قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):قبر در هر روز پنج کلمه را فریاد میزند...



1- اَنا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلوا اِلیَّ اَنیساً
من خانه تنهاییم پس با خود انیس و مونسی به سوی من آورید

( تلاوت قرآن )

2 - اَنا بَیْتُ الْظُّلْمَه فَاحْمِلوا اِلیَّ سِراجاً
من خانه تاریکی هستم پس با خودتان چراغی به سوی من آورید

( نافله شب )

3- اَنا بَیْتُ التُرابْ فَاحْمِلوا اِلیَّ فِراشاً
من خانه خاکیی هستم پس با خودتان فرشی به سوی من بیاورید

( عمل صالح )

4- اَنا بَیْتُ الْعِقابْ فَاحْمِلوا اِلیَّ تَرْیاقاً
من خانه گزندگان هستم پس با خودتان پادزهری به سوی من بیاورید
( لااله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله )


5- اَنا بَیْتُ الْفَقْرْ فَاحْمِلوا اِلیَّ کَنْزاً
من خانه فقر هستم پس با خودتان گنجی به سوی من بیاورید

( صدقه )

شاگردان مکتب امام صادق (علیه السلام)

مکتب پربار جعفرى و محضر گهربار امام صادق اسلام‏ شناسانى بزرگ به جامعه اسلامى هدیه کرد دانشمندانى که هر یک خود مرجعى مهم در مسائل علمى و مذهبى به شمار مى‏آیند دستاوردهاى این دانشگاه فعال علمى دینى گسترده ‏تر از آن است که بتوان به تمام آن اشاره کرد اما از باب نمونه تنى چند از این بزرگان را معرفى مى‏کنیم.

ابان بن تغلب بن رباح بکرى کوفى

از آل بکر بن وائل و اهل کوفه است او که درک محضر حضرت زین العابدین، حضرت باقر و حضرت صادق علیهم السلام را نمود، ثقه‏اى جلیل القدر، فقیه، قارى، لغوى و مقدم در هر فنى بوده است. از تالیفات او کتابهاى غریب القرآن، فضائل و احوال صفین است.امام ششم به ایشان بسیار علاقمند بود، هرگاه به خدمت امام مى ‏رسید حضرت امر مى فرمود که براى ابان وساده‏اى مى‏ افکندند و با وى مصافحه و معانقه و احوال پرسى مى‏کرد و او را بسیار احترام مى نمود.

 


ابو بصیر


لیث بن بخترى مرادى کوفى، مکنى به ابو بصیر و ابو محمد، از شمار نیکان و پاکانى است که حضرت جعفر بن محمد ایشان را به بهشت بشارت داده‏اند. از امام صادق روایت شده که فرمودند: کسى مانند زراره و ابو بصیر و محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلى، نام ما و احادیث پدرم را زنده نکرد و اگر این جماعت نبودند، احدى استنباط این امر را نمى ‏کرد.

 


ابو حمزه ثمالى


نامش ثابت و اسم پدرش دینار و کنیه ‏اش ابو صفیه است. وى از ثقات سلسله امامیه و از مشایخ اهل کوفه است، که روایات او نزد علماء معتمد و موثق و مورد قبول است. او داراى کتابى در تفسیر قرآن است. و رساله حقوق امام سجاد و دعاى سحر از او نقل شده است.

 

جابر بن حیان


کنیه ‏اش ابو عبد الله و یا ابو موسى معروف به صوفى، شیمى ‏دان بزرگ اسلامى است که در اصل خراسانى است لیکن محل تولدش تحقیقا معلوم نشده است. حیان پدر او خراسانى بوده و در طوس داروخانه داشته و مورد اعتماد همگان بود. حیان در خراسان کشته شد و پسرش جابر که بسیار جوان بود با سپاهیان شیعه از خراسان به کوفه آمد و از آنجا به مدینه طیبه به خدمت حضرت باقر شرفیاب شد و بعدها در ردیف شاگردان امام صادق قرار گرفت و به قدرى به حضرت نزدیک شد که پیوسته مورد لطف و محبت حضرت صادق بود. تصنیفات او را حدود پانصد جلد گفته‏ اند ولى بیشتر آنها از دست رفته است. کتابهاى اسرار الکیمیا و تصحیحات کتب افلاطون و الخواص و صندوق الحکمه از ایشان است. او در کشورهاى اروپایى شهرت فراوان دارد. او کسى است که الکل را کشف کرد و آن را زیت الزاج نامید. سر انجام در طوس درگذشت. او در نوشته‏ هایش چنین تصریح کرده که، در همه این علوم شاگرد جعفر بن محمد بوده است و در همه جا از امام به عنوان سیدى جعفر الصادق یاد کرده است.

 

زرارة بن اعین بن سنسن شیبانى کوفى


نام اصلى ‏اش عبد ربه و کنیه ‏اش ابو الحسن و ابو على است. از اصحاب اجماع و از بزرگترین فقهاء و اجلاى محدثین و متکلمین امامیه و یکى از برجسته‏ ترین اصحاب امام صادق و امام کاظم بوده است. در او جمیع خصال نیکو، از علم و فضل و فقاهت و دیانت و وثاقت جمع شده بود به علاوه او مردى ادیب، شاعر، متکلم و قارى بوده و در زهد و پارسایى کم‏ نظیر بوده است. مرحوم علامه حلى، شیخ نجاشى، شیخ طوسى ایشان را در حد بالایى توصیف کرده‏اند. محمد بن مسلم بن رباح ثقفى،ابو جعفر طحان. از معروفترین اصحاب امام باقر و امام صادق و از حواریین ایشان بوده است. محمد بن مسلم یکى از چهار نفرى است که امام صادق در باره آنها فرمود آنان محبوبترین مردم نزد من هستند چه زنده و چه مرده و نیز فرمود: محمد بن مسلم از حفاظ دین است. او در عبادت مشهور و یکى از عباد زمانه خود بود. در زمان خود اورع و افقه مردم بود. احادیث زیادى را نقل کرده و علماى شیعه به صحت احادیث ایشان اجماع دارند. مدت چهار سال در مدینه اقامت گزید و پیوسته به محضر امام باقر و امام صادق شرفیاب مى‏شد. سى ‏هزار حدیث از امام باقر و شانزده‏ هزار حدیث از امام صادق شنیده بود.

 

هشام بن حکم


ابو محمد یا ابو الحکم کندى یا شیبانى، بغدادى یا کوفى، از اعاظم ائمه کلام و ازکیاى اعلام و از بهترین شاگردان مکتب امام صادق و از خواص اصحاب امام هفتم بوده است. او دانشمندى جامع در علوم عقلى و نقلى، خوش قریحه، حاضر جواب، خوش بیان و عقاید شناسى بزرگ بوده است. تاریخ ولادتش به طور قطع معلوم نیست اما مى ‏توان حدس زد که در اوایل قرن دوم هجرى بوده است. زادگاهش شهر کوفه و محل نشو و نماى او شهر واسط است. امام صادق با انفاس قدسیه‏ اش چنان هشام را براى مباحثه با مخالفین مجهز و آماده نمود که در هیچ مناظره‏اى از هیچ کس شکست نخورد و همیشه قهرمانى پیروز بود. آوازه شهرت او چنان حوزه‏ هاى علمى اسلامى را گرفته بود که هرگاه دانشمندان بنام با اینکه او را ندیده بودند در مناظره‏اى از شخصى شکست مى ‏خوردند حدس مى‏زدند که آن شخص هشام بن حکم است. علماى رجال کتابها و تالیفات زیادى را به ایشان نسبت مى‏ دهند که همه حکایت از سعه دانش و اطلاعات وسیع او در زمینه‏ هاى مختلف مى‏ کند. از کتابهاى او پیداست که در زمینه ‏هاى فقه، اصول، احادیث، توحید اصول دین، امامت و همچنین رد بر زنادقه، مادیون، دوگانه ‏پرستان و معتزله، نوشته ‏هاى زیادى داشته است. بعضى کتابهاى او را بالغ بر سى جلد ذکر کرده ‏اند.

توصیه های طلایی میرزا اسماعیل دولابی (رحمه الله علیه)

" میرزا اسماعیل دولابی "


پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:

 
1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
 
2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
 
3.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
 
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
 
5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
 
6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
 
7.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.
 
8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.
 
9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
 
10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
 
11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
 
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
 
 
13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
 
14.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند."
 
15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
 
منبع: آنا

پس چرا روضه حضرت قاسم (علیه السلام میخوانید ؟!

خداحافظ ای دقيقه‌هاي خوبي که با آن رفيق شده بوديم

فرازهایی از دعای امام سجاد علیه السلام در وداع با ماه مبارک رمضان:

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ، وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ»
خداحافظ‌ اي ماه بزرگ خدا‌اي ماه رمضان خداحافظ‌ اي ماهي که براي اولياء خدا عيد بودي.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ، وَ يَا خَيْرَ شَهْرٍ فِي الْأَيَّامِ وَ السَّاعَاتِ»
 خداحافظ‌ اي ماهي که وقتهاي خوبي را با هم رفيق بوديم با دقيقه هايت مصاحبت داشتيم دقيقه‌هاي خوبي را با او رفيق شده بوديم.

«وَ يَا خَيْرَ شَهْرٍ فِي الْأَيَّامِ وَ السَّاعَاتِ»
خداحافظ‌اي ماهي که بهترين ساعت‌ها بودي بهترين وقتها بودي.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِيهِ الْآمَالُ، وَ نُشِرَتْ فِيهِ الْأَعْمَالُ»
خداحافظ‌ اي ماهي که آرزوها در تو به استجابت نزديک شد دعاها به استجابت نزديک شد خداحافظ‌ اي ماهي که اعمال زيادي در تو منتشر شد کارهاي خير زيادي در تو منتشر شد.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ قَرِينٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ»
خداحافظ‌ اي ماهي که تا بودي خيلي عزيز بودي و هنوز نرفته مرا به جيغ واداشتي. نرفته دل تنگت شدم.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ أَلِيفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرَّ، وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِياً فَمَضَّ»
خداحافظ‌اي ماهي که انيس من بودي و نيامده سيد سجاد(عليه السلام) به انتظارت بود و نرفته زين العابدين(عليه السلام) را به وحشت انداختي.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِيهِ الْقُلُوبُ، وَ قَلَّتْ فِيهِ الذُّنوب»
 خداحافظ‌ اي ماهي که دلها در تو نازک شد و خداحافظ‌ اي ماهي که گناهان در تو کم شد.


«صحيفه سجاديه، دعاى 45»

نکته ای اخلاقی از آیت الله بهاء الدینی(رحمه الله علیه) از لسان آیت الله فاطمی نیا

خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.

ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد:

1- عمدا نماز نخواندن.

2- به ناحق آدم کشتن.

3- عقوق والدین.

4- آبرو بردن.

این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: \"به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟

می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!\" الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.

عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم.

روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند.

امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی ...

آیت الله فاطمی نیا

سیره ی مناجاتی امام حسن مجتبی(ع)

امام حسن(ع) هرگاه برای نماز بر می خواست بهترین لباس خود را می پوشید و می فرمود: خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.(1) و زمانی که به سوی مسجد حرکت می کرد،وقتی به در مسجد می رسید، سرش را به سوی آسمان بلند می کرد و با خشوع مخصوص می گفت:

خدایا! مهمان تو به در خانه ی تو آمده، ای نیکو بخش! گنهکارز به محضرت بار یافته، پس به لطف و کرمت، از گناهانم بگذر، ای خدای بزرگوار.(2)

مفاصل بدن مبارک امام حسن(ع) به هنگام وضو می لرزید و رنگ مبارکش زرد می شد،علت را از آن حضرت پرسیدند، فرمود: سزاوار است هر کس در پیشگاه پروردگار بایستد رنگش زرد شود و اندامش بلرزد.(3)

همچنین نقل شده: هرگاه صدای مؤذن را می شنید رخسارش متغیر می شدو رنگشان به زردی می گرایید، وقتی از آن بزرگوار علت آنرا پرسیدند، فرمود: خدای متعال، مؤذن را به سوی من فرستاده که از من بخواهد خدمت ویژه نماز را انجام دهم و من نمی دانم آیا آن خدمت و عمل را از من می پذیرد یا نه؟ اکنون چگونه رنگم متغییر نگردد.(4)

 

پی نوشت ها:

1_(نگاهی بر زندگی امام حسن(ع)، ص113؛ وسائل الشیعه،ج5،ص447)

2_(منتهی الامال،ج1،ص267)

3_(زندگانی امام حسن مجتبی(ع)،ص327، به نقل از روضةالواعظین نیشابوری؛ بحار، ج43،ص339)

4_(نماز و عبادات امام حسن(ع)،ص17)        

مراحل روزه داری (مقام معظم رهبری حفظه الله)

روزه كه از آن به عنوان تكليف الهي ياد مي كنيم، در حقيقت يك تشريف الهي است؛ يك نعمت خداست؛ يك فرصت بسيار ذي قيمت براي كساني است كه موفق مي شوند روزه بگيرند؛ البته سختي هايي هم دارد.

همه كارهاي مبارك و مفيد، از سختي خالي نيست. بشر بدون تحمل سختي ها به جايي نمي رسد. اين مقدار سختي كه در تحمل روزه گيري وجود دارد، در مقابل آنچه كه از روزه عايد انسان مي شود، چيز كم و سرمايه اندكي است كه انسان مصرف مي كند و سود بسياري را مي برد.

سه مرحله براي روزه ذكر كرده اند؛ هر سه مرحله هم براي كساني كه اهل آن هستند، مفيد است.

يك مرحله، همين مرحله عمومي روزه است؛ يعني پرهيز از خوردن و نوشيدن و ساير محرمات. اگر تنها محتواي روزه ما همين امساك باشد، اين منافع زيادي دارد؛ هم ما را مي آزمايد و هم به ما مي آموزد؛ هم درس هست، هم آزمايش براي زندگي است؛ تمرين و ورزش است؛ يك ورزش بسيار با اهميت تر از ورزش جسماني در اين كار وجود دارد. رواياتي از ائمه عليهم السلام وارد شده است كه به همين مرحله از روزه توجه دارد.


يك روايت از امام صادق عليه السلام است كه مي فرمايد ليستوي به الغني و الفقير خداي متعال روزه را واجب كرده است تا در اين ساعات و روزها، فقير و غني با يكديگر برابر شوند.
انساني كه تهيدست و فقير است، نمي تواند در طول روز هرچه هوس كرد؛ بخرد و بخورد و بياشامد اما آدم هاي غني، در طول روز، هرچه كه هوس مي كنند و هرچه كه مي خواهند، برايشان فراهم است.

غني، حال فقير و گرسنگي فقير و تهيدستي او را از به دست آوردن چيزهايي كه مورد اشتهاي اوست، درك نمي كند اما در روزي كه روزه مي گيرد، همه يكسانند و با اختيار خودشان، از مشتهيات نفساني محرومند.

مرحله دوم روزه، پرهيز از گناه است؛ يعني نگاهداري گوش و چشم و زبان و دل، حتي -طبق بعضي از روايات- نگاهداري بشره انسان، پوست بدن و موي بدن انسان از گناه.

از اميرالمومنين عليه السلام نقل شده است كه الصيام اجتناب المحارم كما يمتنع الرجل من الطعام و الشراب همان طوري كه از غذا و از آشاميدني و از مشتهيات نفساني اجتناب مي كنيد، از گناه هم اجتناب كنيد. اين يك مرحله بالاتر براي روزه است. اين فرصت ماه رمضان، فرصت مغتنمي است كه انسان تمرين اجتناب از گناه كند.

مرحله سوم از روزه داري، پرهيز از هرچيزي است كه ذهن و ضمير انسان را از ياد خدا غافل كند. اين، آن مرحله بالاي روزه داري است كه در حديث آن طور كه وارد شده است، پيامبر به حضرت پروردگار عرض مي كند يا رب و ما ميراث الصوم دستاورد روزه چيست؟ ذات اقدس ربوبي فرمود: روزه سرچشمه هاي حكمت را در دل مي جوشاند. وقتي كه حكمت بر دل حاكم شد، آن معرفت نوراني و روشن به وجود مي آيد.

معرفت كه به وجود آمد،همان يقيني به وجود مي آيد كه حضرت ابراهيم از خداي متعال آن را مي خواست و در دعاهاي اين ماه مرتب درخواست شده است.

وقتي كسي داراي يقين بود، همه دشواري هاي زندگي بر او آسان مي شود و انسان شكست ناپذير از حوادث مي گردد. ببينيد چقدر اهميت دارد! اين انساني كه مي خواهد در مدت سال هاي عمر خود، يك راه تعالي و تكامل را بپيمايد، در مقابل مشكلات و حوادث زندگي و موانع راه، شكست ناپذير مي شود. يقين، چنين حالتي به انسان مي دهد. اين ها ناشي از روزه است.

* از بيانات رهبر انقلاب در خطبه هاي نماز جمعه تهران در ۲۶/۰۹/۷۸

آداب روزه‌داری احوال روزه‌داران نوشته حضرت امام خامنه ای (حفظه الله)

جدیدترین كتاب انتشارات انقلاب اسلامی در آستانه ماه مبارك رمضان، مربوط به آداب روزه‌داری در بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی است.

كتاب «آداب روزه‌داری – احوال روزه‌داران» برگرفته از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی گزیده‌ای از مجموعه توصیه‌ها، نصایح، تحلیل‌ها و مواعظی است كه در ماه‌های رمضان ۲۲ سال گذشته ـ از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۹۰ ـ در بیانات معظم له ارائه شده است.


در مقدمه این كتاب آمده است:  «در انتخاب مطالب این كتاب دو ویژگی مورد توجّه قرار گرفته است: نخست؛ موضوع بیانات ماه مبارك رمضان، معارف دینی مربوط به روزه‌داری، آداب دعا، تكالیف مؤمنان در این ماه از نظر فردی، اجتماعی و سیاسی و نظایر آن باشد. دوم؛ صرفاً در محدوده‌ی زمانی از حلول ماه مبارك رمضان تا پایان روز عید سعید فطر هر سال بیان شده باشد.»


تدوین‌كننده كتاب در بخش دیگری از مقدمه نوشته‌ است: از مطالعه مطالب این كتاب و توجه به تاریخ و مخاطبان هر مطلب نكات مهمی از سیره‌ی رفتاری معظّمٌ‌له در ماه مبارك رمضان به دست می‌آید از جمله:


۱. توجّه به برپایی مجالس تلاوت قرآن كریم


۲. محور قرار گرفتن مباحث مربوط به خودسازی ایمانی و اخلاقی

۳. میزبانی اقشار مختلف همچون اساتید، دانشجویان و... و به سخنان و نظرات آنان گوش فرادادن و با آن‌ها به گفتگو نشستن

۴. حضور در جمع روزه‌داران نمازگزار ماه رمضان و اقامه‌ی نماز جمعه به امامت معظّمٌ‌له

۵. توجّه دادن به اهمیّت شب‌های قدر و ایّام شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام

۶. تبیین وضع جهان اسلام تأكید بر راهپیمایی هرچه عظیم‌تر روز جهانی قدس


كتاب آداب روزه‌داری احوال روزه‌داران توسط موسسه انقلاب اسلامی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی روانه كتاب‌فروشی‌ها شده است. این كتاب بر اساس تربیت تاریخی بیانات تنظیم شده و برای راهنمایی خوانندگان به مطالعه موضوعی، فهرست راهنمای موضوعی ارائه شده است.


علاقه‌مندان برای تهیه این كتاب می‌توانند با شماره تلفن‌های ۶۶۴۸۳۹۷۵- ۶۶۴۱۰۶۴۹ تماس حاصل نمایند و یا به نشانی پست الكترونیك book@khamenei.ir مكاتبه نمایند.

راه‌های مقابله عملی بــاشیطان !!!!!

پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید:

«دشمنان تو از جنّ، ابلیس و سپاهیان او است. پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزندت مُرد، به خود، بگو: زندگان برای مردن آفریده شده‌اند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خدای را که می‌دهد و می‌گیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم می‌کنند؛ ولی تو ستم نمی‌کنی. بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند، گرفتارند. اگر آمد و گفت چه قدر نیکی می‌کنی؟ بگو: گناهان من بیش از نیکی‌های من است. اگر آمد و گفت: چقدر نماز می‌گزاری؟ بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است. اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش می‌کنی؟ بگو آن‌قدر که می‌گیرم، از آنچه می‌بخشم، زیادتر است. اگر گفت: چه قدر به تو ستم می‌کنند؟ بگو: من بیشتر ستم کرده‌ام. اگر گفت: چه قدر برای خدا کار می‌کنی؟ بگو: چه بسیار معصیت‌ها کرده‌ام»

برای مقابله با وسوسه‌های شیطانی، ابتدا باید دشمن را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گام‌های نهایی او را به اسارت کشید. در این جهت سیاست‌های اصولی در مبارزه با وسوسه‌های شیطانی عبارتند از:

1. نگهبانی و مراقبت: شیطان با جان ما سر و کار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم. راه مراقبت عبارتند از:
الف) تقواپیشگی: قرآن مجید تقوا را لباسی بر اندام جان آدمی می‌داند که آن را به خوبی می‌پوشاند و حفظ می‌کند: «لباس التّقوی ذلک خیر؛ بهترین جامه تقوا است».1 امام علی(ع) تقوا را دژی نفوذناپذیر می‌داند که رخنه‌ در آن ممکن نیست.2
ب) کنترل ورود و خروج: زبان، چشم، گوش، فکر و همة اعضا و جوارح، درهای ورودی به قلبند. پس باید اینها را کنترل کرد.
همان‌طور که در حدیثی آمده که از حضرت امیرالمؤمنین(ع) سؤال کردند:
چگونه به این مقامات عالیه رسیدی یا امیرالمؤمنین؟ حضرت فرمود:
«به نشستن درِ خانة قلب که همان مراقبت است.»

در حدیث نبوی آمده که فرموند:
«اگر نبود اینکه زیاد صحبت می‌کنید و اینکه در دل و قلب شما، رفت و آمدهای باطل می‌شود، هر آینه آنچه من می‌بینم، شما هم می‌دیدید و آنچه من از (امور باطن و ملکوت) می‌شنوم، شما هم می‌شنیدید.»
امر مراقبت، خصوصاً برای سالکینِ طریقِ معنی و طالبین کمالات معنوی و روحی، بسیار مهمّ و خطیر است، امیرمؤمنان(ع) در حدیثی فرمودند:
«به درستی که شیاطینی دور قلب انسان جمع می‌شوند، برای وسوسه و القاء باطل، کما اینکه مگس‌ها دور زخم و دمل جمع می‌شوند که اگر جلوگیری نشود، فساد و تباهی صورت می‌گیرد (با تسلّط شیاطین بر قلب و ارادة انسان).»
ج) محاسبه: بعد از کنترل، نوبت به محاسبه می‌رسد؛ یعنی برای جبران ضعف‌ها و برنامه‌ریزی برای آینده ارزیابی لازم است.

2. واکنش مناسب: در برابر هر وسوسه‌ای باید واکنش مناسب صورت گیرد.
برای رهایی از وسوسه‌های شیطانی باید مواظب دام‌های او بود. یکی از دام‌های خطرناک شیطانی، محبّت به دنیا است. امام علی(ع) می‌فرماید:
«از دنیا حذر کن؛ زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است.»
پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید:
«دشمنان تو از جنّ، ابلیس و سپاهیان او است. پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزندت مُرد، به خود، بگو: زندگان برای مردن آفریده شده‌اند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خدای را که می‌دهد و می‌گیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم می‌کنند؛ ولی تو ستم نمی‌کنی. بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند، گرفتارند. اگر آمد و گفت چه قدر نیکی می‌کنی؟ بگو: گناهان من بیش از نیکی‌های من است. اگر آمد و گفت: چقدر نماز می‌گزاری؟ بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است. اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش می‌کنی؟ بگو آن‌قدر که می‌گیرم، از آنچه می‌بخشم، زیادتر است. اگر گفت: چه قدر به تو ستم می‌کنند؟ بگو: من بیشتر ستم کرده‌ام. اگر گفت: چه قدر برای خدا کار می‌کنی؟ بگو: چه بسیار معصیت‌ها کرده‌ام».3
3. استعاذه: در برابر هجوم وسوسه‌های شیطان، لازم است به پناهگاهی مطمئن پناه ببرید و آن توجّه به خدا و یاد او است. قرآن مجید می‌فرماید: «اگر از شیطان وسوسه‌ای به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنوای دانا است».4
4. مجهّز شدن به تجهیزات: در برابر تهاجم وسیع شیطان، باید در میدان کارزار، همواره مسلّح باشیم. برخی از تجهیزات در حدیث پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است. حضرت می‌فرماید:
«آیا شما را آگاه کنم بر کاری که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله می‌گیرد، به اندازة فاصلة مشرق تا مغرب؟» گفتند: آری. فرمود: «روزه صورت شیطان را سیاه می‌کند و صدقه، کمرش را می‌شکند. دوستی برای خدا و کمک برای عمل صالح، پشت او را قطع می‌کند و استغفار، بند دلش را می‌برد.».5
امام علی(ع) می‌فرماید: «برای شیطان کمندی بزرگ‌تر از خشم و زنان نیست». منظور از این سخن، زیر سؤال بردن شخصیّت زن نیست؛ بلکه منظور آن است که از طریق اختلاط با زن و ارتباط نامشروع با وی و جذّابیتی که جنس مخالف دارد، شیطان مردم را می‌فریبد؛ همان گونه که از طریق مال و زینت دنیا که ذاتاً بد نیستند، وارد می‌شود.
5. آشنایی با دام‌های شیطان: برای رهایی از وسوسه‌های شیطانی باید مواظب دام‌های او بود. یکی از دام‌های خطرناک شیطانی، محبّت به دنیا است.
امام علی(ع) می‌فرماید:
«از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است.»6
دام دیگر که از مهم‌ترین ابزار کار شیطان به شمار می‌رود، هواپرستی است؛ زیرا تا پایگاهی درون انسان وجود نداشته باشد، شیطان قدرت بر وسوسه‌گری ندارد. شیطان خواسته‌های نفسانی انسان را تأیید می‌کند. قرآن مجید می‌فرماید:
«تو هرگز بر بندگان من تسلّط نخواهی یافت؛ مگر گمراهانی که از تو پیروی می‌کنند.»7

4) خوردنی‌هایی که تأثیر در دوری از شیطان دارد (انار، سفرجل)

رسول اکرم(ص) فرمودند:
«نیست کسی که انار بخورد؛ مگر اینکه چهل روز شیطان خود را مریض نموده است.»
«انار آقای میوه‌هاست و کسی که انار بخورد، شیطانش را چهل صبح خشمگین نموده است.»
امام رضا(ع) از پدران بزرگوارش، از امیرمؤمنان(ع) روایت فرمودند:
«روزی بر رسول خدا(ص) وارد شدم، در دست او گلابی بود، ایشان گلابی را خورد و به من خوراند و فرمود بخور یا علی! گلابی هدیة خداوند برای من و توست. من در آنT همة لذّت را یافتم.»
پس فرمود:
«یا علی کس که سه روز ناشتا گلابی بخورد، ذهنش پاک می‌شود و دلش از صبر و علم پر می‌شود و از حیلة شیطان و لشکرش حفظ می‌شود.»4

5) صدقه
امام باقر(ع) فرمودند:
«آیا شما را آگاه نکنم به چیزی که چون به کار بندید، سلطان و شیطان از شما دور شوند، ابوحمزه گفت: آری بما خبرش ده تا به کارش بندیم، فرمود بر شما باد به صدقه دادن در بامداد که روی ابلیس را سیاه کند و شرّ سلطان ظالم را در آن روز از شما دور کند و بر شما باد به دوستی در راه خدا و مهرورزی و کمک به هم برای کار خوب، زیرا که آن، ریشة هر دو را قطع کند و در طلب آمرزش اصرار کنید که موجب محو گناهان گردد.»

6,7) زیاره الاخوان و ذکر فضایل اهل بیت(ع)

کافی از ابن المعّری شنیده بود که ابا الحسن(ع) فرمودند:
«نیست چیزی کشنده‌تر برای ابلیس و لشکریانش از زیارت برادران دینی برای خدا که همدیگر را ملاقات کنند.» و فرمود: «به درستی که اهل ایمان یکدیگر را ملاقات می‌کنند و خدا را یادآور می‌شوند، سپس فضایل ما اهل بیت را به یکدیگر متذکّر می‌شوند، پس نمی‌ماند بر صورت ابلیس قطعة گوشتی الّا اینکه می‌کند آن را تا آنجا که روح ابلیس از شدّت درد و ناراحتی استغاثه می‌کند. پس ملائکة آسمان و خازنان بهشت آن را می‌شنوند، پس او را لعنت می‌کنند تا آنجا که همة ملائک مقرّب او را لعنت می‌کنند، پس ابلیس وامانده و خوار، شکست خورده و رانده می‌گردد.»

8) الطاف و اکرام مؤمن
کافی از امام صادق(ع) نقل می‌کند:
«ای اسحاق تا می‌توانی به دوستان ما خوبی و نیکی کن؛ چون وقتی مؤمنی به برادر مؤمنش، احسان و نیکی کند، صورت ابلیس را مجروح و قلب او را جریحه دار می‌کند.»

9) ازدواج
رسول اکرم(ص) فرمودند:
«هر جوانی که در اوان جوانی ازدواج کند، شیطانش فریاد می‌زند: ای وای دو سوم دینش را از من حفظ کرد.»
پس باید در حفظ ثلث باقی، بندة جوان به خدا پناه برد و تقوا پیشه کند که روایات در این موضوع بسیار می‌باشد.

10) تلقین میّت
امام صادق(ع) فرمودند:
«هر کسی را که زمان مرگش فرا رسد، ابلیس به شیطان مأمورش می‌گوید که او را امر کن به کفر و شک در اعتقادات دین او بیانداز تا روح از بدنش (با این حال کفر و شرک)خارج شود، پس کسی که مؤمن باشد، شیطان قادر به اضلال و اغوای او نمی‌باشد. پس زمانی که بالای سر مردگانتان حاضر شدید، ایشان را تلقین به شهادات (توحید، رسالت و ولایت) کنید.»

11) نوشاندن آب به محتضر
در بعضی احادیث آمده که آب نوشاندن به محتضر، موجب حفظ او از تسلّط شیطان در اغواء و انحراف آن شخص می‌شود؛ زیرا تشنگی در لحظة جان کندن، به حدّی شدید است که ممکن است، با ارائة شیطان، آب گوارا و شرط اینکه اگر بخواهی این آب را بنوشی، باید اقرار به شهادت حق نکنی، موجب هلاکت و کفر شخص محتضر شود (نعوذ بالله).

12) وسوسه در نماز
در خصوص حفظ از وساوس شیطان در نماز، خواندن این ذکر قبل از ورود در نماز بسیار مؤثّر است:
«خدای من، پناه می‌برم به تو از همزات و القائات شیطان ها و پناه می‌برم به تو ای خدایِ من از اینکه، پیش من حاضر شوند. ای خدا از تو می‌خواهم نیروئی از نیروهایت(در ترک گناه) و توانی از قدرت‌هایت (در به جا آوردن واجبات) و کمک و تأییدی از تأییدات خود تا اینکه نبینم غیر از تو را و مشاهده ننمایم جز تو را. (شهود در توحید)»

پی‌نوشت‌ها:
1. اعراف ، آیه 26.
2. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 157.
3. سفینة البحار، ج 1، ص 100.
4. اعراف ، آیه 200.
5. سفینة البحار، ج 2، ص 64.
6. غرر الحکم، ج 1، ص 156.
7. حجر ، آیه 42.

منبع:موعود

چرا حضور ولی‌عصر(عج) فراموش می‌شود ?!

هنگامی که دوران غیبت امام زمان(عج) از نیمه شعبان سال 329 هجری آغاز و تا کنون ادامه دارد، برخی از عوامل دست به دست هم داده است که حضور امام(عج) به فراموشی سپرده شود، به همین منظور حجت‌الاسلام محمودرضا قاسمی کارشناس عرفان‌های نوظهور و عضو هیئت مدیره مؤسسه بهداشت معنوی، یادداشتی را با موضوع «عوامل غفلت از حضور امام زمان(عج) و آثار فردی و اجتماعی این غفلت چیست؟» در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است که در ادامه می‌آید:


نخستین و مهم‌ترین وظیفه انسان، شناخت پروردگار و آفریننده خویش است و از نظر روایات راه معرفت خدا و اوصاف او شناخت اولیای خدا و امامان معصوم(ع) است، چون آن‌ها مظهر اسما و صفات الهی و آینه جمال و جلال پروردگارند.

معصومین(ع)انسان‌های کاملی هستند که خداوند آنان را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار داده و اراده کرده است که با آنان شناخته شود و از مسیر اطاعت آن‌ها، اطاعت شود و ثواب و عقاب را نیز بر مدار اعتقاد و اطاعت آنان قرار داده است.

وقتی از امام حسین(ع) درباره معرفت خدا و چگونگی آن سؤال شد، حضرت فرمود: «مراد از شناخت خدا شناخت اهل هر زمانی نسبت به امام خویشتن است، آن امامی که اطاعت او بر آنان واجب است».(1)

*عوامل غفلت از حضور امام زمان(عج)

بنابراین معرفت و آگاهی به امام زمان(عج) لازم است و غفلت از آن حضرت نیز موجب خروج از جاده صحیح زندگی و نرسیدن به سعادتی که خداوند برای انسان رقم زده و گمراهی و شقاوت می‌شود و این غفلت در اثر برخی عوامل ایجاد می‌شود که به قسمتی از آن عوامل می‌پردازیم:

1- هواپرستی: شیطان دشمن انسان است و کارش اغوا و گمراه سازی است، اگر شیطان همنشین و رفیق انسان یا بر او مسلط شود، او را بر گناه و نافرمانی خدا و دوری از اولیا خدا تحریک می‌کند و سرانجام او را از راه حق و طریق انبیا الهی و از صراط مستقیم که امام صادق(ع) فرمود: منظور راه و شناخت امام است(2)، منحرف ساخته و انسان را دچار غفلت از خداوند و دوری از امام زمان(عج) می‌کند.

2- گناه و معصیت: نفس انسان به حسب طبیعت اصلیش دارای صفا و جلا است که حقیقت را درک می‌کند، حق و باطل، تقوا و فجور را متمایز از هم می‌بیند، چنان که قرآن کریم می‌فرماید: «خدا خوبی‌ها و بدی‌های نفس را به آن الهام کرده است»، اما گناه تدریجاً این طبیعت اولی را از بین می‌برد و نفس به گونه‌ای می شود که باطل و پلیدی را زیبا می‌بیند و اولیا و ائمه(ع) را حقیر و کم بها می‌انگارد، سرمایه‌داران و ثروتمندان و زورمداران را بزرگ می‌شمرد و در یک کلمه فسق و فجور را بر تقوا و فضیلت، چنین کسی دارای انحراف دل است و این انحراف حاصل اعمال بد و گناه و معصیت است.

3- دنیا طلبی: دنیا پدیده‌ای است آفریده خداوند که برای استفاده و بهره‌وری انسان‌ها خلق شده است تا انسان در سایه مواهب طبیعی آن مسیر تکامل را طی کند، اما کوشش برای توسعه زندگی و افزایش ثروت تا جایی مطلوب است که عناوینی دیگر مثل راحت طلبی و تجمل پرستی، برتری طلبی و فزون خواهی صدق نکند، اگر یکی از عناوین یاد شده بر آن منطبق شد یا انسان را از وصول به زندگی معنوی محروم ساخت، قطعاً ناپسند است و باعث غفلت انسان از خداوند و ولی خدا امام عصر(عج) خواهد شد.

4- رواج مفاسد اخلاقی: غریزه جنسی نیرویی سرکش و آتشی سوزان است که به طور نامریی در درون همه به خصوص جوانان شعله می‌زند، این نیروی شگرف اگر در کانال صحیح و کادر قانون مورد بهره‌برداری قرار گیرد، نتیجه‌اش بقا نسل، گرمی کانون خانواده، زندگی پر از صفا و محبت و خلاصه سعادت و نیک‌بختی است و اگر به طور مهار گسیخته و هوس‌های شیطانی در آید، زندگی معنوی خود را از دست می‌دهد و دچار غفلت از خدا و اولیای خدا می‌شود، همان طور که امام علی(ع) می‌فرماید: ابتدای شهوت شادی است و پایان آن هلاکت و نابودی است.(4)

5-همنشینی با گناهکاران: دوستی و رفاقت با افراد شایسته یکی از عوامل بزرگ خوشبختی و سعادت و ... و همنشینی و رفاقت با اشخاص آلوده و ناپاک، یکی از علل سقوط و تیره روزی افراد به شمار می‌رود، امام ششم فرمود: پدرم در ضمن مواعظ خود به من فرمود: پسرم! هر کس با بدان بنشیند، از گزند آنان محفوظ نمی‌ماند و هر کس در اماکن نامناسب قدم بگذارد، بد نام می‌شود.(5)

6-نداشتن الگو و رهبر الهی: به تعبیر جامعه شناسان، انسان‌ها به دلایل مختلف عموماً خود را در زمینه‌هایی با عده‌ای مقایسه و ارزیابی می‌کنند در این فرآیند، انسان ارزش و استانداردهای افراد یا گروه‌های دیگر را به عنوان یک قالب مقایسه‌ای مرجع می‌گیرد، برای یک نظام اجتماعی پایدار وضعیت ایده‌آل آن است که گروهی که انسان به آن تعلق دارد گروه مرجع مثبت باشد و پیامبر اکرم(ص) نیز اهل بیت خود را به مثابه گروه مرجع به امت معرفی کرده است تا در زندگی فردی و اجتماعی دچار سردرگمی نشوند و به جای سعادت و کمال مسیر ضلالت و گمراهی را پیش نگیرند اما صد افسوس که دشمنان تلاش می‌کنند تا آن جا که ممکن است امت را از خاندان عصمت دور نگه دارند و دچار غفلت و گمراهی کنند.

7-عدم بصیرت و رشد فکری: بصیرت و رشد فکری یکی از ویژگی‌های یاران خوب امامان معصوم(ع) بوده تا با شناخت عمیق از حجت الهی و حق و باطل به امام بپیوندد و به سمت جبهه باطل نرود و سر در گم و گمراه و غافل نشود.

*آثار فردی غفلت امام زمان(عج)

1- ناامیدی و یأس: نومیدی و یأس انسان را تدریجاً به سوی فساد و همرنگی با محیط می‌کشاند و نمی‌تواند خود را به صورت یک اقلیت صالح در برابر اکثریت ناسالم حفظ کند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوایی می‌داند، این یکی از آثار غفلت از اصلاح جامعه و مصلح الهی و قیام نجات بخش او است، پس تنها چیزی که می‌تواند به انسان روح امید بدمد و نگذارد در محیط فاسد حل شود امید به مصلح جهانی است، هنگامی که روزنه امید برای او گشوده شود، امید به تغییر وضع موجود، نقطه عطفی در زندگی او ایجاد می‌کند و چه بسا او را به توقف کردن در مسیر گناه و بازگشت به سوی پاکی و اصلاح دعوت می‌کند.

2- احساس بیهودگی و پوچی: انسان منتظر باور قطعی دارد که تنها نظام اجتماعی عادلانه‌ای که به تمام خواسته‌های مشروع بشری پاسخ داده و منصفانه‌ترین قوانین را برای انسان‌ها آماده کرده است، نظام حکومتی اسلام و قانون الهی قرآن است و زیباترین آن در عصر ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) تحقق خواهد یافت و این باعث نشاط زندگی می‌شود و زندگی را ارزشی کرده و انسان را از بیهودگی نجات می‌بخشد، بر خلاف افراد و گروه‌هایی که از چنین آینده‌ای درخشانی غافل هستند و نتیجه‌ای جز احساس بیهودگی و پوچی در زندگی چیزی دیگری نخواهد بود.

3- عدم اصلاح خویش: آن کس که منتظر مصلح است، در اصلاح خود می‌کوشد تا برای جامعه ایمانی عنصری مفید، موثر و کارآمد باشد، البته نکته مهم اینجا است که منتظر واقعی برای چنان برنامه مهمی هرگز نمی‌تواند نقش تماشاچی را داشته باشد، باید حتماً در صف اصلاح طلبان قرار گیرد، در قبال افراد و مجموعه‌های که غافل از این امر مهم وحیانی هستند و بر اثر پندار باطل و توهم واهی گرفتار منجلاب وضعیت موجود شده و از اصلاح و خودسازی فردی و اجتماعی دور می‌شوند(6) و آثار متعدد دیگر مانند: حل شدن در فساد محیط، کوری دل، مردن قلب، قساوت قلب، ناآرامی روحی و زیانکاری و غیره ... که از حوصله بحث ما خارج است.

*آثار اجتماعی غفلت از امام زمان(عج)

1-فساد جامعه: هنگامی که فساد فراگیر می‌شود و اکثریت یا جمع کثیری را به آلودگی می‌کشاند، گاهی افراد پاک در بن بست سخت روانی قرار می‌گیرند بن بستی که از یأس در اصلاحات سرچشمه می‌گیرد و منجر به گسترش فساد و تباهی بیشتر می‌شود، تنها چیزی که می‌تواند در آن‌ها روح امید بدمد و به مقاومت و خویشتن‌داری دعوت کند و نگذارد در محیط فاسد حل شوند، امید به اصلاح نهایی و مصلح جهانی است.

2- همکاری با ستمگران و ظالمان: یکی از آثار سوء غفلت از امام زمان(عج) و برنامه‌های نجات بخش آن بزرگوار گرفتار شدن در دام طاغوت و ستمگران زمان هستند، همان گونه که شناخت و اعتقاد به امام زمان(عج) مانع از همکاری شخص معتقد با ستمگران و ظالمان می‌شود و در برابر حکومت‌های فاسد تا حد توان پایداری می‌کند، چون او منتظر امامی است که هرگز با ظلم و ستم سازش نکرده بلکه برای عدالت گستری قیام خواهد کرد.

3- دوری از مدینه فاضله: یکی از تبعات آشکار غفلت و بیگانگی از امام زمان و آرمان‌های جهان شمول و عدالت گستر آن حضرت محرومیت جهانیان از برکات مدینه فاضله مهدوی و گرفتار شدن مردم به شعارهای دو مکتب لیبرال دموکراسی غرب و کمونیسم شرق است که سالیان متمادی بر افکار و اندیشه سیاسی جوامع بشری تأثیر گذاشته بودند، ولی به مرور زمان یکی پس از دیگری ناکارآمدی خود را نشان دادند و نه تنها بشر را نجات نداده، بلکه او را در گردابی از بحران‌های معرفتی و اخلاقی، روانی و تکنولوژی و غیره گرفتار کرده است.

بشر امروز با تجربه گذشته عطش یک طرح و نگاه جدید به جهان هستی دارد و چیزی نمی‌تواند او را سیراب کند، مگر طرح (مدینه فاضله مهدوی) نظریه مهدویت یک نظریه جهانی است و این اندیشه نوین برای جهان و اداره آن برنامه و طرح بنیادین و کارساز دارد و سخن پایانی اینکه غفلت از وجود مقدس ولی عصر و حاکم الهی نتیجه و اثری ندارد جز:

- مردن روح جهاد و شهادت در جامعه

- افول غیرت دینی

- حاکمیت مستکبران

- عدم امنیت و صلح جهانی

- سرکوب انقلاب ها

- قبول اسلام آمریکایی

- سرنگونی حکومت صالحان در جهان

-ظلم به مستضعفین

 

*پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ صدوق، علل الشرایع، جلد1، صفحه 9، ح 1، چاپ اسلامیه.

2. تفسیر نور الثقلین، جلد 1، صفحه 20، نقل از تفسیر نمونه، جلد 1، صفحه 251، چاپخانه مدرسه امیر المومنین ـ علیه السلام ـ قم، 1367، آیت الله مکارم شیرازی.

3. سوره شمس آیه 8.

4. نهج البلاغه، حکمت 433، فیض الاسلام، چاپ اسلامیه، غررالحکم شماره 6946.

5. خصال،شیخ صدوق، جلد اول، صفحه 80، چاپ اسلامیه، 1360.

6. حکومت جهانی مهدی(عج)، آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی، صفحه 105، چاپ علمیه، قم، 1375.

جزيره خضراء - امام زمان (عج) - علامه حسن زاده آملی

آيا جزيره خضراء محل سکونت امام زمان (عجل الله) است؟

(علامه حسن زاده آملی)




علامه حسن زاده آملي مي فرمايند:
مرحوم حاجى نورى راجع به جزيره خضراء روايتى نقل كرده است . يكى از فوايد محضر شريف علامه شعرانى اين است كه ايشان باز حاشيه اى در اينجا دارند كه ما آن حاشيه را در هزار و يك نكته آورديم .

ايشان مى فرمود كه : جزيره خضراء الان هم هست . از بلاد اندلس است . جزيره اى است خيلى سبز و خرم . نوعا جزيره ها خضراء هستند.ولى آن جزيره ويژگى خاصى دارد. مهدى فاطمى آن جا را پايتخت خودش قرار داد و محل حكومتش بود. بعد اين مهدى فاطمى و جزيره خضراء، سر زبانها افتاد و دهان به دهان نقل شد، و بعضى از اين جهال نقله ، مهدى فاطمى را تبديل كردند به

حضرت مهدى بقيه الله (عج )

و ايشان را در جزيره خضراء اسكان دادند. و جزيره خضراء را با مثلث برمودا ارتباط دادند. چه كارها كردند، چه چيزها دنباله اين حرف آوردند و ديگران هم گرفتند اين را در اين كتاب و آن كتاب نوشتند.

راجع به اين مثلث بومودا كه خيلى حرفش هست ، هم همين طور. متاءسفانه آقايان فرمايشى را كه مى شنوند اينها را مى آورند اسناد مى دهند به دين و آيين . به دين شريفى كه يكپارچه برهان و عقل است : قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين .

خداوند درجات حضرت استاد آيت الله جناب آقاى رفيعى را متعال بفرمايد، ايشان درباره لو لا الحجه لساخت الارض و امثال اين گونه بيانات درباره حجت كه انسان حجت مى خواهد، مى فرمود: وجود بقيه الله كه سر الله است ، لازم است و نظام هستى بدون واسطه فيض و انسان كامل نمى شود.
اين به جاى خود، كه براى اثبات آن دليل و برهان داريم ، حرف داريم و برهان حكمى ، مطالب عرفانى ، آيات ، روايات در شرف متواتر و متضافر. اما حجتى كه روايات ما را به آن تشويق مى فرمايند كه عالم حجت مى خواهد لو لا الحجه لساخت الارض اين حجت يعنى عقل ، يعنى برهان ، يعنى دليل .
انسان كه به گزاف هر چيزى را نمى گويد، در حرفهايش تثبت مى خواهد، در پذيرفتنش تثبت و تدبر مى خواهد. دين ، دين عقل و برهان است . حالا مثلث برمودا در دريا، آن محوطه زير دريا كوه مغناطيس دارد، سنگ مغناطيس ، قوه مغناطيسى . مى دانيد قطب جغرافيايى زمين يك قطب است كه نسبت به كره سنجيده مى شود، و نيز زمين ، قطب مغناطيسى دارد. قطب مغناطيسى قرار ندارد، چرخش دارد و مقدارى چرخش هم با قواعد رياضى معلوم مى شود. اين قطب مغناطيسى مثلث برمودا هم زير دريا است ، لذا كشتى هايى به به خود كشيده ، بلكه طياره را از هوا به خود كشيده ، و بسيار قوى است ، اين را به حساب امام زمان (عج ) گذاشتند.

4 ذکر الهی برای 4 حالت بحرانی

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرموده است:

در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد،

چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!



1- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۷۱) پناه نمی برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جسند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.


 
2- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین*» (سوره مبارکه انبیاء آیه ۸۷) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه ۸۸)


 
3- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره مبارکه غافر آیه ۴۴) … پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)
 
4- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لاحول و لاقوة الا بالله» (سوره مبارکه کهف آیه ۳۹) پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.

بحارالانوار، ج ۹۰،(184 –
185)

۱۰ ویژگی امام حسین از زبان ولی عصر(علیهماالسلام)

 مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب گرانسنگ «نفس المهموم» عباراتی از زیارتنامه سیدالشهدا(علیه السلام) می‌آورد که در انتساب آن به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) تردید ندارد؛ در این زیارتنامه ۱۰ ویژگی برای

امام حسین(علیه السلام) بیان شده است.


 آپلود عکس

برای شناخت ماهیت وجودی هر شخصی، باید به نزدیک‌ترین کسان او رجوع کرد و با شنیدن گفته‌هایی که در آن تنها صدق گفتار مشاهده می‌شود، می‌توان افراد شناخت. بر همین اساس، پناه بردن به کلام معصومین(ع) بهترین مرجع و منبع برای شناخت امامان معصوم(ع) است.


امام حسین (ع) نیز به دلیل اثرگذاری خاصی که در مکتب شیعه دارد، و چگونگی زندگی، قیام و شهادتی که داشت، بسیار مورد سؤال امامان بعد از خود قرار گرفت تا شناخت شیعیان از امام سوم خود، بیشتر شود و هر یک از اولاد معصوم ایشان نیز به دنبال ارائه بهترین توصیف در باره شخصیت نورانی سیدالشهدا(ع) بودند. در این نوشتار به صورت خلاصه، سعی شده تا به مناسبت اربعین حسینی، اظهارات حضرت ولی عصر(عج) در باره جد شهیدشان برای بازشناسی شخصیت امام حسین (ع) ارائه شود.


از بهترین توصیفاتی که راجع به حضرت امام حسین (ع) شده، زیارتنامه‌ای است منسوب به حضرت ولی عصر(عج). مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب گرانسنگ خود «نفس المهموم» عباراتی از این زیارت را بدون هیچ تردیدی به حضرت مهدی(عج) نسبت می‌دهد، آنجا که امام مهدی(عج) می فرماید:


«کُنتُ لِلرَّسُولِ وّلَداً و لِلقُرآن سَنَداً وَ للاُمَّة عَضُداً وَ فِی الّاعَهة مُجتَهِداً حافِظاَ لِلعَهد وَ المیثاق ناکِباَ عَن سُبُلِ الفُسّاق تَناوه تأوه المَجهُود طَوِیل الرُکُوع وَ السُّجُود زاهِداَ فِی الدُّنیا ژُهدَ الرّاحِل عَنها ناظِراَ بِعَین المُستَوحِشِینَ مِنها»؛ تو ای حسین! برای رسول خدا فرزند و برای قرآن سند و برای امت بازویی بودی، در طاعت خدا تلاش‌گر و نسبت به عهد و پیمان حافظ و مراقب بودی، از راه فاسقان سر بر می‌تافتی، آه می‌کشیدی، آه آدمی که به رنج و زحمت افتاده، رکوع و سجود تو طولانی بود، زاهد و پارسای در دنیا بودی، زهد و اعراض کسی که از دنیا رخت برکنده است، با دیده وحشت‌زدگان بدان نگاه می‌کردی.
حضرت مهدی(عج) در این عبارات، جد بزرگوار خویش را با
۱۰ عنوان توصیف می‌کند:


http://ts1.mm.bing.net/th?id=H.4654736274424888&pid=15.1


1. امام حسین(ع)، فرزند سول خدا (ص) بود، او نواده پیامبر اکرم به شمار می‌رفت، و رسول خدا او را فرزند خویشتن می‌خواند.


۲. او سند و پشتوانه قرآن بود. قرآن، با اتکا به وجود مقدس امام حسین(ع)، در جهان استقرار و گسترش یافت و هر آنچه را که قرآن کریم، در قالب الفاظ، بیان فرموده در وجود مطهر حسین(ع) رؤیت و مشاهده می‌شود.


۳. آن حضرت بازوی امت بود، امت اسلامی با وجود حضرت حسین(ع) دارای بازویی پر توان و قدرتمند بوده و هست و به همین دلیل می‌تواند همه قدرت‌های ضد خدایی را در هم بشکند و نابود سازد.


۴. امام حسین(ع) در راه اطاعت پروردگار، سخت کوش و تلاشگر بود. دعا، نیایش، ابتهال، نماز و مناجات شبانه وی در تاریخ، ضبط شده و خود مایه اعجاب آدمی است.


۵. آن بزرگوار نگهدار عهد و میثاق بود. عهد و پیمان با خداوند یا با مردم را هرگز نقض نکرد و ثابت و استوار روی پیمان خویشتن می‌ماند و وفا می‌کرد.


۶. او از راه و روش فاسقان و فاجران رویگردان بود. هرگز روی به آنان نیاورد و تمایل به سوی آنان نکرد و چطور ممکن است کسی که فناء‌فی‌الله پیدا کرده به مخالفان فرمان پروردگار روی بیاورد و به آنان تمایل پیدا کند؟!


۷. امام حسین (ع) دردمندانه آه می‌کشید، چون ناله کسی که سخت به رنج و زحمت افتاده و بار سنگینی از غصه و اندوه در دل دارد و در سینه‌اش جراحتی التیام‌ناپذیر است.


۸. رکوع‌ها و سجده‌های طولانی داشت، مدت‌ها در حال رکوع و سجود می‌ماند و ذکر خدا می‌کرد. به نظر می‌رسد که این جمله، رمز شوق عمیق و ریشه‌دار آن بزرگوار به معبود و محبوب حقیقی‌اش خداوند متعال است و چون از خلوت با خدا و انس به ذات لایزال او لذت می‌برد از این رو سجده را ـ که خلوت با خداست ـ طول می‌داده و احساس خستگی نمی‌کرده است.


۹. سیدالشهداء (ع) نسبت به دنیا زاهد، بی‌رغبت و بی‌علاقه بود دنیا در نظر مبارک و خدابین آن حضرت، جلوه و جلا و فروغ و بهایی نداشت، چنان از دنیا اعراض کرده بود که گویا به کلی از آن برکنده شده و قدم در سرای ابدی و جهان آخرت گذاشته است.


۱۰. آنجا که نظر دیگران نظر خریداری و نگاه عاشقانه بود، نظر آن بزرگوار به دنیا نظر انسان وحشت‌زده بود و نگاهش، نگاه دل‌بریدگان از آن، و بالاخره او از دنیا و زرق و برق آن در فرار بود که این چیزها در چشم انسان دریادلی چون امام حسین(ع) کمترین فروغی ندارد.

ارادت علامه حسن زاده آملی به حضرت امام

حجت‌الاسلام وحید واحدجوان:  یکی از بهترین کتاب‌های علامه حسن زاده آملی، کتاب «عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون» است. 

این کتاب درباره علم نفس نوشته شده است. توضیح اینکه؛ نفس ناطقه انسانى، جامعترین و کاملترین مظهر خداست و شناخت آن مستلزم شناخت بارى تعالى و محور جمیع مسایل عقلى و نقلى و قطب همه معارف عرفانی است.

از این رو همه اهل عرفان و نیز حکمای بزرگ، به معرفت نفس، اهمیت ویژه می‌دهند.

در روایات اسلامی نیز به معرفت نفس و شناخت آن، اهمیت ویژه داده شده، چنانکه فرموده‌‌اند: «مَنْ عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه»؛ هر کس خود را بشناسد پروردگارش را می‌شناسد. «مَعْرفَةُ النَفْسِ اَنْفَعُ المَعارِف» ؛ پر منفعت‌ترین شناخت، معرفت نفس است. «اَفْضَلُ المَعْرِفَةُ مَعْرِفَةُ الاِنْسانِ نَفْسَهُ» ؛ با فضیلت‌ترین شناخت، معرفت انسان به خودش است.

بر همین اساس، حضرت آیت‌الله حسن‌زاده آملی، کتاب «عیون مسائل النفس» را در خصوص معرفت و شناخت «نفس» نوشتند و آن را بر ۶۶ «عین» مرتب ساختند که هر عینى در مسئله‌اى از مسائل مربوط به نفس است.

چون آن کتاب (عیون مسائل النفس)، متنى فشرده بود و هر یک از عیون آن کتاب به خودى خود لیاقت آن را داشت که در رساله‌اى مستقل مورد بحث و بررسى قرار گیرد، ایشان شرحی بر آن کتاب نوشتند و بدین صورت کتاب بى‌نظیر «سرح العیون فى شرح العیون» را که بر أهم مسایل مربوط به معرفت نفس مشتمل است، به عالم علم و دانش ارائه کردند.

این کتاب، در میان آثار آیت الله حسن زاده آملی، دومین کتابى بود که از طرف وزارت ارشاد به عنوان کتاب سال شناخته شد و به علم دوستان جامعه اسلامى معرفى شد.

همه این‌ها مقدمه بود تا نظر علامه حسن‌زاده درباره امام خمینی‌(ره) عرض شود.

آیت‌الله حسن رمضانی از علامه حسن‌زاده آملی نقل می‌کند که؛ زمانی ایشان (علامه حسن زاده آملی) می‌فرمود اگر اسم کار من را لوس‌بازی نمی‌‌گذاشتند و اگر تلقی خوشی صورت می‌‌گرفت و مصون بود از تلقی‌های ناخوش، من این کتاب عیون مسائل نفس را که در مسائل نفس است و کتاب مهمی است و کتاب سر پیری من است، مال ایام جوانی‌‌ام نیست، یعنی یک عمر کار کرده‌ام و حاصلش این شده است، اسم این کتاب را می‌گذاشتم «عیون خمینی».

استاد رمضانی می‌گفتند علامه حسن‌زاده آملی، برای قدردانی از شخصیت بی‌نظیر امام خمینی(ره) که بنیانگذار جمهوری اسلامی و تمهید کننده تمام ترقّیات علمی و عملی برای حوزه‌ها بود و انجام دهنده کاری بود که واقعاً هیچ‌کدام از بزرگان گذشته در طول تاریخ انجام نداده بودند، چنین فرمایشی داشتند.

به قول معروف: قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری!

بيانات مقام معظم رهبری در ديدار جمعى از مداحان - 92

بيانات مقام معظم رهبری در ديدار جمعى از مداحان

در سالروز ولادت حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها
ادامه نوشته

وایت دختر ۱۴ساله‌ای که شهیدبهشتی وعده شهادتش را داد+‌دست‌نوشته‌ها  

شهیده سیده طاهره هاشمی ، شهیده ی شاخص سال 1392

روایت دختر ۱۴ساله‌ای که شهیدبهشتی وعده شهادتش را داد+‌دست‌نوشته‌ها

وقتی صبح کنار سفره‌ی صبحانه خوابش را برای مادر و عباس تعریف کرد، به آرامی گفت:‌ من شهید می‌شوم. عباس به یاد انشای طاهره افتاد که اول نوشته بود دوست دارم فلسفه بخوانم؛ اما در پایان نوشت به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت...

 

«طاهره نفس نفس می‌زد. از او قطع امید کرده بودیم. از صبح نگران بودیم که نکند طاهره هم مثل دختر همسایه بمیرد. دختر همسایه صبح مرده بود و صدای گریه هنوز از خانه‌‌شان می‌آمد. مادر مرا فرستاد دنبال زن عمو. با گریه آوردمش. زن عمو وقتی دید طاهره نفس نمی‌کشد، پارچه‌ی سفیدی روش انداخت. من و مادر به گریه افتادیم. صبر کردیم تا همه بیایند و دفنش کنیم. نیم ساعت که گذشت دیدم پای طاهره تکان می‌خورد. از خوشحالی زبانم بند آمده بود. مادر و زن عمو را صدا زدم. مادر پارچه‌ی سفید را برداشت و با گریه، طاهره را بغل کرد. خدا روح تازه‌ای در جسم خواهر کوچولویم دمید.» (1)

 

طاهره در اول خرداد 1346 در شهربانو محله‌ی آمل در یک خانواده‌ای شلوغ و پرجمعیت چشم به جهان گشود. پنج ماهه بود که با یک بیماری سخت دست و پنجه نرم کرد. تا آستانه‌ی مرگ پیش رفته بود. همه در دل شب‌های تار برای سلامتی او دعا کردند. سرانجام معجزه رخ داد و او به زندگی برگشت. سرنوشت نه این گونه مردن که مرگ زیبایی برایش رقم زده بود.

 

از همان دوران کودکی ساکت و صبور بود. *خواهرش در این باره‌ می‌گوید: «پنج سال از طاهره بزرگ‌تر بودم. ما شش خواهر بودیم. من دختر شلوغی بودم؛ اما طاهره خیلی کم حرف می‌زد. طوری که مادرم گاهی متوجه نمی‌شد او توی خانه هست. دائماً می‌گفت: طاهره کجاست؟ وقتی می‌دیدش، بهش می‌گفت پس چرا حرف نمی‌زنی؟ می‌گفت: چی بگم؟ حرفی ندارم. در عین آرام بودن خوشرو و خوش خلق هم بود. حتی بعضی از بچه‌های بی‌تفاوت هم جذب این اخلاقش می‌شدند.» (2)

 

پدر طاهره- غلامحسین- برنج فروش بود و به شعر و ادبیات بسیار علاقه داشت. شب‌ها گاهی بچه‌ها دورش جمع می‌شدند و او با صدای گرمش برایشان شعر می‌خواند. قرآن و نهج‌البلاغه هم یادشان می‌داد و برای آن‌ها جایزه‌ای در نظر می‌گرفت.

 

طاهره دوران ابتدایی را در مدرسه‌ی مهرگان و راهنمایی را در مدرسه‌ی خاکی گذراند. شوق او برای یادگیری حیرت معلم‌ها و خانواده را بر می‌انگیخت. شاگرد ممتاز کلاس بود. همیشه نظرات انتقادی خود را صریح و بی‌پرده با معلم‌ها در میان می‌گذاشت و هیچ‌گاه از بیان حقایق نمی‌ترسید. با اوج گیری انقلاب سعی کرد درتظاهرات شرکت کند. وقتی منظره ی شهادت مختار رضایی _ یکی ازشهدای آمل -  را دید، مصمم شد هیچ گاه ازشرکت در راهپیمایی ها و فریاد علیه رژیم پهلوی پا پس نکشد. بعد ها هروقت ازانقلاب و تظاهرات مردم حرفی به میان می آمد، خاطره ی تلخ شهادت برادر رضایی را به زبان می آورد.

 

دراوج انقلاب، طاهره نیز پا به پای خواهران خود در راهپیمایی ها شرکت می‌کرد. *خواهرش می‌گوید:«یک بار طاهره همراه من و خواهرانم به تظاهرات آمده بود. پلاکارد کوچکی را دستش دادم و فرستادمش جلوی صف. یکی سرم داد کشید که بچه‌ی به این کوچکی را برای چه آورده‌ای تظاهرات؟ تیراندازی می‌کنند و او را می‌کشند. نمی‌دانم از اعضای کدام حزب بود که فریاد کشید و توهین کرد. من هم با عصبانیت گفتم: همین بچه‌های کوچک فردا بار این انقلاب را به دوش می‌کشند. برادرم – قاسم – که دانشجوی معماری دانشگاه علم و صنعت بود، گاهی کتاب‌های فخرالدین حجازی و شهید مطهری را با خودش می‌آورد و به ما می‌داد. ما هم مطالب کتاب را به طاهره می‌گفتیم. با این حال، طاهره که شیفته‌ی اطلاعات تازه بود، گاهی کتاب‌ها را از ما می‌گرفت و خودش می‌خواند. ما در آمل یک گروه بودیم که نوارها و اعلامیه‌های حضرت امام را دست به دست می‌چرخاندیم. طاهره اعلامیه‌ها را زیر چادرش می‌گذاشت و شب‌های روی دیوارهای کوچه می‌چسباند.» (3)

 

با پیروزی انقلاب درانجمن اسلامی مدرسه به فعالیت پرداخت و توانست عده ای از دانش آموزان بی طرف را به سوی انقلاب راهنمایی کند ؛ اما این کار طبع پرشور و روح انقلابی او را راضی نمی کرد. گاهی در مدرسه به فروختن و امانت دادن کتاب های مذهبی می پرداخت. او هم چنین با شوق در انجمن اسلامی شهربانو محله ثبت نام کرد. رفتار و عمل او الگوی دیگران بود. همه جا با لباس ساده و حجاب اسلامی ظاهر می‌شد. روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه را روزه می‌گرفت و نماز اول وقت را به دیگران توصیه می‌کرد. یک بار مرحوم دشتی در تکیه‌ی آملی به خاطر شرکت در کلاس عقیدتی، کتاب حجاب شهید مطهری را به او هدیه داد.

 

هنوز خاطره‌ی کارهای او در یاد بچه‌ها سبز و زنده است. کارهایی که موجی از حیرت و شادی در دل بچه‌ها می‌ریخت. عباس- برادر طاهره- در این باره *دو خاطره‌ی جالب و به یاد ماندنی دارد:

«روز انتخابات ریاست جمهوری بود. روزی که شهید رجایی با اکثریت آرا به ریاست جمهوری ایران انتخاب شد. غروب وقتی به خانه برگشتم، دیدم بچه‌های کوچک دم در خانه‌ی ما صف کشیده‌اند. طاهره هم وسط حیاط ایستاده بود. جعبه‌ی کوچکی شبیه صندوق رأی روی میز کنار طاهره بود و بچه‌ها یکی یکی برگه‌ای را داخل صندوق می‌انداختند. از طاهره پرسیدم: این صندوق چیه؟‌ گفت: این بچه‌ها به سن قانونی نرسیده‌اند و نمی‌توانند رأی بدهند. این صندوق را درست کردم تا بچه‌های کوچه شیرینی رأی دادن را بچشند. با تعجب نگاهش کردم. با این سن کم، کارهای او همیشه به من آرامش می‌داد. یادم می‌آید در دبیرستان وحیدی آمل که طاهره آن‌جا درس می‌خواند، کتابخانه‌ی کوچکی بود که منافقین آن جا را آتش زده بودند. طاهره با اعضای انجمن اسلامی مدرسه دست به کار شد و با کسبه‌ی بازار حرف زد و از آن‌ها کمک‌های نقدی دریافت کرد. با همه‌ی آن پول‌ها کتاب خرید و دوباره کتابخانه را راه انداخت.»(4)

 

 دست نوشته شهید هاشمی

 

شیفته‌ی هنر گرافیک بود و رمز و راز این هنر را از برادرش قاسم می‌پرسید. در دبیرستان با برپایی نمایشگاه‌های عکس، طراحی، خطاطی، نقاشی و کاریکاتور دانش‌آموزان را با این هنرها آشنا می‌کرد. طاهره در نوجوانی برای بچه‌ها با کاغذ و مقواهای رنگی، قایق، عروسک و گل می‌ساخت و ذوق هنری خود را به رخ خانواده می‌کشید. در تابستان سال 60 برای برپایی یک نمایشگاه طراحی ذوق شکوفای خود را به نمایش گذاشت. او در این نمایشگاه طرح‌هایی درباره‌ی جنگ و پیروزی انقلاب از خود به یادگار نهاد. همیشه پای طرح‌های خود کلمه‌ی«طاها» را می‌نوشت. طاها اول نام و نام‌خانوادگی‌اش بود. می‌گفت: دوست دارم اسم سوره‌ی قرآن پای نقاشی‌هایم باشد.

 

چند نمونه از هنرخوش نویسی اش به یادگار مانده که در برگه هایی جملاتی از امام خمینی را خط خوش نوشته است. شاید بتوان ازگزینش این جمله ها احوالات درونی او را دریافت. دربرگه ای نوشته است: " بکوشید تا هرچه نیرومند شوید درعقل و علم. اگرعلم باشد و تزکیه نباشد همان رژیم سابق پیش می آید " طاهره نیزخود را با عقل و علم و هنرنیرومند کرده و در پیوند روح خود با تزکیه به این سفارش امام خمینی جامه ی عمل پوشانده بود.

 

درجای دیگر نوشته است: " این فکر را که نمی توانیم خودکفا باشیم ازسر بیرون کنیم " مسلما کسی که این جمله ی امام را از میان هزاران سخن ارزشمند بزرگان برمی گزیند، حتما خود نیز به اهمیت خودکفایی آگاه است و می داند که انقلاب نوپای ایران نیازبه خودکفایی درهمه ی زمینه های اقتصادی و سیاسی دارد.

 

شهید هاشمی


*در مقاله نویسی هم دستی داشت. درمقاله ای با عنوان ایمان چیست؟ با ایمان کیست؟ چنین نوشته است:

 

ایمان همانند قله ای است پربرف و راهی که به آن ختم می شود پرپیچ و خم و خطرناک است. انسان باایمان باید آن را باتمام مشکلاتش طی کند...

 

ازخصوصیات دیگرمومن این است که باید آینه ی مومن دیگر باشد و اگردید دوستش اشکال دارد باید در همان وهله ی اول با امربه معروف و نهی ازمنکر سعی کند او را ازخطر انحراف دور کند. همان طور که اگرانسان درآینه نگاه کند تصویرخود را در آن می بیند. اگرچیز بد و زشتی دراو بود، آینه آن را نشان می دهد...

 

امروزه سعی می شود ازطرف دشمنان ولای مثبت را تبدیل به ولای منفی و ولای منفی را تبدیل به ولای مثبت نمایند. یعنی مومن را وادارند که با دشمن خود دوست باشد و با دوستش دشمن که این را از طریق مدرنیزه کردن و آزادی بی قید و شرط و بی بند و باری به افراد جامعه تحمیل می کند و مومن بی آن که متوجه باشد ممکن است در آن گرداب غرق گردد.(5)

 

دست نوشته


*چند نامه از او به یادگار مانده است. در نامه ی محبت آمیز او به پاسداران انقلاب اسلامی چنین می خوانیم:

ای دلیران ایران که چون آسمان سرافراز و بزرگید! شما را سپاس می گویم...

شما را سپاس به فداکاری تان و جانبازی تان، سپاس به مکتب تان، ایمان تان، ایثارتان. برترین نمونه ی ایثارشهادت است ؛ شهادت طلبی و ایثار جان جهاد است و جهاد همانا دری از درهای بهشت است. ایمان به خدا و ایثار، جهاد در راه اوست که سبب پیدایش حرکت های عظیم اجتماعی و دگرگونی های بنیادی می شود و بی جهت نیست که می بینیم کسانی که می توانستند در کنج خانه ها راحتی را برگزینند، به طرف مشهدشان می روند تا شهادت دهند به مظلومیت عصرشان. همان طور که شهادت دادند به مظلومیت حسین علیه السلام. حال ما شهادت این نامداران را باید به گوش جهانیان برسانیم که آن ها می گویند به پیش ای دلاوران آینده سازفردای انقلاب! پیش به سوی افزایش توان و استعدادها و امکانات! پیش به سوی آرامش و اطمینان قلب های امت! پیش به سوی دانش وسیع مکتب اسلام، غنای فرهنگی، ایدئولوژی سیاسی! به پیش ای پاسداران اینده ی این انقلاب! (6)

 

*در نامه‌ای دیگر برای کسی که در سنگر به مداوای مجروحین جنگی می‌پرداخت، چنین نوشت:

«حتی یک لحظه شاید نتوانی به این نامه نظر بیفکنی، چون مجروحان در جلویت صف کشیده‌اند و رگبار مسلسل و توپ و نارنجک بر بالای سرت در پروازند. ای کاش می‌توانستم با تو به جبهه آیم و مسلسل‌ها را در آغوش گیرم؛ اما می‌دانم که چه خواهی گفت. من سنگر دیگری دارم و آن را هم چون تو حفظ خواهم کرد؛ هم چون تو که با وسایل اولیه‌ی بسیار کم و غذای اندک در خط مقدم جبهه‌ای. شاید بر من عیب‌گیری که چرا به آگاهی دوستان و هم شهریانم نمی‌پردازم. باید به اشخاصی آگاهی داد که چشم‌ها را بسته و گوش‌ها را پنبه نموده و به شعار دادن بر سر چهار راه‌ها مشغولند. شعار مرگ بر آمریکایی که معنی آن سازش با آمریکاست. می‌گویند باید در این جنگ حق با باطل سازش کند. باید میانجی‌گری را پذیرفت. آن‌ها با شایعه‌سازی می‌خواهند مردم را گول بزنند. اما قرآن دستور داد: ملعونین اخذواقتلوا (برای شایعه سازان، قتل و اسیری و لعنت است)

می‌دانم که تو تا آخرین قطره‌ی خون خواهی جنگید، زیرا تو فرزند خلف کسانی هستی که در جهان همیشه برضد ستم می‌شوریدند. تو هم مثل آن‌ها پیروز خواهی شد؛ زیرا امام‌مان- این بت شکن عصر- گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.

نگرانی من و تو ای خواهرم! این است که مبادا سازشی صورت گیرد و خو‌ن‌های شهیدان  به هدر رود و نتوانیم ندای امام را به گوش جهانیان برسانیم که ندای امام‌ همان ندای اسلام است. اما می‌دانم که هرگز سازشی صورت نخواهد گرفت؛ زیرا تمام ارگان‌های مملکتی در دست ملت و نمایندگان ملت است.

من و تو ای دوست! با هم به جنگ اسراییل که فلسطین را اشغال کرده است می‌رویم و دوباره فلسفه‌ی شهادت را زنده خواهیم کرد. صف‌های طولانی برای شهادت تشکیل خواهیم داد و روزه‌ی خون خواهیم گرفت.» (7)

 

دلش برای حضرت امام می‌تپید. در طرح‌هایش این شیفتگی را به تصویر می‌کشید. در لحظه‌های دلتنگی با کشیدن تصویر امام، شادی را در دلش می‌ریخت. به پیام‌های او اهمیت می داد. پیا‌م‌های شانزده‌گانه‌اش را به دانش‌آموزان نکته به نکته رعایت می‌نمود. آرزوی دیدار امام در دلش موج می‌زد.*برادرش – عباس – می‌گوید:

«یک روز دوان دوان از مدرسه به خانه برگشت. کفش‌هایش را درآورد و پرید توی اتاق. نفس نفس می‌زد. از خوشحالی زبانش بند‌ آمده بود. نمی‌دانستیم چه اتفاقی افتاده. چند لحظه صبر کرد و بریده بریده گفت: قرار است چند روز دیگر بچه‌های مدرسه را به دیدار امام ببرند.» (8)

 

طاهره با اعضای انجمن اسلامی دبیرستان‌های دخترانه‌ی آمل در جماران به دیدار حضرت امام شتافت. در بهشت‌زهرا کنار مزار آیت‌الله شهید بهشتی میثاق بست که در مسیر روشن‌شان گام بردارد. خاطرات این سفر روحانی مدت‌ها در یادش سبز بود. بعد از بازگشت از این سفر یک شب خواب دید سفره‌ای گسترده‌اند و شهیدان دور تا دور سفره نشسته‌اند. طاهره به صورت تک تک شهدا چشم دوخت. شهید فضلی و شهید قدیر را که از شهدای انجمن اسلامی محل بودند بین‌شان دید. آیت‌الله بهشتی چند دقیقه‌ای برای آن‌ها حرف زد. وقتی دید طاهره گوشه‌ای ایستاده به او هم تعارف کرد سرسفره بنشیند. وقتی صبح کنار سفره‌ی صبحانه خوابش را برای مادر و عباس تعریف کرد، به آرامی گفت:‌ من شهید می‌شوم. عباس به یاد انشای طاهره افتاد که اول نوشته بود دوست دارم فلسفه بخوانم؛ اما در پایان نوشت به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت. هر وقت عباس از او می‌پرسید:

- در آینده‌ می‌خواهی چه کاره شوی؟

می‌گفت:

- من آینده‌ای ندارم.

 

*شب ششم بهمن حنابندان خواهر طاهره بود. یکی از خواهرانش دراین باره می گوید:

«برای طاهره لباسی دوختم که عروسی تنش بپوشد. او لباس و پول هفتگی اش را که از پدر گرفته بود توی بقچه ای گذاشت و برد به ستاد نماز جمعه و گفت: این لباس و پول را به یک فرد نیازمند بدهید. بعدا ازش پرسیدم: پیراهنت کو؟ به لباسش اشاره کرد و گفت: من که لباس دارم. لباس نو را دادم به یک فرد نیازمند. کسانی پیدا می شوند که محتاج این لباس ها هستند. من که خدا را شکر چیزی کم ندارم. هروقت ششم بهمن می شود یاد این خاطره می افتم.» (9)

 

صبح روز ششم بهمن با تعطیلی مدرسه، ‌طاهره به خانه برگشت و خبر درگیری را به خانواده داد. پدر از بستر بیماری برخاست و کیسه‌های برنج را گوشه‌ی حیاط خالی کرد و به بچه‌ها گفت:

 

- این‌ها را ببرید و برای بسیجی‌ها سنگر بسازید.

 

*مینا حسینی- دوست صمیمی و هم کلاس طاهره- درباره آن روز می‌گوید:

«از مهرماه سال 60 من و طاهره هم کلاس بودیم و روی یک میز می‌نشستیم. خیلی زود با هم صمیمی شدیم و او حکم راهنمای مرا پیدا کرد. او فرزند بزرگ خانواده نبود و برادرها و خواهرهای بزرگترش او را راهنمایی می‌کردند؛ ولی من فرزند بزرگ خانواده بودم و کسی نبود که در زمینه‌ی فعالیت‌های اجتماعی راهنمایم باشد. به همین دلیل وقتی دیدم او مشغول این گونه فعالیت‌هاست، علاقمند شدم که در کنارش باشم و کمکش کنم.

 

یادم هست یکی از هم‌کلاسی‌های ما به شدت تحت تأثیر خواهرش قرار داشت که عضو منافقین بود. طاهره سعی می‌کرد با آرامش و محبّت، حقایق را به او بفهماند. پدر این دختر از تحصیل کرده‌‌های سرشناس آمل بود. تلاش‌های طاهره را برای روشنگری بچه‌ها می‌دیدم و هزاران سوال در ذهنم مطرح می‌شد که تا آن روز به آن‌ها فکر نکرده بودم.

 

روز 6 بهمن 60 رفتم مدرسه و دیدم مدیر اعلام کرد که مدرسه تعطیل است و برگردید به خانه‌هایتان. شهر شلوغ بود و آن‌ها هیچ مسوولیتی را در قبال حفظ جان ما قبول نمی‌کردند. ما در خانه تلفن نداشتیم و نمی‌توانستم به خانواده‌ام اطلاع دهم که سالم هستم. از طرفی هم به شدت ترسیده بودم و نمی‌توانستم تنهایی به خانه برگردم. طاهره گفت: نترس، من تو را می‌رسانم. اول می‌رویم خانه ما، بعد با هم به خانه‌ی شما می‌رویم.

 

به خانه‌ی طاهره که رسیدیم مادرش گفت: بچه‌های سپاه به ملافه و باند و مواد ضدعفونی و دارو نیاز دارند. با طاهره به خانه‌ی همسایه رفتیم و این چیزها را جمع‌آوری کردیم. بعد طاهره گفت: بیا برویم خون بدهیم. رفتیم به درمانگاه آمل و دیدیم صف طولانی جلوی درمانگاه آمل تشکیل شده. مدتی ایستادیم، دیدیم فایده ندارد و به این زودی‌ها نوبت ما نمی‌شود. به خانه‌ی طاهره برگشتیم. مادرش گفت: بروید برای بچه‌ها نان تهیه کنید.

 

رفتیم و نان خریدیم و برگشتیم. در خانه‌شان جنب و جوش زیادی دیده می‌شد و هر کس به نوعی درگیر کاری بود. دوباره به ما گفتند باید نان بخرید. من گفتم: خیلی دیرم شده و خانواده‌ام نگران خواهند شد. طاهره گفت: با هم ناهار می‌خوریم و بعد به خانه‌ی شما می‌رویم و به آن‌ها خبر می‌دهیم که سالم هستی. از همان جا هم نان می‌خریم و با هم بر می‌گردیم و شب را خانه‌ی  ما می‌مانی. ناهار که خوردیم خواهرش یک اسکناس بیست تومانی به ما داد و گفت: همه را نان بخرید.

 

با هم راه افتادیم و به خیابان آمدیم. از وضعیتی که در شهر بود به شدت وحشت کرده بودم. از هر طرف صدای تیراندازی می‌آمد. آقایی به ما اشاره کرد که برویم داخل آن چاله. بعدها فهمیدیم که آن مرد، محمد شعبانی، فرمانده سپاه آمل بود. هر دو روی زمین دراز کشیدیم. نمی‌دانستم طاهره چه وضعیتی دارد. من به دیوار نزدیک‌تر بودم و طاهره طرف دیگر بود. ناگهان احساس کردم طاهره صدایم می‌زند. سرم را آرام برگرداندم و دیدم طاهره روی زمین است.

 

آقای شعبانی گفت: بلند شوید و از این جا بروید. من آرام آرام خودم را روی زمین کشیدم و خیالم راحت بود که طاهره هم پشت سرم می‌آید. بلند شدم و رفتم پشت دیوار. یکی از بچه‌های محله‌مان را دیدم. گفت: چرا ایستاده‌ای و نمی‌روی؟ گفتم: منتظر دوستم هستم. گفت: دوستت از آن طرف رفت، تو برو خانه‌تان. خیالم راحت شد.

 

آن آقا مرا رساند به خانه‌مان. وقتی رسیدم خانه، متوجه شدم پدرم هم زخمی شده و کسی نمی‌داند او را کجا برده‌اند. چون تلفن نداشتیم، آن شب نفهمیدم بالاخره طاهره به خانه‌اش رسید یا نه. وقتی خوابیدم خواب دیدم آرام از پله‌های درمانگاه آمل بالا می‌روم. طاهره بالای پله‌ها با لباس بسیار قشنگی ایستاده بود. همین که مرا دید، لبخندی زد و دستش را به نشانه‌ی خداحافظی برایم تکان داد.

 

صبح که بیدار شدم، مادرم می‌خواست برود از پدرم خبر بگیرد. من که وضع روحی مناسبی نداشتم در منزل ماندم. مادرم بعد از این که فهمید پدرم را در بیمارستان امیرکلای بابل بستری کرده‌اند، به خانه‌ی طاهره رفت و از خانواده‌اش سراغ او را گرفت. آن‌ها فکر می‌کردند طاهره شب را در منزل ما مانده، با نگرانی پرس و جو کردند و متوجه شدند طاهره شهید شده و او را به بیمارستان بابل برده‌اند.» (10)

 

پیکر طاهره را در یک تشییع جنازه ی باشکوه در باران اشک مردم انقلابی آمل و شهرهای اطراف در امام زاده ابراهیم این شهر به خاک سپردند. سال‌ها از پرپر شدن گل نوشکفته‌ی مادر می گذرد. هر چند یاد و خاطره‌ی آن روز بغض در گلویش می‌فشارد؛ اما همیشه از جگر گوشه‌اش با غرور یاد می‌کند.

پ ن:

(1)(2)(3)گفت‌وگو با خواهر شهید - 1388 - پرونده شهیده - آرشیو بنیاد شهید و امور ایثارگران آمل

(4)گفت‌وگو با عباس هاشمی - برادرشهید - 1388 - پرونده شهیده - آرشیو بنیاد شهید و امور ایثارگران آمل

(5)(6)(7) پرونده ی شهیده - آرشیو کنگره بزرگداشت ده هزار شهید مازندران

(8)گفت‌وگو با عباس هاشمی - برادرشهید - 1388 - پرونده شهیده - آرشیو بنیاد شهید و امور ایثارگران آمل

(9)گفت‌وگو با خواهر شهیده - آرشیو کنگره بزرگداشت ده هزار شهید مازندران

(1۰)گفت‌وگو با مینا حسینی - دوست شهیده - 1388 - آرشیو بنیاد شهید و امور ایثارگران آمل

انتهای مطلب/.


بهترین کارها در آخرالزمان از زبان جناب بهجت (ره)

از آیت الله بهجت سوال شد؛ بهترین کاری که برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزمان می توانیم انجام دهیم به نظر حضرت عالی چیست؟

ایشان در پاسخ فرمودند: « بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزمان، دعای فرج امام زمان(عج) است البته دعای فرجی که در همه اعمال ما اثر بگذارد.»

باز در مورد دعای فرج و قرائت این دعا از ایشان پرسیده شد؛ دعای فرج بحمدالله در بین شیعیان زیاد خوانده می شود اگر امکان دارد در مورد قرائت دعای فرج بیشتر توضیح دهید؟

آیت الله بهجت در پاسخ به این پرسش فرمودند:« خدا می داند تعداد این دعاها باید چقدر باشد تا مصلحت ظهور فراهم آید! قطعا اگر کسانی در دعا جدی و راستگو باشند... مبصراتی خواهند داشت و قطعا مثل ما چشم بسته نیستند. باید دعا را با شرایط آن دعا کرد و توبه از گناهان از جمله شرایط دعا است، چنان که فرموده اند:« دعاءُ التائب مستجابٌ »یعنی دعای شخصی که توبه کند، مستجاب می گردد.»


منبع: جام دینی

211008

وصیت نامه حضرت زهرا(سلام الله علیها)

پسر عمو! من خبر مرگ خویش را دریافت کرده ‏ام و

 لحظه به لحظه به زمان دیدار پدر بزرگوارم نزدیک‏تر مى ‏شوم،

اکنون تو را به انجام خواسته ‏هایى که در

 دل دارم سفارش مى‏ کنم.

امام علی(‏علیه‎السلام) به او فرمود:

دخت رسول خدا(صلى الله علیه و آله)!  هر چه دوست دارى سفارش ‏کن .

امام‏ بر بالین زهرا نشست و از افراد حاضر در

 خانه خواست خارج شوند و سپس فاطمه زهرا (علیهاالسلام)

 لب به سخن گشود و عرضه داشت:

پسر عمو! بر این باورم از آن زمان که زندگى خود را

 با تو آغاز کردم، در خانه‏ ات دروغ نگفتم و به توخیانت نورزیدم و از اطاعتت سر بر نتافتم؟

امام فرمود:

حاشا! از چنین چیزى فاطمه جان!

تو به عظمتِ خداوند آگاه‏تر و فردى نکوکارتر و پروا پیشه‏ تر و گرامى‏ تر و

ترس و بیم تو از خدا بیشتر از آن است که من تو را بر نافرمانى‏ ات

مورد نکوهش قرار دهم.

جدایى و از دست دادنت برایم بس دشوار است،

ولى راه گریزى از آن نیست، به خدا سوگند!

با رفتنت مصیبت جانسوز رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را یک بار دیگر برایم تازه کردى،

بارِ جدایى و رحلتِ تو فوق‎العاده سنگین است،

همه از خداییم و به سوى خدا باز مى‏ گردیم، مصیبت و فراق تو آنقدر اندوه‎بار است

که سخت‏تر و دردناک‏تر و رنج‎آورتر و غم‏انگیزتر از آن وجود ندارد!

 مصیبتى است که عزا و مصیبتى فراتر از آن نمى‏توان سراغ داشت.

اجازه ندهى هیچ یک از افرادى که در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه‏ ام حاضر

شوند. سپس لحظاتى هر دو گریستند و امام‏ سر مبارک فاطمه‏(علیهاالسلام)را بر سینه نهاد

و آنگاه فرمود:

(فاطمه جان!) هرگونه وصیتى مى ‏خواهى به من سفارش کن،

 به وصیّت‏هایت مو به مو عمل خواهم کرد

 و هر چه را به من فرمان داده‏اى به انجام مى‏ رسانم،

 و فرمان تو را بر کار خود ترجیح مى‏ دهم.

زهراى راضیه‏(علیهاالسلام) عرضه داشت:

پسر عمو! خداوند از ناحیه من به تو پاداش خیر عنایت کند،

نخستین وصیّتم این است که پس از من زنى را به ازدواج خویش درآورى…

زیرا مردان بدون زن نمى‏ توانند ادامه زندگى دهند .

و سپس معروض داشت:

سفارش بعدى ‏ام این است که اجازه ندهى

هیچ یک از افرادى که در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه ‏امحاضر شوند،

زیرا آنان دشمنانِ خدا و رسولند و رخصت ندهى هیچ کدام از آنان یا هوادارانشان بر

جنازه‏ ام نماز بگزارند و شبانگاه، آن زمان که دیدگان مردم آرامش یافت و چشم‏ها

به خواب رفت، مرا به خاک بسپار. (۱)

ابن عباس وصیت نوشته شده‏اى را از آن مخدّره روایت کرده که در آن آمده است:

این وصیت فاطمه دخت رسول خدا(صلى الله علیه و آله)

 است و گواهى مى‏ دهد معبودى جز خداى یکتا نیست

و محمد(صلى الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست،

 بهشت و جهنّم حق است و روز قیامت بى تردید فرا خواهد رسید و خداوند

در آن روز مردگان را از قبرها برمى‏ انگیزاند و زنده مى‏ کند.

 على جان!

من فاطمه دختر محمدم، خداوند مرا به ازدواج تو درآورد

 تا در دنیا و آخرت از افتخار همسرى‏ ات برخوردار باشم، تو از دیگران به من سزاوارترى،

مرا شبانه حنوط نما و غسل بده و کفن کن و بر جنازه‏ام نماز بگزار و در تاریکى شب

به خاکم بسپار، و هیچ کس را خبر نکن، تو را به خدا مى ‏سپارم

و تا دیدار روز قیامت به فرزندانم درود و سلام مى ‏فرستم.(۲)

پی‎نوشت‎ها:

۱- روضة الواعظین، ۱۵۱/ ۱٫

۲- بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۲۱۴٫

 

فاطمیه و نوروز!


نوروز مانند شب تار است یاران

چشم بهار از گریه خونبار است یاران

جایی که اشک مصطفی ازدیده جار یاست

گل هم به چشم دوستان خار است یاران

تبریک در ماه غم زهرا حرام است

مهدی از این تبریک بیزار است یاران

بی معرفت باشم اگر تبریک گویم

وقتی که پیغمبر عزا دار است یاران

تبریک چون گویم که دخت مصطفی را

خون جگر جاری به رخسار است یاران

راه گلستان را به روی دل ببندید

زهرا میان درب و دیوار است یاران

زهراست برما مادرو باید بدانیم

مادر به ما ، در حشر غمخوار است یاران

بلبل شده در بوستان هم ناله با گل

گل ،  زارتر ازگل به گلزار است یاران

ما چون خریدار غم زهرا نباشیم

زهرا غم مارا خریدار است یاران

روزی که از فرزند مادر می گریزد

زهرا برای شیعیان یار است یاران

دریایی از خون جاری از چشم تر ماست

نوروز ایام عزای مادر ماست


... استاد غلامرضا سازگار ...

۵ مورد از عواقب سبک شمردن نماز (حتمابخوانید)

برخی از پیامدهای استخفاف و بی توجهی به نماز

۱ـ قهر و قطع رابطه با عترت: امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در یک بیان قهرآمیز، با صراحت چنین خطاب فرمودند: «لیس مِنّی مَن ضَیَّعَ الصّلاه»۱ یعنی: «آن کس که نماز را ضایع نماید از من نیست.
«امام صادق ـ علیه السلام ـ در بیان معیاری برای شناسایی افرادی که با آن حضرت پیوند مکتبی دارند چنین می ‏فرمایند: «اِمتَحِنُوا شِیعَتَنا عِندَ مواقیت الصلوه کیف محافظتهم علیها»۲ یعنی: «شیعیان ما را از دقت آنان در انجام به موقع نمازها شناسایی کنید.
«در روایت مشهور دیگری حضرتش سهل انگاری در مسئله‌ ی نماز و استخفاف به آن را موجب محرومیت از شفاعت خاندان عترت و طهارت در روز قیامت شمردند۳
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نیز در بیانی دیگر می ‏فرمایند: «مَن استَخَفَّ بالصّلاه لا یَرِدُ عَلیَّ الحوضَ لا و اللّه» یعنی: «آن کس که نماز را سبک شمارد (به خدا قسم) روز قیامت در کنار حوض کوثر، با من ملاقات نخواهد کرد.»۴
این تأکید و بیان همراه با قسم، حکایت از عمق فاصله بین پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و نماز گزارانی که به نماز اهمیت نمی‏ دهند دارد.


۲ـ غضب خداوند: قرآن کریم با نکوهش افرادی که نماز را ضایع می ‏کنند۵ یا نسبت به آن بی‌اعتنا هستند.۶ مسلمانان را از این عمل بر حذر می ‏دارد. 
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ خطاب به حضرت علی ـ علیه السلام ـ می ‏فرمایند: «فی تأخیرِها مِن غَیرِ عِلّهٍ غَضَبُ اللّه عزوجل»۷ یعنی: «تأخیر نماز از اول وقت بدون دلیل، موجب غضب خداوند متعال می ‏گردد.
«امام صادق ـ علیه السلام ـ می ‏فرمایند: «إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلَاهِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی کَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی»۸ یعنی: «وقتی بنده‏ ای نماز خود را با عجله و شتاب به پایان می‏ برد و آن را کوتاه می‏ کند خدا به ملائکه می‏ فرماید: آیا نمی ‏بینید بنده‌ ی من چگونه نماز خود را کوتاه می‏ کند گویا می‏ پندارد که بر آوردن حوائجش به دست غیر من است (که اینگونه عجله می‏ کند.) آیا نمی داند برآوردن حوائجش به دست من است.»


۳ـ عدم اجابت دعا و محرومیت از دعای صالحان: کسانی که به نماز به عنوان تکلیف و خواست الهی بی توجهی کنند و آن را کوچک بشمارند خداوند نیز به خواسته‏ ها و اعمال آنان توجهی نخواهد داشت.
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در روایتی چنین می ‏فرماید: «من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشره خصله … و کل عمل یعمله لا یؤجر علیه و لا یرتفع دعاؤه إلى السماء»۹ یعنی: «هر کس به نمازش بی‌ توجه باشد و در برابر اعمالش مأجور نمی‏ گردد دعایش به آسمان راه نمی‏ یابد.» و در ادامه، می ‏فرمایند: مشمول دعای خیر صالحین نخواهد بود.


۴ـ مضیقه و نارسایی دنیوی: قهر و غضب خدا و پیامبر نسبت به کسانی که نماز را کوچک می‏ شمارند زیان‏ها و خساراتی بر جای خواهد نهاد. گر چه ممکن است تارک و یا استخفاف کننده به نماز این تأثیر را درک نکند و متوجه علت مضیقه‏ ها و گرفتاری ‏های خود نباشد.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: خداوند برکت را از عمر و روزی کسانی که نماز را کوچک می‏ شمردند بر می ‏دارد.۱۰
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نیز برای این گروه از افراد، تهی‌ دستی و نیاز را پیش بینی نموده و می‏ فرماید: «قال رسول الله ص عشرون خصله تورث الفقر … و الاستخفاف بالصلاه»۱۱ یعنی: «استخفاف و سبک شمردن نماز موجب فقر و تهی‌ دستی می ‏شود.»


۵ـ سختی احوال قبر و قیامت: امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: نماز گزاری که نمازش را سبک بشمارد وقتی از قبرش خارج شود خداوند ملکی را بر وی موّکل می‏ گرداند که او را بر عرصه‌ ی قیامت وارونه بر زمین می‏ کشد و مردم به او نگاه می‏ کنند و با شدت و سخت‏گیری مورد محاسبه قرار می‏ گیرد.۱۲


پی نوشت:
۱) مستدرک الوسائل، ۳/۹۸٫
۲) وسائل الشیعه ج۴ص۱۱۴
۳) بحار الانوار ۲۳۶/۸۲٫ استاد شهید آیت اللّه مطهری ـ ره ـ این روایت را چنین تبیین می فرماید: در وقت وفات امام صادق ـ علیه السلام ـ جریانی رخ داد که وقتی ابو بصیر آمد به «ام حمیده» تسلیت عرض کند، ام حمیده گریست، ابو بصیر هم که نابینا بود گریست بعد «ام حمیده» به ابو بصیر گفت: ابوبصیر نبودی و لحظه‌ ی آخر امام را ندیدی، جریان عجیبی رخ داد عرض کرد: چه چیزی؟ فرمود: امام در یک حالی فرو رفت که تقریباً حال غشوه ‏ای بود. بعد چشمهایش را باز کرد و فرمود: تمام خویشان نزدیک مرا بگویید، بیایند بالای سر من حاضر شوند. ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت کردیم. وقتی همه جمع شدند، امام در همان حالات که لحظات آخر عمرش را طی می‏ کرد یک مرتبه چشمش را باز کرد، رو کرد به جمعیت و همین یک جمله را گفت: «لن تنالَ شفاعتُنا مستخّفاً بالصلوه» هرگز شفاعت ما به مردمی که نماز را سبک بشمارند، نخواهد رسید. این را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد. (گفتارهای معنوی، ص۶۵، ۶۴).
۴) بحارالانوار، ۸۳/۹٫
۵) فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاه (مریم/۵۶).
۶) ویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون (ماعون/۵).
۷) بحار الانوار ج۲ص۱۵۴
۸) کافی ج۳ص۲۶۹٫
۹) بحار الانوار، ۸۰/۲۱٫
۱۰) بحارالانوار،۸۳/۲۰۲
۱۱) بحار الانوار،۷۳/۳۱۵
۱۲) بحارالانوار، ۸۰/۲۲٫

دلخسته ام؛ هوای خراسانم آرزوست...





به شرط حیات فردا عازم مشهدالرضا هستم،
انشاءالله روزی فاطمیه امسال را از دستان با کفایت حضرت شمس الشموس گرفته باشم،
دعاگو و نایب الزیاره همه دوستان و عاشقان بودن صفای وافری دارد
از شما چه پنهان اجر معنوی سفر را هدیه کرده ام به ارواح امام و شهداء
خصوصا حضرات اساتید جناب حاج آقا مجتبی تهرانی و جناب حاج آقا عزیزالله خوشوقت

التماس دعای فرج
محترق الشهداء حمزه اسماعیلی

راز تاکیدات رهبر انقلاب بر شخصیت آیت الله خوشوقت‬(رحمه الله علیه)


حضرت آیت الله خوشوقت (رضوان الله تعالی علیه)



رهبر معظم انقلاب در دیداری که در بیت خانواده آیت الله خوشوقت برگزار شد  ضمن اینکه درگذشت این عالِم ربانی، معلم اخلاق و سالك الی‌الله را به خانواده و آقازادگان تسلیت گفتند، در  بیاناتشان درباره این عارف بزرگ ابراز کردند: اگر كسی متأثر می‌شود، گریه می‌كند، ناراحت می‌شود، باید برای خودش باشد. ایشان كه خب یك عمر طولانی با بركتی را گذراندند، و همه‌اش هم در راه خدا، همه‌اش برای خدا؛ زندگی پاكیزه، نورانی. از اول جوانی، ایشان در همین راه توحید و راه معرفت و راه سلوك بودند. تا آخر این عمر طولانی، ایشان در این راه ظاهراً لحظه‌ای توقف نكردند و پیش رفتند. خب خدای متعال هم انشاءالله عملش با ایشان عمل بندگان صالح خواهد بود، عمل اولیاء خواهد بود انشاءالله. گفت: پس عزا بر خود كنید ای خفتگان!


تاکید رهبر انقلاب به «راه توحید»، «معرفت»، «سلوک»، «در راه خدا» و دیگر ویژه گی های این عالم ربانی از نگاه ویژه رهبری به مرحوم آیت الله خوشوقت حکایت دارد؛ ایشان در این دیدار در قسمتی از سخنان کوتاه شان بیان داشتند: " امیدواریم انشاءالله بركات آقای خوشوقت از ماها منقطع نشود."

اما شاید مهم‌ترین جمله ای که از رهبر فرزانه انقلاب درباره  این عالم ربانی بتوان گفت، جمله معروف رهبری است که می فرمایند: " در طوفان ها خود را به آیت الله خوشوقت وصل کنید."

تاکیدات چندین باره، و نگاه خاص رهبر معظم انقلاب اسلامی به این "عالِم ربانی، معلم اخلاق و سالك الی‌الله" جایگاه رفیع آیت الله خوشوقت را در نزد ولی امر مسلمین جهان را چندین برابر می‌کند؛ آیت الله خوشوقت که در چند ماه پایانی عمر پر برکتشان در جاهایی با هجمه های گروهی قرار گرفتند؛ که مهم ترین آن در  ماجرای تحریف سخنان این عالم انقلابی در انتشار سخنان ایشان درباره حضرت رقیه (س) و عزاداری امام حسین علیه‌السلام  در رسانه ملی در برنامه مناسبتی "راه سعادت" كه در دهه اول ماه محرم الحرام  پخش می شد بود؛ که ایشان در جلسه ای که بعد از آن همه هجمه و احانت علیه خود دیدند در سخنانی گفتند: " 50 سال است که در مسجد ما روضه حضرت رقیه و خرابه شام را می خوانند و ما گریه و عزاداری برای ایشان می‌کنیم ، و یک کلام هم در این 50سال چیزی نگفته ایم/ بنده منظورم این بود که بعضی که ایشان را دختر امام نمی دانند، شاید ایشان را یکی از اصحاب سید الشهدا بدانند/ ولی اصل وجود این دختر مسلم و قطعی است؛ ای کاش از خود ما سوال می کردند منظور ما چه بوده است، و بعد زبان به لعن ناسزای ما باز میکردند."


این جمله مهم رهبری که فرمودند" پس عزا بر خود كنید ای خفتگان!" شاید تلنگر کوچکی باشد به کسانی که طی چندین ماه، شاگرد ممتاز علامه طباطبائی را تخریب کردند باشند؛ طوری که حجت الاسلام پناهیان در این باره می گوید: كسانی كه از سر نادانی یا هر غرض ورزی دیگری به تخریب حضرت آیت الله خوشوقت دست زدند، باید بسیار نگران عاقبت خود در دنیا و عقوبت‌های الهی در آخرت باشند.

همین بس که رهبر معظم انقلاب صبح روز شنبه  در دانشگاه تهران بر پیکر مرحوم آیت الله خوشوقت اقامه نماز کردند.

راز دعای باران.امام حسن عسکری (علیه السلام)

در دورانی كه امام حسن عسگری (علیه السلام) زندانی بود، یكسال بر اثر خشكسالی قحطی شد، گرسنگی بیداد می كرد، علمای اسلام مردم را جمع كردند و برای نماز استسقاء (طلب باران) به بیابان بردند، نماز خواندند، و حتی چند بار نماز استسقاء خواندند ولی اثری از باران دیده نشد. عجیب اینكه علمای نصاری با مسیحیان نماز استسقاء خواندند باران آمد، روز بعد نیز نماز خواندند، باران زیادتر آمد و این موضوع باعث شكست و آبرو ریزی مسلمین شد، یكی از شیعیان به هر نحوی بود خود را به زندان رسانده و خدمت امام حسن عسگری (علیه السلام) رسید و جریان را عرض نمود و دید در میان زندان قبری كنده شده گریه كرد و عرض نمود ای امام بزرگوار من طاقت ندارم شما را در این قبر دفن كنند، حضرت فرمود: ناراحت نباش ، خدا نیز چنین مقرر نكرده است . او عرض كرد: دو مطلب مهم مرا به اینجا آورده است :


اول اینکه از شما بپرسم كه طبق روایات شما، باید با روزگار دشمنی نكرد، منظور چیست؟


امام فرمود: منظور از روزگار، ما اهلبیت هستیم : شنبه متعلق به حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) یكشنبه به علی (علیه السلام) دوشنبه به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، سه شنبه به امام سجاد و امام باقر (علیهماالسلام) و امام كاظم و امام رضا (علیهما السلام)، چهارشنبه به امام جواد و پدرم حضرت هادی (علیهما السلام) و پنج شنبه متعلق است به من و جمعه متعلق است به فرزندم حضرت مهدی (علیه السلام) كه زمین را پس ‍ از آنكه پر از ظلم و جور شد پر از عدل و داد می كند.


سوال دوم این است كه علمای شیعه سه روز برای نماز استسقاء به بیابان رفتند و نماز خواندند باران نیامد ولی علمای نصرانی رفتند و نماز خواندند و هر بار باران بارید و اگر امروز هم به دعای آنها باران بیاید ترس آن است كه شیعیان در عقیده خود متزلزل شوند و به مسیحیت بگروند.



امام فرمود: اما نصاری روزی به قبر یكی از پیامبران برخوردند و استخوان ریزی از بدن آن پیامبر بدست آوردند و اكنون در نماز آن استخوان را در میان انگشتان خود گذاشته ظاهر می كنند و از این رو باران می آید، تو خود را فورا به او برسان و از میان انگشتان او آن استخوان را بیرون آور تا ابرها متفرق شود و باران قطع گردد.



آن مرد همین دستور را انجام داد و در انجامش موفق گردید، در نتیجه ابرها رفتند و خورشید تابید، و علمای نصاری هر چه دعا كردند باران نبارید و شرمنده شدند، و شیعیان در حفظ ایمان خود استوار گشتند و از شك و تردید بیرون آمدند.



و به نقل دیگر، خلیفه وقت امام حسن عسگری (علیه السلام) را از حبس ‍ بیرون آورد و به بیابان برد و جریان را به آن حضرت عرض كرد، امام جریان استخوان را بیان نمود و وقتی كه توسط یكی از خادمان ، استخوان را از دست عالم مسیحی ربود دیگر باران نیامد.

متن نامه‌امام‌رضا(ع) به‌عبدالعظیم‌حسنی

به گزارش جهان به نقل از مهر، با عنایت به مشکلاتی که امام رضا(ع) در ارتباط حضوری با شیعیان در زمان حیات خود و زندگی در خراسان آن روز داشتند، توصیه ها و مسائل مد نظر را از طریق مکاتبه و توسط نمایندگان خود در بلاد مختلف به اطلاع مردم می رساندند. یکی از اسناد موجود، نامه ایشان به حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) است که در آن زمان در ری زندگی می کردند.

شیخ مفید در کتاب خویش، پیام جامع، آموزنده و جالبی را از امام رضا(ع) آورده است که آن بزرگوار آن پیام را، به وسیله حضرت سیدالکریم عبدالعظیم حسنی(ع) به شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) فرستاده اند.

متن پیام آن بزرگوار این است:


بسم الله الرحمن الرحیم

یا عبدالعظیم!

أبلغْ عنّی أولیائی السلامَ وقل لهم: أن لا یجعلوا للشیطان على أنفسهم سبیلاً، ومُرْهم بالصدق فی الحدیث وأداء الأمانة، ومُرْهم بالسکوت وترک الجدال فیما لا یَعْنیهم، وإقبالِ بعضهم على بعض والمُزاوَرة، فإنّ ذلک قربة إلیّ. ولا یشغلوا أنفسهم بتمزیق بعضهم بعضاً، فإنّی آلیتُ على نفسی أنّه مَن فعل ذلک وأسخط ولیّاً من أولیائی دعوتُ الله لِیعذّبه فی الدنیا أشدّ العذاب، وکان فی الآخرة من الخاسرین. وعرِّفْهم أنّ الله قد غفر لمحسنهم، وتجاوز عن مسیئهم، إلاّ مَن أشرک به أو آذى ولیّاً من أولیائی أو أضمر له سوءً، فإنّ الله لا یغفر له حتّى یرجع عنه، فإنْ رجع وإلاّ نُزع رُوح الإیمان عن قلبه، وخرج عن ولایتی، ولم یکن له نصیب فی ولایتنا، وأعوذ بالله من ذلک.

بنام خداوند بخشنده بخشایشگر

ای عبدالعظیم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فراخوان و به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن، چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء اوست. دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند. من با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سخت ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود.
 
به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز ، آنهایی که بدو شرک ورزند و یا یکی از دوستان ما را برنجانند و یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند، همه را مورد عفو قرار خواهد داد اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد. جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت(ع) نیز بی بهره خواهند بود و من از این لغزشها به خدا پناه می برم.»

حجت الاسلام قرائتی در سخنرانی در شرح این نامه گفتند: پیام امام رضا(ع)، پیام خیلی مهمی است. انگار این شفای دردهای امروز جامعه‌ ماست. امام توصیه می کند که مردم راه شیطان را در خودشان باز نکنند.

امام رضا(ع) به عبدالعظیم حسنی فرمود: به شیعه‌ها بگو دیدن همدیگر بروند. «فَإِنَّ ذَلِکَ قُرْبَةٌ إِلَی‏» اگر می‌خواهید به من نزدیک شوید، دیدن همدیگر بروید. «وَ لَا یَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» «تَمزیق»، «کُلَّ مُمَزَّق‏» (سبأ/7) در قرآن است. «تمزیق» یعنی تخریب. «وَ لَا یَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» همدیگر را خراب نکنید. «وَ لَا یَشْغَلُوا» مشغول نکنید «تَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» او این را خراب می‌کند.

امام رضا(ع) فرمود: من نفرین می‌کنم به کسی که آبروی شیعیان را بریزد. تعهد کردم. که کسی که آبروی مؤمنی را بریزد،  «دَعَوْتُ اللَّهَ» دعا می‌کنم، که چه؟ «لِیُعَذِّبَهُ فِی الدُّنْیَا أَشَدَّ الْعَذَاب‏» در دنیا به زندگی نکبتی گرفتار شود «وَ کَانَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِین‏» خیلی امام رضا دلش درد می‌آید. امام رضا(ع) به عبدالعظیم حسنی(ع) فرمود: به شیعیان من بگو آبروی همدیگر را نریزید. من امام رضا(ع) نفرین کردم به کسی که آبروی کسی را بدون دلیل بریزد. اگر حتی تازه دلیل داری، شما حق نداری آبرویش را بریزی. باید به قوه‌ قضاییه بگویی: بابا این پرونده! برد و خورد و هرچه دلیل داری از مسیرش اقدام کنید.

امام رضا فرمود: من تعهد کردم نفرین می‌کنم به کسی که آبروی شیعه را بریزد.«وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِیئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَک بِه‏» خداوند خوب‌ها را می‌بخشد، از بدهای شیعیان بد هم می‌بخشد، مگر کسی که یا مشرک باشد، «أَوْ آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی‏» الله اکبر! امام رضا فرمود: خدا همه‌ شیعیان را می‌بخشد جز دو رقم شیعه! شیعه‌ای که مشرک شود. شیعه‌ای که مؤمنی را اذیت کند. «آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی‏»
 
امام رضا فرمود: خدا شیعه را می‌بخشد جز دو گروه! شیعه‌ای که مشرک شود، «أَشْرَکَ بِه‏»، «أَوْ آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی‏»، «أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءا» یا در دلش بدخواه باشد. اصلاً دلش بخواهد فلانی خراب شود. یعنی در دلش بدخواه باشد. «فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ لَهُ حَتَّى یَرْجِع‏» خدا یک چنین آدمی را نمی‌بخشد، جز اینکه از اذیت کردن برگردد. «وَ إِلَّا نُزِعَ رُوحُ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ» کسی که مؤمنی را اذیت کند، مؤمنی را تخریب کند «نُزِعَ رُوحُ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ» خداوند روح ایمان را از قلبش می‌گیرد. کار به آیت‌الله و فوق دیپلم و لیسانس و دکتر ندارد.

امام رضا پیغام داد، آبروی همدیگر را نریزید. آبروی همدیگر را بریزید، نفرینتان می‌کنند. از ولایت خدا دور هستید. در همین دنیا عذاب شدید می‌شوید. در آخرت نصیبی ندارید. آبرو ریختن خیلی خطر دارد. این نکته‌ای است که امام رضا فرمود از طریق عبدالعظیم حسنی.

سیاستهای کلی تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجرای بند یک اصل 110 قانون اساسی با ابلاغ سیاستهای کلی "تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی" که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین شده است، دولت را مکلف کردند برای تسریع در عملیاتی کردن این سیاست‌ها در کمترین زمان ممکن، راهکارها را تنظیم کرده و پیگیریهای قانونی را انجام دهد.
متن سیاستهای کلی "تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی" که به رؤسای قوای سه گانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ شده، به شرح زیر است:


بسم الله الرّحمن الرّحیم

سیاست‌ های کلی تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی
1-    بالا بردن قدرت رقابت و افزایش بهره ‌وری عوامل تولید با:
-    اصلاح و بازسازی ساختار تولید ملی
-    کاهش هزینه‌ ها و بهبود کیفیت تولید
-    اتخاذ انواع تدابیر تشویقی و تنبیهی
-    بهینه سازی تعامل عوامل تولید

2-    هدایت و تقویت تحقیق و توسعه و نوآوری ‌ها و زیربناهای آنها و بهره‌ گیری از آنها، با هدف:

-    ارتقاء کیفی و افزایش کمّی تولید ملّی
-    بالا بردن درجه ساخت داخل تا محصول نهایی
-    حمایت از تجاری سازی فناوری محصول و بهره‌ گیری از جذب و انتقال دانش فنی و فناوری‌ های روز و ایجاد نظام ملّی نوآوری
3-    گسترش اقتصاد دانش بنیان با تأکید بر توسعه مؤلفه‌ های اصلی آن، از جمله: زیر ساخت ‌های ارتباطی، زمینه‌ های تسهیل تبدیل دستاوردهای پژوهش به فناوری و گسترش کاربرد آن، حمایت قانونی از حقوق اشخاص حقیقی و حقوقی و مرتبط کردن بخشهای علمی و پژوهشی با بخشهای تولیدی کشور.
4-    حمایت از تولید محصولات با ماهیت راهبردی مورد نیاز مصارف عمومی یا بخش تولید کشور.
5-    تکمیل زنجیره تولید از مواد خام تا محصولات نهایی با رعایت اصل رقابت‌ پذیری و فاصله گرفتن از خام فروشی در بازه زمانی معین.
6-    حمایت از تولید محصولاتی که عرضه رقابتی آنها با خالص ارز آوری مثبت یا خالص ارزبری منفی همراه باشد.
7-    مدیریت منابع ارزی با تأکید بر تأمین نیازهای تولید ملی و کارآفرینی، و ثبات ارزش پول ملّی.
8-    بهبود فضای کسب و کار با هدف افزایش تولید ملّی و اصلاح زمینه ‌های فرهنگی، قانونی، اجرایی و اداری.
9-    افزایش سهم بخشهای تعاونی و خصوصی در تولید ملّی از طریق:
-    تقویت انگیزه و عزم ملّی و تأکید و تسریع در اجرای کامل سیاست ‌های کلی اصل 44، رعایت انضباط مالی و بودجه ‌ای دولت
-    رفع تبعیض بین بخش دولتی و بخش ‌های خصوصی و تعاونی
-    ساماندهی و حمایت از بنگاههای کوچک و متوسط در جهت کارآمدسازی آنها
10-    تنظیم نقش نهادهای عمومیِ غیر دولتیِ اقتصادی در جهت تولید ملّی.
11-    شفاف سازی و به هنگام سازی آمار و اطلاعات و تسهیل دسترسی به آن و اطلاع رسانی در مورد ابعاد و فرصت‌ های سرمایه گذاران و سرمایه گذاری در رشته‌ های مختلف و مقابله جدی با استفاده از هر گونه دسترسی اطلاعاتی ویژه.
12-    توانمند سازی و ارتقاء بهره‌ وری نیروی کار با افزایش انگیزه، مهارت و خلاقیت و ایجاد تناسب بین مراکز آموزشی و پژوهشی با نیازهای بازار کار.
13-    بسترسازی و ساماندهی اشتغال و حرکت نیروی کار ایرانی در سطح ملی، منطقه‌ ای و جهانی.
14-    ارتقاء سرمایه های انسانی، طبیعی، اجتماعی و فیزیکی با تأکید بر توسعه نهادهای مردمی برای رشد تولید ملی.
15-    توسعه فرهنگ حمایت از سرمایه، کار، کالاها و خدمات ایرانی و استفاده از نظرات متخصصان و صاحب نظران در تصمیمات اقتصادی.
16-    جلوگیری از اتلاف و راکد ماندن سرمایه‌ های فیزیکی و انسانی ایرانی با تأکید بر ایجاد و توسعه خدمات فنی و مشاوره‌ ای فرا بنگاهی و ارتقاء بازده اقتصادی این سرمایه‌ ها در بخش‌ های مختلف اقتصادی.
17-    گسترش تنوع ابزارهای سرمایه‌ گذاری در بازار سرمایه و تکمیل ساختارهای آن و اعمال سیاست‌ های تشویقی برای حضور عموم مردم و سرمایه‌ گذاران داخلی و بین ‌المللی بویژه منطقه ‌ای در بازار سرمایه.
18-    حمایت از محققان و سرمایه‌ گذاران و تشویق ورود سرمایه‌ های ایرانی به حوزه‌ های سرمایه‌ گذاری خطرپذیر متضمن تحقیق و توسعه با تأسیس صندوق‌ های شراکت یا ضمانت برای سرمایه‌ گذاری در این حوزه.
19-    کارآمد سازی مدیریت منابع موجود در صندوق توسعه ملّی در جهت بهینه سازی و هم ‌افزایی ظرفیت‌های تولیدی و ارتقاء کیفی کار و سرمایه ایرانی.
20-    تنقیح و اصلاح قوانین و مقررات (از جمله اصلاح قانون پولی و بانکی، تأمین اجتماعی و مالیات‌ ها) برای تسهیل فعالیت در بخش‌ های تولیدی و رفع موانع سرمایه‌ گذاری در سطح ملی با رویکرد ثبات نسبی در قوانین.
21-    کارآمد کردن نظام توزیع کالاها و خدمات با استفاده از ساز و کار شفاف سازی و اطلاع رسانی و کاهش واسطه‌ های غیر ضرور و ناکارآمد.
22-    گسترش منابع مالی و کارآمد سازی مدیریت آن در جهت افزایش ظرفیت تولید ملّی و کاهش هزینه ‌های تأمین مالی مورد نیاز بویژه با ساماندهی، گسترش و حمایت از نهادهای مالی توسعه ‌ای و بیمه ‌ای.
23-    جلوگیری از ایجاد انحصار در چرخه تولید و تجارت تا مصرف.

http://www.leader.ir

کدام شیعه زینت اهل بیت(علیهم السلام) است؟


علامه طهرانی با اشاره به احادیثی از امام صادق(ع) در مورد اوصاف شیعیان واقعی تأکید کرد: امام صادق(ع) خطاب به شیعیان می فرمایند: شما همیشه با کردار پسندیده و افعال شایسته زینت ما باشید به طورى که هر کس شما را ببیند و اخلاق ستوده شما را مشاهده کند به ما نزدیک گردد و هیچ گاه موجب بدنامى ما نشوید که به کردار زشت خود، مردم، ما را هم که معلّم شما هستیم، بد بدانند، و از دین خدا منحرف شوند.

امام صادق فرمودند: امیرالمؤمنین(ع) به قنبر فرمود: اى قنبر بشارت باد تو را و خوشحالى و سرور، سوگند به خدا که رسول خدا(ص) از دنیا رفت و بر امّتش غضبناک بود مگر بر شیعیان. آگاه باش براى هر چیزى عزّتى است و عزّت اسلام شیعه است، و براى هر چیزى ستون و تکیه ‏گاهى است و تکیه‏ گاه اسلام شیعه است، و براى هر چیزى نقطه اوج و بلندى ‏اى است و اوج اسلام شیعه است، و از براى هر چیزى آقا و رئیسى است و رئیس مجالس، مجالس شیعه است، و براى هر چیزى شرفى است و شرف اسلام شیعه است، و براى هر چیزى پیشوائى است و پیشواى زمین ‏ها زمینى است که در آن شیعه زیست مى‏کند.

مرحوم علامه آیت الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی(رض) در جلد سوم کتاب «امام شناسی» در ذیل بحثی با عنوان «صفات و نشانه‏ هاى شیعه اهل البیت (ع)» با ‏برشمردن خصوصیات شیعه، احادیثی را از امام صادق (ع) روایت می کند که در فرخنده روز میلاد حضرتش از منظر خواننگان گرامی می گذرد:

علامه طهرانی می نویسد: از «تفسیر عیاشى» از حضرت صادق(ع) روایت است که آن حضرت فرمود: انَّما شیعَتُنا اصْحابُ الاربعَة الاعیُنِ عَینٍ فِى الرَّأْسِ و عَینٍ فى القلبِ، الَا و الخلائِقُ کُلُّهمْ کذلِکَ، الّا انَّ اللهَ فَتَحَ ابصارَکُمْ و اعْمى‏ ابصارَهُمْ. «شیعیان ما داراى چهار چشم هستند، دو چشم در سر، و دو چشم در دل. متوجّه باشید که همه بندگان خدا چنین اند لکن خدا چشم دل شما شیعیان را باز کرده و چشم دل دیگران را نابینا نموده است.»

و از «محاسن» برقى از حضرت صادق(ع) روایت است که: انَّ لکُلِّ شَئىٍ جَوهَراً و جَوهًرُ وُلْدِ آدَمَ مُحَمَّدٌ صلّى الله علیه و آله و سلّم و نَحنُ وَ شِیعَتُنا. «از براى هر چیزى حقیقت و جوهرى است و جوهر فرزندان آدم محمّد صلّى الله علیه و آله و سلّم است، و ما هستیم و شیعیان ما هستند.»

و نیز از «محاسن» از حضرت صادق (ع) روایت است که به «فضیل بن یسار» که از خواصّ شیعیان و روات آن حضرت بود، فرمودند: انْتُمْ و اللهِ نُورٌ فى ظُلُماتِ‏ الارضِ. «سوگند به خدا که شما [شیعیان] نور هستید در ظلمات زمین.».

و نیز از «محاسن» نقل است از «على بن عبد العزیز» از حضرت صادق (ع) که مى‏فرمود: و اللهِ انّى لَاحِبُّ ریحَکُم وَ ارواحَکُم و رُؤیَتَکُمْ وَ زیارتَکُمْ، و انّى لَعَلى‏ دینِ اللهِ و دینِ ملائکتِهِ فَاعینُوا عَلى‏ ذلکَ بِوَرَعٍ، انَا فى المَدینَة بِمَنزِلَة الشُّعَیرَة [الشَّعْرَة] اتَقَلقَلُ حَتّى ارَى الرَّجُلَ مِنکُم فَاستَریحَ الَیْهِ. « سوگند به خدا که من بوى شما را دوست دارم، و ارواح شما را دوست دارم، و زیارت و دیدار شما را دوست دارم، و حقّاً که من بر دین خدا و دین فرشتگان خدا هستم، اى شیعیان، شما مرا بر این دین یارى کنید. من در تمام مدینه مانند یک دانه جو تک و تنها هستم، در تمام مدینه حرکت مى ‏کنم تا یکى از شما را ببینم و با ملاقات و دیدار او استراحت خاطر برایم حاصل شود.»

و از «قرب الاسناد» حمیرى روایت است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: امتَحِنُوا شیعَتَنا عِندَ مَواقیتِ الصَّلاة کَیفَ مُحافَظَتُهُم عَلَیْها، وَ الى اسرارِنا کَیْفَ حِفْظُهُمْ لَها عِنْدَ عَدُوِّنا، وَ الى امْوالِهِمْ کَیْفَ مُواساتُهُمْ لِاخْوانِهِمْ فیها. «شیعیان ما را در اوّل وقت هاى نماز امتحان کنید که چگونه است مراقبت و محافظت آنها بر آن اوقات، و دیگر آنکه چگونه اسرار ما را در نزد دشمنان ما حفظ می کنند، و دیگر آنکه مواساتشان در اموال خود با برادران دینى آنها چگونه است.»

و از «امالى» شیخ طوسى روایت است با سند متّصل خود از سلیمان بن مهران قالَ: دَخَلتُ عَلَى الصّادِقِ جَعفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشَّیعَة وَ هُوَ یَقُولُ: معاشِرَ الشِّیعَة کُونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکُونُوا عَلَیْنا شَیناً، قُولُوا لِلّناسِ حُسناً وَ احْفَظُوا السِنَتَکُمْ وَ کُفُّوها عَنِ الفضُولِ وَ قُبْحِ الْقَوْلِ.

سلیمان بن مهران اعْمَش گوید: «من بر حضرت جعفر بن محمد امام صادق (ع) وارد شدم و در نزد آن حضرت جماعتى از شیعیان بودند و آن حضرت به آنها مى‏ فرمود: اى جماعت شیعه! شما همیشه با کردار پسندیده و افعال شایسته زینت ما باشید به طورى که هر کس شما را ببیند و اخلاق ستوده شما را مشاهده کند به ما نزدیک گردد، و تحسین و تمجید نماید. و هیچ گاه موجب بدنامى ما نشوید که به کردار زشت خود، مردم، ما را هم که معلّم شما هستیم، بد بدانند، و از دین خدا منحرف شوند. زبان هاى خود را از گفتار بیجا و بى‏ فائده حفظ کنید، و از افشاى سرّ خوددارى نمائید، و از زیاده گوئى و کلام زشت و طَعن و سَبّ و شتم و لَمْز و هَمْز جلوگیرى کنید».

و از کتاب «مشکاة» با سند خود از مِهزَم روایت است که مى‏گوید: دَخَلتُ عَلى ابى عَبدِاللهِ علیه السّلام فذکَرْتُ الشّیعَة فَقالَ: یا مِهزَمُ انَّمَا الشَّیَعة مَن لا یَعْدُو سَمعَهُ صَوتُهُ، وَ لا شَجَنُهُ بَدَنَهُ، وَ لا یُحِبُّ لَنا مُبغِضاً، وَ لا یُبغِضُ لَنا مُحِبّاً، و لا یُجالِسُ لَنا غالِیا، وَ لَا یَهِرَّ هَریرَ الْکَلْبِ، وَ لا یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرابِ، وَ لا یَسْأَلُ النّاسَ وَ انْ ماتَ جُوعاً، الْمُتَنَحِّى عَنِ النّاسِ، الْخَفِىُّ عَنْهُمْ، وَ انِ اخْتَلَفَتْ بِهِمُ الدّارُ لَمْ تَخْتَلِفُ اقاویلُهُمْ، انْ غابُوا لَمْ یُفْقَدُوا وَ انْ حَضَرُوا لَمْ یُؤْبَهْ بِهِمْ، وَ انْ خَطَبُوا لَمْ یُزَوَّجُوا، یَخرُجُونَ مِنَ الدُّنْیا وَ حَوائِجُهُمْ فى صُدُورِهِمْ، انْ لَقُوا مُؤْمِناً اکْرَمُوهُ، وَ ان لَقُوا کافِراً هَجَرُوهُ، وَ انْ اتاهُمْ ذُو حاجُة رَحِمُوهُ، وَ فِى امْوالِهِمْ یَتَواسَوْنَ.

ثُمَّ قالَ: یا مِهْزَمُ قالَ جَدّى رَسُولُ اللهِ صلّى الله علیه و آله و سلّم لِعَلِىّ رِضْوانُ اللهِ عَلَیْهِ: یا عَلِىُّ کَذَبَ مَنْ‏ زَعَمَ انَّهُ یُحِبُّنى وَ لا یُحِبُّکَ، انَا مَدینَة الْعِلْمِ وَ انْتَ الْبابُ، وَ مِنْ ایْنَ تُؤْتَى الْمَدینَة الّا مِنْ بابِها.

مِهزَم مى‏گوید: «بر حضرت امام جعفر صادق(ع) وارد شدم و سخن از شیعه به میان آوردم. حضرت فرمود: اى مهزم شیعه آن کسى است که صدایش از گوشش تجاوز نکند (کنایه از آنکه با مردم به تندى و خشونت سخن نگوید)، و غصّه و تعب او از بدنش نگذرد، (کنایه از آنکه بار و اندوه خود را بر دیگران تحمیل نکند)، و دشمن ما را دوست و دوست ما را دشمن نگیرد، و با افرادى که درباره ما غلوّ مى ‏کنند مجالست ننماید، و مانند سگ صداى خود را بلند نکند، و مانند کلاغ در جمع ‏آورى مال طمع نورزد، و از مردم چیزى نطلبد گرچه از گرسنگى بمیرد، و از مردم غافل و دنیاپسند دورى کند، و گفتار همه آنان یکى باشد گرچه در مکان‏ هاى مختلف زندگى کنند، (و مردمى بى ‏سر و صدا و بى ‏هوا و آشوب به طورى که) اگر غائب شوند کسى سراغ آنها را نگیرد، و اگر حضور داشته باشند کسى به آنها التفات نکند، و چون زن خواهند، به آنها ندهند، از دنیا خارج شوند و حاجت هاى آنان در سینه ‏هاشان باشد، اگر با مؤمنى برخورد کنند او را گرامى دارند، و اگر با کافرى ملاقات کنند از او دورى گزینند، و اگر حاجتمندى بدانها روى آورد او را مورد رحمت خود قرار دهند، و در اموال خود بین برادران ایمانى خود مواسات کنند.

سپس حضرت فرمود: اى مهزم جدّ من رسول خدا(ص) به علىّ بن ابى طالب (ع) فرمود: اى على دروغ مى ‏گوید کسى که مى ‏پندارد مرا دوست دارد و تو را دوست نداشته باشد. من شهر علم هستم و تو درِ آن شهرى، و از کجا مى‏ توان داخل در شهر شد بدون ورود از در آن؟!».

و از «کافى» با سند خود از مفضّل روایت است که‏: قالَ قالَ ابُوعَبْدِالله علیه السّلام: ایّاکَ وَ السِّفلَة فَانَّما شیعَة عَلِىّ مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ، وَ اشْتَدَّ جِهادَهَ، وَ عِمَل لِخالِقِهِ، وَ رَجا ثَوابَهُ‏ وَ خافَ عِقابَهُ، فَاذا رَأَیْتَ اولئِکَ فَاولئِکَ شیعَة جَعْفَرٍ.

مفضّل مى‏گوید که حضرت صادق (ع) به من گفتند: «با مردم پست و رذل منشین، شیعه على کسى است که شکم و فرج خود را حفظ کند و از عفّت خارج نشود، و جهادش در راه خدا شدید باشد، و کارهاى خود را براى خدا انجام دهد، و به ثواب او امیدوار، و از عذاب او ترسان باشد. اگر جماعتى را دیدى که این صفات در آنها بود بدان که آنها شیعه جعفر بن محمّد هستند».


منبع: خبرگزاری مهر

مهم ترین مکان و زمان برای فرستادن صلوات

 

مهم‏ترين زمان‏ها و مکان‌هايى که به فرستادن صلوات در آنها تأکيده شده

به شرح زير است:

1. در هر مکانى که نام پيامبر صلى الله عليه و آله ذکر شود.

2. در ابتداى هر کلامى که داراى قدر و ارزش است؛ مثل خطبه‏ها، سخنرانى‏ها و ...

که بهتر است با صلوات آغاز شود.

3. در ابتدا و انتهاى وضو.

4. هنگام ورود يا عبور از کنار مسجد.

5. در تعقيب نمازها، مخصوصاً نمازهاى صبح و مغرب.

6. قبل و بعد از دعا.

7. در خطبه‏هاى نماز جمعه، عيدين و روز عيد غدير.

8. در هر شبانه‏روز.

9. در ماه مبارک رجب، مخصوصاً روز عيد مبعث.

10. در ماه‏هاى شعبان و رمضان.

11. هنگام بوييدن گل و ريحان.

12. بعد از عطسه کردن خود يا ديگرى.

13. هنگام ذکر و به يادآوردن نام خداوند.

14. هنگام اراده سفر.

15. هنگام سوارشدن بر مرکب.

16. هنگام طى مسيرى که به صورت سرازيرى است.

17. بعد از گفتن «اللّهم لبيک» در احرام حج.

18. هنگام داخل ‏شدن در مسجدالحرام.

19. هنگام استلام حجر اسماعيل.

20. هنگام انجام طواف و سعى بين صفا و مروه.

21. هنگام وداع در ميان رکن و باب در روز عرفه.

22. هنگام وقوف در مشعر.

23. هنگام ذکر و به يادآوردن نام خداوند متعال.

24. هنگام ذبح قربانى و بريدن سر حيوانات.

25. هنگام طى مسافت راه مدينه.

26. هنگام مشاهده مدينه منوّره و حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله.

27. هنگام توجه به قبر مقدس رسول خدا در بين قبر و منبر.

28. در ابتداى درس حديث.

29. در ابتداى موعظه، هدايت و راهنمايى ديگران.

30. هنگام برخاستن از مجلس.

31. هنگام مصافحه با برادر مسلمان.

شهید شاخص ؛ شهید وحدت ؛ سردار شوشتری



چهل حديث از امام حسن عسکري (عليه السلام)

قالَ الاِْمامُ الْعَسْكَرى(عليه السلام):


1- پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.

2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.

3- هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاكت مىكشانند.

4- گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.

5- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.

6- دوستى نيكان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان. و دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان. و دشمنى بدان با نيكان، زينت است براى نيكان. و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.

7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.

8- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.

9- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر كردار خوبى را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدى را بيند آشكارش نمايد.

10- پندى گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.

11- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.

12- پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدى است.

13- ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.

14- ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.

15- پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم كسى است كه گناهان را رها سازد.

16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.

17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.

18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.

19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.

20- عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.

21- دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مايه رنج است.

22- بهترين خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.

23- نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.»:
جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در كوچكى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مىشود.

24- بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.

25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى كه او را خوار دارد.

26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.

27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طورى اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.

28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.

29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.

30- سختى تربيت نادان
«رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.

31- شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمديده، از بىادبى است.

32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نيكو، زيبايى ظاهرى است،و عقل نيكو، زيبايى باطنى است.

33- كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.

34- چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترين برادران تو كسى است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.

35- مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقى را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد.

36- راه دوست يابى
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسى كه پارسايى خوى او، و بخشندگى طبيعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.

37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسى كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.

38- خرابى مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابى مناره ها و كاخ هاى مساجد دهد.

39- نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.

40- ادبى بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب براى تو همين بس كه آنچه براى ديگران نميپسندى، خود، از آن دورى كنى.

-----

موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج ا..)