۱ـ قهر و قطع رابطه با عترت: امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در یک بیان قهرآمیز، با صراحت چنین خطاب فرمودند: «لیس مِنّی مَن ضَیَّعَ الصّلاه»۱ یعنی: «آن کس که نماز را ضایع نماید از من نیست.
پی نوشت:
دلخسته ام؛ هوای خراسانم آرزوست...

به شرط حیات فردا عازم مشهدالرضا هستم،
انشاءالله روزی فاطمیه امسال را از دستان با کفایت حضرت شمس الشموس گرفته باشم،
دعاگو و نایب الزیاره همه دوستان و عاشقان بودن صفای وافری دارد
از شما چه پنهان اجر معنوی سفر را هدیه کرده ام به ارواح امام و شهداء
خصوصا حضرات اساتید جناب حاج آقا مجتبی تهرانی و جناب حاج آقا عزیزالله خوشوقت
التماس دعای فرج
محترق الشهداء حمزه اسماعیلی
راز دعای باران.امام حسن عسکری (علیه السلام)
در دورانی كه امام حسن عسگری (علیه السلام) زندانی بود، یكسال بر اثر
خشكسالی قحطی شد، گرسنگی بیداد می كرد، علمای اسلام مردم را جمع كردند و
برای نماز استسقاء (طلب باران) به بیابان بردند، نماز خواندند، و حتی چند
بار نماز استسقاء خواندند ولی اثری از باران دیده نشد. عجیب اینكه علمای
نصاری با مسیحیان نماز استسقاء خواندند باران آمد، روز بعد نیز نماز
خواندند، باران زیادتر آمد و این موضوع باعث شكست و آبرو ریزی مسلمین شد،
یكی از شیعیان به هر نحوی بود خود را به زندان رسانده و خدمت امام حسن
عسگری (علیه السلام) رسید و جریان را عرض نمود و دید در میان زندان قبری
كنده شده گریه كرد و عرض نمود ای امام بزرگوار من طاقت ندارم شما را در این
قبر دفن كنند، حضرت فرمود: ناراحت نباش ، خدا نیز چنین مقرر نكرده است .
او عرض كرد: دو مطلب مهم مرا به اینجا آورده است :
اول اینکه از شما بپرسم كه طبق روایات شما، باید با روزگار دشمنی نكرد، منظور چیست؟
امام
فرمود: منظور از روزگار، ما اهلبیت هستیم : شنبه متعلق به حضرت رسول (صلی
الله علیه وآله) یكشنبه به علی (علیه السلام) دوشنبه به امام حسن و امام
حسین (علیهما السلام)، سه شنبه به امام سجاد و امام باقر (علیهماالسلام) و
امام كاظم و امام رضا (علیهما السلام)، چهارشنبه به امام جواد و پدرم حضرت
هادی (علیهما السلام) و پنج شنبه متعلق است به من و جمعه متعلق است به
فرزندم حضرت مهدی (علیه السلام) كه زمین را پس از آنكه پر از ظلم و جور
شد پر از عدل و داد می كند.
سوال دوم این است كه علمای شیعه سه روز برای نماز استسقاء به
بیابان رفتند و نماز خواندند باران نیامد ولی علمای نصرانی رفتند و نماز
خواندند و هر بار باران بارید و اگر امروز هم به دعای آنها باران بیاید ترس
آن است كه شیعیان در عقیده خود متزلزل شوند و به مسیحیت بگروند.
امام فرمود: اما نصاری روزی به قبر یكی از پیامبران برخوردند و
استخوان ریزی از بدن آن پیامبر بدست آوردند و اكنون در نماز آن استخوان را
در میان انگشتان خود گذاشته ظاهر می كنند و از این رو باران می آید، تو خود
را فورا به او برسان و از میان انگشتان او آن استخوان را بیرون آور تا
ابرها متفرق شود و باران قطع گردد.
آن مرد همین دستور را انجام داد و در انجامش موفق گردید، در نتیجه
ابرها رفتند و خورشید تابید، و علمای نصاری هر چه دعا كردند باران نبارید و
شرمنده شدند، و شیعیان در حفظ ایمان خود استوار گشتند و از شك و تردید
بیرون آمدند.
و به نقل دیگر، خلیفه وقت امام حسن عسگری (علیه السلام) را از حبس
بیرون آورد و به بیابان برد و جریان را به آن حضرت عرض كرد، امام جریان
استخوان را بیان نمود و وقتی كه توسط یكی از خادمان ، استخوان را از دست
عالم مسیحی ربود دیگر باران نیامد.
متن نامهامامرضا(ع) بهعبدالعظیمحسنی
به گزارش جهان به نقل از مهر، با عنایت به مشکلاتی که امام رضا(ع) در
ارتباط حضوری با شیعیان در زمان حیات خود و زندگی در خراسان آن روز داشتند،
توصیه ها و مسائل مد نظر را از طریق مکاتبه و توسط نمایندگان خود در بلاد
مختلف به اطلاع مردم می رساندند. یکی از اسناد موجود، نامه ایشان به حضرت
عبدالعظیم حسنی(ع) است که در آن زمان در ری زندگی می کردند.
شیخ
مفید در کتاب خویش، پیام جامع، آموزنده و جالبی را از امام رضا(ع) آورده
است که آن بزرگوار آن پیام را، به وسیله حضرت سیدالکریم عبدالعظیم حسنی(ع)
به شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) فرستاده اند.
متن پیام آن بزرگوار این است:
بسم الله الرحمن الرحیم
یا عبدالعظیم!
أبلغْ
عنّی أولیائی السلامَ وقل لهم: أن لا یجعلوا للشیطان على أنفسهم سبیلاً،
ومُرْهم بالصدق فی الحدیث وأداء الأمانة، ومُرْهم بالسکوت وترک الجدال فیما
لا یَعْنیهم، وإقبالِ بعضهم على بعض والمُزاوَرة، فإنّ ذلک قربة إلیّ. ولا
یشغلوا أنفسهم بتمزیق بعضهم بعضاً، فإنّی آلیتُ على نفسی أنّه مَن فعل ذلک
وأسخط ولیّاً من أولیائی دعوتُ الله لِیعذّبه فی الدنیا أشدّ العذاب، وکان
فی الآخرة من الخاسرین. وعرِّفْهم أنّ الله قد غفر لمحسنهم، وتجاوز عن
مسیئهم، إلاّ مَن أشرک به أو آذى ولیّاً من أولیائی أو أضمر له سوءً، فإنّ
الله لا یغفر له حتّى یرجع عنه، فإنْ رجع وإلاّ نُزع رُوح الإیمان عن قلبه،
وخرج عن ولایتی، ولم یکن له نصیب فی ولایتنا، وأعوذ بالله من ذلک.
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
ای
عبدالعظیم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دلهای
خویش برای شیطان راهی نگشایند و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت
و سکوت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فراخوان و
به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن،
چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء اوست. دوستان ما نباید
فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف
کنند. من با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از
دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به
سخت ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران
خواهند بود.
به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد
بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز ، آنهایی که بدو شرک ورزند و
یا یکی از دوستان ما را برنجانند و یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند،
همه را مورد عفو قرار خواهد داد اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را
مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد. جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از
این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان
باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از
ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت(ع) نیز بی بهره خواهند
بود و من از این لغزشها به خدا پناه می برم.»
حجت الاسلام قرائتی
در سخنرانی در شرح این نامه گفتند: پیام امام رضا(ع)، پیام خیلی مهمی است.
انگار این شفای دردهای امروز جامعه ماست. امام توصیه می کند که مردم راه
شیطان را در خودشان باز نکنند.
امام رضا(ع) به عبدالعظیم حسنی
فرمود: به شیعهها بگو دیدن همدیگر بروند. «فَإِنَّ ذَلِکَ قُرْبَةٌ
إِلَی» اگر میخواهید به من نزدیک شوید، دیدن همدیگر بروید. «وَ لَا
یَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» «تَمزیق»، «کُلَّ
مُمَزَّق» (سبأ/7) در قرآن است. «تمزیق» یعنی تخریب. «وَ لَا یَشْغَلُوا
أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» همدیگر را خراب نکنید. «وَ
لَا یَشْغَلُوا» مشغول نکنید «تَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» او این را خراب
میکند.
امام رضا(ع) فرمود: من نفرین میکنم به کسی که آبروی
شیعیان را بریزد. تعهد کردم. که کسی که آبروی مؤمنی را بریزد، «دَعَوْتُ
اللَّهَ» دعا میکنم، که چه؟ «لِیُعَذِّبَهُ فِی الدُّنْیَا أَشَدَّ
الْعَذَاب» در دنیا به زندگی نکبتی گرفتار شود «وَ کَانَ فِی الْآخِرَةِ
مِنَ الْخَاسِرِین» خیلی امام رضا دلش درد میآید. امام رضا(ع) به
عبدالعظیم حسنی(ع) فرمود: به شیعیان من بگو آبروی همدیگر را نریزید. من
امام رضا(ع) نفرین کردم به کسی که آبروی کسی را بدون دلیل بریزد. اگر حتی
تازه دلیل داری، شما حق نداری آبرویش را بریزی. باید به قوه قضاییه بگویی:
بابا این پرونده! برد و خورد و هرچه دلیل داری از مسیرش اقدام کنید.
امام
رضا فرمود: من تعهد کردم نفرین میکنم به کسی که آبروی شیعه را بریزد.«وَ
عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ
مُسِیئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَک بِه» خداوند خوبها را میبخشد، از بدهای
شیعیان بد هم میبخشد، مگر کسی که یا مشرک باشد، «أَوْ آذَى وَلِیّاً مِنْ
أَوْلِیَائِی» الله اکبر! امام رضا فرمود: خدا همه شیعیان را میبخشد جز
دو رقم شیعه! شیعهای که مشرک شود. شیعهای که مؤمنی را اذیت کند. «آذَى
وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی»
امام رضا فرمود: خدا شیعه را میبخشد
جز دو گروه! شیعهای که مشرک شود، «أَشْرَکَ بِه»، «أَوْ آذَى وَلِیّاً
مِنْ أَوْلِیَائِی»، «أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءا» یا در دلش بدخواه باشد.
اصلاً دلش بخواهد فلانی خراب شود. یعنی در دلش بدخواه باشد. «فَإِنَّ
اللَّهَ لَا یَغْفِرُ لَهُ حَتَّى یَرْجِع» خدا یک چنین آدمی را نمیبخشد،
جز اینکه از اذیت کردن برگردد. «وَ إِلَّا نُزِعَ رُوحُ الْإِیمَانِ عَنْ
قَلْبِهِ» کسی که مؤمنی را اذیت کند، مؤمنی را تخریب کند «نُزِعَ رُوحُ
الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ» خداوند روح ایمان را از قلبش میگیرد. کار به
آیتالله و فوق دیپلم و لیسانس و دکتر ندارد.
امام رضا پیغام داد،
آبروی همدیگر را نریزید. آبروی همدیگر را بریزید، نفرینتان میکنند. از
ولایت خدا دور هستید. در همین دنیا عذاب شدید میشوید. در آخرت نصیبی
ندارید. آبرو ریختن خیلی خطر دارد. این نکتهای است که امام رضا فرمود از
طریق عبدالعظیم حسنی.
کدام شیعه زینت اهل بیت(علیهم السلام) است؟
علامه طهرانی با اشاره به احادیثی از امام صادق(ع) در مورد اوصاف شیعیان واقعی تأکید کرد: امام صادق(ع) خطاب به شیعیان می فرمایند: شما همیشه با کردار پسندیده و افعال شایسته زینت ما باشید به طورى که هر کس شما را ببیند و اخلاق ستوده شما را مشاهده کند به ما نزدیک گردد و هیچ گاه موجب بدنامى ما نشوید که به کردار زشت خود، مردم، ما را هم که معلّم شما هستیم، بد بدانند، و از دین خدا منحرف شوند.
امام صادق فرمودند: امیرالمؤمنین(ع) به قنبر فرمود: اى قنبر بشارت باد تو را و خوشحالى و سرور، سوگند به خدا که رسول خدا(ص) از دنیا رفت و بر امّتش غضبناک بود مگر بر شیعیان. آگاه باش براى هر چیزى عزّتى است و عزّت اسلام شیعه است، و براى هر چیزى ستون و تکیه گاهى است و تکیه گاه اسلام شیعه است، و براى هر چیزى نقطه اوج و بلندى اى است و اوج اسلام شیعه است، و از براى هر چیزى آقا و رئیسى است و رئیس مجالس، مجالس شیعه است، و براى هر چیزى شرفى است و شرف اسلام شیعه است، و براى هر چیزى پیشوائى است و پیشواى زمین ها زمینى است که در آن شیعه زیست مىکند.
مرحوم علامه آیت الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی(رض) در جلد سوم کتاب «امام شناسی» در ذیل بحثی با عنوان «صفات و نشانه هاى شیعه اهل البیت (ع)» با برشمردن خصوصیات شیعه، احادیثی را از امام صادق (ع) روایت می کند که در فرخنده روز میلاد حضرتش از منظر خواننگان گرامی می گذرد:
علامه طهرانی می نویسد: از «تفسیر عیاشى» از حضرت صادق(ع) روایت است که آن حضرت فرمود: انَّما شیعَتُنا اصْحابُ الاربعَة الاعیُنِ عَینٍ فِى الرَّأْسِ و عَینٍ فى القلبِ، الَا و الخلائِقُ کُلُّهمْ کذلِکَ، الّا انَّ اللهَ فَتَحَ ابصارَکُمْ و اعْمى ابصارَهُمْ. «شیعیان ما داراى چهار چشم هستند، دو چشم در سر، و دو چشم در دل. متوجّه باشید که همه بندگان خدا چنین اند لکن خدا چشم دل شما شیعیان را باز کرده و چشم دل دیگران را نابینا نموده است.»
و از «محاسن» برقى از حضرت صادق(ع) روایت است که: انَّ لکُلِّ شَئىٍ جَوهَراً و جَوهًرُ وُلْدِ آدَمَ مُحَمَّدٌ صلّى الله علیه و آله و سلّم و نَحنُ وَ شِیعَتُنا. «از براى هر چیزى حقیقت و جوهرى است و جوهر فرزندان آدم محمّد صلّى الله علیه و آله و سلّم است، و ما هستیم و شیعیان ما هستند.»
و نیز از «محاسن» از حضرت صادق (ع) روایت است که به «فضیل بن یسار» که از خواصّ شیعیان و روات آن حضرت بود، فرمودند: انْتُمْ و اللهِ نُورٌ فى ظُلُماتِ الارضِ. «سوگند به خدا که شما [شیعیان] نور هستید در ظلمات زمین.».
و نیز از «محاسن» نقل است از «على بن عبد العزیز» از حضرت صادق (ع) که مىفرمود: و اللهِ انّى لَاحِبُّ ریحَکُم وَ ارواحَکُم و رُؤیَتَکُمْ وَ زیارتَکُمْ، و انّى لَعَلى دینِ اللهِ و دینِ ملائکتِهِ فَاعینُوا عَلى ذلکَ بِوَرَعٍ، انَا فى المَدینَة بِمَنزِلَة الشُّعَیرَة [الشَّعْرَة] اتَقَلقَلُ حَتّى ارَى الرَّجُلَ مِنکُم فَاستَریحَ الَیْهِ. « سوگند به خدا که من بوى شما را دوست دارم، و ارواح شما را دوست دارم، و زیارت و دیدار شما را دوست دارم، و حقّاً که من بر دین خدا و دین فرشتگان خدا هستم، اى شیعیان، شما مرا بر این دین یارى کنید. من در تمام مدینه مانند یک دانه جو تک و تنها هستم، در تمام مدینه حرکت مى کنم تا یکى از شما را ببینم و با ملاقات و دیدار او استراحت خاطر برایم حاصل شود.»
و از «قرب الاسناد» حمیرى روایت است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: امتَحِنُوا شیعَتَنا عِندَ مَواقیتِ الصَّلاة کَیفَ مُحافَظَتُهُم عَلَیْها، وَ الى اسرارِنا کَیْفَ حِفْظُهُمْ لَها عِنْدَ عَدُوِّنا، وَ الى امْوالِهِمْ کَیْفَ مُواساتُهُمْ لِاخْوانِهِمْ فیها. «شیعیان ما را در اوّل وقت هاى نماز امتحان کنید که چگونه است مراقبت و محافظت آنها بر آن اوقات، و دیگر آنکه چگونه اسرار ما را در نزد دشمنان ما حفظ می کنند، و دیگر آنکه مواساتشان در اموال خود با برادران دینى آنها چگونه است.»
و از «امالى» شیخ طوسى روایت است با سند متّصل خود از سلیمان بن مهران قالَ: دَخَلتُ عَلَى الصّادِقِ جَعفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشَّیعَة وَ هُوَ یَقُولُ: معاشِرَ الشِّیعَة کُونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکُونُوا عَلَیْنا شَیناً، قُولُوا لِلّناسِ حُسناً وَ احْفَظُوا السِنَتَکُمْ وَ کُفُّوها عَنِ الفضُولِ وَ قُبْحِ الْقَوْلِ.
سلیمان بن مهران اعْمَش گوید: «من بر حضرت جعفر بن محمد امام صادق (ع) وارد شدم و در نزد آن حضرت جماعتى از شیعیان بودند و آن حضرت به آنها مى فرمود: اى جماعت شیعه! شما همیشه با کردار پسندیده و افعال شایسته زینت ما باشید به طورى که هر کس شما را ببیند و اخلاق ستوده شما را مشاهده کند به ما نزدیک گردد، و تحسین و تمجید نماید. و هیچ گاه موجب بدنامى ما نشوید که به کردار زشت خود، مردم، ما را هم که معلّم شما هستیم، بد بدانند، و از دین خدا منحرف شوند. زبان هاى خود را از گفتار بیجا و بى فائده حفظ کنید، و از افشاى سرّ خوددارى نمائید، و از زیاده گوئى و کلام زشت و طَعن و سَبّ و شتم و لَمْز و هَمْز جلوگیرى کنید».
و از کتاب «مشکاة» با سند خود از مِهزَم روایت است که مىگوید: دَخَلتُ عَلى ابى عَبدِاللهِ علیه السّلام فذکَرْتُ الشّیعَة فَقالَ: یا مِهزَمُ انَّمَا الشَّیَعة مَن لا یَعْدُو سَمعَهُ صَوتُهُ، وَ لا شَجَنُهُ بَدَنَهُ، وَ لا یُحِبُّ لَنا مُبغِضاً، وَ لا یُبغِضُ لَنا مُحِبّاً، و لا یُجالِسُ لَنا غالِیا، وَ لَا یَهِرَّ هَریرَ الْکَلْبِ، وَ لا یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرابِ، وَ لا یَسْأَلُ النّاسَ وَ انْ ماتَ جُوعاً، الْمُتَنَحِّى عَنِ النّاسِ، الْخَفِىُّ عَنْهُمْ، وَ انِ اخْتَلَفَتْ بِهِمُ الدّارُ لَمْ تَخْتَلِفُ اقاویلُهُمْ، انْ غابُوا لَمْ یُفْقَدُوا وَ انْ حَضَرُوا لَمْ یُؤْبَهْ بِهِمْ، وَ انْ خَطَبُوا لَمْ یُزَوَّجُوا، یَخرُجُونَ مِنَ الدُّنْیا وَ حَوائِجُهُمْ فى صُدُورِهِمْ، انْ لَقُوا مُؤْمِناً اکْرَمُوهُ، وَ ان لَقُوا کافِراً هَجَرُوهُ، وَ انْ اتاهُمْ ذُو حاجُة رَحِمُوهُ، وَ فِى امْوالِهِمْ یَتَواسَوْنَ.
ثُمَّ قالَ: یا مِهْزَمُ قالَ جَدّى رَسُولُ اللهِ صلّى الله علیه و آله و سلّم لِعَلِىّ رِضْوانُ اللهِ عَلَیْهِ: یا عَلِىُّ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ انَّهُ یُحِبُّنى وَ لا یُحِبُّکَ، انَا مَدینَة الْعِلْمِ وَ انْتَ الْبابُ، وَ مِنْ ایْنَ تُؤْتَى الْمَدینَة الّا مِنْ بابِها.
مِهزَم مىگوید: «بر حضرت امام جعفر صادق(ع) وارد شدم و سخن از شیعه به میان آوردم. حضرت فرمود: اى مهزم شیعه آن کسى است که صدایش از گوشش تجاوز نکند (کنایه از آنکه با مردم به تندى و خشونت سخن نگوید)، و غصّه و تعب او از بدنش نگذرد، (کنایه از آنکه بار و اندوه خود را بر دیگران تحمیل نکند)، و دشمن ما را دوست و دوست ما را دشمن نگیرد، و با افرادى که درباره ما غلوّ مى کنند مجالست ننماید، و مانند سگ صداى خود را بلند نکند، و مانند کلاغ در جمع آورى مال طمع نورزد، و از مردم چیزى نطلبد گرچه از گرسنگى بمیرد، و از مردم غافل و دنیاپسند دورى کند، و گفتار همه آنان یکى باشد گرچه در مکان هاى مختلف زندگى کنند، (و مردمى بى سر و صدا و بى هوا و آشوب به طورى که) اگر غائب شوند کسى سراغ آنها را نگیرد، و اگر حضور داشته باشند کسى به آنها التفات نکند، و چون زن خواهند، به آنها ندهند، از دنیا خارج شوند و حاجت هاى آنان در سینه هاشان باشد، اگر با مؤمنى برخورد کنند او را گرامى دارند، و اگر با کافرى ملاقات کنند از او دورى گزینند، و اگر حاجتمندى بدانها روى آورد او را مورد رحمت خود قرار دهند، و در اموال خود بین برادران ایمانى خود مواسات کنند.
سپس حضرت فرمود: اى مهزم جدّ من رسول خدا(ص) به علىّ بن ابى طالب (ع) فرمود: اى على دروغ مى گوید کسى که مى پندارد مرا دوست دارد و تو را دوست نداشته باشد. من شهر علم هستم و تو درِ آن شهرى، و از کجا مى توان داخل در شهر شد بدون ورود از در آن؟!».
و از «کافى» با سند خود از مفضّل روایت است که: قالَ قالَ ابُوعَبْدِالله علیه السّلام: ایّاکَ وَ السِّفلَة فَانَّما شیعَة عَلِىّ مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ، وَ اشْتَدَّ جِهادَهَ، وَ عِمَل لِخالِقِهِ، وَ رَجا ثَوابَهُ وَ خافَ عِقابَهُ، فَاذا رَأَیْتَ اولئِکَ فَاولئِکَ شیعَة جَعْفَرٍ.
مفضّل مىگوید که حضرت صادق (ع) به من گفتند: «با مردم پست و رذل منشین، شیعه على کسى است که شکم و فرج خود را حفظ کند و از عفّت خارج نشود، و جهادش در راه خدا شدید باشد، و کارهاى خود را براى خدا انجام دهد، و به ثواب او امیدوار، و از عذاب او ترسان باشد. اگر جماعتى را دیدى که این صفات در آنها بود بدان که آنها شیعه جعفر بن محمّد هستند».
منبع: خبرگزاری مهر
مهم ترین مکان و زمان برای فرستادن صلوات
مهمترين زمانها و مکانهايى که به فرستادن صلوات در آنها تأکيده شده
به شرح زير است:
1. در هر مکانى که نام پيامبر صلى الله عليه و آله ذکر شود.
2. در ابتداى هر کلامى که داراى قدر و ارزش است؛ مثل خطبهها، سخنرانىها و ...
که بهتر است با صلوات آغاز شود.
3. در ابتدا و انتهاى وضو.
4. هنگام ورود يا عبور از کنار مسجد.
5. در تعقيب نمازها، مخصوصاً نمازهاى صبح و مغرب.
6. قبل و بعد از دعا.
7. در خطبههاى نماز جمعه، عيدين و روز عيد غدير.
8. در هر شبانهروز.
9. در ماه مبارک رجب، مخصوصاً روز عيد مبعث.
10. در ماههاى شعبان و رمضان.
11. هنگام بوييدن گل و ريحان.
12. بعد از عطسه کردن خود يا ديگرى.
13. هنگام ذکر و به يادآوردن نام خداوند.
14. هنگام اراده سفر.
15. هنگام سوارشدن بر مرکب.
16. هنگام طى مسيرى که به صورت سرازيرى است.
17. بعد از گفتن «اللّهم لبيک» در احرام حج.
18. هنگام داخل شدن در مسجدالحرام.
19. هنگام استلام حجر اسماعيل.
20. هنگام انجام طواف و سعى بين صفا و مروه.
21. هنگام وداع در ميان رکن و باب در روز عرفه.
22. هنگام وقوف در مشعر.
23. هنگام ذکر و به يادآوردن نام خداوند متعال.
24. هنگام ذبح قربانى و بريدن سر حيوانات.
25. هنگام طى مسافت راه مدينه.
26. هنگام مشاهده مدينه منوّره و حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله.
27. هنگام توجه به قبر مقدس رسول خدا در بين قبر و منبر.
28. در ابتداى درس حديث.
29. در ابتداى موعظه، هدايت و راهنمايى ديگران.
30. هنگام برخاستن از مجلس.
31. هنگام مصافحه با برادر مسلمان.
چهل حديث از امام حسن عسکري (عليه السلام)
قالَ الاِْمامُ الْعَسْكَرى(عليه السلام):
1- پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.
2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
3- هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ
غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ
الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به
راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد
آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا
اين دو، آدمى را به هلاكت مىكشانند.
4- گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا.
ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى
الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله
گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا به غير
از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر
روپوش سياه در شب تار نهانتر است.
5- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.
6- دوستى نيكان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ
الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ
لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ
خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان. و
دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان. و دشمنى بدان با نيكان، زينت
است براى نيكان. و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.
7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.
8- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.
9- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر كردار خوبى را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدى را بيند آشكارش نمايد.
10- پندى گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ
لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ
مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا
جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ
اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ،
فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ
وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ
فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا
شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح،
فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا
مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ
قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ
غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ
تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله
وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما
وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ
السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى
خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار
باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله
عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و
بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا
نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و
خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه
مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام
دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر
خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از
آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند
ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد.
زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و
زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا
صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به
شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.
11- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.
12- پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدى است.
13- ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا
رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ
لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ
الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند
كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما
[هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش!
پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.
14- ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.
15- پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ
أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ،
أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترين مردم
كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را
انجام دهد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم
كسى است كه گناهان را رها سازد.
16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.
17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى
بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ
شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ
بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ
خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس
تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى
بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود
و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و
هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.
18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.
19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.
20- عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.
21- دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مايه رنج است.
22- بهترين خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
23- نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.»:
جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در كوچكى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مىشود.
24- بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ
مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.
25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى كه او را خوار دارد.
26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.
27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طورى اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.
28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.
29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.
30- سختى تربيت نادان
«رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.
31- شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمديده، از بىادبى است.
32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نيكو، زيبايى ظاهرى است،و عقل نيكو، زيبايى باطنى است.
33- كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.
34- چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترين برادران تو كسى است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.
35- مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقى را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد.
36- راه دوست يابى
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسى كه پارسايى خوى او، و بخشندگى طبيعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.
37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسى كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.
38- خرابى مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابى مناره ها و كاخ هاى مساجد دهد.
39- نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
40- ادبى بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب براى تو همين بس كه آنچه براى ديگران نميپسندى، خود، از آن دورى كنى.
-----
موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج ا..)
غربت رسول مهربانی ها

در مطلع کلام از قاطبه عزادران حسینی (علیه السلام) که در مراسم اربعین که مصادف با
افتتاح حسینیه لاله های زهرائی (سلام الله علیها ) در جوار
بقعه علامه میرحیدر آملی و جوار پنج شهید گمنام بوده شرکت نمودند ، قدردانی کرده ،
از همه مدیران، معاونین ، روسای ادارات ، مجموعه های فرهنگی و هیئات استانی و شهری
خصوصا استاندار محترم جناب مهندس طاهائی ،فرماندار بسیجی شهرمان حاج یدالله اکبرزاده
شهردار عزیز مهندس امیر سلیمانی همه ادارات و نهادها وکسانی که برای برپایی
این حسینیه قدمی برداشتند تشکر کنم .


از حمایتهای بی دریغ و خالصانه علمدار خاکریزهای عشق و شهادت
سردار بزرگوار علیجان میرشکار خاضعانه سپاسگذارم.
تشکر ویژه دارم ار اصحاب رسانه
سایتهای خبری و تحلیلی از جمله مهر،فارس،هرازنیوز،کمال نیوز، سفیر هراز و...
نشریات و روزنامه هایی که در طول ساخت این بنا ما را از محبت خود بی نصیب نگذاشتند .
-----
السلام علیک یا ابا الزهراء یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)
بابی انت و امی و نفسی و مالی ...
و اما بعد ؛ پس از کمی قدم زدن در شهر آمل و ایضا تهران ،
متاسفانه بعضی از این هیئتها و حسینیه ها و مساجد و در مجموع از هم صنفان عزیز
در بنرهای تبلیغاتیشان بابت عزاداری چند شب آخر ماه صفر
نامی از حضرت ختمی مرتبت نبرده اند !!!!!؟؟؟؟؟
و این جای بسی تفکر و تامل و اگر دوستان ناراحت نشوند تاسف دارد...
هرچند غربت امام مجتبی (علیه السلام) همیشگی و غربت امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
بخاطر دوری از وطن زبانزد است اما گدائی از پدرمان
حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)
ومدح و ناله و گریستن بر جنابشان صفای وافری دارد .
"امسال برای پدر امت بیشتر اشک بریزیم"
التماس دعای فرج
خادم هیات روضه الشهداء آمل
محترق الشهداء - حمزه اسماعیلی

چهل حديث اخلاقى از پيامبر گرامى اسلام در ادامه مطلب
تنها راه نجات - آیتالله آقا مجتبی تهرانی (رحمه الله علیه)

رها کن و برو!
کسی که میبیند توان این مسئولیت را ندارد که در سطح اجتماع
مسلمین یا هر محیط دیگر، زمینه تربیت انسانها را فراهم کند و دستورات
الهی را انجام دهد، نباید کار را بپذیرد، چه رسد به اینکه برای رسیدن به
آن منصب و پست، تلاش و رقابت کند! لذا اگر کسی علم دارد که ناتوان است ولی
درعینحال خودش را در معرض این مسئولیتها قرار دهد، معلوم میشود که
متدین واقعی نیست. یک وقت هست که نمیداند، وقتی وارد کار شد، میفهمد که
نمیتواند، اگر متدین است، باید کار را رها کند و برود.
مؤمن این دو ویژگی را ندارد
پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمودند: «خَصْلَتَانِ
لَا تَجْتَمِعَانِ فِی مُؤْمِنٍ الْبُخْلُ وَ سُوءُ الظن بِالرّزْق» دو
خصلت هیچگاه برای مؤمن بهوجود نمیآید: بخل و سوءظن به رزق. این روایت
خیلی ظرافتکاری دارد.
«اعتراف به ربوبیت» یک وقت «زبانی» است، یک
وقت «اعتقاد عقلی» است و یک وقت از واردات قلبی است که اسم آن میشود
«ایمان». همینکه بگوییم:
مانع اصلی چیست؟
این را بدانید آنچه که مانع است، تعلقات نفسانی است. «تعلقات نفسانی، مانع است»؛ نه میگذارد حق را تشخیص دهی، نه راه رسیدن به حق را، نه حرکت در راه حق را و نه میگذارد پایداری در این راهکنی. اگر اینها را کنار بگذاری، حق میدرخشد؛ راهش را هم خودش نشان میدهد. بعد هم وقتی زیباییاش را دیدی، به حرکت میافتی. مانع همه اینها، تعلقات نفس است.
علی(علیهالسلام) بعد از این جملات به «استقامت» و «صبر» سفارش میکنند؛ «وَالِاسْتِقَامَه الِاسْتِقَامَه ثُم الصبْرَ الصبْرَ وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ إِن لَکمْ نِهَایه فَانْتَهُوا إِلَی نِهَایتِکمْ» بر شما باد به پایداری، پایداری؛ سپس به صبر، صبر؛ ورع و پرهیزکاری؛ همانا برای شما پایانی است، پس خویش را به مقصد خویش برسانید!
بعضیها حق را تشخیص دادند اما...
علی(علیهالسلام) فرمود: از حق دست برندارید! از این جمله معلوم میشود که نظر حضرت به عدهای بوده است که حق را تشخیص دادند، راه رسیدن به آن را هم پیدا کردند و چه بسا مدتی هم در آن راه قدم گذاشتند، بعد عواملی موجب شد که دیگر پایداری نکردند. «فَلَا تَزُولُوا عَنِ الْحَق وَ وَلَایه أَهْلِ الْحَق فَإِنه مَنِ اسْتَبْدَلَ بِنَا هَلَک» چقدر زیبا میگوید. اینها از حق کناره
برای رسیدن به شهود چه کنیم؟
... آنهایی که میخواهند به شهود برسند باید همین مسیر شرع را بروند. این را بدانید که از نظر مقامات معنوی راهی جز همین راه شرع نداریم؛ یعنی ترک محرمات و اتیان واجبات. خیال نکنید ذکر و وِرد و امثال اینها آدم را بهجایی میرساند! اگر این نباشد، همه آنها بیاثر است. گاهی به من مراجعه میکنند و میگویند چهکار کنیم؟ میگویم این اداواطوار درآوردن یعنی چه؟! اگر واقعاً میخواهی معصوم شوی، با ترک محرمات و اتیان واجبات، میشوی معصوم؛ مستحبات و مکروهات هم پیشکِشت!
این را مقید باشید. بنا نیست نعوذ بالله، انسان یک زبان افسارگسیخته داشته باشد، چشم افسارگسیخته داشته باشد، گوش افسارگسیخته داشته باشد، اعضاء و جوارح ظاهریاش از نظر مسائل شرعی اصلاً رعایت نکند، بعد این با ذکر و وِرد به مقامات معنویه برسد. نه خیر! معلوم میشود که هیچ درک نکردهای معارف اسلام را...
راه نجات از خطر
من میخواهم امشب و در این جلسه به جوانان توصیه کنم که مواظب باشید! میخواهند شما را به لاابالیگری بکشانند. اینها دشمنان اسلاماند که شما را به لاابالیگری میکشانند. میخواهند روحیه تعبد را از شما بگیرند. مواظب باشید و این را حفظ کنید! بهخصوص این گوهر گرانبها را حفظ کنید! نکند یک وقت آن طرف، دلهایتان را از حسین جدا کنند! خطر آنجا است! بدانید نجاتدهنده شما هم همین پیوند با حسین است!
-----
جهان نیوز
زیارت اربعین نشانه مومن/سخنان مقام معظم رهبری در باب هدف اربعین
يكي از نشانه هاي مومن، زيارت امام حسينعليه السلام در روز اربعين است. از حضرت امام حسن عسگريعليه السلام روايت شده است كه «علامتهاي مؤمن پنج چيز است، پنجاه و يك ركعت نماز فريضه و نافله در شبانه روز، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست كردن، پيشاني برخاك نهادن درسجده و بسم الله را بلندگفتن» بنابراين يكي از وظايف شيعيان را اهتمام به زيارت اربعين برشمرده اند.
سخنان مقام معظم رهبری در باب هدف اربعین
مسأله از این بسیار بالاتر بود، نمیشود کارهای شخصیتی مثل امام سجاد(ع) یا مثل زینب کبری(س) را بر همین مسائل عادی رایج ظاهری حمل کرد، باید در کارها و تصمیمات شخصیتهایی به این عظمت در جستوجوی رازهای بزرگتر بود.
مسأله آمدن بر سر مزار سیدالشّهدا(ع)، در حقیقت امتداد حرکت عاشورا بود، با این کار خواستند به پیروان حسینبن علی(ع) و دوستان خاندان پیغمبر و مسلمانانی که تحت تأثیر این حادثه قرار گرفته بودند تفهیم کنند، این حادثه تمام نشد؛ مسأله با کشته شدن، دفن کردن و اسارت گرفتن و بعد رها کردن اسیران خاتمه پیدا نکرد؛ مسأله ادامه دارد.
به شیعیان یاد دادند اینجا محل اجتماع شماست؛ اینجا میعاد بزرگی است که با جمع شدن در این میعاد، هدف جامعه شیعی و هدف بزرگ اسلامی جامعه مسلمین را باید به یاد هم بیاورید، تشکیل نظام اسلامی و تلاش در راه آن حتی در حد شهادت، آن هم با آن وضع! این چیزی است که باید از یاد مسلمانان نمیرفت و خاطره آن برای همیشه زنده میماند، آمدن خاندان پیغمبر، امام سجاد(ع) و زینب کبری(س) به کربلا در اربعین به این مقصود بود».
*پینوشت:
-خطبههای نمازجمعه تهران، ۲۴/۷/۱۳۶۶، به نقل از کتاب «آفتاب در مصاف»، انشارات مؤسسه انقلاب اسلامی-دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، صفحه ۲۳۶
علت ترغيب ائمه به اقامه عزاي حسين (ع)
علت ترغيب ائمه به اقامه عزاي حسين (ع)
هيچيك از تكاليف شرعي بدون حكمت نيست و منظور از عزاداري هم اين نبوده كه همدردي با حضرت زهرا(س) و پيامبر(ص) كنيم. هر اندازه گريه و زاري كنيم تسلّي خاطر آنها نيست، چرا كه آرزوي همگي آنها شهادت بوده و اينطور نيست كه آنها هم هنوز در اندوه و ماتم باشند، البته منتظر قيام حضرت ولي(عج) مي باشند تا انتقام ظلم را بگيرند. لذا اگر به آن نيت بگوئيم آنها و عقايد اسلام را كوچك شمرده ايم بلكه مقصود اين است كه كربلا به صورت يك مكتب تعليمي و ترتيبي زنده بماند و تا اين روحيه شهادت طلبي زنده است، اسلام و انسانيت زنده خواهد ماند.
در بيان ثواب بكاء و گفتن و خواندن مرثيه و اقامه مجلس عزاء براي آن حضرت
شيخ جليل كامل جعفر بن قولويه در كامل از ابن خارجه روايت كرده است كه گفت روزي در خدمت حضرت صادق عليه السلام بوديم و جناب امام حسين عليه السلام را ياد كرديم حضرت بسيار گريست و ما گريستيم، پس حضرت سر برداشت و فرمود كه امام حسين عليه السلام ميفرمود: كه منم كشتة گريه و زاري، هيچ مؤمني مرا ياد نمي كند مگر آنكه گريان ميگردد. و نيز روايت كرده است كه هيچ روزي حسين بن علي عليه السلام نزد جناب صادق عليه السلام مذكور نميشد كه كسي آن حضرت را تا شب متبسم بيند و در تمام آن روز محزون و گريان بود و ميفرمود كه جناب امام حسين عليه السلام سبب گرية هر مؤمن است.
و شيخ طوسي و مفيد از ابان بن تغلب روايت كردهاند كه حضرت صادق عليه السلام فرمود كه نفس آن كسي كه به جهت مظلوميت ما مهموم باشد تسبيح است، و اندوه او عبادت و پوشيدن اسرار ما از بيگانگان در راه خدا جهاد است. آنگاه فرمود كه واجب ميكند اين حديث به آب طلا نوشته شود.
و به سندهاي معتبرة بسيار از ابوعمارة منشد يعني شعرخوان روايت كردهاند كه گفت روزي به خدمت جناب صادق عليه السلام رفتم حضرت فرمود كه شعري چند در مرثية حسين عليه السلام بخوان چون شروع كردم به خواندن حضرت گريان شد و من مرثيه ميخواندم و حضرت ميگريست تا آنكه صداي گريه از خانة آن حضرت بلند شد.
و به روايت ديگر حضرت فرمود: به آن روشي كه در پيش خود ميخوانيد و نوحه ميكنيد بخوان، چون خواندم حضرت بسيار گريست و صداي گريه زنان آن حضرت نيز از پشت پرده بلند شد چون فارغ شدم حضرت فرمود كه هر كه شعري در مرثيه حضرت حسين عليه السلام بخواند و پنجاه كس را بگرياند بهشت او را واجب گردد. و هر كه سي كس را بگرياند بهشت او را واجب گردد. و هر كه بيست كس را. و هر كه ده كس را و هر كه پنج كس را. و هر كه يك كس را بگرياند بهشت او را واجب گردد. و هر كه مرثيه بخواند و خود بگريد بهشت او را واجب گردد.
و هر كه او را گريه نيايد پس تباكي كند بهشت او را واجب گردد.
و شيخ كشي (ره) از زيد شحام روايت كرده است كه من با جماعتی از اهل كوفه در خدمت حضرت صادق عليه السلام بوديم كه جعفر بن عفان وارد شد حضرت او را اكرام فرمود و نزديك خود او را نشانيد، پس فرمود يا جعفر عرض كرد لبيك خدا مرا فداي تو گرداند، حضرت فرمود بَلَغَني اَنَكَ تَقُولُ الشّعِر فيِ الْحُسَيْنِ وَ تَجيدَ به من رسيد كه تو در مرثيه حسين عليه السلام شعر ميگويي و نيكو ميگوئي عرض كرد بلي فداي تو شوم فرمود كه پس بخوان. چون جعفر مرثيه خواند حضرت وحاضرين مجلس گريستند و حضرت آنقدر گريست كه اشك چشم مباركش بر محاسن شريفش جاري شد. پس فرمود به خدا سوگند كه ملائكه مقربان در اينجا حاضر شدند و مرثية تو را براي حسين عليه السلام شنيدند و زياده از آنچه ما گريستيم گريستند. و به تحقيق كه حق تعالي در همين ساعت بهشت را با تمام نعمتهاي آن از براي تو واجب گردانيد و گناهان ترا آمرزيد. پس فرمود اي جعفر ميخواهي كه زيادتر بگويم؟ گفت بلي اي سيد من، فرمود كه هر كه در مرثية حسين عليه السلام شعري بگويد و بگريد و بگرياند البته حق تعالي بهشت را براي او واجب گرداند و بيامرزد او را.
داخل شدن کمیت بر امام صادق (ع)
حامي حوزة اسلام سيد اجل مير حامد حسين طاب ثراه در عبقات از معاهده التنصيص نقل كرده كه محمد بن سهل صاحب كميت گفت كه من و كميت داخل شديم بر حضرت صادق عليه السلام در ايام تشريق كميت گفت فدايت شوم اذن ميدهي كه در محضر شما چند شعر بخوانم فرمود اين ايام عظيم و محترم است، كنايت از آنكه شايسته نيست در ايام شريفه خواندن شعر. عرضه داشت كه اين اشعار در حق شما است فرمود بخوان و حضرت فرستاد بعض اهلبيتش را حاضر كردند كه آنها هم استماع كنند، پس كميت اشعار خويش بخواند و حاضرين گريه بسيار كردند تا به اين شعر رسيد:
يَصيبَ بِهِ الرّامُونَ عَنْ قَوْسِ غَيْرِهِم فَيا اخِراً اَسْدي لَهُ الْغَيَّ اَوَّلَهُ
حضرت دستهاي خود را بلند كرد و گفت:
اَلّلّهُمَّ اْغفِرْ لِلْكُمَيْتِ ماقَدًَّمَ وَ ما اَخًَّرَ وَ ما اَسَرَّ وَ ما اَعْلَنَ وَ اَعْطِهِ حَتّي يَرْضي.
روایتی از امام رضا (ع) درباره محرم
و شيخ صدوق (ره) در امالي از ابراهيم بن ابي المحمود روايت كرده كه حضرت امام رضا عليه السلام فرمودند همانا ماه محرم ماهي بود كه اهل جاهليت قتال در آن ماه را حرام ميدانستند و اين امت جفا كار خونهاي ما را در آن ماه حلال دانستند و هتك حرمت ما كردند و زنان و فرزندان ما را در آن ماه اسير كردند و آتش در خيمههاي ما افروختند و اموال ما را غارت كردند و حرمت حضرت رسالت (ص) را در حق ما رعايت نكردند، همانا مصيبت روز شهادت حسين عليه السلام ديدههاي ما را مجروح گردانيده است و اشك ما را جاري كرده و عزيز ما را ذليل گردانيده است و زمين كربلا مورث كرب و بلاء ما گرديد تا روز قيامت، پس بر مثل حسين بايد بگريند گريه كنندگان، همانا گريه بر آن حضرت فرو ميريزد گناهان بزرگ را. پس حضرت فرمود كه پدرم چون ماه محرم داخل ميشد تا عاشر محرم چون روز عاشورا ميشد آن روز مصيبت و حزن و گرية او بود و ميفرمود امروز روزي است كه حسين «ع» شهيد شده است.
و ايضاً شيخ صدوق از آن حضرت روايت كرده كه هر كه ترك كند سعي در حوائج خود را در روز عاشورا حق تعالي حوائج دنيا و آخرت او را برآورد و هر كه روز عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه او باشد حق تعالي روز قيامت را روز شادي و سرور آن گرداند و ديدهاش در بهشت به ما روشن باشد و هر كه روز عاشورا را روز بركت شمارد و براي بركت آذوقه در آن روز در خانه ذخيره كند بركت نيابد در آنچه ذخيره كرده است و خدا او را در روز قيامت با يزيد و عبدالله بن زياد و عمر بن سعد لعنهم الله در اسفل درك جهنم محشور گرداند.
و ايضاً به سند معتبر از ريان بن شبيب كه خال معتصم خليفه عباسي بوده است روايت كرده كه گفت در روز اول محرم به خدمت امام رضا عليه السلام رفتم، فرمود كه اي پسر شبيب آيا روزهاي گفتم نه فرمود كه اين روزي است كه حق تعالي دعاي حضرت زكريا را مستجاب فرمود در وقتي كه از حق تعالي فرزند طلبيد و ملائكه او را ندا كردند در محراب كه خدا بشارت ميدهد تو را به يحيي پس هر كه اين روز را روزه دارد دعاي او مستجاب گردد چنانكه دعاي زكريا مستجاب گرديد.
پس فرمود كه اي پسر شبيب محرم ماهي بود كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم و قتال را در اين ماه حرام ميدانستند براي حرمت اين ماه پس اين امت حرمت اين ماه را نشناختند و حرمت پيغمبر خود را ندانستند، و در اين ماه با ذريت پيغمبر خود قتال كردند و زنان ايشان را اسير نمودند و اموال ايشان را به غارت بردند پس خدا نيامرزد ايشان را هرگز! اي پسر شبيب اگر گريه ميكني براي چيزي پس گريه كن براي حسين بن علي عليهماالسلام كه او را مانند گوسفند ذبح كردند و او را با هيجده نفر از اهل بيت او شهيد كردند كه هيچيك را در روي زمين شبيه و مانندي نبود. و به تحقيق كه گريستند براي شهادت او آسمانهاي هفتگانه و زمينها و به تحقيق كه چهار هزار ملك براي نصرت آن حضرت از آسمان فرود آمدند چون به زمين رسيدند آن حضرت شهيد شده بود. پس ايشان پيوسته نزد قبر آن حضرت هستند ژوليده مو گردآلود تا وقتي كه حضرت قائم آل محمد (ص) ظاهر شد، پس از ياوران آن حضرت خواهند بود و در وقت جنگ شعار ايشان اين كلمه خواهد بود:
يا لَثاراتِ الْحُسِيْن عَلَيْهِ السَّلام.
اي پسر شبيب خبر داد مرا پدرم از پدرش از جدش كه چون جدم حسين عليه السلام كشته شد آسمان خون و خاك سرخ باريد اي پسر شبيب اگر گريه كني بر حسين عليه السلام تا آب ديده بر تو بر روي تو جاري شود حق تعالي جمعي گناهان صغيره و كبيره ترا بيامرزد خواه اندك باشد و خواه بسيار. اي پسر شبيب اگر خواهي خدا را ملاقات كني و هيچ گناهي بر تو نباشد پس زيارت كن امام حسين عليه السلام را.
اي پسر شبيب اگر خواهي كه در غرفة عاليه بهشت ساكن شوي با رسول خدا و ائمه طاهرين عليهم السلام پس لعنت كن قاتلان حسين «ع» را. اي پسر شبيب اگر خواهي كه مثل ثواب شهداي كربلا را داشته باشي پس هرگاه كه مصيبت آن حضرت را ياد كني بگو:
يا لَيْتَني كُنْتُ مَعَهُمْ فَاَفُوزَ فَوْزاً عَظيماَ.
يعني ايكاش من بودم با ايشان و رستگاري عظيمي مييافتم.
اي پسر شبيب اگر خواهي كه در درجات عاليات بهشت با ما باشي پس براي اندوه ما، اندوهناك باش. و براي شادي ما شاد باش و بر تو باد به ولايت و محبت ما كه اگر مردي سنگي دوست دارد حق تعالي او را در قيامت با آن محشور مي گرداند.
ابن قولويه به سند معتبر روايت كرده از ابي هرون مكفوف يعني نابينا، كه گفت به خدمت حضرت صادق عليه السلام مشرف شدم آن حضرت فرمود كه مرثيه بخوان براي من پس من شروع كردم به خواندن فرمود نه اين طريق بلكه چنان بخوان كه نزد خودتان متعارفست و نزد قبر حسين عليه السلام ميخواند پس من خواندم:
اُمْرُرْ عَلي جَدَتِ الْحُسَيْنِ فَقُلْ لِاَعْظُمِهِ الزَّكِيَّه.
تتمة اين شعر در آخر باب در ذكر مراثي خواهد آمد. حضرت گريست من ساكت شدم فرمود: بخوان من خواندم آن اشعار را تا تمام شد، حضرت فرمود باز هم براي من مرثيه بخوان من شروع كردم به خواندن اين اشعار:
يا مَرْيمُ قوُمي فَانْدُبي مَوْلاكِ وَ عَلَي الْحُسَيْنِ فَاسْعَدي بِبُاكِ
پس حضرت بگريست و زنها هم گريستند و شيون نمودند. پس چون از گريه آرام گرفتند حضرت فرمود اي ابا هرون هر كه مرثيه بخواند براي حسين عليه السلام پس بگرياند ده نفر را از براي او بهشت است پس يك يك كم كرد از ده تا آنكه فرمود هر كه مرثيه بخواند و بگرياند يك نفر را بهشت از براي او لازم شود، پس فرمود كه هر كه ياد كند جناب امام حسين عليه السلام را پس گريه كند بهشت او را واجب شود.
و نيز ابن قولويه به سند معتبر از داود رقي روايت كرده است كه گفت روزي در خدمت حضرت صادق عليه السلام بودم كه آب طلبيد چون بياشاميد آب از ديدههاي مباركش فرو ريخت و فرمود اي داود خدا لعنت كند قاتل حسين عليه السلام را، پس فرمود هر بندهاي كه آب بياشامد و ياد كند آن حضرت را و لعنت كند بر قاتل او البته حق تعالي صد هزار حسنه براي او بنويسد و صد هزار گناه از او رفع كند و صد هزار درجه براي او بلند كند و چنان باشد كه صد هزار بنده آزاد كرده باشد و در روز قيامت با دل خنك و شاد و خرم مبعوث گردد.
کسانیکه تا آخر عمرشان مدام می گریستند
مادر امام سجاد(ع) شهربانو دختر بزرگردشاه ايران بن شهريار بن كسري بود كه هنگام زايمان امام سجاد(ع) رحلت نمود .
مادر حضرت علي اكبر(ع) ليلي دختر ابي مره بن مسعود ثقفي بود.
مادر حضرت علي اصغر(ع) رباب دختر امرء القيس بن عدي كلبي است كه بعد از شهادت امام حسين(ع) يكسال بيشتر زندگي نكرد و حتي يكبار هم زير سايه نرفت يا ننشست تا اينكه رحلت نمود.
در تاريخ شش نفر تا آخر عمرشان دائم الگريه بودند؛ آدم از پشيماني مي نگريست، نوح براي گمراهي قومش، يعقوب در فراق فرزندش يوسف، يحيي از ترس آتش جهنم، حضرت زهرا (س) در فراق مرگ حضرت رسول اكرم (ص) و امام سجاد(ع).
برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی
برای استاد عزیزم حاج سعید حدادیان




جای همه خالی امروز مهدیه امام حسن مجتبی (علیه السلام)
هرچه بود اشک و ناله و روضه و ندبه و عاشورا و ...
راستی وقتی در اوج ، پرواز میکنی تارهای صوتی ات چه انسان را می سوزاند !
استاد اجازه هست در عالم شاگردی چیزی بگویم؟
بی ادبی ست در محضر شما ؛ باز هم ببخشید ...
اصلا خواب شما حسین است! اصلا خوراک شما حسین است!
اصلا باغ شما حسین است!اصلا بستان شما حسین است!
اصلا بهشت شما حسین است! اصلا سرشت شما حسین است!
ای یادش بخیر آن نوای یه روز میبینمت نوار کاستم که نجوای نوجوانی ام بود...
غوغایی شدامروز با روایت قبل از روضه !
لحظه روضه حضرات زین العابدین و علی اصغر (علیهم السلام)
حنجره تان تا ابد داغ داغ داغ داغ داغ روضه خوان ...
التماس دعای فرج
محترق الشهداء ، حمزه اسماعیلی