نیایش امام سجاد ع هنگامیکه روزی بر او تنگ میشد!
منبع:باشگاه خبرنگاران

امام حسين (ع) در بعدازظهر روز عرفه همراه با فرزندان و ياران خود در صحراي عرفات وقوف كرد. وي در آنجا بزرگترين همايش خودسازي و شناخت را در قالب ژرفترين كلمات به ظهور رسانيد.
سخناني كه از اعماق وجودش نشأت ميگرفت آنچنان والاست كه آدمي را به تفكر وا ميدارد، برخي از موضوعات آن به شرح زير است:
1- ايشان دعاي خود را با ستايش خداوند آغاز ميكند، ستايشي زيبا و يكتا.
«ستايش خداوندي را سزاست كه چيزي قضايش را دور نميسازد و از اعطا و بخشش او جلوگيري نميكند و هيچ آفرينندهاي آفرينش او را ندارد و او سخاوتمندي بيانتهاست»
2- بيان گوشهاي از نعمتهاي بيپايان خداوند كه انسان را درتمام مراحل رشد تكامل دربر گرفته و ياد از مهر مادر و مواظبت و پرستاري آنان را از الطاف خداوند ميشمرد.
3- به شكر نعمتهاي الهي اشاره ميكند و خود را از اداي يك شكر نيز عاجز ميداند.
4- استغفار و انابه عاجزانه به درگاه خداوند و طلب مغفرت از بارگاه حق تعالي.
هر فرازي از اين دعا دريچهاي از عشق و نور و محبت و توحيد را در دل انسان ميگشايد. ايشان با اين دعا در صدد است انسان و خدا را بشناساند و نزديكي آن دو را به هم نمايان كند. اين نيايش منطقيترين رابطه خدا با انسان را توضيح ميدهد. ايشان با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستي و نفوذ علم و قدرت و حيات او را به تكتك ذرات و موجودات عالم مشاهده مينمايد و آن چه را ميبيند بر زبان ميراند.
5- فراگيري راه تعليم و تربيت از خدا
6- شناخت و درخواست بهترين مسألتها.
7- تعليم مفاهيم و ادبيات قرآن.
و...
شرح بخشي از دعاي عرفه با بيان دكتر شريعتي :
خداي من!
خواندمت پاسخم گفتي
از تو خواستم عطايم كردي
به سوي تو آمدم آغوش رحمت گشودي
به تو تكيه كردم نجاتم دادي،
به تو پناه آوردم حمايتم كردي
خدايا!
از خيمهگاه رحمتت بيرونمان مكن
از آستان مهرت نوميدان مساز
آرزوها و انتظارهايمان را به حرمان مكشان
از درگاه خويشت ما را مران
اي خدا مهربان!
بر من روزي حلالت را وسعت بخش
و جسم و دينم را سلامت بدار
و خوف و وحشتم را به آرامش و انست مبدل كن
و از آتش جهنم رهايم ساز.
خداي من!
تو چقدر به من نزديكي با اين همه فاصلهاي كه من از تو گرفتهام.
تو اين قدر دلسوز مني!
خدايا!
تو كي نبودي كه بودنت دليل بخواهد؟
تو كي غايت بودي كه حضورت نشانه بخواهد؟
تو كي پنهان بودهاي كه ظهورت محتاج آيه باشد؟
كور باد آن چشمي كه تو را ناظر خويش نبيند
كور باد نگاهي كه ديدهباني نگاه تو را درنيابد
بسته باد پنجرهاي كه رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود
و زيان كار باد سوداي بندهاي كه عشق تو نصيب ندارد.
خداي من!
مرا از سيطره ذلت بار نفس نجات ده و پيش از آنكه
خاك گور بر اندام نشيند از شك و شرك رهاييام بخش
خداي من! چگونه نوميد باشم در حالي كه تو اميد مني!
چگونه سستي بگيرم در حالي كه تكيهگاه مني!
خداي من!
اگر آنچه از تو خواستهام. عنايت فرمايي محروميت از غير از آن زيان ندارد
و اگر عطا نكني و هر چه عطا جز آن منفعت ندارد
يارب! يارب!يارب