی و شیعه بروند و غسل کنند و لباس‌های نظیف در بر کنند، به دست هر کس قفل درب حرم مقدسه باز شد، همان کس برود و قبر مقدسه او را نبش کند و جسد مطهره را بیرون بیاورد تا قبر مطهر را تعمیر کنند.

بزرگان و صلحا از شیعه و سنی در کمال ادب غسل کردند و لباس نظیف در بر کردند، قفل به دست هیچ یک باز نشد مگر به دست مرحوم سید، بعد که مشرف میان حرم شدند، معول (کلنگ) هیچ یک به زمین اثر نکرد، مگر معول سید ابراهیم، بعد، حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین مخدره، میان لحد و کفن آن مخدره مکرمه، صحیح و سالم است، اما آب زیادی میان لحد جمع شده، پس سید بدن شریف مخدره را از میان لحد بیرون آورد و روی زانوی خود نهاد و سه روز همین قسم بالای زانوی خود نگه داشت و متصل گریه می‌کرد تا آنکه لحد مخدره را از بنیان، تعمیر کردند. اوقات نماز که می‌شد، سید بدن مخدره را بر بالای شیء نظیفی می‌گذاشت. بعد از فراغ، باز بر می‌داشت و بر زانو می‌نهاد تا آنکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند.

سید بدن مخدره را دفن کرد و از معجزه این مخدره در این سه روز، سید نه محتاج به غذا شد و نه محتاج به آب و نه محتاج به تجدید وضو بعد که خواست مخدره را دفن کند، سید دعا کرد، خداوند پسری به او مرحمت فرمود مسمی به سیدمصطفی.

بعد والی تفصیل را به سلطان عبدالحمید نوشت، او هم تولیت زینبیه و مرقد شریف حضرت رقیه(س) و مرقد شریف ام‌کلثوم و سکینه را به او واگذار کرد و فعلاً هم آقای حاجی سیدعباس پسر آقا سیدمصطفی پسر آقا سیدابراهیم سابق‌الذکر متصدی تولیت این اماکن شریفه است و گویا قضیه در حدود سنه هزار و دویست و هشتاد بوده است.

پس طبق این نقل نه تنها قبری در دمشق به رقیه(س) منتسب است، بلکه بدن مطهر آن طاهره دیده شده که خردسال است و از آن قبر شریف کرامات و معجزاتی دیده شده است.

همچنین مؤلف کتاب «معجزات» سیدهادی خراسانی می‌نویسد: شبی در پشت‌بام خوابیده بودیم، ماری پیدا شد و دست یکی از خویشان ما را نیش زد. او مدتی محل گزیدگی را مداوا می‌کرد، ولی خوب نمی‌شد تا اینکه روزی جوانی به نام سیدعبدالامیر نزد ما آمد، دست مارگزیده را به او نشان دادیم او دستی بر آن کشید و همان روز دست او خوب شد.

از او پرسیدیم: این کرامت از کجا به شما رسیده است؟ در پاسخ گفت: جد ما سید ابراهیم در شام وقتی که آب به قبر حضرت رقیه(س) افتاد، بدن مطهر آن حضرت را سه روز روی دست نگه داشت تا تعمیر قبر پایان یابد و به سبب همین عمل این کرامت به سیدابراهیم و فرزندان او داده شد و من یکی از نوه‌های او هستم و این کرامت در مورد شفای مارگزیده از آثار و برکات حضرت رقیه(س) است که به ما رسیده.

آیت‌الله نجم‌الدین طبسی

 

منبع:فارس

نوحوا علی المحروم من ماء الفرات

محرم 94

پاداش خداوند برای چشم‌پوشی از حرام

عن النّبی(ص) : «لا يَقْدِرُ رَجُلٌ علي حَرامٍ ثُمَّ يَدَعُهُ، لَيس بهِ إلاّ مَخافَةُ اللّهِ، إلاّ أبْدَلَهُ اللّهُ فى عاجِلِ الدُّنيا قَبْلَ الآخِرَةِ ما هُو خَيرٌ لَهُ مِن ذلكَ»[۱] ، یکی از نکات بسیار مهم برای بندگی پروردگار عالم دوری جستن از حرام است برای خدا از خوف اینکه از او دور بشود و کسی که فقط برای رضای خدا آنچه که پروردگار عالم حلال کرده انجام بدهد، خدای متعال به او عنایت می­کند.
در این روایت شریف می ­فرمایند: اگر انسانی بر حرامی قادر بشود و بعد او را رها کند، مثلاً می ­تواند خدای نکرده در آن مکانی که هست نعوذبالله و نستجیربالله طوری اختلاس کند که هیچ کس نفهمد و یا طوری خدای نکرده در آن اداره رفت و آمد او یا ... و چون هیچ کسی هم با او کاری ندارد یعنی ساعت نمی­ زنند و به خاطر این لباس مقدّسی که بر تن دارد احترام می­ گذارند و اگر بخواهد سوء استفاده بکند می ­تواند - البته این لقمه لقمة حرام می­ شود - یا نعوذبالله و نستجیربالله کسی می­ تواند گناه شنیع زنا انجام دهد و هیچ أحدی هم جز خودش و خدا و آن شخص نمی­ فهمد اگر برای خدا رها کند و این مسئله را واگذار کند طبعاً ذوالجلال و الاکرام محبّت می­ کنند.
می ­فرمایند: اگر برای خدا، برای ترس از خدا، این حرام را رها بکند طبعاً پیش از آخرت خدا به او، بهترش و مافوق تصوّرش را مرحمت می­کند که شاید باورش هم نشود «إلاّ أبْدَلَهُ اللّهُ فى عاجِلِ الدُّنيا قَبْلَ الآخِرَةِ ما هُو خَيرٌ لَهُ مِن ذلكَ» بهتر از این را ذوالجلال و الاکرام محبت می­ کند این لطف خداست پس اگر ما رها بکنیم خدا مرحمت می­ کند و چیزهای بهتری را می­دهد.
شاید یک مطلب از آن مادّیّات باشد مثلاً من فکر می­ کنم با دو ساعت اضافه کار بی­خودی که برای خودم بزنم، نفعی می‌برم، امّا نعوذبالله لقمة خودم را حرام می­کنم. امّا برعکس اگر باورمان بشود رزّاق حضرت حق است که بهتر از آن را مرحمت می­کند و گاه حتّی معنوی آن را مرحمت می­کند یعنی چشم انسان باز می­ شود گوش انسان باز می­ شود اگر انسان با خدا معامله بکند و دست از حرام بکشد خدا مافوق تصوّرش لطف می ­کند یعنی طوری است که به تعبیری اوّل باورمان هم نمی­ شود که مگر می­ شود این لطف و محبّتی که خدا کرده شامل حال من شده باشد.
فقط راه آن همین است که انسان از حرام دور بشود این را تمرین کنیم خیلی چیزها به ما می­رسد، در ادامه روایت بهتر از این را هم می­ فرمایند چون «قَبْلَ الآخِرَةِ ما هُو خَيرٌ لَهُ مِن ذلكَ» بهتر از آن چیزی که من فکر می­کردم یک طوری لطف می­کند روزی می­ دهد که اصلاً باورم نمی­ شود به قوّة مخیّلة من نمی ­رسد اگر دست از یک حرامی بکشم در همین دنیا جبران می­ کند «قَبْلَ الآخِرَةِ ما هُو خَيرٌ لَهُ مِن ذلكَ» که باورم هم نمی­ شود.

اگر این را رعایت کنیم برنده هستیم خدایا! ما را عامل قرار بده!
خدایا! آن خوفی را که اولیاء می­فرمایند مرحمت کن! معنای حقیقی خوف از خدا، خوف دور شدن از خود خدا است چون بالاخره گناه انسان را دور می­ کند حرام انسان را دور می­ کند دیگر به انسان حال خوش نمی­ دهد توفیق عبادت را از انسان می­ گیرد اصلاً یک کسالت بی­خودی دارد از خدا دور می­ شود.
اولیاء می­ فرمایند که بترسد از اینکه از خدا دور شود والاّ خود خدا که ترسناک نیست خوف از خدا همین است که خوف دور شدن از ذوالجلال و الاکرام است که باید در آن خیلی دقّت کرد و تأمّل کرد خدواند ان­شاءالله ما را به این مسئله موفّق بدارد.


منبع:مهر

کلامی کوتاه از آیت الله سید محمد ضیاء آبادی

_  عده ای در دنیا هستند که زندگی دشوار و بسیار نصیبشان می شود و این ها در دنیا به هر کار دست می زنند به مشکل برمی خورند و همیشه به بن بست می رسند. این ها کسانی هستند که مخالف دستورات الهی کار می کنند. عذاب این ها در دنیا کمتر است و در عقبی هم سخت تر و هم مشکل تر است.

- انسان اگر ذکر خداوند را نداشته باشد گرفتار می شود. ذکر یعنی یاد خدا کردن است.  ذکر خداوند را زیاد کنید. به یاد خدا باشید. ارزش نماز در این است که به یاد خدا باشید. ذکر خدا دستورات دارد. خداوند می فرماید که زیاد یاد من باشید. باید ببینم که خدا از ما چه می خواهد. خدا در هر جا و هر زمانی از انسان چه می خواهد.

_ هدف از نماز ذکر خداوند است. این نماز عن الفحشا و المنکر است. نمازی که برای خدا باشد و عملی که برای خدا انجام شود جلوی فحشا و منکر را می گیرد. یاد خدا تا زمانی که در کار نباشد انسان نمی تواند کاری را درست کند. خداوند می فرماید که یاد من باشید تا من هم یاد شما باشم.

_ انسان زمانی که قرآن می خواند  ولی دل و فکر و زبانش با قرآن نیست باید برخیزد. قرآن تا وقتی مطلوب است که تمام اعضا و جوارح و بدن انسان با قرآن باشد. انسان اگر بداند که خدا شناسی چقدر مزیت دارد هیچ چیزی در دنیا برایشان با ارزش نمی شود.

_ اگر کسی با خدا آشنا شد تمام دنیا با زرق و برقش مانند خاک پا می شود. هیچ لذتی که بدون اینکه رضای خدا در آن باشد لذت نیست . لذت کاری که برای خدا باشد قابل وصف نیست.

 

آیت الله سید محمد ضیاء آبادی

 

چهار عملی که سريع ترين عقوبت را در پی دارد!

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَسْرَعُ الْأَشْيَاءِ عُقُوبَةً رَجُلٌ تُحْسِنُ إِلَيْهِ وَ يُكَافِيكَ عَلَى إِحْسَانِكَ بِإِسَاءَةٍ وَ رَجُلٌ عَاهَدْتَهُ فَمِنْ شَأْنِكَ الْوَفَاءُ لَهُ وَ مِنْ شَأْنِهِ أَنْ يَكْذِبَكَ وَ رَجُلٌ لَا تَبْغِي عَلَيْهِ وَ هُوَ دَائِماً يَبْغِي عَلَيْكَ وَ رَجُلٌ تَصِلُ قَرَابَتَهُ فَيَقْطَعُكَ.

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: اموری که سریعترین عقاب و کیفر را دارند عبارتند از: مردى كه به او نيكى كنى و او در عوض نيكى تو، با بدى پاسخ دهد؛ و مردى كه با او پيمان ببندى و تو به دنبال وفا به آن عهد هستی و او بخواهد به دروغ با تو رفتار كند؛ و مردى كه هرگز به او ستم نمى‏كنى و او پيوسته در صدد ستم نمودن به تو است؛ و مردى كه به خاطر خويشاوندى با او رفت و آمد می‌كنى و او با تو قطع رابطه نمايد.

أمالي المفيد، ص: 165

توصیه «شیخ محمدتقی آملی» برای طبابت فرزندش

کاظم آملی پدر طب ریه ایران و فرزند آیت‌الله شیخ محمد تقی آملی در برنامه ضیافت عنوان کرد: پدرم از روحانیون بزرگ تهران بود که با مشروطه خواهان مخالف اسلام مبارزه می‌کرد که پس از اعدام آیت‌الله نوری به روستاهای شمال تبعید شد.

وی با اشاره به اینکه شیخ محمدتقی آملی همیشه بالای صفحات نوشته‌هایشان می‌نوشتند: «یا امام زمان(عج) ادرکنی»، افزود: ایشان در نجف در محضر استادان بزرگی مانند مرحوم نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی بهره بردند اما پس از 10 سال حس کردند که دیگر چیزی قانعشان نمی‌کند. در تهران که وارد شدند، مسجدی در خیابان امام خمینی به نام مجد را اداره کردند و مشغول تعلیم و تدریس شدند.

آملی با تأکید بر اینکه پدرشان دائما مستکبران و زورگویان را نفرین و مظلومان را دعا می‌کرد، اظهار داشت: ایشان از جهت سیاست مخالف زور و ظلم بودند، آن زمان انگلیس استعمارگر بزرگ بودند، ایشان مرتب انگلیس و فرمانبرداران آن‌ها را نفرین می‌کردند اما برعکس دائماً برای انسان‌های مظلوم دعا می‌کردند، بهترین دوستان خودشان نیز انسان‌های مستضعف و معمولی بودند.

وی با تأکید بر تشویق پدرم برای ادامه تحصیل بنده در رشته پزشکی، توضیح داد:  این روزها مردم نگران بحث مذاکرات هستند، بهترین کار این است که قرآن بخوانند، آیات  15و 16 سوره انفال در این زمان بهترین راهنمای ما است. در نهایت  چه این مذاکرات به نتیجه برسد چه نرسد، پیروزی با ما است و من این را از خاطرات و رفتار و سلوک پدر آموختم.

آملی اظهار داشت: پدر در رابطه با شغل سخت گیر نبودند، ما دو برادر هستیم برادرم روحانی و مجتهد شد و در 25 سالگی نیز حکم اجتهاد گرفت اما من به پزشکی علاقه‌مند شدم و ایشان نیز نه تنها مخالفتی نکردند بلکه با تکیه بر این حدیث «العلم علمان، علم الادیان و علم الابدان» مرا تشویق نیز کردند فقط توصیه می‌کردند که طبیب خوبی باشم و به مریض‌های فرودست کمک کنم و فرقی میان مریض پولدار و فقیر قائل نباشم، من نیز تمام تلاشم را کردم که به این وصیت عمل کنم.

وی در ادامه یادآور شد: شیخ محمدتقی آملی به نماز اول وقت، روزه و کارهای خیر بسیار اصرار داشتند، بسیار نیز فروتن و خوش اخلاق بودند، خودشان را بالا دست و در عین حال پایین دست کسی نمی دانستند و معتقد بودند که همه مثل هم هستند و تفاوت انسان‌ها در عمل به دستور خدا است.

 

منبع:فارس

چگونه از عبادت لذت ببریم؟ (آیت الله جوادی آملی)

"چرا ما از عبادت خود لذت نمی بریم؟" و "چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟" پاسخ این دو سوال را از کتاب نسیم اندیشه اثر آیت الله جوادی آملی مرور می کنیم:


با توجه به این که انسان به صورت فطری عبادت را دوست دارد، چرا ما از عبادت خود لذت نمی بریم؟ گرایش به خدا فطری است؛ ولی شهوت و غضب هم به عنوان ابزار کار در نهاد ما وجود دارد. انسان عاقل این دو را تعدیل می کند نه تعطیل؛ ولی انسان جاهل شهوت و غضب را امیر فطرت خویش می سازد و به این ترتیب فطرت در میان غرایز دفن می شود و از فطرت مدفون نیز کاری ساخته نیست.
اگر کسی نفس ملهمه را که به توحید گرایش دارد دفن کند، دیگر اثر آن را نمی بیند و از عبادت خود لذت نمی برد.

اگر بخواهیم از عبادت لذت ببریم، باید از مال حرام به شدت بپرهیزیم. کسی که جز حلال چیزی نمی خورد و جز به حلال نمی اندیشد، حتما از عبادت لذت می برد. همان طور که انسان گرفتار سرماخوردگی و گرفتگی بینی از بوی خوش لذت نمی برد و چشم ضعیف و کم نور لذت مشاهده مناظر زیبا را در نمی یابد، انسان گنهکار نیز از عبادت لذت نمی برد. تنها فطرت شفاف و شکوفا از عبادت لذت می برد. 

 چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟

اعضا و جوارح بدن هر یک از ما انسان ها در حکم جماعتی است که به امامت یک نفر کار می کند. امام این جماعت در دنیا عقل، خیال، وهم یا عشق است هر کس امام جماعت درون خود را می شناسد. شئون مادون و اعضا و جوارح زیر دست، همه به امامت او کار می کنند؛ یعنی اگر کسی انسان سالم و سالکی بود، همه ی قوای درونی و بیرونی او به امامت عقل کار می کند. 

انسان عاقل قوای درونی و رفتارهای بیرونی خود را عاقلانه تدبیر و تنظیم می کند. اگر بخواهیم بدانیم که امام جماعت درون ما عقل است یا هوای نفس باید به اعمال، رفتار و گفتار خود نظری بیفکنیم؛ یعنی گفتار، رفتار و به طور کلی سیره و سنت انسان، نشان دهنده ی امامی است که در محراب درون او نهادینه شده است.

اگر شخصی حرف خوب می زند، کار خوب می کند، بد کسی را نمی خواهد و ظاهر و باطنش یکی است، نشان این است امام درون او نور است؛ اما اگر کسی کار بدی کرد، دروغ گفت، عشوه ای کرد، رشوه ای برد یا اختلاس کرد، نشانه آن است که در درون او، خائنی به امامت رسیده است.

بر این اساس اگر اعضا و جوارح سالم بود، امام آنها رو به قبله نماز خوانده است و اگر اعضا و جوارح به فساد آلوده شدند، امام آنها پشت به قبله دارد.

به هر حال بعضی مختالانه زندگی می کنند نه عاقلانه. در قرآن کریم آمده است: إن الله لا یحب کل مختال فخور.(سوره لقمان، آیه 18) مختال و متخیل یا کسی که با خیال زندگی می کند نه عقل، محبوب خدا نیست. ارزش های اعتباری و من و ماهای زودگذر خیال بافی است، اگر کسی به این گونه مسائل سرگرم شد و خود را به غیر خدا مشغول کرد، مختال است. انسان مختال زندگی و نماز عاقلانه ندارد. نماز عاقلانه روزی کسی است که در بیرون قوای خود را تطهیر کرده باشد. رفتار ناروا، گفتار ناشایست و ... موجب می شود که ما زندگی و در نتیجه نماز عاقلانه ای نداشته باشیم. 

اگر انسان تلاش کند در تمام لحظات زندگی مراقب اعضا، جوارح و اندیشه های خود باشد، قطعا با حضور قلب بیشتری نماز می گزارد، زیرا حضور قلب در نماز، عصاره و خلاصه ی حفظ حضور قلب در تمام ساعت زندگی است. کسی که هر لحظه خود را در محضر خدا می بیند، به راحتی و با حضور قلب کامل به نماز می ایستد، اما اگر کسی در طول شب و روز به همه چیز جز خدا فکر می کند، قطعا نمی تواند در نماز حضور قلب داشته باشد.


منبع: شبستان

نسخه علامه طباطبایی برای تسلط بر نفس

محضر مبارک حضرت آیت­ الله­ العظمی جناب آقای طباطبایی

سلام علیکم و رحمت­ الله­ وبرکاته

جوانی هستم ۲۲ ساله
در محیط و شرایطی زندگی می‌کنم که هوای نفس و آمال بر من تسلط فراوان دارند و مرا اسیر خود ساخته‌اند و سبب باز ماندن من از حرکت به سوی الله شده‌اند.

درخواستی که از شما دارم این است که بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟
لطفاً نصیحت نمی‌خواهم، بلکه دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم.(23/10/1355)

***

السلام علیکم؛ برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در نامه مرقوم داشته‌اید، لازم است همتی برآورده و توبه‌ای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید.

به این نحو که هر روز که هنگام صبح از خواب بیدار می‌شوید، قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش می‌آید رضای خدا را مراعات خواهم نمود، آن­وقت در هر کاری که می‌خواهید انجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت به طوری که اگر نفع اخروی نبود، انجام نخواهید داد.

و وقت خواب چهار پنج دقیقه در کارهایی که روز انجام داده‌اید فکر کرده و یکی ­یکی از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضای خدای انجام یافته، شکر بکنید و هر کدام تخلف شده استغفار.
این رویه را هر روز ادامه دهید.

این روش گرچه در ابتدا سخت است و در ذائقه نفس، تلخ. ولی کلید نجات و رستگاری است
و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبّحات (حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن) را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید،

و پس از ۲۰ روز، حالات خود را برای بنده بنویسید. ان شاء الله موفق خواهید بود.

والسلام­ علیکم / محمدحسین طباطبایی