بيانات مقام عظمای ولایت درديدارجمعى ازشعراى آئينى  

 

بيانات حضرت آقادر ديدار جمعى از شعراى آئينى

در آستانه‌ى سالروز ميلاد حضرت اميرالمؤمنين(ع)

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/12722/A/13900325_3912722.jpg

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

اولاً از اشعارى كه دوستان خوانديد، لذت برديم؛ بخصوص بعضى از سروده‌ها، همه‌ى معيارها و ميزانهاى خوشحال‌كننده‌ى در جهت پيشرفت شعر را با خودش همراه داشت. ثانياً آنچه كه انسان در اين جلسه و گاهى بعضى جلسات ديگر مشاهده ميكند، وجود استعدادهاى بسيار قوى و غنى و اميدواركننده است. بنده پيش‌بينى ميكنم كه ان‌شاءاللَّه در آينده‌ى نه چندان دورى، ما يك اوج شعرىِ مجددى داشته باشيم از همين استعدادهاى جوان. البته بايد پيش بروند، بايد تكميل كنند، بايد شعرها پخته‌تر و عميق‌تر بشود و قطعاً خواهد شد. ان‌شاءاللَّه در دوران ما يك بناى رفيعى به وجود خواهد آمد كه يادآور دورانهاى اوج شعر در كشور ماست؛ چون شعر در دورانهاى تاريخى، پست و بلند داشته؛ در بعضى از دورانها، شعر اوج داشته. ما ان‌شاءاللَّه در آينده‌ى نه چندان دورى اين را خواهيم داشت.

اما آنچه كه مناسب اين جلسه است كه من به عنوان توصيه به برادران عرض كنم، چند تا نكته است. يك نكته اين است كه اين شعرى كه شما اسمش را شعر آئينى گذاشتيد و نامگذارى نامناسبى هم نيست - حالا شما شعر مذهبى را به نام شعر آئينى معرفى ميكنيد، عيبى ندارد - جزو بهترين عرصه‌هاى به كار بردن قريحه‌ى خداداد شعر و اين موهبت بزرگ است. اين قريحه، يك نعمت بزرگى است كه خدا به كسى عطا ميكند؛ اين نعمت را نبايد كفران كرد. شكرانه‌ى اين نعمت اين است كه انسان با اين قريحه يك چيزى بياورد وسط و به انسانها و افكار عرضه كند كه براى آنها مفيد باشد. نه اينكه من بخواهم خشك و جامد بگويم؛ با قطع نظر از سود و استفاده‌ى مستمع، شاعر به فكر دل خودش نباشد و حرف دل و احساسات خودش را نگويد؛ نه، اشكالى ندارد؛ يعنى بنا بر اين نيست كه ما سخن گفتن شاعر از دل و براى دل خود را نفى كنيم؛ ليكن ميخواهيم اين را بگوئيم كه در مقام تقويم و ارزيابى، اگر بناست شعر محتوائى داشته باشد، بهترين محتواها همين محتواهاى شعر دينى و شعر مذهبى است با عرض وسيع و گسترده‌اى كه دارد.

در بخشهائى از غزلهاى حافظ هم شعر مذهبى وجود دارد. البته من عقيده ندارم كه همه‌ى غزلهاى حافظ اينجورى است، اما بخش مهمى از غزلهاى حافظ در واقع شعر مذهبى به اين معنائى است كه مورد نظر ماست؛ يعنى بيان معرفت و بيان حقايق الهى است در يك قالب خاصى؛ كمااينكه مثنوى مولوى هم يك گنجينه‌اى از همين افكار الهى و معارف الهى است. بنابراين اينها محتواها و مضمونهاست، كه بهترين مصرف شعر اينهاست. البته انسان وقتى به تاريخ شعر نگاه ميكند، مى‌بيند اين تقيد و احتياط به وسيله‌ى شاعران ما در طول تاريخ به كار نرفته؛ يعنى اين گوهر يكدانه را - به قول ناصرخسرو، «دُر درى» را - ريختند به پاى خوكها، مدح گفتند و چيزهاى بيخود و بى‌معنى به كار بردند؛ بعضى‌ها هم آن را در يك معانى مبتذلِ احساسى و شهوانى به كار بردند
اينها در واقع اسراف است؛ مصرف كردن قريحه‌ى شعرى در غير جاى خود و مورد خود است.

البته در بين شعراى ما، شعرائى كه از اين قريحه حداكثر استفاده را كردند و بهترين شعرها را گفتند، كم هم نيستند؛ ما در دورانهاى مختلف، از اينها داريم؛ هم در زمان خودمان داشتيم، هم در زمانهاى گذشته داشتيم؛ هم در سبكهاى مختلف، از دوران قديم، شاعرى مثل سنائى را داريم، شاعرى مثل ناصرخسرو را داريم. اينها اين قريحه را به كار بردند؛ آن كارى كه بايد بكنند، انصافاً كردند. همچنين سعدى را داريم. در دورانهاى بعد هم همين جور؛ شاعرى مثل صائب را داريم. البته صائب شعر بى‌تقيد به معانى و معارف كم ندارد، ليكن شعر معرفتى هم انصافاً خيلى دارد. اينها شعر اخلاق، شعر معرفت، آن هم در حد عالى و در بهترين حدى كه واقعاً ميشود انسان شعر غزلى تعريف و بيان كند، گفته‌اند. بيدل هم همين جور. همه‌ى ديوان بيدل تقريباً شعر معرفتى است. من يك وقتى چند سال قبل از اين به دوستان مداح سفارش ميكردم كه به ديوان صائب نگاه كنند و شعرهاى اخلاقى را، شعرهاى معرفتى را، شعرهاى عرفانى را در آن پيدا كنند؛ كه كم هم نيست. اينها مضامين بسيار پخته‌اى است كه دلها را روشن ميكند.

در هيچ پرده نيست نباشد نواى تو
عالم پر است از تو و خالى‌است جاى تو
هر چند كائنات گداى درِ تواند
هيچ آفريده نيست كه داند سراى تو

ببينيد، وقتى يك مداحى با صداى خوش و با آهنگ زيبا اينها را در يك مجلسى بخواند، چه انقلابى در دل براى مستمع به وجود مى‌آيد. از اين شعرها بايد استفاده كرد. ديگران هم همين جور.

من همين جا اين نكته را هم اضافه كنم - كه البته يادداشت هم كرده‌ام، ليكن حالا همين جا بگويم - بعضى از آقايان مداحها به ما ميگويند كه آقا اين شعرهاى قلمبه سلمبه را كه بخوانيم، مردم نميفهمند. خب، بله، بعضى از شعرها واقعاً همين جور است؛ از سطح تفكر عمومى مردم بالاتر است؛ يعنى يك آدم اديب و شاعر و باذوق هم بايد دقت كند تا معنا را بفهمد؛ اينها را ما توصيه نميكنيم؛ ليكن توجه داشته باشيد، ذهن مردم و تلقى مخاطب با خواندن شما بالا مى‌آيد. اين را من به مداحها ميگويم؛ يعنى شما ميتوانيد ذهن مردم را بالا بياوريد. شعرهاى خوب، الفاظ زيبا، مضامين عالى و معارف قوى خوانده بشود؛ خب، مردم مجبور ميشوند گوش كنند. وقتى شما خوب ميخوانيد، گوش ميكنند و طبعاً ذهنشان بالا مى‌آيد. حتماً ما بايد اين را جزو وظائف خودمان بدانيم كه سطح ديد و سطح ذوق و تأمل مردم را بالا بياوريم.

نكته‌ى بعد اين است كه مناجات هم جزو شعر آئينى است. شعر آئينى فقط مسئله‌ى مدح و مرثيه نيست؛ مناجات هم جزو شعر آئينى است. براى اينكه مضمون مناجات را درست پيدا كنيم، بهترين مرجع، دعاهاست. دوستان با صحيفه‌ى سجاديه انس پيدا كنيد. اين قريحه‌اى كه من در شماها مى‌بينم، خيلى خوب ميتوانيد مضامين صحيفه‌ى سجاديه را در قالب اشعارِ بسيار زيبا بياوريد. مرحوم بهجتى اردكانى - دوست قديمى ما - سى چهل سال پيش بخشى از دعاى ابوحمزه را به شعر آورده بود، كه براى من خواند. قسمتهاى سخت دعا هم بود - كه خود عبارت هم سخت است، مضمون هم سخت است - در عين حال ايشان توانسته بود اين دعا را به شعر بياورد. من الان در ميان اين جوانها مى‌بينم قريحه‌ها و ذوقهائى كه از ذوق مرحوم بهجتى بالاتر است. من الان در همين جلسه، قدرتهاى شعرى‌اى دارم مى‌بينم كه از قديمى‌ها و گذشتگان ما قوى‌تر و تيزتر و تواناتر هستند. شما ميتوانيد مضامين دعاى عرفه‌ى سيدالشهداء (سلام اللَّه عليه) را به شعر بياوريد. دعاى عرفه‌ى امام حسين عاشقانه است. حضرت سجاد هم براى روز عرفه دعا دارند - در صحيفه‌ى سجاديه، دعاى چهل و هفتم، دعاى روز عرفه است - آن هم بسيار دعاى پرمغز و پرمضمونى است؛ اما دعاى امام حسين عاشقانه است، يك چيز ديگر است. اگر چنانچه آشنا بشويد، انس پيدا كنيد، دقت كنيد، از يك فقره‌ى اين دعا ميتوانيد يك قصيده، يك مجموعه، يك قطعه، يك غزلِ خيلى قشنگ از آب در بياوريد. بنابراين براى مناجات و توحيد، از صحيفه و از دعاها استفاده كنيد.

براى مناقب ائمه، از زيارتها، بخصوص زيارت جامعه‌ى كبيره استفاده كنيد. بنابراين شما ديگر هيچ احتياجى نداريد كه مبالغاتى را در ذهن خودتان خلق كنيد. آنچه كه بايد در باب ائمه (عليهم‌السّلام) گفته شود، در زيارت جامعه هست. شما ميتوانيد يك فقره از فقرات زيارت جامعه را - حالا شايد صدها فقره است - انتخاب كنيد و با توجه به قريحه‌ى شعرى و تخيل و فرآورى ذهنى خودتان، يك غزل زيبا و ناب از آب در بياوريد. ظرفيت اين معارف اينقدر بالاست.

معارف بلند اسلامى و قرآنى را از خود قرآن و از نهج‌البلاغه و از بعضى از روايات اهل‌بيت - روايات اصول كافى در بخشهائى - اخذ كنيد.  بااين منابع، انس پيدا كنيد. شعر آئينى خيلى دامنه‌ى وسيعى دارد و شما ميتوانيد بر روى ذهنيت جامعه اثر بگذاريد. روايتى است در تحف‌العقول، كه وصيت امام صادق (عليه‌السّلام) است به عبداللَّه‌بن‌جندب. همين طور قسمت قسمت است: يا ابن جندب، يا ابن جندب. اين روايت، پر از حكمت است. واقعاً همه‌ى چيزهائى كه ما براى خلقيات شخصى‌مان، معاشرتهاى اجتماعى‌مان، فعاليتهاى عمومى‌مان و براى بناى تمدن اسلامى نياز داريم، در اين روايت و نظائرش پيدا ميشود. اينى كه عرض كردم، يك نمونه و مثال است؛ از اين قبيل نمونه‌ها زياد است و ميتوانيد مراجعه كنيد. بنابراين شعر آئينى را متكى و مستند كنيد به اين معارف حقه‌ى الهيه، با اين منابعى كه عرض شد.

يك مسئله‌ى ديگر: انسان وقتى اين قريحه‌ها را مى‌بيند، اين ذوقهاى جوشان را مى‌بيند، واقعاً به شوق مى‌آيد. روى اين چند چيز خيلى تكيه كنيد: يكى مضمون‌يابى است. شما وقتى ميخواهيد يك مطلب را بيان كنيد، اين را با مضامين گوناگونى ميشود بيان كرد. مضمون‌سازى براى بيان يك حقيقت، يك هنر بزرگ شعرى است؛ كه البته مركز و منبع اصلى‌اش هم شعرهاى سبك هندى است؛ همين شعر صائب و شعر بيدل و شعر عرفى و شعر كليم. به اينها كه مراجعه كنيد، مى‌بينيد دستگاه مضمون‌سازى و مضمون‌يابى در آنجا فوق‌العاده وسيع است. خوشبختانه در تعبيرات دوستان هم مضمونهاى نو و زيبا كم نيست؛ من اين را مى‌بينم. يك مطلب را به چند لباس ميشود پوشاند؛ اسم هر لباسى را ما ميگذاريم يك مضمون. معناى مضمون‌دار اين است. پس يكى مسئله‌ى مضمون‌يابى است.

ديگرى، تركيب‌سازى‌هاى نو است. خب، الان در دوره‌ى انقلاب، زبان رائج متداول حرف زدن وارد شعر شده - چيزى كه در قبل از انقلاب معمول نبود - البته به شكلهاى مختلف؛ بعضى قوى هستند و از اين زبان به شكل خيلى زيبائى استفاده ميكنند، بعضى هم يك خرده سطحش پائين‌تر است. هيچ اشكالى ندارد كه ما از همين زبان محاوره‌ى معمولى و رائجِ خودمان براى بيان آن معانى و معارف استفاده كنيم؛ منتها با تركيبهاى نو، شكلهاى نو، واژه‌گزينى‌هاى نو.

مسئله‌ى ديگر، مسئله‌ى درست‌گوئى است. دوستان بايد به اين نكته توجه كنند كه شعر بايستى از لحاظ موازين زبان، درست باشد؛ فعلها درست به كار برود، در جاى خود به كار برود؛ ارتباط بخشهاى جمله، ارتباط منطقى و قانونى باشد.

نكته‌ى ديگرى كه به نظر من براى مجموعه‌ى دوستانى كه شعر مذهبى ميگويند، مهم است، مسئله‌ى تأثير محيط است. البته منظور من محيط عمومى جامعه نيست. بديهى است كه محيط جامعه روى انسان اثر دارد. وضع اقتصادى، وضع سياسى، وضع اجتماعى، روى هر انسانى يك اثرى ميگذارد، روى شاعر هم اثر ميگذارد، طبعاً روى شعرش هم اثر ميگذارد؛ اين را نميخواهم بگويم. محيطهاى خاص، حلقه‌هاى فرهنگىِ خاص روى ذهنها اثر ميگذارد. من ميخواهم بگويم شما جوان مؤمنِ مقيد و محب اهل‌بيت كه با يك عشق و شورى راجع به اهل‌بيت صحبت ميكنيد، شعر ميگوئيد، راجع به معارف الهى، راجع به توحيد، اينجور عاشقانه و زيبا سخنورى و سخن‌سرائى ميكنيد، توجه داشته باشيد كه محيطها شما را به سمت و سوهاى ديگر نكشاند. يعنى خودتان مراقب خودتان باشيد. در اين راه به خودتان ثبات قدم بدهيد و روزبه‌روز آن را تقويت كنيد؛ چون محيطهاى شعرى و هنرى و ادبى روى انسان اثر ميگذارد.

من هميشه يك مثالى در ذهنم هست. شاعر مورد نظرم كه حالا اسم خواهم آورد، شاعر بزرگى است؛ محمد جان قدسىِ مشهدى. ايشان جزو شعراى برجسته‌ى سبك هندى است در دوره‌ى صفويه - قرن يازدهم - اشعارش جزو قوى‌ترين شعرهاست. من اعتقادم اين است كه بعد از صائب در آن سبك، واقعاً مثل محمد جان شايد يكى دو تا بيشتر نباشند. او در مشهد كه بوده، يكى از خادمان آستان قدس و مداح حضرت رضا بوده و شعرهايش شعرهاى دينى است و ديوانش هم پر از اين اشعار است. ديوان حاج محمد جان را نگاه كنيد؛ از اين قصائد زياد دارد. او بعد به هند سفر ميكند. همنشينى با امراى هند و سلاطين هند و آن دستگاه‌هاى بى‌بندوبارى كه آن روز بودند، اين آقا را كأنه از اين رو به آن رو ميكند. انسان ميتواند اين را در غزلهاى او ببيند. من خيلى اوقات به اين فكر هستم. اين شعر مال محمد جان قدسى است:

پارسا در مجلس رندان نشستن خوب نيست‌
هر كه امشب مى نمينوشد به ما منسوب نيست‌
در چنين فصلى كه بلبل مست و گلشن پر گل است‌
گر همه پيمانه‌ى عمر است خالى خوب نيست‌

يعنى يك مستِ رندِ الواتِ عرق‌خور تحويل محيط مجموعه‌ى شعرى داده شده؛ از كى؟ از آن انسانِ پارساى پاكِ متعبدى كه در مشهد مدح امام رضا را ميگفت! خب، آن محيط اينجور پرورش ميدهد. بنابراين مراقب محيطها باشيد؛ و اين هم با ارتباطهاى پيوسته‌ى شما با همديگر حاصل خواهد شد. به نظر من جلسات شعراى مادح اهل‌بيت - چه جوانها، چه پيشكسوتها و قديمى‌ها - با يكديگر، بايد جلسات مستمرى باشد. البته معنايش اين نيست كه لزوماً يك جلسه باشد؛ نه، بايد جلساتى وجود داشته باشد براى همين كه در اين محيط، استعدادهاى جوشان جوان رشد پيدا كند.

نكته‌ى آخر هم اين است كه به برخى از موضوعات در شعرهاى آئينى كم پرداخته ميشود؛ از جمله موضوعات مربوط به مسائل انقلاب، مسائل جنگ و دفاع مقدس. البته در يك دوره‌اى خيلى خوب بود. همين آقاى مؤيد در زمان جنگ وقتى جنازه‌هاى شهدا را به مشهد مى‌آوردند، شايد هر روزى يا هر چند روزى يك غزل ميگفت و مداحها اينها را ميخواندند. ديگران هم ميگفتند. الان جاى اين اشعار خالى است. هشت سال دفاع مقدس از لحاظ زمانى هشت سال بود، اما از لحاظ استمرار معنوى و فكرى و فرهنگى ممكن است قرنها ادامه داشته باشد. حماسه‌اى كه در دفاع مقدس به وجود آمد، انگيزه‌اى كه پشت سر اين حماسه وجود داشت، ريز حوادثى كه در اين مدت اتفاق افتاد، اينها چيزهائى نيست كه در ظرف ده سال و پانزده سال و بيست سال تمام شود. يكى از امانتدارها شما هستيد؛ بايد اين امانت را حفظ كنيد، بايد منتقل كنيد.

البته حوادثِ روز به روز و نو به نو در انقلاب هست كه بايد به همه‌ى اينها رسيد، ليكن آن را هم نبايستى فراموش كرد. يكى از همين چيزهائى كه مربوط به جنگ است و از چيزهائى است كه ذهن من را مشغول ميكند، اين جانبازهائى هستند كه بعد از مدتى به شهادت ميرسند؛ اين خودش يك موضوع ويژه است؛ اين غير از شهيدى است كه در جبهه شهيد شده و درباره‌اش هم شعر گفته شده؛ اين انسانى است كه يك تجربه‌اى را گذرانده و رنجى را تحمل كرده، آخرش هم شهيد شده. بگرديد موضوعات اينجورى را پيدا كنيد. همچنين در موضوعات مربوط به مرثيه، مرثيه‌ى سيدالشهداء و قضاياى كربلا. خب، انسان مى‌بيند زبان‌حالهائى كه گفته ميشود، زبان‌حالهاى زيادى است؛ البته ممكن است بعضى‌اش هم مطابق با واقع نباشد، يعنى چيزهائى نباشد كه انسان بتواند آنها را تأييد كند؛ ليكن زمينه‌هائى وجود دارد. من مثلاً درباره‌ى مصيبت حضرت اباالفضل (عليه الصّلاة و السّلام) به نظرم ميرسيد كه يكى از بخشهاى مهم و جذابى كه ميتواند اين مصيبت را بيان كند، همان زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛ همان «لا تدعونّى ويك امّ البنين»، يا آن شعر ديگرى كه به ايشان منسوب است. خب، اين دو تا شعر است. البته اينها ترجمه‌ى شعرى هم شده، ترجمه‌ى خيلى جالبى نيست، خيلى قوى نيست؛ اما خود اين يك عرصه است: مادرى است؛ صورت قبر چهار جوانش را كه در كربلا شهيد شدند، در بقيع ميكشد و نوحه‌سرائى ميكند و حماسه مى‌آفريند. همه‌اش اشك ريختن و تو سر زدن هم نيست - البته اشك ريختن هست، اشكالى هم ندارد - بلكه حماسه‌آفرينى است، افتخار به اين جوانهاست. اين يك عرصه‌ى خيلى خوبى است، كه از اينگونه عرصه‌ها براى مصيبت خيلى بايد استفاده كرد. يا توصيف بعضى از حالات روحى قهرمانان كربلا، از جمله شبيه آنچه كه عمان سامانى گفته، كه لحظات رفتن حضرت سيدالشهداء به عرصه‌ى ميدان را تصوير ميكند - حالا چقدر واقعيت دارد، من نميدانم؛ البته روضه‌خوانها ميخوانند - كه حضرت زينب آمدند جلو، راه را گرفتند و گفتگوئى بين اين دو بزرگوار انجام گرفت. عمان از اين گفتگو استفاده كرده براى تشريح شخصيت حضرت زينب.

كاى عنان گير من آيا زينبى‌
يا كه آه دردمندان در شبى‌

كه بعد دنبالش اين است: «زن مگو مردآفرين روزگار». ببينيد، از اين مناسبت - مناسبت گفتگوى اين برادر و خواهر - استفاده ميكند براى اينكه شخصيت حضرت زينب (سلام اللَّه عليها) را تشريح كند. اينها ميدانهاى مهمى است. يعنى شرح حالها و زبان حالها فقط بيان آن حالى كه در آن لحظه قهرمان داستان دارد، نباشد؛ بلكه ميتواند شرح خصوصيات او، شخصيت او، ظرافتهاى روح او و عظمتهائى كه در وجود او هست، باشد؛ اينها همه ميدانهاست.

به هر حال ان‌شاءاللَّه خداوند شماها را موفق و مؤيد بدارد و بتوانيد در اين عرصه هرچه بيشتر پيش برويد. امروز براى من روز خوبى بود. من خيلى لذت بردم از شعرهائى كه دوستان خواندند. من دعاتان ميكنم. ان‌شاءاللَّه خداوند روزبه‌روز ذهنهاى شما را فعالتر، قريحه‌ى شما را سرشارتر، زبانتان را گوياتر و جهت كار را مستقيم‌تر و بهتر قرار دهد.

والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

 گزارشی از حاشیه دیدارحضرت آقا در ادامه مطلب

ادامه نوشته

یازینب سلام الله علیها

 

السلام علیک یا شریکه الحسین،یاعقیله العرب روحی فداها

 

 م  
 

سلام بر تو اي اسوه مقاومت !اي معناي عشق و ايثار! اي زينب!

كدامين سخن كم نخواهد آورد در توصيف مقام والايت؟!

و در كدامين كلام خواهد گنجيد صحنه ي زيباي كربلايت؟!

سیده زنان عالم!از تو چه بگويم كه حتي آوردن نامت خود بازگو مي كند

همه چيز را ...گويي با خود دارد همه مصائبي را كه چشيدي ،

همه ي دردهايي را كه متحمل شدي!همه ي آه هايي را كه در سينه فرو نشاندي...

هميشه از صبر تو در حيرتم...

از تو و هر آنچه متعلق به توست...

هميشه از درك تو وامانده ام...

كه براستي درك تو كه از آسماني ومن زميني چگونه خواهم توانست؟!

یاری ام فرما ...

--------------

به دنیا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، زینب (س) این اسطوره تاریخ را می گویم. آمده بود تا عشق را مبهوت لحظه های زلالش کند. آمده بود تا صدق و وفا را به جهانیان بیاموزد و متانت و وقار را به نمایش گذارد. آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند؛ مونس و یار برادر، سالار قافله حسینی و غم خوار اسیران باشد. آمده بود تا فریاد بلند مظلومان باشد؛ فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای تاریخ به گوش شنوای دل های حق جویان می رسد.
اسیران بر هودجی از خون نشسته بودند. با حسین آمده بودند و بی حسین بر می گشتند و سالار قافله، زینب بود؛ هر چند خمیده و شکسته دل، ولی به پاسداری از حقیقت ایستاده بود تا امتداد راه برادر باشد. وصیت برادر این بود که "زینبم، بعد از من مبادا روی بخراشی و گریبان بدری و جزع و فزع کنی." و زینب اکنون آرام چون شقایقی داغ دار با مصیبتی عظیم در دل همراه قافله شده بود.

--------------


ای شکوه حماسه در سراپرده حیرت!

ای زخم خورده نینوا!

ای بانوی خورشیدهای دربند!

ای زینب قهرمان!

تو که خود، وسعتی به اندازه همه سوگ های آفرینش داشته ای، تو که خود دریای بی کران اشک را، ساحل بودی، چگونه باید بر تو سوگواری نمود که ما سوگواری را از تو یادگار داریم. تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری ات، به گوش تاریخ رساندی و اگر این حنجره صبوری و آن نطق آتشین تو در کاخ یزیدیان نبود، داستان جان سوز آن ظهر عطشناک در کوچه های تاریخ به دست فراموشی سپرده می شد.

--------------

القاب حضرت زينب كبري سلام الله عليها
 
در ادامه مطلب


 

ادامه نوشته

چهل حدیث ناب از مولا امیرالمومنین،علی (ع)

 

الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علیه السلام

 

      

امام علی عليه السلام می فرمایند:

********************************************
1- خیر پنهانى و کتمان گرفتارى:

از گنجهاى بهشت; نیکى کردن و پنهان نمودن کار[نیک] و صبر بر مصیبتها

و نهان کردن گرفتاریها (یعنى عدم شکایت از آنها) است.

********************************************
2- ویژگى هاى زاهد:

زاهد در دنیا کسى است که حرام بر صبرش غلبه نکند، و حلال از شکرش باز ندارد.

********************************************
3- تعادل در جذب و طرد افراد:

با دوستت آرام بیا، بسا که روزى دشمنت شود، و با دشمنت آرام بیا، بسا که روزى دوستت شود.

********************************************
4- بهاى هر کس:

ارزش هر کسى آن چیزى است که نیکو انجام دهد.

********************************************

5- فقیه کامل:

آیا شما را از فقیه کامل، خبر ندهم؟ آن که به مردم اجازه نـافرمانى خـدا را ندهـد، و آنهـا را از رحمت خدا

نومید نسازد، و از مکر خدایشان آسوده نکند، و از قرآن رو به چیز دیگر نکنـد، و خیـرى در عبـادت بدون

تفقّه نیست، و خیـرى در علم بدون تفکّر نیست، و خیرى در قرآن خواندن بدون تدبّر نیست.

********************************************
6- خطرات آرزوى طولانى و هواى نفس:

همانا بر شما از دو چیز مى ترسم: درازى آرزو و پیروى هواى نفس. امّا درازى آرزو سبب فراموشى آخرت

شود،و امّا پیروى از هواى نفس، آدمى را از حقّ باز دارد.

********************************************
7- مرز دوستى:

با دشمنِ دوستت دوست مشو که [با این کار] با دوستت دشمنى میکنى.

********************************************
8- اقسام صبر:

صبر بر سه گونه است: صبر بر مصیبت، و صبر بر اطاعت، و صبر بر [ترک] معصیت.

********************************************
9- تنگدستى مقدَّر:

هر که تنگدست شد و نپنداشت که این از لطف خدا به اوست، یک آرزو را ضایع کرده و هر که وسعت در

مال یافت ونپنداشت که این یک غافلگیرى از سوى خداست، در جاى ترسناکى آسوده مانده است.

********************************************
10- عزّت، نه ذلّت:

مردن نه خوار شدن! و بى باکى نه خود باختن! روزگار دو روز است، روزى به نفع تو، و روزى به ضرر تو!

چون به سودت شد شادى مکن، و چون به زیانت گردید غم مخور، که به هر دوى آن آزمایش شوى.

********************************************
ادامه احادیث در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

توصیه‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (روحی فداه) به معتكفین

 

 

گلچینی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی
 
پیرامون «اعتكاف»
 
 
 
 

 
 
برنامه‌های جمعی اعتكاف با خلوت هر كدام از معتكفين منافات پيدا نكند

من همين‏جا به مسئولين مربوط - در اين امور اعتكافها - يك سفارشى بكنم: اگرچه كه اجتماع هزاران نفر در جاهاى مختلف يك فرصت خوبى است و شنيده‏ايم بعضى از مسئولين مساجد، در اين فرصتها برنامه‏هاى جمعى‏اى ميگذارند كه مثلاً افراد، بيشتر استفاده بكنند؛ لكن من ميخواهم عرض بكنم اين برنامه‏هاى جنبى مراكز اعتكاف، جورى نباشد كه با خلوت هر كدام از معتكفين منافات پيدا كند.

اين اعتكافى كه جوانها انجام ميدهند، در واقع دارند با خدا خلوت ميكنند. اعتكاف بيشتر يك كار فردى است؛ ايجاد يك ارتباط با خداست. جورى نشود كه برنامه‏هاى جمعى اين مراكز اعتكاف، حال خلوت و حال ارتباط فردى و قلبى با خدا را در افراد ضعيف بكند يا بگيرد. مجال بدهند؛ وقت بگذارند؛ بگذارند اين جوانها قرآن بخوانند، نهج‏البلاغه بخوانند، صحيفه‏ى سجاديّه بخوانند.

بخصوص من در اين ايام اعتكاف، صحيفه‏ى سجاديه را توصيه ميكنم. اين صحيفه‏ى سجاديه واقعاً كتاب معجزنشانى است. خوشبختانه حالا ترجمه هم شده و ترجمه‏هائى هست. سال گذشته ترجمه‏ى خوبى از صحيفه‏ى سجاديه را به من دادند و آن را ديدم؛ ترجمه‏ى بسيار خوبى است. از اين معارف موجود در دعاهاى حضرت على‏بن‏حسين (سلام اللَّه عليه) در صحيفه‏ى سجاديه، استفاده كنند؛ بخوانند؛ تأمل كنند.

اينها فقط دعا نيست؛ درس است؛ اين كلمات امام سجاد - و همه‏ى ادعيه‏اى كه از ائمه (عليهم‏السّلام) مأثور است و بدست ما رسيده است - پر است از معارف.

پس ماه رجب است، ماه عبادت است، ماه توسل به پروردگار است، ماه تضرع است؛ و در اين راه، ماه تشبه به اميرالمؤمنين است. با خدا ارتباطمان را قوى كنيم تا در ميدانهاى زندگى بتوانيم با اراده‏ى محكم، با قدم استوار و با ذهن روشن، وارد هر ميدانى بشويم.
ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت ميلاد حضرت على (عليه‌‏السّلام) 26/4/1387

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif اعتكاف، نشانه‌ی جهت‌گیری صحیح ماست
در ايام اعتكاف در ماه مبارك رجب، در بسيارى از مساجد سراسر كشور، جوانان ما، زنان و مردان از قشرها و سنين مختلف، رفتند و در مسجد ماندند؛ سه روز روزه گرفتند و با خدا مأنوس شدند. بعد از آن هم با گريه و اشك و آه، مسجد را وداع گفتند و بيرون آمدند، تا براى سال آينده آماده شوند. عزيزان من! اين براى يك جامعه، علامت خوبى است. «الّذينَ إنْ مَكّنّا هُمْ فِى‌الأرْضِ أقامُوا الصّلوةَ» علامت يك حكومت الهى، علامت يك حركت صحيح و داراى جهت‌گيرى صحيح است. اين را جدّى بگيريد و تقويت كنيد.
ديدار با طلاب و مردم قم به مناسبت 19 دى ماه 19/10/1375

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif بهترين جوانان، آن‌هایی هستند كه صاحب فكر و با انديشه باشند
همين دانشگاه تهران ما، همين مسجد دانشگاه، شاهد عبادت و راز و نياز و نماز جماعت و اعتكاف و روزه‌دارىِ برجسته‌ترين جوانان اين مملكت است. بهترين جوانان هر كشور، جوانانى هستند كه صاحب فكر و با انديشه باشند. قاعدتاً و غالباً در ميان دانشجويان، اين‌طور كسانى به صورت وافر پيدا مى‌شوند؛ البته در بين غير دانشجويان هم اين‌طور جوانان خوب هستند، ولى در زمان قديم -زمان ما كه جوان بوديم- در ميان دانشجويان، در دانشگاه تهران و بعضى دانشگاه‌هاى ديگر و در همه‌ى ايران، شايد هزار نفر اعتكاف نمى‌كردند. در قم كه مركز دين و عبادت بود، شايد چند صد نفر طلبه اعتكاف مى‌كردند. معمول نبود؛ مردم دور بودند.
 خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 12/10/1376

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif رجب، ماه ماه خودسازی است
رجب، ماه صفا دادن به دل و طراوت بخشيدن به جان است؛ ماه توسل، خشوع، ذكر، توبه، خودسازى و پرداختن به زنگارهاى دل و زدودن سياهى‌ها و تلخى‌ها از جان است. دعاى ماه رجب، اعتكاف ماه رجب، نماز ماه رجب، همه وسيله‌اى است براى اين ‌كه ما بتوانيم دل و جان خود را صفا و طراوتى ببخشيم؛ سياهى‌ها، تاريكى‌ها و گرفتارى‌ها را از خود دور كنيم و خودمان را روشن سازيم. اين فرصت بزرگى است براى ما؛ به‌خصوص براى كسانى كه توفيق پيدا مى‌كنند در اين ايام اعتكاف كنند.
 خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 28/5/1384

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif اعتكاف يكى از رويش‌هاى انقلابى است
خوشا به حالتان معتكفين عزيز. پديده‌ى اعتكاف يكى از رويش‌هاى انقلابى است. ما اول انقلاب اين چيزها را نداشتيم. اعتكاف هميشه بود. زمان جوانى ما وقتى ايام ماه رجب فرا مى‌رسيد، در مسجد امام قم -آن‌هم فقط قم؛ در مشهد من اصلاً اعتكاف نديده بودم-، شايد پنجاه نفر، صد نفر فقط طلبه اعتكاف مى‌كردند. اين پديده‌ى عمومى؛ اين ‌كه ده‌ها هزار نفر در مراسم اعتكاف شركت كنند، آن هم اغلب جوان، جزو رويش‌هاى انقلاب است. من يك وقت عرض كردم كه انقلاب ما ريزش دارد، اما رويش هم دارد؛ رويش‌ها بر ريزش‌ها غلبه دارند. پس خوشا به حالتان معتكفين عزيز.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 28/5/1384

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif توصیه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای به معتكفین
توصيه‌ى من اين است كه در اين سه روزى كه شما در مسجد هستيد، تمرين مراقبت از خود بكنيد. حرف كه مى‌زنيد، غذا كه مى‌خوريد، معاشرت كه مى‌كنيد، كتاب كه مى‌خوانيد، فكر كه مى‌كنيد، نقشه كه براى آينده مى‌كشيد، در همه‌ى اين چيزها مراقب باشيد رضاى الهى و خواست الهى را بر هواى نفستان مقدم بداريد؛ تسليم هواى نفس نشويد. تمرين اين چيزها در اين سه روز مى‌تواند درسى باشد براى خود آن عزيزان و براى ماها كه اين‌جا نشسته‌ايم و با غبطه نگاه مى‌كنيم به حال جوانان عزيزمان كه در حال اعتكاف هستند. با عملِ خودتان به ما هم ياد بدهيد.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 28/5/1384

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif اين حركت در دنيا نظير ندارد
هيچ وقت در اين كشور در طول سال‌هاى گذشته، از دوران جوانى و نوجوانى ما به ياد نداريم كه در ماه رمضان، در مساجد كشور يا در مسجد گوهرشاد مشهد، مردم بيايند اعتكاف بكنند. در ايام‌البيض سه روزِ متعارف ماه رجب يا ماه شعبان، ما تعداد معدودى در قم ديده بوديم كه اعتكاف مى‌كردند؛ آن هم غالباً طلبه‌ها. در غير آن معمول نبود. امروز در ايام اعتكاف، دانشگاه‌ها و مساجد و سرتاسر كشور و مساجد جامع، مملو از معتكفين است؛ علاوه‌ى بر آن، در دهه‌ى آخر ماه رمضان، جمعيت عظيمى مشغول اعتكاف بودند. چه كسانى؟ پيرمردها؟ پيرزن‌ها؟ نه، همين جوان‌ها، جوان‌ترين‌ها. اين ديگر در دنيا نظير ندارد. اين نسل جوان امروز ماست. امروز گرايش به دين و ارزش‌هاى انقلابى، وجه غالب جامعه است.
ديدار با مردم گرمسار 21/8/1385

طلائیه با من سخن بگو/دوكوهه در نگاه شهید آوینی/شلمچه کجاست؟

 

طلائیه

 محل شهادت سردار خیبر شهید همت، برادران باكری و قطع شدن دست شهید خرازی است و عملیاتهای مهم بدر و خیبر در آن واقع شد اولین خاكی بود كه عراق گرفت و آخرین خاكی بود كه ول كرد!

قدم به قدم خاك طلائیه خون شهیدی ریخته شده و تو نمیتوانی جایی قدم بگذاری و با اطمینان بگویی اینجا كسی شهید نشده! پس خلع نعلین میكنی و پابرهنه بر خاك مقدسی قدم مینهی كه فقط ملائكه می دانند آنجا شهیدان با خدا چه سودایی كردند...

طلائیه چه حس غریبی داری... دلم برایت تنگ می شود...

طلائیه! 
با من سخن بگو و پرده از رازی بردار كه سالها تو و خدای تو شاهد آن بوده اید. 
طلائیه! 
چقدر غمگینی. آن روز سرافراز و امروز سر به زیرانداخته ای. با كسی سخن نمی گویی و سكوت پیشه كرده ای. اما سكوت تو بالاترین فریاد است و خفتگان را بیدار می كند و بیداری را در رگهای انسانهای به ظاهر زنده می ریزد. اینجا همه از سكوت تو می گویند و من از سكونتی كه در تو یافته ام و تا امروز چقدر از تو و نفس های طیبه ات، از تو و از رازهای سر به مهرت، از تو و مردان بی ادعایت كه مس وجود را به طلای ناب شهادت معامله كردند، دور بوده ام. چه احساس حقیری است در من كه توان شنیدن قصه های پرغصه ات را ندارم.
طلائیه! 
می گویند، اینجا جایی است كه شهیدان حسین وار جنگیده اند و من از بدو ورود به خاك پاكت، تشنگی را در تو دیده ام و انتظار اهالی خیام را به نظاره نشسته ام اینجا، چقدر بوی حنجره های سوخته می آید و چقدر دستها تشنه وفایند.
طلائیه! 
من در این سرزمین حتی به قمقمه های عطشان سلام می دهم و سراغ عباس های تشنه لب را از آنان می گیرم . مگر می توان سالك عاشورا بود و تشنگی را فراموش كرد و از كنار حلق های شعله ور بی تفاوت گذشت.
طلائیه! 
من با تمام وجود در تو جاری می شوم تا در میان نیزارها و نیزه شكسته ها، سرهای ستاره گون برادرانم را به دامن گیرم و برایشان از زخم بگویم، از اسارت، از تنهایی، از غربت، از…

 

طلائیه! 
از فراز همه روزهایی كه بر تو گذشت بر من ببار و تشنگی این دل در كویر مانده را فرونشان. می خواهم در تو جاری شوم، می خواهم رمز شكفتن و پرواز را از تو بیاموزم و بدانم بر شانه های زخمی تو چه دلهایی كه آشیان نكرده اند.
طلائیه! 
می گویند «همت» از همین نقطه آسمانی شده است، عاشقی كه در پی لیلای شهادت در بیابانهای زخم خورده طلائیه مجنون شد. من امروز آمده ام ردپای او را تا افق های بی نهایت و در امتداد عشق جست وجو كنم. اینجا عطر او لحظه ها را پركرده است و دستهایش هنوز مهربانی را منتشر می كند.
طلائیه! 
من از سكوت راز آلودت درسها آموخته ام! با من سخن بگو!!!

--------------

یك بار دیگر ، سلام دوكوهه ...

دوكوهه ، تویك پادگان نیستی ، توقطعه ای از خاك كربلایی ، چرا كه یاران عاشورایی سیدالشهدا را به قافله او رسانده ای .

دوكوهه در باطن تو هنوز راز این روزهای سپری شده باقی است ، می دانم؛ اما دیگر خاك توقدمگاه این كربلاییان آخرالزمان نیست . بعضی ها ما را سرزنش می كنند كه چرا دم از كربلا می زنید و از عاشورا. آنها نمی دانند كه برای ما كربلا بیش از آن كه یك شهر باشد ، یك افق است ،یك منظر معنوی است كه آن را به تعداد شهدایمان فتح كرده ایم ؛ نه یك با ر و نه دو بار ، به تعداد شهدایمان .

دوكوهه توخوب می فهمی كه من چه می گویم . تو با حاج همت ، با حاج عباس كریمی ، با چراغی ، با دستواره ، با اسكندری، علیرضا نوری ، وزوایی، ورامینی ، رستگار ، موحد ، حاج مجید رمضان ، صالحی ، حاجی پور و صدها شهید دیگر انس داشته ای . تو كه بوسه بر پای بسیجی ها زده ای ، تو كه با زمزمه شبانه آنها آشنا بوده ای ، تو كه نجواهای عاشقانه آنها را شنیده ای تو كه معنای انسان را دریافته ای ، توخوب می دانی كه ما چه می گوییم . آری تو دیگر در جست وجوی انسان نیستی ؛ تو یافتی آنچه را كه یافت نمی شود .

روز اول سال 68 ، پادگان دوكوهه كمی تسكین یافته است . عده ای از دوستانش آمده اند تا گمشده خویش را در آنجا بجویند . در و دیوار ، ساختمان ها و راهروها بر سرجای خویش باقی است واگر كسی نداند ، می پندارد كه دوكوهه همه چیز را از یاد برده است . درها قفل است وآنها می كوشند تا از هر راه كه هست ، یك با ر دیگرخود را به فضای مالوف خویش برسانند . اما گم گشته در آنجا هم نیست . عالم محضر شهداست ، اما كو محرمی كه این حضور را دریابد و در برابر این خلا ظاهری خود را نبازد ؟ زمان می گذرد و مكان ها فرو می شكند ، اما حقایق باقی هستند . شهید حاجی پور زنده است ، من و تو مرده ایم . شهدا صدق و استقامت خویش را در آن عهد ازلی كه با خدا بسته بودند اثبات كردند . كاش ما در خیل منتظران شهادت باشیم . یادآوران در جست وجوی گمگشته خویش به اردوگاه كرخه می روند . شعرشان اگر چه بس مغموم می نماید ، اما شعر مستی است .

 آنان را كه می خواهند با نظر روانكاوانه در این سرمستان میكده عشق بنگرند هشدار باد كه مبادا نشانی از یأس در آنان بجویند . یأس از جنود شیطان است واینان وارسته اند از آن جهانی كه در سیطره شیاطین است . كرخه خرابات است واینان خراباتیانند و گریه ، آبی است بر دل های سوخته شان . گریه اوج سرمستی است و اگر امروز روزگار فاش گفتن اسرار است ، بگذار اینان نیز فاش بگریند . امام كو كه به تماشای رهروان خویش بنشیند ؟

آری ، ما از این موهبت برخوردار بودیم كه انسان دیدیم . ما یافتیم آنچه را كه دیگران نیافتند . ما همه افق های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه كردیم . ما ایثار را دیدیم كه چگونه تمثل می یابد. عشق را هم، امید را هم، زهد را هم، شجاعت را هم، كرامت را هم، عزت را هم، شوق را هم و همه آنچه را كه دیگران جز در مقام لفظ نشنیده اند، ما به چشم دیده ایم. ما دیدیم كه چگونه كرامات انسانی در عرصه مبارزه به فعلیت می رسند . ما معنای جهاد اصغر و اكبر را درك كردیم . آنچه را كه عرفای دلسوخته حتی بر سردار نیافتند ، ما در شب های عملیات آزمودیم . ما فرشتگان را دیدیم كه چه سان عروج و نزول دارند . ما عرش را دیدیم . ما زمزمه جویبارهای بهشت را شنیدیم . از مائده های بهشتی تناول كردیم و بر سرسفره حضرت ابراهیم نشستیم . ما در ركاب امام حسین ( ع ) جنگیدیم . ما بی وفایی كوفیان را جبران كردیم ... و پادگان دوكوهه بر این همه شهادت خواهد داد . پادگان دوكوهه آخرین بار در عملیات مرصاد بود كه به پیمان خویش وفا كرد . یك با ر دیگر دوكوهه همه چهره های آشنا را دید و همه عطرهای آشنا را شنید و با همه آنچه دوست می داشت وداع كرد .

دوكوهه ، با تو هستم : آیا می دانستی كه این آخرین وداع است ؟ منافقین می پنداشتند كه آن عهد را كه تو بر آن شاهد بوده ای فراموش كرده ایم ، اما تو می دانی كه این چنین نبود . همه دانستند . دوكوهه ، آیا بر قدم همه عزیزانت بوسه زدی ؟ آیا سعی كردی كه همه آن لحظات را به یاد بسپاری ؟ سعید را به خاطر داری كه چه می خواند ؟ برای امام می خواند ، برای آن كه عاشقانه زیستن را به ما آموخت ، برای آن كه به ما آموخت حقیقت عرفان را كه مبارزه است ، برای آن كسی كه ما همه تاریخ انبیا را در وجود او تجربه كردیم .

خداحافظ دوكوهه . ما می دانیم كه تو از گواهان روز حشری و بر آنچه ما بوده ایم شهادت خواهی داد . تو ما را می شناخته ای و رازدار خلوت ما بوده ای ؛ روزها و شب ها ، در حسینه ، در اتاق ها ، در راهروها و در زمین صبحگاهت . این همه مغموم نباش دوكوهه . امام رفت ، اما راه او باقی است . دیر نیست آن روز كه روح تو عالم را تسخیر كند ونام تو و خاك تو و پرچم هایت مظهر عدالت خواهی شوند . دوكوهه ، آیا دوست داری كه پادگان یاران امام مهدی نیز باشی ؟

 پس منتظر باش ...

--------------

شلمچه

سرزمینی است که ملائک در آن سجده می کنند

و برای بوسه زدن بر خاکش از هم سبقت میگیرند.

شلمچه خلاصه عشق است و قطعه ای از بهشت ، شلمچه ، آینه ایست که تمام جبهه با خاکهای سرخش در آن می درخشد. و دریچه آسمانی است که از آن بوی رشادت و عطر دلنواز شهادت میوزد.

شلمچه تندیس زیبای عشق است که در میدان ایثار قد کشیده است . شلمچه شهر شهود و شهادت است . شلمچه مثنوی بلندایثار است و فرودگاه عشق و عروجگاه دل . صحرای خشکی که دریای مواج خون و اشکهای عاشقانه در تربت پاکش دارد با قلب خونینی که هنوز زیبا و دلنواز می تپد و خون غیرت و مردانگی را در رگهای این دیار می دواند و حدیث بلند حیات با عزت را زمزمه می کند. زمین خاکی شلمچه ، زیباتر از آبی آسمان است چرا که شلمچه قتلگاه مرغان عاشقی است که برای وصال بی قرار بودند و از کوچه پس کوچه های منیت و مادیت رهیده و به شهر دلگشای معنویت و شهادت دل بستند.

آری ! شلمچه شاهنامه بلند شهادت است ، دیوان عاشقی است ، شعرهای سرخ ، با واژه های خون ، به وزن عشق و قافیه هایی از جنس قلب پاره پاره عاشقی و در قالب غزل عشق و مثنوی بلند شهادت » ، دیوانی که شکسته دلان عارف با قلم استخوان و مرکب خون و با خط شکسته عروج نوشتند و این صفحه طلایی تاریخ ایران اسلامی را با خون دل تهذیب شده شان تذهیب کردند. آری ! شلمچه کتاب است ، خواندنی ترین کتاب حماسه . شلمچه آسمان است سرشار از ستاره های سرخ .شلمچه بهار است لبریز از گلهای محمدی ،شلمچه دریاست ، مواج از موجهای عاشقی .

شلمچه بازار است ، بازار عشقبازی و جانبازی ، شلمچه تابلو است تابلوی حماسه و عرفان که بر تارک تاریخ ایران اسلامی می درخشد. جایگاه اهل زیارت است نه اهل زر ، زیارتگاه دلدادگانی که خود زائرانی بودند که در نیمه راه سفر عاشقی پرپر شدند و به مولای عشق پیوستند و زیباترین حدیث بندگی را با بندبند وجودشان و با قطره قطره خونشان نوشتند. یعقوبهای بی قراری که برای رسیدن به یوسف زیبای شهادت بی قراری می کردند و زلیخای دنیای نتوانست آنها را مفتون خویش کند. آنان که هنوز از دشمن نفس خویش رها نشده اند و دلشان در تصرف شیطان است چگونه می توانند قدر مجاهدانی را بدانند که در کوله پشتی دلشان جز عشق و ایثار نبود. آنان باید بدانند که شلمچه و شهیدانش و شاهدان و شائقان و مشتاقانش خورشید بی غروبند ، چرا که عاشورا و عاشورائیان آفتاب آسمان عشقند که هیچ ابر آلوده و تاریک یزیدی نمی تواند جلوی تابش آنها را بگیرد.

سلام ای سرزمین شلمچه


سلام بر تو ای قرار بی قراران ، ای جائیکه نه چندان دور نردبان معراج و ترقی بودی .

سلام بر تو ای نقطه تلاقی عرش با فرش .

سلام بر آن نیمه شب هایت ،

سلام بر آن فضای عارفانه و عاشقانه ای که شب زنده دارانت با ترنم زیبا و ملکوتی الهی العفو ، می آفریدند.

سلام بر نماز شب هایی که در سنگرهای آسمانی تو آغاز میشد و در بهشت خاتمه می یافت.

و باز سلام بر تو ای شلمچه ، ای جبهه عاشقان ، ای تمامیت عرشیان ،

شلمچه تو مانند موج خاموش و درهم شکسته می مانی .

به ساغری که که خالی از شهد لقاء و بند نام شهادت شده است .

به دریایی که در بستر خویش آرام خفته است .

شلمچه جزر و مَدّت کجا رفت ؟

هر گاه بسیجیها در تو نیستند موج شرارهایت در درون تو فرو رفته است

شلمچه جا دارد امروز چفیه ام را بر سر بکشم و اشک حسرت از چشمان ملتهبم جاری کنم و فریاد بکشم...

من جا مانده ام...

تجليل از مقام علمي حضرت علامه حسن‌زاده آملي (روحی فداه)

 

از سوي بزرگان حوزه و همزمان با سومین همایش استادان دروس علوم عقلی، طي مراسمي از تلاش‌ها و خدمات علمي علامه بزرگوار آيت‌الله حسن حسن‌‌زاده آملي تجليل شد.

به گزارش خبرنگار «تابناک»، در مراسم بزرگداشت علامه حسن‌زاده آملي كه چهارشنبه شب در مجمع عالي حكمت اسلامي قم برگزار شد، در حالی که ایشان به علت كسالت نتوانسته بود در اين مراسم حضور داشته باشد، از سال‌ها تلاش و مجاهدت علمي این استاد فرزانه تجليل و قدردانی به عمل آمد.

در این مراسم، آیت الله جوادی آملی ضمن تأکید بر لزوم حفاظت از حریم دین و معارف اسلامی و حساس دانستن وظیفه عالمان و حوزویان در این زمینه، در سخنانی شخصیت علمی آیت الله حسن زاده آملی را ستود و گفت: ایشان از حکمای ذوفنون معاصر به شمار می رود.


بنابر این گزارش، در اين مراسم لوح تقديري كه با امضاي حضرات آيات‌ جعفر سبحاني، عبدالله جوادي آملي و محمدتقی مصباح يزدي رسيده بود، تقديم فرزند آيت‌الله حسن‌زاده آملي شد.

مجمع عالی حکمت اسلامی از سال 84 در قم با 5 گروه علمی، عرفانی، کلام، فلسفه، معرفت شناسی و فلسفه های مضاف با نظارت حضرات آیات سبحانی، جوادی آملی و مصباح یزدی فعالیت می کند که به پاس 70 سال فعالیت علمی و تدریس در رشته های مختلف علمی و متون سنتی و انتشار بیش از 200 کتاب و رساله از آیت الله علامه حسن زاده آملی قدردانی کرد.

شايان ذكر است آيت‌الله حسن حسن‌زاده آملي در اواخر سال 1307 هجري شمسي در روستاي ايراي لاريجان آمل متولد شد. در حالي كه شش ساله بود، به مكتب‌خانه رفت و در خردسالي تمام قرآن را به خوبي ياد گرفت.


وي پس از فراگيري علوم ديني در شهريور 1329 هجري شمسي به تهران عزيمت كرد و چند سالي در مدرسه مبارك حاج ابوالفتح به سر برد و باقي كتب شرح لمعه از عام و خاص قوانين تا آخر جلدين آن را در محضر شريف مرحوم آيت الله آقا سيد احمد لواساني فراگرفت.
وي در 22 مهر 1342 هجري شمسي به قصد اقامت در قم، تهران را ترك كرد و بعد از ورود به قم، تدريس معارف حقه الهي و تعليم فنون رياضي را آغاز كرد.


وي همچنين از محضر اساتيدي همچون حكيم الهي قمشه‌اي، حاج ميرزا احمد آشتياني، حاج شيخ علي محمد جولستاني، علامه طباطبايي و ديگر بزرگان بهره برد.

توصيه‌اي از علامه حسن‏زاده آملى:

انسان دو دهان دارد؛ يكى گوش كه دهان روح او است و ديگر دهان كه دهان تن او است. اين دو دهان خيلى محترم‏اند. انسان بايد خيلى مواظب آنها باشد. يعنى بايد صادرات و واردات اين دهان‌ها را خيلى مراقب باشد. آنهايى‏كه هرزه خوراك مى‏شوند، هرزه كار شده و كسانى كه هرزه شنو مى‏شوند، هرزه گو مي‌شوند. وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و كثيف مى‏شود. يعنى قلم او هرزه و نوشته‏هايش زهرآگين خواهد داشت.
 

ساده زیستی پیرجماران

یادش بخیر...

يكي از بزرگترين ويژگيهاي حضرت امام خميني « رضوان الله تعالي عليه »  ساده زيستي ايشان بود, چيزي كه كمتر در  افرادي كه به مقام بلند و منزلتي مي رسند, وجود داشته و دارد.

امام خميني (ره) از  ابتدا تا انتهاي عمر پربركتش, دست از ساده زيستي نكشيد و همين امر يكي از  عواملي بود كه او را در مبارزه مستمر و وقفه ناپذيرش با استبداد و استعمار موفق  ساخت.

اصولا امام (ره) از همه قيود آزاد بود و همين وارستگي, همه خوف و بيم ها را از دل پاك او زدوده و از او قهرماني بزرگ در عرصه معنويت ساخته بود. قيد وبندهاي مادي مانع از وارستگي روح انسان مي شوند و آنگاه كه روح در محاصره عوامل رشد انسان قرار گيرد, آزادگي معناي خود را از دست مي دهد و چنين انساني نميتواند به مقامات بالاي معنوي و هدايتگر برسد و فقط كساني كه بتوانند از اين قيد و بندها برهند كه از اين قيد و بندها آزاد باشند.

متاسفانه امروزه و در حاليكه در ایام سالگرد عروج ملكوتي آن عزيز دوران قرار داريم, طي چند سال اخير شاهد تلاشهاي گسترده اي از داخل و خارج براي تحريف آرمانها و ارزشهايي كه حضرت امام از خود باقي گذاشته اند, هستيم.

مسلما يكي از ارزشهاي باقي  مانده و آرماني از آن امام عزيز, « ساده زيستي » و بي توجهي ايشان به امور دنيوي است. همان آرماني كه امروزه با سادگي هرچه تمامتر در جامعه رو به فراموشي است و عليرغم توصيه بزرگان ديني به توجه نشان دادن آحاد مردم , بويژه مسئولين مملكتي به اين ويژگي حضرت امام, با اقبال چنداني مواجه نمي شود. برخي از افراد با اعمال خود, سيره روشن امام از جمله موضوع آرماني « ساده زيستي » ايشان را ناديده ميگيرند و تلاش دارند, راه را براي رسيدن خود به زندگيهاي مرفه و تجملي هموار نمايند و آنچه در طول چند سال اخير شاهد بوده ايم, حكايت از همين معني دارد.

 متاسفانه رويكرد امروزين برخي از افراد جامعه كه در ميان آنان جمعي از مسئولين مملكتي نيز حضور دارند به سوي تجمل گرايي و لغزيدن در منجلاب زندگيهاي مرفه, نارضايتي عمومي را در كشور بوجود آورده و قشر عظيمي از مردم عادي كشور كه شاهد اين نحوه از زندگيها هستند, فقر و تنگدستي خود را ناشي از همين رويكرد مي دانند و بدرستي معتقدند چنانچه پولهاي بادآورده اي كه توسط اين افراد, هزينه بسياري از خوشگذرانيها و بريز و بپاش هاي بيهوده مي شود در مسير صحيح قرار داشت, آنان اكنون مجبور نبودند, با هزاران مشكل روبرو باشند. مسلما كسي كه نتواند در مبارزه نفس خود با تجمل پرستي پيروز شود, نخواهد توانست در مقابل قلدريهاي مستكبران و همچنين زرق و برق انواع و اقسام تطميعها مقاومت نمايد.

 حضرت امام, يكي از بهترين راهكارهاي مبارزه با استكبار و ابرقدرتها را « ساده زيستن » مي دانستند, بطوريكه مي فرمودند: « اگر بخواهيد بي خوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع كنيد و ابر قدرتان و سلاحهاي پيشرفته آنان و شياطين و توطئه هاي آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان بدر نكند, خود را به « ساده زيستن » عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد. مردان بزرگ كه خدمتهاي بزرگ براي ملتهاي خود كرده اند, اكثرا « ساده زيست » و بي علاقه به زخارف دنيا بوده اند.. . چرا كه با زندگاني اشرافي و مصرفي نمي توان ارزشهاي انساني و اسلامي را حفظ كرد » (1 )

 سرتاسر زندگي حضرت امام, آميخته با سادگي و قناعت و بي اعتنايي به دنياپرستي بود و اين شيوه چه در دوران جواني و چه در سالهاي بعد حتي در دوران تبعيد و نيز پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي  ايران تا لحظه ارتحال ايشان ادامه داشت. اين در حالي بود كه آن بزرگوار اگر مي خواست مي توانست در بهترين رفاه و امكانات و خانه ها زندگي كند.

درباره اين نحوه زندگي, ياران و نزديكان امام خاطرات فراواني را نقل كرده اند, از جمله آنكه يكي از نزديكان ايشان نقل مي كند: « بيروني منزل امام , يعني اطاقي كه شبها آقا تشريف مي بردند آنجا, فرشهايش ناقص بود, يعني قسمتي از اطاق خالي بود من خدمت امام عرض كردم كه اجازه بدهيد كه يك فرش براي اينجا تهيه شود. فرمودند: « آن طرف هست » يعني در اندروني هست. عرض كردم: آنجا گليم است, با اينجا جور در نمي آيد. فرمودند: « مگر منزل صدر اعظم است » (2 ) 

 امام خميني « ره » به معناي واقعي كلمه, ساده زيست بودند و براستي گفتار و كردار و رفتار و احوالش, تجسم افعال و اعمال اسلامي در جامعه امروز بود. ايشان به پيروي از ائمه دين, ساده مي پوشيد, ساده مي خورد, ساده سخن مي گفت ,ساده معاشرت مي كرد و از همه مهمتر آنچه مي گفت و آنچه عمل مي كرد, با هم يكي بود. از اين رو بود كه مقام معظم رهبري در پيامي به مناسبت سالگرد ارتحال ايشان فرمودند: « افتخار نظام اسلامي آن است كه امام عظيم الشانش تا پايان عمر در زي طلبگي زندگي كرد. »

حضرت امام (ره) نه تنها در زندگي شخصي خود مقيد به « ساده زيستن » بودند, بلكه در زندگي اجتماعي خود نيز اصل سادگي و بي آلايشي را رعايت مي كردند و از هرگونه تشريفات زائد و خوي اشرافي گري ناراحت مي شوند. ساده زيستي در بينش امام, مختص به يك قشر نبود, بلكه در نگرش آن عزيز دوران , همه اقشار جامعه اسلامي بايد خود را به آن مقيد كنند. امام معتقد بودند از آنجا كه كارگزاران و مسئولان و رهبران جامعه نسبت به سايرين, مسئوليت بيشتري برعهده دارند, بنابراين بايد نسبت  به رعايت اصل « ساده زيستي, » متعهدتر باشند, تا بهتر بتوانند درد مردم محروم و مستضعف و طبقات پائين جامعه را لمس نمايند. در انديشه امام, « ساده زيستي » بويژه براي كارگزاران نظام, امري دست نيافتني نيست, بلكه بسيار هم تحقق پذير است و به همين علت مي بينيم كه زندگاني بزرگاني چون شهيدان رجايي و باهنر را بعنوان نمونه هاي بارز « ساده زيستي » معرفي كرده اند. ايشان معتقد بود كسي كه خوي كاخنشيني داشته باشد, درد كوخنشينان را نمي فهمد و تا كسي گرسنگي و محروميت نكشيده باشد, هرگز نمي تواند حال و روز گرسنگان و بيچارگان جامعه را درك كند.

حضرت امام (ره ) بارها توجه مسئولان را به فرهنگ « ساده زيستي » جلب كردند تا جائيكه فرمودند: « آن روزي كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد, آن روز است كه بايد ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم. آن روزي كه رئيس جمهور ما خداي نخواسته از آن خوي كوخنشيني بيرون برود و به كاخنشيني توجه بكند, آن روز است كه انحطاط براي خود و براي كسانيكه با او تماس دارند, پيدا مي شود. آن روزي كه مجلسيان خوي كاخ نشيني پيدا كنند خداي نخواسته و از اين خوي ارزنده كوخنشيني بيرون بروند, آن روز است كه ما براي اين كشور بايد فاتحه بخوانيم. ما در طول مشروطيت از اين كاخنشين ها خيلي صدمه خورديم, مجلس هاي ما مملو از كاخ نشين بود.. . آن روزي كه توجه اهل علم به دنيا شد و توجه به اين شد كه خانه داشته باشند چطور و زرق و برق دنيا خداي نخواسته در آنها تاثير بكند, آن روز است كه بايد ما فاتحه اسلام را بخوانيم. . . آن روزي كه زرق و برق دنيا پيدا بشود و شيطان در بين ما راه پيدا كند و راهنماي ما شيطان باشد, آن روز است كه ابرقدرتها مي توانند در ما تاثير كنند و كشور ما را به تباهي بكشند. هميشه اين كشور بواسطه اين كاخنشينها تباهي داشته است. اين سلاطين جور كه همه تقريبا كاخنشين بودند, اينها به فكر مردم نمي توانستند باشند, احساس نمي توانستند بكنند فقر يعني چه , احساس نمي توانستند بكنند بي خانمان يعني چه .. . وقتي كه كسي احساس نكند كه فقر معنايش چيست گرسنگي معنايش چيست اين نمي تواند به فكر گرسنه ها و بفكر مستمندان باشد. لكن آنهايي كه در بين همين جامعه بزرگ شده اند و احساس كردند فقر چيست ديدند, چشيدند فقر را, احساس مي كردند, ملموسشان بوده است كه فقر يعني چه, اينها مي توانند به حال فقرا برسند. كوشش كنيم كه اين وضعيت در همه ما محفوظ باشد, در مجلس ما, در ارگانهاي دولتي ما, . . .  

 سخن گفتن از سيره امام (ره ,) خصوصا ويژگيهاي آن عزيز و علي الخصوص ساده زيستي ايشان تمام ناشدني است ياران و نزديكان آن عزيز دوران خاطرات فراواني در اين مورد بيان داشته اند و همچنان نيز خاطراتي دارند كه هنوز گفته نشده است. اما اي كاش ما نيز خود را اندكي به اين سيره نزديك مي كرديم و با الگو قراردادن آن انسان وارسته كه به تمام معني كلمه يك انسان شايسته الهي بود, در راه سعادت و كمال راه مي پيموديم. خصوصا دولتمردان و كارگزاران كشور اسلاميمان مي بايست هميشه زندگي ساده حضرت امام (ره) را نصب العين زندگي خود قرار دهند, تا به اين وسيله انقلاب شكوهمند اسلامي در مسير مستقيم و الهي خويش همچنان ثابت و استوار باقي مانده و به پيش رود.

پاورقي:

 1 كتاب آئين انقلاب اسلامي گزيده اي از انديشه و آرا امام خميني « ره » ص 174

 2 روزنامه جمهوري اسلامي شماره 5292 76,6,23 ص 15 3 كتاب آئين انقلاب اسلامي گزيده اي از انديشه آرا امام خميني (ره) ص 366 .

 

احادیث و پیام هایی از سخنان امام هادی علیه السلام

 

مرگ و ناتوانی

انسان، چنان در دام و حلیه ی عجوزه دنیا گرفتار آمده است که گویی حیاتش را پایان و سرانجامی نیست و همیشه بساط عیش و طربش مهیّاست و دوستان و یارانش.

دمی چند گفتم بر آرم کام دریغا که بگرفت راه نفس
دریغا که به خوان الوان عمر دمی خورده بودیم و گفتند: بَس
آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست پنداشت که مهلتی و تأخیری هست
گو میخ بزن که خیمه می باید کند گو رخت منه که بار می باید بست
بکوش امروز تا گندم بپاشی که فردا بر جُوی قادر نباشی
تو خود بفرست برگ رفتن از پیش که خویشان را نباشد جز غم خویش

امام هادی علیه السلام فرموده اند: «یاد کن، وقتی را که بر زمین افکنده شده ای و در مقابل اهل خود. پس در آن حال، طبیبی نیست که تو را از مردن باز دارد و دوستی نیست که در آن حال به تو نفع رساند».

قدرشناسی

در گلستان سعدی آ مده است: «هرگز از دُورِ زمان ننالیده بودم و روی از گردشِ آسمان [ایّام] درهم نکشیده ؛ مگر وقتی که پایم برهنه بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه درآمدم؛ دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.

مرغ بریان به چشم مردم سیر کمتر از برگ تره برخوانست
وانکه را دستگاه و قوت نیست شلغم پخته مرغ بریان است

در حدیث آمده است: «بیدار ماندن موجب لذت خوابیدن می شود و گرسنه بودن موجب لذیذ و پاک گشتن غذا و طعام».

غرور و تکبّر

درخت باردار، متین و با وقار است و نزد همگان سر تواضع و مهربانی را به زیر می افکند؛ اما آن که غرورش را بر سر نهاده است و دیگران را به هیچ نمی انگارد، خشم همگان را می افروزد و هیچ گیاه روشنی به قامت بیهوده اش نگاه محبت آمیزی نمی افکند.

الحذر الحذر ز کبر و غرور الفرار از معاشر مغرور
هر کسی را که هست کبر و غرور تا ابد در جهان بود منفور

به چشم کسان در نیاید کسیکه از خود بزرگی نماید بَسی

مگو تا بگویند شکرت هزارچه خود گفتی از کس توقع مدار

بزرگان نکردند در خود نگاه خدابینی از خویشتن بین مخواه

حضرت امام هادی علیه السلام در این زمینه فرموده اند: «هر کسی که از خود راضی و خشنود گشت و خود را پسندید، بسیاری از وی خشمگین می شوند».

بیهودگی؛ صفت نادانان

بنا به حکمت حضرت حق، هر ذرّه ای به سوی خورشید در حرکت و تکاپوست. و روی به جانب مقصودی دارد؛ هم چون دانه ای که در زیر تنِ خاکی زمین، اندیشه روییدن و سبز شدن را در سر می پروراند و شکوفه ای که در مسیر میوه شدن گام نهاده است.

انسان نیز، رهرو سر منزل عشق است که از عدم پا به عرصه ی وجود نهاده است.

رهرو سر منزل عشقیم و ز سر حد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

بیهوده زیستن کار ابلهانی است که از صبغه ی حقیقت به دور مانده اند و صفات نادانی که از حقیقت روشن هستی چشم پوشیده اند.

خجل آن کس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت
خواب نوشین بامداد رحیل باز دارد پیاده را ز سبیل
هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل به دیگری پرداخت
وان دگر پخت همچنین هوسی وین عمارت به سر نبرد کسی
ای تهیدست رفته در بازار ترسمت پُر نیاوری دستار
هر که مزرع خود بخورد بخوید وقت خرمنش خوشه باید چید

امام هادی علیه السلام فرموده اند: «بیهودگی، خوشی و مستی بی خردان و صفت نادانان است».

بدگُهران و تأثیر حکمت

درگلستان سعدی آمده است: «یکی را از وزرا پسری کودن [نادان] بود. پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مرین را تربیتی می کن؛ مگر که عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و موثر نبود. پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمی باشد و مرا دیوانه کرد.

چون بُود اصل گوهری قابل تربیت را درو اثر باشد
هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بد گُهر باشد
سگ به دریای هفت گانه شوی که چو تر شود پلیدتر باشد
خر عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد

امام هادی علیه السلام فرموده اند: «حکمت، در نهادهای فاسد، تاثیر نمی کند».

احاديث امام هادي عليه السلام

ادامه نوشته

به یاد آن مرد آسمانی

 

بسیجی عارف سردار خاکریزهای جهاد اکبر و جهاد اصغر

 شهید محمد اسماعیلی

 

پیر جبهه ها کجائی؟؟؟؟؟

اینهم چند تکه تصویر

راستی بعد اینان ما چه کردیم...

 

http://up.vatandownload.com/images/0tk6ef4q0tnn19xuekcd.jpg

http://up.vatandownload.com/images/edmb7z4mrtx3x5fefnh.jpg

http://up.vatandownload.com/images/lcw90vyrxgtp0ryz0q.jpg

http://up.vatandownload.com/images/843gdhdx3dwd8oqdwc7t.jpg

http://up.vatandownload.com/images/e9s6tc5mcdsr02bkoz12.jpg

http://up.vatandownload.com/images/864s0wzqg0mfdu1jl9f.jpg

http://up.vatandownload.com/images/hlo0yn9uz8gcwefg8j.jpg

http://up.vatandownload.com/images/15pxgxiyy06vxnrjc0lx.jpg

http://up.vatandownload.com/images/2v40yj7etukyj39vk7dq.jpg

http://up.vatandownload.com/images/k6bp8cx9kddquf5sw8j.jpg

http://up.vatandownload.com/images/clfvoq63iesx73s551t.jpg

http://up.vatandownload.com/images/zq2edo1urt67luzl3pu6.jpg

http://up.vatandownload.com/images/7kgxfjbqb7zjos655r7x.jpg

 

یادش گرامی و پر رهرو

طراوت عبادت در سیره امام خمینی(ره)

بسم الله الرحمن الرحیم


گلچینی از خاطرات شیرین حضرت امام در زمینه نماز و اهمیت و احترام به نماز

از حضرت امام صادق(علیه السلام)روایت‏شده که آن حضرت‏فرموده‏اند اگر کسى نماز را سبک بشمارد از شفاعتشان محروم‏مى‏شود.

روزى خدمت ایشان(امام خمینى)عرض شد: سبک شمردن نماز شاید به این معنا باشد که شخص یک وقت نمازش را بخواند و وقتى‏دیگر در خواندن آن اهمال ورزد. امام در جواب فرمود: این که خلاف ‏شرع است، منظور امام صادق(علیه السلام)این بوده است که وقتى ظهرمى‏شود و فرد در اول وقت نماز نمى‏خواند در واقع به چیز دیگرى‏رجحان داده است.

امام به صراحت‏بیان کرده‏اند که عبادت ابزار رسیدن به عشق‏الهى است و در وادى عشق نباید به عبادتى چون نماز به چشم‏وسیله‏اى براى رسیدن به بهشت نگاه کرد، مى‏فرماینداگر تمام شروط‏عبادت را که شرع مقرر کرده رعایت کنیم تازه کاسبى کرده‏ایم وکار مى‏کنیم تا جزایش را بگیریم اما انسانى که به باطن و مغزنماز پى برده براى عبادت جزا نمى‏خواهد بلکه از این کار لذت‏مى‏برد. وقتى برخى اطرافیان نیمه‏هاى شب آهسته وارد اتاق امام‏مى‏شدند معاشقه او را با خدا احساس مى‏کردند و با چنان خضوع وخشوعى نماز مى‏خواندند و قیام و رکوع و سجود مى‏کردند که حقاوصف‏ناپذیر است. قیافه امام در دل شب و هنگام نماز کاملابرافروخته مى‏شد و چنان اشک از دیده‏ها بر گونه هایش سرازیرمى‏گردید که گاهى دستمال، کفاف اشکشان را نمى‏داد و کنار دستشان‏حوله مى‏گذاشتند و این واقعا گریه شوق و نوعى معاشقه بود، درنامه هایشان به عبادت خیلى تکیه مى‏کردند و مى‏فرمودند: عبادت یک‏سکوى پرش است در واقع معاشقه است‏بین عاشق و معشوق.

امام مى‏افزاید باید راز ورمزهاى عبادت را به قلب تفهیم کرد و تکرار اذکار و ادعیه ومداومت‏بر این امور معنوى براى آن است که زبان قلب گشوده شود ودل ذاکر گردد

به فرمایش حضرت امام خمینى آن گاه نماز جایگاه حقیقى خویش راخواهد یافت که دل در گرو یاد خدا و مشحون از حب به الله باشد وشخص نمازگزار اگر دلى غافل و ساهى داشته باشد عبادتش از صحنه‏حقیقى و معنوى عارى بوده و چون حالت لقلقه زبان دارد عبادتش‏بى‏تاثیر مى‏شود و وقتى هواى نفس بر باطن و ملکوت نماز غلبه‏یافت گاهى چندین دهه نماز خواندن هم نه تنها ثمراتى روحانى‏ندارد بلکه غرور ناشى از چنین عباداتى خود پرونده قلب پاک راتیره و تار مى‏نماید. امام خمینى در آثارى که پیرامون بعدملکوتى و باطن نماز به نگارش درآورده‏اند به خواننده تاکیدمى‏فرمایند که نمازگزار باید پلیدى‏هایى را که مانع از حضور قلب‏و قرارگرفتن در وادى قرب مى‏شود از خود دور کند. گناهان اعم ازکوچک و بزرگ و نافرمانى خداوند و بعضى از خوى‏هاى پلید، ما رااز این فیوضات آسمانى محروم مى‏نماید پس باید با توبه نصوح به‏تطهیر درون پرداخت و باطن را از خلق‏هاى پست‏خالى کرد و به صفات‏نیک آراسته نمود و همان گونه که طبق موازین شرعى ظاهر بدن ولباس را از نجاسات و آلودگى دور مى‏کنیم و خود را براى اقامه‏نماز پاک مى‏نمائیم درون را نیز باید مطهر و مهذب ساخت تا نورحق بر صحیفه دل بتابد و زنگارها را بزداید


حضرت امام براى نماز تمیزترین جامه‏ها را برتن مى‏کردند و بعداز تطهیر و گرفتن وضو ریش مبارک را شانه مى‏کردند، عطر مى‏زدند وبعد از گذاشتن عمامه بر سرشان به نماز مى‏ایستادند. حتى درهنگام بیمارى و درحال خونریزى و با وجود زخم بزرگ در ناحیه شکم‏موقع نماز تمیزترین جامه‏ها را که از آلودگى دور بود بر تن‏مى‏کردند


امام همیشه قبل از اذان ظهر روز جمعه غسل جمعه مى‏کردند و هیچ‏وقت غسل جمعه ایشان ترک نمى‏شد در پاریس فردى آمد و گفت:


امریکایى‏ها آمده‏اند با امام مصاحبه‏اى انجام دهند و این برنامه‏هنگامى که پخش شود و صورت پذیرد سایر کشورهاى اروپایى هم چنین‏کارى را انجام مى‏دهند واین برنامه مى‏تواند براى نشان دادن موضع‏و حرکت انقلاب مؤثر باشد، خواهر دباغ مى‏گوید: بر حسب اتفاق روزجمعه بود بنده که خدمت امام این موضوع را مطرح کردم، فرمودند:


حالا وقت انجام مستحبات و غسل جمعه است، نه وقت مصاحبه. بعدوقتى این مستحبات را به جاى آوردند فرمودند: من براى مصاحبه‏آماده‏ام

عاطفه اشراقى(نوه امام)مى‏گوید: اوایل جنگ تحمیلى عراق علیه‏ایران بود که ناگهان صداى ضد هوایى به گوشمان رسید و چون تا آن‏روز بااین صدا آشنایى نداشتیم احساس کردیم که هر صدا به منزله‏انفجار یک بمب است و سراسیمه به اتاق امام رفتیم ولى ایشان درایوان مشغول اقامه نماز و عبادت بودند، گویى اصلا صدایى نشنیده‏بود و حتى متوجه ورود ما به اتاقشان نشدند ما که هیجان زده واز طرفى نگران حال امام بودیم با دیدن آن حالت احساس آرامش‏کردیم


سینه امام باز بود و با ناراحتى و به زحمت نفس مى‏کشید آن‏قسمت هایى از بدن ایشان که تحت جراحى قرار گرفته بود درد مى‏کردبا این وجود براى نماز لباس سفید و تمیزى آوردند وکمک کردند که‏امام آن لباس تمیز را بپوشد. محاسن امام را شانه زدند، عطرمخصوص آقا را چون به او زدند در فضاى اتاق بوى آن پیچید. آرى‏در حالت‏بیمارى و آن لحظات سخت ایشان بهترین و تمیزترین لباس‏را بر تن نمود و همچون حالت عادى و سلامتى با وضع آراسته و مرتب‏مشغول نماز گردیدند. پس از خواندن نماز چهره آقا شکفته شد،نشاط عجیبى در صورتش به چشم مى‏خورد و در نگاه هایش آرامش خاصى‏قابل مشاهده بود.


فریده مصطفوى(دخترامام) مى‏گوید: امام وقتى به ما مى‏گفتند بایدنماز بخوانید خودشان از نیم ساعت‏به ظهر وضو مى‏گرفتند و مشغول‏نماز مى‏شدند و ما هم داخل حیاط مشغول بازى بودیم، یک مرتبه هم‏نیامدند صدا کنند که دخترها بایستید براى نماز، بیایید من‏ایستاده‏ام پشت‏سر من، یا خودتان نماز بخوانید. تمام سال اول‏امام اذان نماز را مى‏خواندند ولى یک بار هم به ما نگفتند که‏الان دست از کارتان بردارید. موقع اذان است، دست از بازى تان‏بردارید و بایستید براى نماز ولى مى‏فرمودند: شما باید در طول‏این ساعت نماز بخوانید واى به حال کسى که در طول این ساعت نمازرا نخواند، آن وقت اگر آن نماز را نخواند باید از خانه بیرون‏برود; یعنى اصلا اولاد آقا نباشد. این گونه با او برخورد مى‏شد.


دکتر بروجردى، داماد امام، گفته است: چند ماه قبل از آن که رحلت‏حضرت امام فرا برسد به خانواده ما فرمودند: ممکن است ‏شما فرصت این را نداشته باشید که در آن لحظه اول وقت نماز بخوانید یا وضعى داشته باشید که اول وقت نتوانید به نماز بایستید اما همین که دلتان براى نماز اول وقت تپید ثواب آن نصیبتان مى‏شود. البته استحباب نماز اول وقت‏سبب گشایش روزى مى‏شود و راه بهشت را براى انسان باز مى‏کند


شب‏ها یکى از برادران پاسدار پشت در اتاق ایشان مى‏خوابید. یک وقت از وى پرسیدم: شما که مدتى شب‏ها مراقب امام بودید خاطره‏اى از آن بزرگوار دارید؟ گفت: بله شب‏ها معمولا دو ساعت‏به اذان صبح بیدار بودند، یک شب متوجه شدم با صداى بلند گریه مى‏کنند من هم متاثر شدم و بناى گریه را گذاشتم امام براى تجدید وضو بیرون آمدند چون متوجه من شدند فرمودند: تا جوان هستى قدر بدان و خدا را عبادت کن، لذت عبادت در جوانى است، آدمى وقتى پیر مى‏شود دلش مى‏خواهد عبادت کند اما حال و توان برایش نیست.


در همان روزهاى آخر حیات دنیوى که امام در بیمارستان تحت‏مراقبت‏هاى ویژه بود و دیگر احساس نمودند که وقت کوچ به سراى‏سرور فرا رسیده است‏خواستند اهل خانه را ببینند، همه اطراف تخت‏ایشان جمع شدند، امام فرمودند: راه سختى در پیش رو دارید معصیت‏نکنید، بعد گفتند مى‏خواهم بخوابم و در آن حال به اغما فرورفتند و نماز ظهر و عصر را به سختى خواندند، خیلى در همان‏اوضاع تاسف بار مراقب نماز بودند و سفارش این فریضه را به‏اطرافیان مى‏کردند و مى‏گفتند: در مورد نمازتان اهمال نکنید،همین که شما مى‏گویید اول این کار را بکنیم بعد نماز بخوانم خلاف‏است، این سخن را نگویید به نمازتان اهمیت دهید و آن را در وقت‏خودش بخوانید. وقت نماز مغرب و عشا در همان روز آخر مرتب فریادمى‏زدند: آقا نماز، آقا نماز مثل این که کوهى روى پلک‏هاى چشم‏هاى‏ایشان باشد با سختى دیده‏ها را گشودند بعد مشاهده گردید آقانماز مى‏خواند(با انگشتان)و لبانشان تکان مى‏خورد، سرهاى انگشتان‏را به تشک مى‏زدند و اهل خانه که حضور داشتند متوجه شدند ایشان‏در همان حال هم نماز مى‏خواند


اعمال و فضیلت ماه مبارک رجب

ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمى‏رسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ می‌گردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.

از حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است كه: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال، از او دور شود و هر كس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد.

و همچنین فرمود كه: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر است. هر كس یك روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد.

از امام صادق(علیه السلام) روایت است كه حضرت رسول اکرم( صلى الله علیه و آله) فرمود كه: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" مى‏گویند زیرا كه رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مى‏شود

پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».

ابن بابویه از سالم روایت كرده است كه گفت: در اواخر ماه رجب كه چند روز از آن مانده بود، خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم. وقتی نظر مبارك آن حضرت بر من افتاد فرمود كه آیا در این ماه روزه گرفته‏اى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود كه آنقدر ثواب از تو فوت شده است كه قدر آن را به غیر از خدا كسى نمى‏داند به درستى كه این ماهى است كه خدا آن را بر ماه‌هاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و گرامی داشتن روزه دار را در این ماه بر خود واجب گردانیده است.

پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزه‏داران آن نائل مى‏گردم؟ فرمود: اى سالم هر كس یك روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سكرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر كس دو روز از آخر این ماه را روزه بگیرد از صراط به آسانى بگذرد و هر كس سه روز از آخر این ماه را روزه بگیرد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدت‌ها و هول‌هاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا كنند. و بدان كه براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده كه اگر شخصی قادر بر آن نباشد

 هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد:

سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ .

اعمال مشترك ماه مبارک رجب

اینها اعمالی است كه انجام دادن آنها متعلق به همه ماه است و اختصاصى به روز معینی ندارد و آن چند مورد است :

1- در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین(علیه السلام) در حجر در غره خواندند، خوانده شود:

"یَا مَنْ یَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ

اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُكَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیكَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ

فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ

إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ ."

2- دعایی را كه از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، خوانده شود:

«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَكَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ

وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ

وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُكَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ

وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ

اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ

وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِى یَوْمَ الدِّینِ .»

3- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده كه در ماه رجب این خوانده شود:

«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِینَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْكَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَكَ

اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُكَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ

 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ

وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِى وَ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِى وَ بِقُوَّتِكَ عَلَى ضَعْفِى یَا قَوِىُّ یَا عَزِیزُ

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اكْفِنِى مَا أَهَمَّنِى مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ

یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»

قابل توجه است که ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که می‌توانید به مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع نمایید .

4- از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: هر كس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالى براى او به رحمت و مغفرت و كسى كه چهار صد مرتبه بگوید بنویسد براى او اجر صد شهید عطا فرماید.

5- از نبی مکرم اسلام روایت است: كسى كه در ماه رجب هزار مرتبه "لا إِلَهَ إِلا اللهُ" بگوید خداوند عز و جل براى او صد هزار حسنه عطا کند و براى او صد شهر در بهشت بنا فرماید .

6- روایت است كسى كه در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید: "أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ" و پس از اتمام ذکر، دست‌ها را بلند كند و بگوید: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَ تُبْ عَلَىَّ" اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضى باشد و به بركت ماه رجب، آتش او را مس نكند .

7- در کل این ماه هزار مرتبه ذکر:

أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ "

گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد .

8- سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فضیلت بسیاری براى خواندن سوره قل هو الله أحد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت كرده كه

هر كس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند

براى او در قیامت نورى شود كه او را به بهشت بكشاند.

9- سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت كرده كه: هر كس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار ركعت نماز بگزارد و در هر ركعت حمد یك مرتبه و آیة الكرسى هفت مرتبه و قل هو الله أحد پنج مرتبه بخواند، و  سپس ده مرتبه بگوید:

 «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ»

 حق تعالى براى او از روزى كه این نماز را گزارده تا روزى كه بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیه‌ای كه خوانده شهرى در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفى قصرى در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضى شود .

10- سه روز از این ماه را كه پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود.

زیرا كه روایت شده هر كس در یكى از ماه‌هاى حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالى براى او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد.

11- از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است كه:

هر كس در یك شب از شب‌هاى ماه رجب ده ركعت نماز به این نحو که

 در هر ركعت حمد و قل یا ایها الكافرون یك مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند،

خداوند گناهان او را می‌آمرزد.

 

اعمال شب و روز اول ماه رجب

شب اول

این شب، شب شریفى است و در آن چند عمل وارد شده است .

1- وقتی هلال ماه دیده شد فرد بگوید:

اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلامَةِ وَ الْإِسْلامِ رَبِّى وَ رَبُّكَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ.

و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است كه چون هلال رجب را مى‏دید مى‏گفت: اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ.

2- غسل.

حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فرموده‌اند: هر كس ماه رجب را درك كند و اول و وسط و آخر آن ماه را غسل نماید، از گناهان خود پاک می‌شود مانند روزى كه از مادر متولد شده است.

3- زیارت امام حسین علیه السلام .

4- بعد از نماز مغرب بیست ركعت،

 یعنی 10 تا دو رکعتی نماز گزارده شود. تا خود، اهل، مال و اولادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد.

5- بعد از نماز عشاء دو ركعت نماز گزارده شود بدین نحو:

در ركعت اول حمد و ألم نشرح یك مرتبه و توحید سه مرتبه و در ركعت دوم حمد و ألم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد تا حق تعالى گناهان او را بیامرزد مانند روزى كه از مادر متولد شده است.

 

روز اول رجب

این روز، روز شریفى است و برای آن چند عمل ذکر شده است:

1- روزه .

روایت شده كه حضرت نوح (علیه السلام) در این روز به كشتى سوار شد و به كسانى كه همراه او بودند امر فرمود روزه بگیرند که هر كس این روز را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال از او دور شود .

2- غسل .

3- زیارت امام حسین علیه السلام.

از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که: هر كس امام حسین (علیه السلام) را در روز اول رجب زیارت کند، خداوند او را بیامرزد. البته قابل ذکر است که زیارت از راه دور هم مورد قبول است ان شاء الله                                                                                                                              

                                                                                                                

برگرفته از مفاتیح الجنان

حقیر را از دعای خیرتان محروم نفرمائید...

تقدیم به تندیس اخلاص ، علیجان میرشکار

به بهانه بی ادبی آقای مدیر کل به علمدارخاکریزهای عشق و خون و شهادت

سردار علیجان میرشکار


سرداری که به مدیر کل گفت: "بنشینید آقا ! " 

میرشکار را چقدر می شناسی؟

 
می دانی چه می کند و چه نمی کند؟

آن زمانی که من و تو نمی دانم و چه می دانم کجا بودیم و چه می کردیم...

میرشکار بود...

میرشکار رسم عشق را از طاهری ها یاد گرفته ...

رسم وفا را از آویش ها یاد گرفته...

یه قل دو قلت را بازی کن و دنبال گردوهایت بدو که میرشکارها افسانه نیستند

میرشکارها همیشه در صف اول خط مقدمند...

 چه جهاد اکبر چه جهاد اصغر...

من و تو رفتنی هستیم میرشکار ها می مانند...

آنگاه که در دیدار امامم در استادیوم آمل همه دیدند که میرشکار مابین مردم مثل همه

دارد شعار می دهد ما اهل کوفه نیستیم...

آنگاه که دیدم پدرم که از اولیاءالله بود از جلو در اتاق منزل سردار تا جلوی پای او

 چند متر سینه خیز رفت تا به همه بفهماند هنوز سرباز میرشکار است...

راستی غروب شهادت 14 معصوم (ع) بیا بیت سردار تا ناله های عشاق

 و از قافله جامونده ها را بشنوی...

برو...بروصندلی ات را دو دستی بچسب که میرشکار ها زنده اند و من و تو فانی...

 راستی ...راستی اسمت چه بود؟؟؟!!

 

حمزه اسماعیلی

فضیلت و اعمال ماه مبارك رجب

 

  ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمى‏رسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ می‌گردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.

از حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است كه: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال، از او دور شود و هر كس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد.

و همچنین فرمود كه: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر است. هر كس یك روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد.

از امام صادق(علیه السلام) روایت است كه حضرت رسول اکرم( صلى الله علیه و آله) فرمود كه: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" مى‏گویند زیرا كه رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مى‏شود

پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».

ابن بابویه از سالم روایت كرده است كه گفت: در اواخر ماه رجب كه چند روز از آن مانده بود، خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم. وقتی نظر مبارك آن حضرت بر من افتاد فرمود كه آیا در این ماه روزه گرفته‏اى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود كه آنقدر ثواب از تو فوت شده است كه قدر آن را به غیر از خدا كسى نمى‏داند به درستى كه این ماهى است كه خدا آن را بر ماه‌هاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و گرامی داشتن روزه دار را در این ماه بر خود واجب گردانیده است.

پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزه‏داران آن نائل مى‏گردم؟ فرمود: اى سالم هر كس یك روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سكرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر كس دو روز از آخر این ماه را روزه بگیرد از صراط به آسانى بگذرد و هر كس سه روز از آخر این ماه را روزه بگیرد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدت‌ها و هول‌هاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا كنند. و بدان كه براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده كه اگر شخصی قادر بر آن نباشد

 هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد:

سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ .

اعمال مشترك ماه مبارک رجب

اینها اعمالی است كه انجام دادن آنها متعلق به همه ماه است و اختصاصى به روز معینی ندارد و آن چند مورد است :

1- در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین(علیه السلام) در حجر در غره خواندند، خوانده شود:

"یَا مَنْ یَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ

اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُكَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیكَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ

فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ

إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ ."

2- دعایی را كه از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، خوانده شود:

«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَكَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ

وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ

وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُكَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ

وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ

اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ

وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِى یَوْمَ الدِّینِ .»

3- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده كه در ماه رجب این خوانده شود:

«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِینَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْكَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَكَ

اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُكَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ

 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ

وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِى وَ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِى وَ بِقُوَّتِكَ عَلَى ضَعْفِى یَا قَوِىُّ یَا عَزِیزُ

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اكْفِنِى مَا أَهَمَّنِى مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ

یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»

قابل توجه است که ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که می‌توانید به مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع نمایید .

4- از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: هر كس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالى براى او به رحمت و مغفرت و كسى كه چهار صد مرتبه بگوید بنویسد براى او اجر صد شهید عطا فرماید.

5- از نبی مکرم اسلام روایت است: كسى كه در ماه رجب هزار مرتبه "لا إِلَهَ إِلا اللهُ" بگوید خداوند عز و جل براى او صد هزار حسنه عطا کند و براى او صد شهر در بهشت بنا فرماید .

6- روایت است كسى كه در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید: "أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ" و پس از اتمام ذکر، دست‌ها را بلند كند و بگوید: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَ تُبْ عَلَىَّ" اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضى باشد و به بركت ماه رجب، آتش او را مس نكند .

7- در کل این ماه هزار مرتبه ذکر:

أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ "

گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد .

8- سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فضیلت بسیاری براى خواندن سوره قل هو الله أحد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت كرده كه

هر كس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند

براى او در قیامت نورى شود كه او را به بهشت بكشاند.

9- سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت كرده كه: هر كس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار ركعت نماز بگزارد و در هر ركعت حمد یك مرتبه و آیة الكرسى هفت مرتبه و قل هو الله أحد پنج مرتبه بخواند، و  سپس ده مرتبه بگوید:

 «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ»

 حق تعالى براى او از روزى كه این نماز را گزارده تا روزى كه بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیه‌ای كه خوانده شهرى در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفى قصرى در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضى شود .

10- سه روز از این ماه را كه پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود.

زیرا كه روایت شده هر كس در یكى از ماه‌هاى حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالى براى او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد.

11- از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است كه:

هر كس در یك شب از شب‌هاى ماه رجب ده ركعت نماز به این نحو که

 در هر ركعت حمد و قل یا ایها الكافرون یك مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند،

خداوند گناهان او را می‌آمرزد.

 

اعمال شب و روز اول ماه رجب

شب اول

این شب، شب شریفى است و در آن چند عمل وارد شده است .

1- وقتی هلال ماه دیده شد فرد بگوید:

اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلامَةِ وَ الْإِسْلامِ رَبِّى وَ رَبُّكَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ.

و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است كه چون هلال رجب را مى‏دید مى‏گفت: اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ.

2- غسل.

حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فرموده‌اند: هر كس ماه رجب را درك كند و اول و وسط و آخر آن ماه را غسل نماید، از گناهان خود پاک می‌شود مانند روزى كه از مادر متولد شده است.

3- زیارت امام حسین علیه السلام .

4- بعد از نماز مغرب بیست ركعت،

 یعنی 10 تا دو رکعتی نماز گزارده شود. تا خود، اهل، مال و اولادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد.

5- بعد از نماز عشاء دو ركعت نماز گزارده شود بدین نحو:

در ركعت اول حمد و ألم نشرح یك مرتبه و توحید سه مرتبه و در ركعت دوم حمد و ألم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد تا حق تعالى گناهان او را بیامرزد مانند روزى كه از مادر متولد شده است.

 

روز اول رجب

این روز، روز شریفى است و برای آن چند عمل ذکر شده است:

1- روزه .

روایت شده كه حضرت نوح (علیه السلام) در این روز به كشتى سوار شد و به كسانى كه همراه او بودند امر فرمود روزه بگیرند که هر كس این روز را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال از او دور شود .

2- غسل .

3- زیارت امام حسین علیه السلام.

از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که: هر كس امام حسین (علیه السلام) را در روز اول رجب زیارت کند، خداوند او را بیامرزد. البته قابل ذکر است که زیارت از راه دور هم مورد قبول است ان شاء الله                                                                                                                              

                                                                                                                

برگرفته از مفاتیح الجنان

حقیر را از دعای خیرتان محروم نفرمائید...

تقدیم به تندیس اخلاص ، علیجان میرشکار

 

به بهانه بی ادبی آقای مدیر کل به علمدارخاکریزهای عشق و خون و شهادت

سردار علیجان میرشکار


سرداری که به مدیر کل گفت: "بنشینید آقا ! " 

میرشکار را چقدر می شناسی؟

 
می دانی چه می کند و چه نمی کند؟

آن زمانی که من و تو نمی دانم و چه می دانم کجا بودیم و چه می کردیم...

میرشکار بود...

میرشکار رسم عشق را از طاهری ها یاد گرفته ...

رسم وفا را از آویش ها یاد گرفته...

یه قل دو قلت را بازی کن و دنبال گردوهایت بدو که میرشکارها افسانه نیستند

میرشکارها همیشه در صف اول خط مقدمند...

 چه جهاد اکبر چه جهاد اصغر...

من و تو رفتنی هستیم میرشکار ها می مانند...

آنگاه که در دیدار امامم در استادیوم آمل همه دیدند که میرشکار مابین مردم مثل همه

دارد شعار می دهد ما اهل کوفه نیستیم...

آنگاه که دیدم پدرم که از اولیاءالله بود از جلو در اتاق منزل سردار تا جلوی پای او

 چند متر سینه خیز رفت تا به همه بفهماند هنوز سرباز میرشکار است...

راستی غروب شهادت 14 معصوم (ع) بیا بیت سردار تا ناله های عشاق

 و از قافله جامونده ها را بشنوی...

برو...بروصندلی ات را دو دستی بچسب که میرشکار ها زنده اند و من و تو فانی...

 راستی ...راستی اسمت چه بود؟؟؟!!

 

حمزه اسماعیلی

 

+ نوشته شده در  یکشنبه هشتم خرداد 1390ساعت 9:39  توسط حمزه اسماعیلی  |  5 نظر

قدوم آقا قلب مادر شهيدان را آرام كرد

 

پس از رحلت «حاج نصرالله جنيدي» فرزند شهيد حاج عبدالحميد جنيدي، خاندان مكرم چهار شهيد والامقام دفاع مقدس؛ رضا، محمد، نصرالله و عبدالحميد جنيدي كه اكنون در سوك از دست دادن آخرين بازمانده اين چهار برادر شهيد نشسته است...
  چشم خاندان عزاداران شهيدان جنيدي به جمال حضور مقام معظم رهبري روشن شد.

پس از رحلت «حاج نصرالله جنيدي» فرزند شهيد حاج عبدالحميد جنيدي، خاندان مكرم چهار شهيد والامقام دفاع مقدس؛ رضا، محمد، نصرالله و عبدالحميد جنيدي كه اكنون در سوك از دست دادن آخرين بازمانده اين چهار برادر شهيد نشسته است،   ميزبان قدوم مقام معظم رهبري در بيت نوراني‌شان شدند.

به گزارش صراط نيوز ولي امر مسلمين جهان حدود ساعت 19 ضمن تشريف فرمايي به شهرستان پيشوا به حاجيه خانم جنيدي (همسر مرحوم آيت الله جنيدي - امام جمعه سابق رودسر و مادر چهار شهيد دفاع مقدس) مصيبت وارده به اين بيت مكرّم را تسليت گفتند.

گفتني است مرحوم نصرالله جنيدي از بسيجيان جان بر كفي بود كه در بحبوحه فتنه سال 88 به درجه رفيع جانبازي براي انقلاب اسلامي نائل گشته بود.


مرحوم نصرالله جنيدي - سال 1376 - در جلسه حضور سرزده آقا به بيت شهيدان جنيدي


به گزارش صراط نيوز ولي امر مسلمين جهان در اين مرقومه كه حاشيه يكي از تصاوير مرحوم نصرالله جنيدي را مزين نموده نوشتند:

بسم الله الرحمن الرحيم
خداوند متعال رحمت و فضل خود را بر خانواده ايثارگر و پرگذشت و با اخلاص جنيدي روزافزون فرمايد. درجات مرحوم حجه الاسلام جنيدي و فرزندان شهيدش و جوان عزيز تازه گذشته را متعالي سازد و به بانوي محترم جنيدي و ديگر بازماندگان، صبر و سكينه عنايت كند.

سيدعي خامنه اي
1390/3/1
+ نوشته شده در  جمعه ششم خرداد 1390ساعت 13:31  توسط حمزه اسماعیلی  |  یک نظر

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از شاعران و ذاكرین اهل بیت(ع)

 

پیوندهای مرتبط خبر خبر عکس عکس صوت صوت

 

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا محمّد و اله الطّاهرين. اللّهمّ صلّ على فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها.

 تبريك عرض ميكنيم اين روز شريف و متلألئ ‌از انوار معنوى را به همه‌ى شما برادران و خواهران عزيز، به ستايشگران خاندان پاك پيغمبر، بلبلان خوشخوان بوستان نبوى و علوى و حسينى، كه شما هستيد. حقيقتاً هم جا دارد كه انسان اين روز را به شما مداحان عزيز، خوانندگان محافل مذهبى، نرم كنندگان دلهاى مستمعان در برابر مواعظ الهى، تبريك عرض كند. خدا را شاكريم كه اين جلسه‌ى مبارك در طول سالهاى متمادى - كه الان شايد حدود سى سال است - هر سال در مثل چنين روزى تشكيل ميشود؛ شايد بيش از سن بعضى از حضار محترم. البته ما در طول سال هم متوسليم به اين بزرگوار و متبركيم به ذكر آن حضرت. امروز هم روز ولادت است. طبعاً شادى يادبود ولادت آن بزرگوار هم بر اين توجه و تذكر و خشوع قلبى همه‌ى ما مى‌افزايد؛ ان‌شاءاللَّه.

 تقارن با ولادت امام بزرگوار هم - كه روز بيستم جمادى‌الثانى است - براى ما يك پديده‌ى بسيار شيرينى است. اين بزرگوار هم كه ما در طول ساليان متمادى محضرش را درك كرديم، حقيقتاً يك نمونه و مستوره‌اى بود از همان حقيقت عظيم و درخشنده‌اى كه ما از ائمه‌ى بزرگوارمان شنيده‌ايم و در آثار دانسته‌ايم و از ام الائمة النجباء (سلام اللَّه عليها) در خاطره‌هاى ما هست. البته نبايد مقايسه كرد و نميشود مقايسه كرد؛ ولى خب، همان راه، همان نشانه در اين بزرگوار هم بود؛ همان ايمان، همان اخلاص، همان عبادت، همان غيرت، همان ايستادگى در راه خدا. چيزهائى كه امام ما را در زمين و آسمان و نزد بندگان شايسته‌ى خدا عزيز كرد، اين خصوصيات بود. اين هم عيد مضاعفى است. امسال اين عيد با سوم خرداد هم هماهنگ و همزمان شده است، كه اين هم يك داستانى است. اين برادر عزيزى كه ظاهراً جانباز هستند، اين اشعار شيوا را ايشان هم در اينجا خواندند؛ يادگارهاى آن روزهاى دفاع مقدس. بنابراين امروز جلوه‌اى از آن هم هست. خب، امروز روز بزرگى است.

 يكى از خصوصياتى كه در انقلاب ما بارز است، مطرح شدن مكررِ مضاعف نام مبارك حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها) و نام مبارك حضرت بقيةاللَّه مهدى صاحب‌زمان (صلوات اللَّه عليه) است. اين دو نام مبارك، در تمام دوران انقلاب، به مناسبتهاى مختلف، بيش از ساير معارف الهى و معارف اسلامى و معارف شيعى تكرار شده است؛ اين يك پديده است. در دوران پيش از انقلاب، نه در محافل مذهبى، نه در محيط عمومى، نه در زبان شعرا و گويندگان و خواص و عوام و ديگران، اينقدر نام مبارك زهرا (سلام اللَّه عليها) تكرار نميشد. متدينين بودند، مجالس بود، محافل بود، گويندگان بودند، اسم مبارك هم برده ميشد، اما نه اينجور، با اين وسعت و با اين عمق نگاه. هيچ كس هم اين را به مردم ياد نداد. يعنى ما در شعارهامان، در حرفهامان، اين قضيه را مطرح نكرديم. اين يك پديده‌ى الهى است، يك امرِ برخاسته و روئيده‌ى از دلها و عواطف و ايمانهاست. هيچ كس - نه امام بزرگوار، نه بزرگان انقلاب - در دوران دفاع مقدس به رزمندگان نگفت كه رمز «يا زهرا» براى حملاتتان بگذاريد، يا سربند «يا زهرا» ببنديد؛ اما هرچه كه شما نگاه ميكنيد، در طول دوران دفاع مقدس، اسم مبارك حضرت زهرا از همه‌ى نامهاى مطهر و مبارك ديگر بيشتر مطرح است، بيشتر آورده ميشود؛ همچنين نام مبارك حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه). اين دو نام در انقلاب، به طور طبيعى، بدون دستور، بدون يك مطالعه‌ى قبلى، همين طور از دلها و از ايمانها و از عواطف روئيده است؛ اين نشانه‌ى مباركى است؛ نشانه‌ى توجه آن بانوى دو عالم، آن عنصر ملكوتىِ الهىِ بى‌نظير در عرصه‌ى وجود از لحاظ نورانيت - بعد از پدر بزرگوار و اميرالمؤمنين (عليه‌السّلام) - است. بعضى از اهل معنا هم اين توجه ويژه را ميگفتند. ما شنيديم از بعضى‌ها كه ميگفتند بانوى دو عالم توجه ويژه‌اى دارند. اين خيلى باارزش است، اين اميدبخش است؛ ما را در دلهامان، در اعماق جانمان، به دست يافتن به اهداف نهائى، مطمئن و خاطرجمع ميكند؛ گامها محكم و استوار برداشته ميشود. وقتى انسان چشمش به هدف است، هدف را ميشناسد، رسيدن به هدف براى او يك آرزوى خام به حساب نمى‌آيد، اميدوار است، هم قدمها را محكم برميدارد، هم راه را گم نميكند و چپ و راست نميشود.

 يكى از مهمترين خصوصيات انقلاب اسلامى ايران اين است كه در طول اين سى و دو سال، با وجود راهى دشوار و طولانى، با اين همه مزاحمت، با اين همه معارضه، با اين همه سياستهاى برخورد گوناگون، با شكلهاى مختلف و از جوانب مختلف، اين خط مستقيم در انقلاب مطلقاً زاويه پيدا نكرده است؛ شعارها همان شعارهاست، اهداف همان اهداف است، خط همان خط است، راه همان راه است. به بركت بيان روشن و رساى امام بزرگوارمان - كه خوشبختانه مضبوط هم هست - تفسير و تأويلى وجود ندارد؛ راه، راه مستقيمى است؛ اين راه را انقلاب پيش رفته است. و من به شما عرض بكنم؛ تا آن وقتى كه من و شما قدمهامان را محكم برميداريم، چشممان را از هدف برنميداريم، با اميد حركت ميكنيم، هيچ قدرتى در دنيا نميتواند راه ما را سد كند؛ و همين در روياندن شكوفه‌هاى اميد در دل مسلمانان و ملتهاى اسلامى بيشترين اثر را داشته است.

 وقتى يك انقلاب اتفاق مى‌افتد، خيلى‌ها را در دنيا خوشحال ميكند؛ توده‌هاى مردم معمولاً اينجورند. من يادم هست كه در دوران اختناق، ديكتاتور اسپانيا از دنيا رفت. اگرچه فوت او هيچ ربطى هم به ما نداشت، ولى ما اينجا در تهران يا در مشهد خوشحال شديم؛ كأنه براى ما يك جشنى بود كه آن ديكتاتورى كه سالها در اسپانيا حكومت ميكرد، از بين رفته. يا يك ديكتاتور ديگرى در پرتغال - كه حالا در اين كشورها سر و صدا بزرگ است ديگر؛ حركت، خيلى حركت عظيمى است - از دنيا رفت، ما اينجا خوشحال شديم. بنابراين وقتى انقلابها پيش مى‌آيند، هر كسى كه در دلش اميدى هست، آرزوئى هست، يك ايده‌ى بلندى در او وجود دارد و از وضع موجود محيط خود و نظام خود ناراحت است، خوشحال ميشود. انقلاب ما كه به وجود آمد، خيلى‌ها خوشحال شدند. ليكن در بسيارى از اين پديده‌ها، اين خوشحالى ديرپا نيست. حوادثى پيش مى‌آيد، اين خوشحالى‌ها را زائل ميكند. حالا مختلف است؛ گاهى ده سال طول ميكشد، گاهى بيست سال طول ميكشد؛ گاهى به اين مقدارها هم نميرسد، راه‌ها كج و معوج ميشود.

 در دهه‌ى 60 ميلادى تقريباً در همين كشورهاى شمال آفريقا انقلاب شد - در مصر، در سودان، در تونس، در الجزائر - ليكن ديرى نپائيد؛ يا آدمهائى كه در رأس كار بودند و سررشته‌دار انقلاب بودند، يك جور زير پاشان جارو شد، رفتند، جاى خودشان را به دست‌نشاندگان دادند، يا خود آنها دست‌نشانده شدند. زخارف دنيا انسانها را راحت كه نميگذارد؛ اين وسوسه‌ها به طور دائم در دل انسان مشغول كار و فعاليتند. اگر زره و سپر تقوا نباشد، اينها در انسانها زود اثر ميگذارد؛ راه‌ها عوض ميشود. لذا اميدها كه بر اثر انقلابها ميشكفد، بر اثر ارتجاعها افسرده ميشود؛ يك بهارِ زودرسى است و تمام ميشود.

 خصوصيت اين انقلاب عظيم اسلامى كه شما ملت ايران راه انداختيد، اين بود كه به فضل الهى آن بهار تا امروز خزان نداشته. اين ايستادگى، اين ثبات، اين تداوم، اين پايبندى به ارزشها و اصولى كه انقلاب براى اين مردم آورد، همان چيزى است كه اميدها را در دلهاى ناظران در سرتاسر دنيائى كه مى‌بينند و نگاه ميكنند، پايدار ميكند. اين اتفاق در انقلاب ما افتاده است.

 نه اينكه ما بخواهيم همين طور منم منم كنيم، به خودمان غره شويم، بيخودى افتخارهاى پوچ به خودمان نسبت دهيم، هى بگوئيم بله، فلان كشور از ما ياد گرفت، فلان كشور از ما ياد گرفت؛ نه، هيچ كشورى از كشور ما ياد نگرفت؛ ليكن اين به طور قطع وجود دارد كه آن بذر اميدى كه در دل ملتها ريخته شد و كاشته شد و آبيارى شد و روئيد و گل كرد، ناشى از ايستادگى ملت ايران بود. اگر ملت ايران عقب‌نشينى ميكرد، اگر ما از شعارهامان دست برميداشتيم، اگر در مقابل هارت و پورت استكبار جهانى و تهديدهاى استكبار و فشارهاى استكبار زانومان خم ميشد و ميلرزيد، اين گلهاى اميدى كه در دل ملتها روئيده بود، پژمرده ميشد و باقى نميماند. ايستادگى شما بود كه اجازه داد اين نهالهاى اميد بارور شود؛ و اين اتفاق افتاد؛ و اين به بركات معنوىِ الهى است كه از طريق اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) و نام مبارك زهراى اطهر و نام مبارك حضرت بقيةاللَّه و توجهات اين بزرگوار براى ما حاصل شده؛ اينها را بايد نگه داريم؛ اينها را بايد دودستى براى خودمان حفظ كنيم. اين توجه را، اين توسل را، اين توجه به اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) را، اين از خدا دانستن را، به خود غره نشدن را بايد براى خودمان نگه داريم.

 مقوله‌ى ديگر، مربوط به حرفه‌ى زيباى ظريفِ مؤثر مداحى است؛ كه حالا از جمع حاضر اگر همه هم نباشند، لابد جمع كثيرى از جمع حاضر را مداحان محترم تشكيل ميدهند. من در طول سالهاى متمادى، در همين مناسبت و در مناسبتهاى ديگر، در اين باره خيلى صحبت كردم؛ ولى باز هم تأكيد ميكنم. شعرى كه شما با صداى خوش و با آهنگِ زيبا ميخوانيد، تأثير آن در بسيارى از موارد از يك گفتار علمىِ منطقىِ فلسفى يا غير فلسفى بيشتر است؛ اگر آنچه كه خوانده ميشود، بدرستى انتخاب شده باشد و جهات صورى و معنوى در آن لحاظ شده باشد. جهات صورى، زيبائى شعر است؛ شعر را بايستى درست و خوب انتخاب كرد. شعر يكى از نمادهاى برجسته‌ى هنر است. هر بافته‌ى نظمى، شعر نيست؛ شعر خصوصيات خودش را دارد؛ بايد شعر انتخاب كرد. خوشبختانه شعراى خوبى هم داريم؛ شعرائى كه درباره‌ى اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) با زبانهاى مختلف ميسرايند و زيبا و شيوا و خوب ميسرايند؛ و وقتى شما مشترى‌اش باشيد، اين تقاضا، عرضه را هم به دنبال خودش مى‌آورد. پس شعر خوب، آهنگ خوب و صوت خوب مهم است. البته آهنگ خوب به معناى تقليد از آهنگ موسيقى‌هاى لهوىِ مضلّ عن سبيل اللَّه نيست؛ اين را توجه داشته باشيد. بعضى از آهنگها، آهنگهاى بدى است، آهنگهاى غلطى است، آهنگهاى لهوى است؛ اين را نبايد به وادى حرفه‌ى مداحى و خواندن مداحى كشاند. عيبى ندارد كه شكلهاى جديدى را در خواندن و قرائت اشعار و آهنگ‌سازى‌هاى گوناگون ابتكار كنيد؛ اما از اين تشابه و تداخل بپرهيزيد. البته آهنگهاى لهوىِ مضلّ عن سبيل اللَّه را ميگويم، نه حالا هر آهنگى كه يك وقتى در يك مضمون ديگرى خوانده شده، آن را بخواهيم منع كنيم؛ نه، آهنگهائى كه لهوى است و مضلّ عن سبيل اللَّه است؛ اينها را نياوريد.

 مسئله‌ى بعد، مضمون است. بهترين مجموعه‌ى شعرى كه ميشود در يك منبرِ مداحى انسان فكر كند، چيزى است كه در آن، اولاً منقبت اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) باشد. ذكر مناقب آنها دلها را روشن ميكند، شاد ميكند، شوق را در انسان برمى‌انگيزد، اشك را از چشمها جارى ميكند. البته منظور، مناقب متقن است. اينجور نباشد كه انسان به حرفهاى سست تكيه كند. اين همه مناقب اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) در كتابهاى معتبر وجود دارد؛ از آنها استفاده بشود؛ از گفته‌هاى افرادى كه خودشان سندند، ثقه و معتبرند؛ مثل همين شعرى كه امروز يكى از آقايان از مرحوم آشيخ محمدحسين اصفهانى - مفتقر - خواندند. خب، اين بزرگوار استاد مجتهدين است. مجتهدين بزرگ و مراجع تقليد بزرگ، در فقه و اصول و فلسفه شاگردهاى او هستند. ايشان شاعر هم بوده. خب، اين شعر ميشود سند. يا روايات گوناگونى كه در كتب مناقب وجود دارد، شرح حال ائمه (عليهم‌السّلام)، مناقب معتبر. پس يك بخش، بخش مناقب اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) است.

 بخش ديگر، نصايح است، كه اين نصايح هم ميتواند از زندگى خود اين بزرگواران گرفته شود. امروز ما محتاج نصيحتيم. براى رشد اخلاق در جامعه، براى گسترش خلقيات خوب، براى اعتلاى روحيه‌ى همدلى و برادرى و صفا و اخوتى كه در جامعه‌ى دينى مطلوب است، احتياج داريم به نصيحت. اينها را از كى ياد بگيريم؟ پايه‌هاى اخلاق در كلمات ائمه (عليهم‌السّلام) است، در رفتار ائمه (عليهم‌السّلام) است. ما اخلاق را در جامعه رشد بدهيم؛ مردم را به خيرخواهى، به اميد، به تعاون، به اخوت، به صبر، به حلم، به شكر، به احسان، به ايثار، به گذشت دعوت كنيم؛ از اخلاق بد، از تنگ‌نظرى، از نااميدى، از بدبينى، از بدخواهى براى اين و آن، از حسد، از بخل و بقيه‌ى سيئات اخلاقى، مردم را پرهيز بدهيم. اين كار با زبان شعر خيلى بهتر است و بهتر ادا ميشود تا زبان نثر و زبان نصيحت‌آميز.

 گوينده‌اى مثل ما بنشيند به مردم نصيحت كند، خيلى معلوم نيست تأثير عميقى ببخشد؛ اما وقتى خواننده‌اى همين مضمون را در يك شعرِ زيبا و خوب و با لحن خوب بيان ميكند، مثل آب گوارائى است كه انسان مينوشد؛ تمام سلولهاى بدن انسان از اين آب بهره‌مند ميشود، تا اعماق وجود انسان اثر ميگذارد. البته اخلاقيات بايد تكرار شود. گفتن اثر دارد، شنيدن اثر دارد؛ اما اين اثر، دائمى و ابدى نيست؛ مؤثرات ديگرى هم در جامعه هست كه در جهت عكس آن كار ميكند. لذا بايستى اخلاقيات هى گفته بشود، باز گفته بشود، باز تكرار بشود.

 يك بخش هم آگاهى‌ها و بصيرت‌بخشى‌هاى نسبت به مسائل زندگى است. البته من با اين كه در منبرهاى مداحى، هى تعرض به اين، بدگوئى به آن بشود، موافق نيستم  و اينها را دوست نميدارم؛ اما بصيرت‌بخشى خوب است، آگاهى پيدا كنند. امروز ملت ما بر اثر بصيرت است كه توانسته است بايستد. ملت ما ميداند عليه او چه توطئه‌هائى هست، چه كسانى توطئه ميكنند، هدف از اين توطئه‌ها چيست، از چه چيز ملت ايران ناراحتند؛ اينها را مردم ما ميدانند. ملت ايران ميدانند كه روحيه‌ى ايمان، اسلام، آزاديخواهى، استقلال‌طلبى، ايستادگى در راه درست، دشمن را عصبانى كرده. مردم ما دشمن را هم ميشناسند. شيوه‌هاى او را هم بتدريج همه‌مان ياد گرفتيم، فهميديم شيوه‌هاى دشمن چيست. اين بصيرت خيلى چيز باارزشى است. اگر اين بصيرت نبود، ملت ما نمى‌ايستادند. تبليغاتى هم كه دشمنان ميكنند؛ چه آنهائى كه خودشان مستقيماً تبليغ ميكنند، چه آنهائى كه به زبان بلندگوها و بوقهاى اجاره‌اى‌شان ميدمند و از زبان آنها پخش ميكنند، همه‌اش در جهت اين است كه اين بصيرت را از مردم بگيرند؛ امر را بر مردم مشتبه كنند؛ آنها را از ايمانشان، از اسلامشان، از استقامتشان، از ايستادگى‌شان در اين راه، از معرفت درستشان نسبت به حوادث زندگى دور كنند. خب، يك برنامه‌ى مجلسىِ مداحى ميتواند يك بخشى را به اين اختصاص دهد. شعرش را پيدا كنيد، جملاتش را انتخاب كنيد. در يك لحظه‌ى مناسب، گاهى اوقات يك كلمه به قدر يك كتاب در دلها اثر ميگذارد. در دلها اثر بگذاريد. من مى‌بينم كه خوشبختانه امروز جامعه‌ى مداحان انصافاً در اين جهت خيلى پيش رفته‌اند؛ حالا آن برنامه‌هائى كه ما توفيق پيدا ميكنيم بشنويم، يا اينجا برگزار ميشود، يا بعضاً از تلويزيون مى‌بينيم.

 مطلب آخر اينكه: صاحب حرفه‌ى مداحى كه خود را مفتخر كرده است به اينكه در اين راه خدمت و كار كند، اگر بخواهد همه‌ى اين خصوصيات را جمع كند، اولاً احتياج دارد به مطالعه و كار. به قول معروف، بى‌مايه فطير است. احتياج به مطالعه هست، احتياج به كار هست. البته مداحهاى قديمى ما مقيد بودند حتماً از حفظ بخوانند؛ بد ميدانستند كه از رو بخوانند. امروز خوشبختانه اينجور نيست. هيچ لازم نيست كه حالا مثلاً ساعتها صرف وقت كنند، قصيده‌اى را، شعرى را حتماً حفظ كنند؛ نه، از رو هم بخوانند. منبرى‌ها هم همين جورند. ما در دوران جوانى و نوجوانى هرگز نديده بوديم كه منبرى از جيبش كاغذ در بياورد، حديث را از رو بخواند؛ اين را بد ميدانستند. مرحوم آقاى فلسفى (رضوان اللَّه عليه) اين سنت غلط را شكست؛ از جيبش كاغذ در آورد، روايت را از رو خواند. خب، ايشان واعظ درجه‌ى يك كشور بود. حالا هم وعاظ ياد گرفته‌اند. براى اينكه درست بخوانند، براى اينكه بجا بخوانند، براى اينكه آنچه ميخواهند بخوانند، بخوانند، كاغذ را از جيبشان در مى‌آورند، حديث را ميخوانند؛ مطلب را كه نوشته‌اند، ميخوانند؛ شعر را ميخوانند؛ اين خيلى كار را آسان كرده. مداحى هم همين جور. بنابراين مطالعه كردن، يادداشت كردن، يادداشت داشتن، با حساب و كتاب و مطالعه حرف زدن، شرط اول است.

 شرط دوم اين است كه در مطالعات خود، با قرآن و حديث آشنا شويد. انس با قرآن براى همه لازم است؛ اين را ما به همه توصيه ميكنيم، به همه‌ى جوانهاى كشور توصيه ميكنيم. امروز خوشبختانه همين جور هم شده؛ انسان در ميان دانشجوها، در ميان طلاب، در بين جوانهاى غير دانشگاه و حوزه، عناصرى را مى‌بيند كه با قرآن انس دارند؛ بعضى‌شان قرآن را حفظ هم دارند؛ بعضى هم كه حفظ ندارند، قرآن را فى‌الجمله درك ميكنند؛ يعنى ولو حالا تمام جزئيات را هم ندانند، مضمون را ميفهمند؛ اين خيلى چيز مغتنمى است.

 امروز را كه انسان با بيست سال قبل، بيست و پنج سال قبل مقايسه ميكند، مى‌بيند زمين تا آسمان تفاوت كرده. حساب دست خيلى‌ها نيست. بنده چون به اين مسئله اهتمام داشتم، حساب دستم هست؛ ميدانم در امر آشنائى و انس با قرآن چه اتفاقى افتاده و دارد مى‌افتد. قبلها قارى ما كه قرآن ميخواند، خيلى اوقات معناى آيات را نميفهميد؛ جائى كه بايد وصل كند، قطع ميكرد؛ جائى كه بايد قطع كند، وصل ميكرد. امروز اصلاً اينجور نيست؛ همه آشنايند. بنابراين آشنائى با قرآن و حديث توصيه‌ى ما به همه است؛ اما مبلغان دين و جامعه‌ى مداحان طبعاً مخاطب ويژه‌ى اين حرف هستند؛ با قرآن بايد انس پيدا كنند. قرآن را حتماً بخوانيد، با توجه به ترجمه بخوانيد، اين ترجمه را به ياد بسپريد. در آياتى كه نصيحت هست، متضمن يك معرفتى است كه انسان ميفهمد، آنها را ثبت كنيد، ضبط كنيد، يادداشت كنيد، از آن بهره‌مند شويد؛ هم بگوئيد، هم عمل كنيد. حديث هم همين جور.

 خوشبختانه كتب معتبر حديثى ما امروز همه ترجمه شده است. «كافى» ترجمه شده است، «من لا يحضره الفقيه» ترجمه شده است، «نهج‌البلاغه» ترجمه شده است، كلمات حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها) ترجمه شده است. يعنى اينجور نيست كه اين متون، مخصوص عربى‌دان‌ها باشد؛ نه، عربى‌دان و غير عربى‌دان همه ميتوانند از اين كلمات استفاده كنند؛ اينها فرصت است. از اين فرصتها بايد استفاده كرد. بنابراين توصيه‌ى ما اين است: تلاوت قرآن، انس با قرآن، انس با حديث، آشنائى با معارف اهل‌بيت از طريق حديث، و بالاتر از همه، توجه به خداى متعال، حفظ و تقويت رشته‌ى ارتباط قلبى با ذات اقدس احديت، با دعا، با توسل، با ذكر، با خشوع، با نماز نافله.

 اگر اين رشته محفوظ بماند و تقويت شود، همه‌ى كارهاى دشوار بتدريج حل ميشود؛ اصل كار اين است. اين رشته‌ى ارتباط با مقام احديت هم - كه خشوع و ذكر و توسل باشد - مرتبط و متصل با اهل‌بيت (عليهم السّلام) است؛ تفكيك‌پذير نيستند - «من اراد اللَّه بدأ بكم»(1) - اما خب، دعاهاى صحيفه‌ى سجاديه، مناجات خمس عشر و دعاها و مناجاتهاى گوناگونى كه هست، دل را صفا ميدهند، ذهن را صفا ميدهند، ذهن را هم فعال ميكنند. خيلى از معارف را انسان از اين طريق به دست مى‌آورد.

 اميدواريم ان‌شاءاللَّه خداوند توفيق بدهد. حرف كه زياد است، اما وقت خيلى زياد نيست. امروز از زيارت آقايان و از استماع بيانات بزرگواران خيلى خوشوقت شديم.

 پروردگارا! به حق محمد و آل محمد ما را از پيروان اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) قرار بده. پروردگارا! ما را شيعه‌ى واقعى حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها) قرار بده. پروردگارا! ملت ايران را در همه‌ى صحنه‌ها موفق و كامياب بفرما. پروردگارا! براى مسلمانان، براى شيعيان بحرين، براى همه‌ى مستضعفان عالم، فرج عاجل خود را فرا برسان. پروردگارا! قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود كن؛ ما را مشمول دعاهاى آن بزرگوار قرار بده.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

1) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه‌ى كبيره

+ نوشته شده در  چهارشنبه چهارم خرداد 1390ساعت 7:55  توسط حمزه اسماعیلی  |  4 نظر

مقام والاى مادر در قرآن

 

بهانه‌ی هستی

فاطمه ای طلیعه عشق! ای بهانه هستی! ای عصاره وجود رسول(ص)!

پیش از تو خدای عالم، بهانه ای برای آفریدن نداشت. عشق بی معنا مانده بود.

فخر، فروتنی، بزرگی، آبرو، زیبایی و كمال همه واژه هایی تهی، بی فروغ و بی نشان بودند.

تو اما با طلوع خود برگستره زمان، عشق را معنا كردی؛ فخر را مایه مباهات شدی؛ فروتنی در مكتب تو درس افتادگی آموخت؛ بزرگی، اوج از بلندای تو یافت. آبرو حتی از تو آبرو گرفت؛ زیبایی را تو زینت بخشیدی؛

و ... بالاخره كمال نیز بواسطه تو تكامل پذیرفت.

گاه شكفتن تو، لبخند رضایت بر لبان خدا جاری بود، فرشتگان هل هله كنان شعر سرور می سرودند، عالم غرق در اشتیاق بود، محمد(ص) اما در پوست خود نمی گنجید.

مانده ام از تو چه بگویم؟ چگونه  بگویم؟ كه قلم درمانده از ستایش توست؛ تویی كه:

تجلّی خدایی و خدای تجلّی؛

كه تمام حسنی و حسن تمام؛

كه دخت یكتای رسولی و یكتا دخت رسول؛

كه كوثر حقیقتی و حقیقت كوثر؛

كه چشم روشن رسولی و روشنای چشم رسول (ص)؛

كه محبوبترین همسری و همسر محبوبترین؛

كه فخر كمالی و كمال فخر؛

كه تجسّم عصمتی و عصمت مجسّم؛

كه حقیقت ژرفی و ژرفای حقیقت؛

كه طهارت محضی و محض طهارت؛

كه ...

 

تو اما با طلوع خود برگستره زمان، عشق را معنا كردی؛ فخر را مایه مباهات شدی؛ فروتنی در مكتب تو درس افتادگی آموخت؛ بزرگی، اوج از بلندای تو یافت. آبرو حتی از تو آبرو گرفت. 

تاریخ هرگز از یاد نخواهد برد آن بامداد رؤیایی،‌آن پگاه شگرف كه تو در وجود آمدی، گاه شكفتن تو، لبخند رضایت بر لبان خدا جاری بود، فرشتگان هل هله كنان شعر سرور می سرودند، عالم غرق در اشتیاق بود، محمد(ص) اما در پوست خود نمی گنجید، كودكان شادمانه این و آن سو می پریدند. زنان، بر مادر تو، خدیجه، رشک می بردند.

و اینك...

تو آن ماه تمامی كه روزی از مشرق سرزمین وحی درخشیدن گرفتی و امروز عالمیان همچنان سرگشته و سرمست از حضور شكوهمند تو... 

                                                                                                                                   

مقام والاى مادر در قرآن

 

نوع دستورهایى كه اسلام به زن و مرد مى‏دهد، در عین حال كه یك راه مشتركى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمى‏دارد، وقتى احترام به پدر و مادر را بازگو مى‏كند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه و بالاستقلال طرح مى‏كند. قرآن كریم مى‏فرماید:

(اِمّا یَبلُغَنّ عِندك الكِبَر احَدُهُما او كِلاهما فلا تَقُل لهما اُفٍ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهُما قولاٌ كریماٌ) (1)

"اگر یكى از آن دو یا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى «اوف‏» مگو و به آنها پرخاش مكن و با آنها سخنى شایسته بگوى."  و در جایی دیگر مى‏فرماید:

ما سفارش كردیم به انسان كه احسان را نسبت ‏به پدر و مادر فراموش نكند: (و وصّینا الانسانَ بِوالدیهِ احساناٌ) (2)

و انسان را نسبت‏به پدر ومادرش به احسان سفارش كردیم.  (وقَضى ربُّك الاّ تعبُدوا الا ایاهُ و بالوالدَینِ احسانا (3)

پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستید و به پدر ومادر خود احسان كنید. و در جاى دیگر احسان به پدر ومادر را در كنار عبادت حق یاد مى‏كند:

آیات قرآن كه در مورد حق شناسى از والدین آمده است ‏بر دو قسم است: یك قسم حق شناسى مشترك پدر ومادر را بیان مى‏كند وقسم دیگر، آیاتى است كه مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن كریم اگر درباره پدر حكم خاصى بیان مى‏كند فقط براى بیان وظیفه است،

(انِ اشكُر لی و لِوالدیكَ) (4)  شكرگزار من و پدر و مادرت باش.

اما با همه این تجلیل‏هاى مشترك، وقتى مى‏خواهد از زحمات پدر و مادر یاد كند، از زحمت مادر سخن مى‏گوید، نه از زحمت پدر، آنجا كه مى‏فرماید:

                     (و وصّینا الانسانَ بِوالدیه احساناٌ حَملتهُ امُّه كرهاٌ و وضَعته كرها وحَملُه و فِصالُه ثلاثون شهرا) (5)

زحمات سى ماهه مادر را مى‏شمارد، كه: دوران باردارى، زایمان، و دوران شیرخوارگى براى مادر دشوار است. و همه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذكر مى‏كند. قرآن كریم به هنگام یادآورى زحمات حتى اشاره‏اى هم به این موضوع ندارد كه: پدر زحمت كشیده است.

بنابراین، آیات قرآن كه در مورد حق شناسى از والدین آمده است ‏بر دو قسم است: یك قسم حق شناسى مشترك پدر و مادر را بیان مى‏كند و قسم دیگر، آیاتى است كه مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن كریم اگر درباره پدر حكم خاصى بیان مى‏كند فقط براى بیان وظیفه است، نظیر:

(وعلى المولودِ له رزقُهُنَّ و كِسوَتُهُنَّ بِالمَعروف) (6)

خوراك و پوشاك مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.

ولیكن هنگامى كه سخن از تجلیل و بیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذكر مى‏كند.

پى‏نوشت‏ها:

1- اسراء، 23.

2- احقاف، 15.

3- اسراء، 23.

4- لقمان، 14.

5- احقاف، 15.

6- بقره، 233.

منبع:

جوادى آملى ، عبدالله، زن در آینه جلال و جمال، ص 177

 سایت تبیان