حرف دل

 

گفتم : خسته ام
گفت:* لا تقنطوا من رحمة الله *
"از رحمت خدا نا اميد نشويد ."(زمر/53)
--------------
گفتم:انگار مرا فراموش كرده اي ؟
گفت:* فاذ كروني اذكركم*
" مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم."(بقرة/152)
--------------
گفتم: تا كي بايد صبر كرد؟
گفت:*وما يدريك لعل الساعة تكون قريبآ*
"تو چه مي داني ! شايد موعدش نزديك باشد"(احزاب/63)
--------------
گفتم: تو بزرگي ونزديكيت براي من كوچك خيلي دور است! تا آن موقع چكار كنم؟
گفت:*و اتبع
 
ما يوحي اليك واصبر حتي يحكم الله*
" كارهايي را كه به توگفتم انجام بده وصبر كن تا خدا خودش حكم كند.(يونس/109)
--------------
گفتم: تو خدايي وصبور ! من بنده ات هستم وظرف صبرم كوچك است...يك اشاره كني تمام است!
گفت"*عسي ان تحبوا شيئآ وهو شرّ لكم*
"شايد چيزي كه تو دوست داري به صلاحت نباشد!."(بقرة/216)
--------------
گفتم: انا عبدك الذليل الضعيف...اصلآچطور دلت مياد؟
گفت:* ان الله باالناس لرئوف الرحيم*
" خدا نسبت به همه ي مردم مهربان است"
--------------
گفتم: دلم گرفته ...
گفت: * بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا*
" (مردم به چي دلخوش كردن؟) بايد به فضل ورحمت خدا شاد باشند)"(يونس/58)
--------------
گفتم: اصلآ
 
بي خيال! توكلت علي الله
گفت:* ان الله يحب المتوكلين*
"خدا آنهايي را كه توكل مي كنند دوست دارد."(آل عمران /159)
--------------
گفتم: خيلي چاكريم ! ولي اين بار
 
انگار گفتي كه حواست رو خوب جمع كن يادت باشه:
گفت:* و من الناس
  من يعبد الله علي حرف فان اصابه خير اطمان به و ران اصابته فتنة انقلب

علي وجهه خسر الدنيا و الآخرة*
" بعضي از مردم خدا را فقط به زبان عبادت مي كنند. اگر خيري به آنها برسد
  آرامش پيدا

مي كنند واگر بلايي سرشان بيايد تا امتحان شوند رو گردان مي شوند . به خودشان در دنيا

وآخرت ضرر مي رسانند."(حج/11)
--------------
گفتم:چقدر احساس تنهايي مي كنم
گفت:*فاني قريب*
" من كه نزديكم"(بقره/186)

--------------

گفتم: تو هميشه نزديكي من دورم كاش مي شد به تو نزديك شوم
گفت: واذكر ربك في نفسك تضرعآ وخيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال *
"هر صبح وعصر پروردگارت را پيش خودت با تضرع و خوف و با صداي آهسته ياد كن"

(اعراف)
--------------
نا خواسته گفتم: الهي وربي من لي غيرك
گفت:* اليس الله بكاف عبده*
"خدا براي بنده اش كافيست"(زمر)
--------------
گفتم در برابر اين همه مهربانيت چه كنم؟
گفت:*يا ايها الذين آمنوا اذكرو الله ذكرآ كثيرآ و سبحوه بكرة واصيلآ هو الذي يصلي عليكم و

ملائكته ليخرجكم من الظلمت الي النور و كان بالمومنين رحيمآ*
"اي مومنين! خدا را زياد ياد كنيد و صبح وشب تسبيحش كنيد او كسي است كه خودش و

فرشته هايش برشما درود مي فرستند تا شما را از تاريكيها به سوي نور بيرون برند خدا

نسبت به مومنين مهربان است."(احزاب)
--------------
گفتم:غير از تو كسي را ندارم
گفت: *نحن اقرب اليه من حبل الوريد*
"از رگ گردن به انسان نزديكترم."(ق/16)

--------------

التماس دعا

 

پنج دلنوشته ولادت فاطمی(سلام الله علیها)

 

اشاره

پنج سال از بعثت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏گذرد. روز بیستم جمادی الثانی، خورشید چشم به پنجره خانه پیامبر می‏دوزد. آسمان را هلهله فرشتگان پر کرده است. بوی بهشت، مشام زمین را مست کرده است. سبد سبد نور و رحمت از عرش جاری می‏شود. در خانه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خدیجه تنهاست. دل‏های تار مشرکان، این همه نور و رحمت را نمی‏بیند و این همه هلهله را در نمی‏یابد. خدیجه با خدا راز و نیاز می‏کند و از درد و اندوه به خود می‏پیچد. نور، خانه را پر می‏کند. خدیجه چشم باز می‏کند. چهار فرشته، یا نه، خدایا، چهار زن بهشتیِ هزار بار برتر از فرشتگان در کنار او می‏نشیند و آرامش می‏کنند. همه دردها و اندوه‏ها رخت بر می‏بندد. کودکی چشم می‏گشاید. در لحظه‏ای گویا بهشت به خانه رسول خدا آمده است، چه نوری، چه بویی، چه نوزاد مبارکی.

مونسی برای مادر

«مادر جان! رها کن زنان مدینه را. به دشمنی‏ها و کینه‏توزی‏هاشان غم مخور. آنان به خیال خود تو را تنها واگذاشته‏اند. به خدا بیندیش. آن‏که خدا را دارد، کی تنها می‏ماند؟ چه نیکو یاوری است معبودی که تو را و مرا در پناه خود دارد. اندوه به دل راه مده. صبوری کن که خدا هرگز تو را تنها نمی‏گذارد.» این صدای نوزاد خدیجه است؛ فرزندی که در شکم با مادر سخن می‏گوید و او را تسلی می‏دهد و آرامَش می‏کند. چقدر شیرین است صدای فاطمه! چه آرامشی دارد و چه مونس و مرهمی است برای دل بی‏قرار خدیجه. خدا می‏داند چه بر سر خدیجه می‏آمد، اگر فاطمه نبود در آن وانفسای تنهایی و اندوه، و چه بلند است مقام خدیجه که مادر چنین فرزندی است، مادر برترین زنان عالم، مادر بانویی از بهشت، مادر فاطمه.

روز تبریک و تهنیت

دل‏ها را با ذکر صلوات بیارایید و از نور وضو، چهره‏هاتان را نورباران کنید. عطر و گلاب بپاشید و به روح خالقی بنشینید که امروز همه شکوه و عظمت آفرینش را در وجود نوزادی خلاصه کرد و او را «زهرا» نامید؛ وجودی چون خورشیدْ درخشان. دست‏هاتان را بالا ببرید، از آسمان، سبد سبد رحمت و مهر می‏بارد. امروز همه خوبی‏های عالم یک‏جا متولد می‏شود. «زهرای مرضیه» چشم به دنیا می‏گشاید و دنیای خاکی به یُمن حضورش، لحظاتی، بهشت را درمی‏یابد. هزاران بار تبریک و تهنیت به شیفتگان بانوی بهشت! گوارایتان باد بارش رحمت الهی در این روز پر برکت و مبارک باد بر شما میلاد خجسته این نور پر فروغ هدایت!

بوی بهشت

وقتی بوی جهل و ظلمت این عالم خاکی، رسول رحمت و مهر را دل‏تنگ بهشت می‏کرد، این تو بودی که با بوی بهشتی‏ات اندوه از دل پدر می‏بردی؟ تنها کسی که اجازه داشت او را رسول خدا صدا نزند و با ندای بابا گفتنش، خدا و رسول شاد می‏شدند، تو بودی. گاهِ سفر، آخرین کسی که پیامبر وداعش می‏گفت، تو بودی و نخستین کسی که چشم رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به استقبالش روشن می‏شد، باز هم تو بودی. همه لحظه‏های اندوه و رنج و تنهایی، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با دل‏سوزی‏های مادرانه تو تسلی داده شد و همه بارهای سنگین دشمنی مشرکان و زخم‏های بدخواهان پیامبر با دست‏های مهربان تو مرهم نهاده شد. چه جای تعجب اگر عصاره صبوری و رحمت، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، تو را «مادر پدر» بخواند و چنین به دیدار تو و بوییدن تو مشتاق باشد که مهر تو الهی است و بوی تو بهشتی. سلام و درود خدا بر تو و بر پدر بزرگوار تو!

بازخوانی زیارت روز یکشنبه

سلام بر تو که خدا پیش از آنکه دست در آفرینش تو برد، تو را آزمود و بردبارت یافت. من بر بلندای نام تو و مقام تو زبان به تصدیق می‏گشایم و در اندوه آنچه بر پدرت و ولیّ او رفت، صبر می‏کنم. بدان امید که تو ای بزرگ‏بانوی دو عالم، مرا به مؤمنان و یاران آن دو بزرگوار پیوند دهی و نامم را در شمار یاران پدرت بنگاری و بدان دل شادم کنی. بنگر ای بانوی من، که به ریسمان محبت شما چنگ زده‏ام و به یاری شما توسل جسته‏ام تا ایمانم را به درجه بهشتیان برسانی و به واسطه ولایت و دوستی پدرت و ولیّ او، پاک و طاهرم گردانی.

-----

نورپرتال

بانوی وفا و ادب ام البنین (سلام الله علیها)

به نام بانوی وفا و ادب ام البنین (سلام الله علیها)

 

بانوی وفا و ادب 

 

خامه در دست مانند قطرات مروارید که از دل سرچشمه و از چشمه میریزد ، می لغزد.

تحسین از نهادم بر می آید که چه مردی بی بی جان!

عجب از اینکه در مکتبخانه ام البنین(سلام الله علیها)  ، شما خودت هم شاگردی!

یعنی که هم استادی و هم تلمیذ ! چه می گویم در این عصر دلگیر! الله اکبر!

الله اکبر از این همه جلال! الله اکبر از این همه جبروت! الله اکبر از این همه ...

راستی مومنه ، تو مظهر کدامیک از اسماءالهی هستی که علی و بچه های فاطمه را

واله و شیفته خود کردی؟!

تو که شاگرد مکتب کاشانه علی (علیه السلام ) بودی! پس چه شد ؟! پس چه کردی؟!

 اصلا بگو قاعده چیست ؟!

نمی دانم ! قاعده توئی ؟! قاعده عباس است؟! قاعده مرام تو و عباس است؟!

اصلا خودت بگو...

اصلا از آن خوابی بگو که پریشانت کرد و چند صباحی نگذشت

که علی (علیه السلام) آمد خواستگاریت...

اصلا از آن لحظه ای بگو که برای اولین بار پا به خانه علی (علیه السلام) گذاشتی...

 راستی جلوی درب خانه، وقتی که زانو زدی، به زینب چه گفتی؟!

تو را به جان عباس به زینب چه گفتی؟!

اصلا از آن روزی که به ابوتراب گفتی دیگر فاطمه صدایت نزند بگو...

راست است که وقتی فاطمه صدایت میزد رنگ حسن می پرید ؟

و زینب و حسین در گوشه ای زانو بغل میکردند...؟

اصلا از آن روزی بگو که عباس آمد...چه خوب قنداقه گرداندی به دور یتیمان فاطمه...

درود خدا بر تو که الحق و الانصاف از مردان هم مردتری!

اصلا بگو دلت شکست وقتی اسدالله بر بازوان طفلت بوسه زد و گریست؟

اصلابگو...؛ ناراحت نشو مادر؟!

آه و صد فریاد که دلم شکست از گریه هایت!از مویه هایت!از ندبه هایت!

آه و صد فریاد از زمانی که زینب را دیدی، دیدی آن پیرزن قد خمیده را ،

 اما خدائیش شیر زنی بود برای خودش!

آه و صد فریاد از وقتی که صدا زدی : آهای مردم مدینه     دیگر مرا ام البنین نخوانید...

چه نعره ها و ضجه هایی میزد مروان ملعون ،

زمانی که کنار چهار صورت قبری که در بقیع تعبیه کردی، ناله می کردی!

آه و صد فریاد از لحظه تشییع جنازه ات که شیر پسرانت نبودند زیر تابوتت را بگیرند!

عباست نبود بدن نازنینت را به خاک بسپارد...

آه و صد فریاد از غم مادرمان جناب ام البنین(سلام الله علیها)

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، ما را در غمت شریک بدان.

محترق الشهداء – حمزه اسماعیلی

وظایف مداحان از منظر مقام معظم رهبری (روحی فداه)

 

امام خامنه ای (روحی فداه) و وظایف مداحان 

 
آغاز فعالیت دفتر استفتائات بعثه مقام معظم رهبری در کربلا

  تبیین، مانع از پوشاندن خورشید حقیقت می‌شود

 - امروز مثل خیلى از دوران‌هاى دیگر تاریخ، ما - جریان ولایت و دوستداران ائمه(علیهم‌السّلام)- به تبیین احتیاج داریم؛ گفتن، بیان کردن، روشن کردن و حقایق را در معرض بینایى و دانایى انسان‌ها قرار دادن.

 - اگر اهمیتِ تبیین نبود، امام صادق(علیه‌السلام) شاعرى مثل «کُمیْت» را آن گونه مورد عنایت قرار نمى‌داد یا امام هشتم(علیه‌السّلام) «دِعبل» را؛ یا امام چهارم(علیه‌السّلام)، «فرزدق» را. شعراى معروفى که شما اسم‌هایشان را شنیده‌اید - مثل فرزدق، کُمیْت و دیگران – این‌ها سلمان زمان خودشان نبودند، این‌ها در مقایسه‌ى با اصحاب عالى‌مقام ائمه، خیلى متوسط بودند. نه معرفتشان به قدر معرفت «زراره» و «محمدبن‌مسلم» و امثال این‌ها بود؛ نه فعالیتشان در محیط اهل بیت زیاد بود. اما شما مى‌بینید امام از این‌ها تجلیلى مى‌کند که از خیلى از اصحاب بزرگوار خودش نمى‌کند؛ چرا؟ به‌خاطر تبیین. چون این‌ها در یک جا حرفى زدند و نکته‌اى را روشن کردند که مثل خورشیدى بر ذهن‌ها و دل‌ها تابیده و حقیقتى را براى مردم روشن کرده است.

 - این‌ که فرمودند: «من قال فینا شعراً و بکى أو أبکى وجب له الجنّة» - کسى شعرى درباره‌ى ما بگوید و چشمى را بگریاند، بهشت بر او واجب مى‌شود - معنایش چیست؟ معنایش این است که بهشت را ارزان کرده‌اند؟ بهشتى که این همه باید عبادت کرد تا به آن رسید، آیا آن را این‌ طور دم دستى کرده‌اند؟ یا نه؛ آن کار، آن شعر گفتن و تسخیر دل با آن شعر و انتقال یک مطلب در آن روز، آن‌ قدر مهم بوده که به خاطر آن اهمیت، جا داشته است که در مقابل یک بیت شعرى که این‌گونه تأثیر مى‌گذارد، بهشت را به او وعده دهند. هر وقت شعر شما این اثر را داشته باشد، بدون برو برگرد، همان وعده‌ى بهشت در مقابلش وجود دارد. این یک محاسبه‌ى کاملاً منطقى و روشن است.

 - در زمان ما که شما مى‌خواهید شعر بگویید یا شعر بخوانید و مایلید در مقابلش اجر و منزلت «دِعبل» و «فرزدق» را هم داشته باشید، راهش چیست؟ راهش این است که همان خلأیى را که آن روز «دِعبل» یا «فرزدق» یا «کُمیْت» یا بقیه‌ى شعراى اهل بیت با شعر خود پُر مى‌کردند، پُر کنید. این مطلبى است که من همیشه به مداحان و شعراى عزیز مذهبى تذکر داده‌ام.

 - مداحى و ستایشگرىِ ائمه(علیهم‌السّلام) در حقیقت ستایشگرى نیکى و معنویت و جهاد است؛ ستایشگرى خورشید امامت و ولایت است. خورشید حقیقتى که سعى شد آن را بپوشانند اما همین زبان‌هاى گویا نگذاشتند.

 - نه فقط مداحان و شعرا نگذاشتند، بلکه همه‌ى کسانى که در راه معرفت دینى کار کرده‌اند و همه‌ى دل‌هاى فروزنده‌ى از محبت اهل بیت(علیهم‌السّلام) در این سیزده، چهارده قرن، نگذاشتند این خورشید پوشیده بماند. روزبه‌روز ابرها را از مقابل آن خورشید، بیش‌تر کنار زدند تا امروز به این‌جا رسیده‌ایم. این کار باید ادامه پیدا کند و حقایق اهل بیت(علیهم‌السّلام) روشن شود.

 

 

الگوسازی برای جوانان

 

 - امروز دستگاه‌هاى تبلیغاتى دنیا براى گمراه کردن انسان‌ها دایم الگو جلوى چشم نسل‌هاى بشر در همه‌ى دنیا مى‌آورند. البته الگوها کم‌جاذبه و ناموفق است، اما دست‌بردار نیستند. هنرپیشه مى‌آورند، نویسنده مى‌آورند، آدم‌هاى پر هیاهوى خوش‌ ظاهرِ بدون باطن مى‌آورند، هیکل‌هاى پوچ و بى‌معنا را مى‌آورند و مرتب نمایش مى‌دهند، تا بتوانند به وسیله‌ى این الگوها، انسان‌ها را به سمتى حرکت بدهند و به راهى بکشند.

 - آن‌ها براى این‌ کار، پول‌ها خرج مى‌کنند و فیلم‌هاى هالیوودى و چیزهایى از این دست که مى‌بینید و مى‌شنوید و مى‌دانید، اغلبش جهت‌دار است. با این‌که مى‌گویند هنر بایستى فارغ از سیاست و جهت‌گیرى سیاسى باشد، رفتار خودشان بالعکس است و این‌ جورى نیست. مستکبران عالم هنر، سینما، فیلم، شعر، نوشتن، مغز و استدلال و فلسفه را در راه منافع استکبارى و چپاول‌گرى خودشان استخدام کرده‌اند. همین چیزى که امروز مظاهر سرمایه‌دارى دنیاست، قدرت نظامى‌اش آمریکاست، قدرت‌هاى اقتصادى‌اش هم شرکت‌هاى پشت‌سر دولت آمریکایند.

 - آن‌ها از همه‌ى امکانات استفاده مى‌کنند براى الگوسازى، ملت‌ها هم دستشان خالى است و الگو و نمونه‌اى که بتوانند در مقابله‌ى با آن چه که آن‌ها مى‌آورند، از خودشان نشان بدهند، ندارند.

 - ما دستمان پُر است، ما زنان بزرگى داریم. اگر حالا بخواهیم وارد وادى مسأله‌ى زن بشویم. زنان باعظمتى در تاریخ اسلام هستند که اوج و قله‌ى این عظمت‌ها، فاطمه‌ى زهرا، صدیقه‌ى کبرى (سلام‌اللَّه‌علیها)، است. حضرت زینب و حضرت سکینه هم ماجراهایشان ماجراهاى شگفت‌آور براى انسان‌هاى متفکر و باهوش و خردمند و اهل فکر است.

 - امام حسن(علیه‌السّلام) و امام حسین(علیه‌السّلام) را گفته‌اند: «سیّدى شباب اهل الجنه». با این‌ که این‌ها همیشه جوان نبودند و این دو بزرگوار به سنین پیرى و کهولت هم رسیده‌اند، اما «سیّدى شباب» به آن‌ها گفته‌اند یعنى جوانى این‌ها باید به عنوان یک الگو همیشه در مقابل چشم جوان‌هاى دنیا باشد. جوانى خود پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و جوانى امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) هم همین‌جور است.

 - حرف من با شما برادران عزیز مداح و ذاکر این است که شماها در این زمینه خیلى وظیفه دارید. من گاهى اوقات توصیه‌هایى مى‌کنم. این‌جور نیست که ما براى عظمت فاطمه‌ى زهرا درمانده باشیم که چه‌جور این عظمت را بیان کنیم و متوسل بشویم به شعر، نثر و یا کلامى؛ نه، بلکه ما به آن عظمت احتیاج داریم.

 - این خورشید درخشان به همه‌ى موجودات عالم سود مى‌بخشد و حالا گوشه‌ی آفتابش هم داخل خانه‌ى ما افتاده است؛ ما باید ببینیم از این چه‌جورى مى‌توانیم استفاده کنیم.

 - آن خورشید که خیلى بالاتر است؛ حالا ما ساعت‌هاى متمادى بنشینیم و راجع به توصیف این خورشید - که درست هم نمى‌دانیم چه هست و ذهن ما به آن نمى‌رسد - حرف بزنیم، شعر بگوییم، بخوانیم؛ اما نرویم زیر این آفتاب بنشینیم، تا بدنمان را گرم کنیم، جسم‌مان را رشد بدهیم و حیات خودمان را تقویت و تأمین کنیم؛ این‌که عاقلانه نیست؛ شأن این بزرگوار و این بزرگوارها خیلى بالاست.

 - شما ببینید امروز نسل جوان شما - چه دخترهایتان، چه پسرهایتان - و جامعه‌ى شما از خلأ کدام معرفت رنج مى‌برند و آسیب مى‌بینند؛ از کمبود کدام عنصر سازنده‌ى اخلاقى رنج مى‌برند، آن عنصر اخلاقى را در وجود فاطمه‌ى زهرا(سلام‌اللَّه‌علیها) و در فضایل آن بزرگوار و این وجودهاى مقدس پیدا کنید و به زبان شعر - که زبان هنر هست - آن را القا و بیان کنید.

 - ببینید ما در زندگى سیاسى و اجتماعى‌مان به کدام درس اهل‌بیت احتیاج داریم، آن را از زندگى این بزرگواران و به خصوص این بزرگوار استخراج کنید و با زبان شعر بیان کنید؛ این‌ها لازم و مهم است، والّا صرف مدح گفتن کافى نیست.

 - ما باید اظهار ارادت بکنیم و این اظهار ارادت، کمال ماست؛ «مادح خورشید، مداح خود است»؛ اما به این نباید اکتفا کنیم. ما باید ببینیم امروز چه درسى از این بزرگوارها مى‌شود، بگیریم.

 

 

جبهه‌ی تبلیغی برای نظام اسلامی

 

- امروز ما کشورى هستیم که ملت ما به برکت خون و قیام امام حسین(علیه‌السّلام) و به برکت روح حسینى، توانست قیام کند و یک نظام استبدادى فاسد خبیث زشت‌کردار زشت‌خو را به زانو دربیاورد و یک حکومت مردمى با صبغه و روحیه و با عمل نسبتاً اسلامى - روحیه‌ى ما اسلامى است؛ اما نمى‌توانم بگویم که عمل‌مان کاملاً اسلامى است، نسبتاً اسلامى است که ان‌شاءاللَّه روزبه‌روز باید بیش‌تر اسلامى شود - را سر کار بیاورد که خود این نظام، فحش به همه‌ى قدرت‌هاى عالم است. نفس وجود نظام جمهورى اسلامى فحش به آمریکاست، ولو شما یک کلمه هم «مرگ بر آمریکا» نگویید؛ خود این‌که این هست، نوعى دهن‌کجى به همه‌ى قدرت‌هایى است که با معنویت و با فضیلت و با استقلال و با شرف ملت‌ها مخالف‌اند.

 - امروز همه وظیفه دارند این نظام را از نقص‌ها و ضعف‌هاى خودش خلاص کنند و عناصر قدرت و قوت معنوى و مادى را در آن تقویت کنند و در آن بیش‌تر به‌وجود بیاورند.

 - اگر احتیاج به وحدت داریم، اگر احتیاج به علم داریم، اگر احتیاج به همکارى داریم، اگر احتیاج به تلاش اقتصادى یا سیاسى داریم، اگر احتیاج به روح شهادت‌طلبى و سلحشورى داریم و اگر احتیاج به خیلى چیزها داریم، باید هر کس به قدر خودش این‌ها را در جامعه به‌وجود بیاورد.

 - جبهه‌ى تبلیغ، جبهه‌ى وسیعى است که در آن هنر و آموزش و علم و دین و دانشگاه و حوزه و وزارت ارشاد و صدا و سیما هستند که یک قسمت از این جبهه‌ى وسیع، به جماعت مداح سپرده شده است و آن مانند این است که این بخش عظیم را این لشکر یا این قرارگاه به عهده دارد و تکه‌اى از آن را به گردن ما سپرده‌اند؛ ما باید این را خوب از عهده بربیاییم، تا دیگران هم که در بخش‌هاى خودشان از عهده برآمده‌اند، مجموعش بشود پیروزى.

 - وظیفه و مسؤولیت بزرگ جامعه‌ى مداح این است که مطالبش پُرمغز و پُرمحتوا باشد و به شیوه‌ى درست این را اداره کند، هم در مصیبت و مدایح و هم در عزا و جشن. باید مطالب با شکل‌هاى مختلف و در قالب‌هاى مختلف بیاید.

 

 

عرصه‌ شایسته‌ هنرنمایی

- حقاً عرصه‌ى محبت اهل‌بیت عرصه‌ى شایسته‌اى براى هنرنمایى است.

 - هر چه فکر انسان، ذوق انسان، طبع ظریف صاحبان طبع در این زمینه کنکاش بیش‌ترى کند، تدبر و تأمل بیش‌ترى کند، گوهرهاى بیش‌ترى به دست خواهد آورد.

 - البته توصیه‌ى همیشگى ما این است که ژرف‌پیمایى در این اقیانوس نور و معنویت به کمک احادیث اهل‌بیت باشد.

 - همان طورى که در یکى از اشعارى که آقایان خواندند، این مضمون بود که معرفت این خاندان هم در اختیار خود این خاندان است؛ از آن‌ها فرا بگیریم. آن‌ها را معرف خودشان قرار بدهیم. تأمل کنیم، دقت کنیم تا به صورت عمیق و ژرفى این کلمات و این معانى را بفهمیم.

 - شعراى عزیز ما، مداحان و ستایشگران اهل‌بیت(علیهم‌السّلام) که این افتخار را دارند که به کلمات و به روایات اهل‌بیت مراجعه کنند، تأمل کنند، تدبر کنند، از اهل بصیرت و معرفت براى ژرف‌یابى کمک بگیرند، آن وقت ذوق، طبع لطیف، دقت نظر و کنکاش، صوت خوب و حنجره‌ى توانا را در خدمت این‌ها قرار دهند. این یکى از بهترین و شریف‌ترین کارهاست.

 - هر چه ما جلو می‌رویم، نقش ارتباط‌گیرى با هنر بیش‌تر آشکار می‌شود؛ ارتباط گرفتن با ذهن و دل مخاطبان خود، مردم خود، با کمک ابزار بسیار کارآمد هنر.

 - امروز آن کسانى که پیامى براى مردم دارند، چه پیام رحمانى، چه پیام شیطانى - فرق نمی‌کند - بهترین وسیله‌اى که در اختیار می‌گیرند، وسیله‌ى هنر است.

 - لذا شما مى‌بینید به کمک هنر، امروز در دنیا باطل‌ترین حرف‌ها را در ذهن یک مجموعه‌ى عظیمى از مردم به صورت حق جلوه می‌دهند که بدون هنر امکان نداشت، اما با هنر و به کمک ابزار هنر این کار را می‌کنند.

 - همین سینما، هنر است؛ همین تلویزیون، هنر است؛ انواع و اقسام شیوه‌هاى هنرى را به کار می‌گیرند براى این که بتوانند یک پیام باطل را به شکل حق به ذهن‌ها منتقل کنند. بنابراین هنر این قدر اهمیت پیدا کرده است.

 - منتها ما مسلمان‌ها و به خصوص ما شیعیان، امتیازى داریم که دیگر ملیت‌ها و ادیان این امتیاز را به قدر ما ندارند و آن عبارت است از اجتماعات دینى که به شکل روبه‌رو، چهره به چهره، نفس به نفس تشکیل می‌شود که این را در جاهاى دیگر دنیا و در ادیان دیگر کم‌تر می‌شود پیدا کرد. هست؛ نه به این قوت، نه به این وسعت، نه به این تأثیرگذارى و محتواهاى راقى.

 - ماجراى مدح‌خوانى و ستایشگرى مداحان ما از این باب است، استخدام هنر براى انتقال مفاهیم والا و با ارزش که تا اعماق جان مخاطب نفوذ کند. این یک وسیله است، این یک ابزار بسیار با ارزش است. ابزار است، اما آن قدر این ابزار وزن پیدا می‌کند که گاهى به قدر خودِ محتوا اهمیت پیدا می‌کند؛ چون اگر نباشد، محتوا قابل انتقال به دل‌ها نیست.

 - مداحىِ شما از این قبیل است. هر چه هنرمندانه‌تر باشد، از ابزار هنر، از صوت خوش، حنجره‌ى خوب برخوردار باشد، بهتر است و هر چه محتوا – آن چه که می‌خوانیم - آموزنده‌تر باشد، براى مخاطب قابل فهم‌تر باشد، درس آموزتر باشد، از جهت مدیریت فکرىِ مخاطبتان تازه‌تر و با طراوت‌تر باشد، ارزشش بیش‌تر است. البته با توجه به همان مطلبى که اول عرض کردیم، یعنى در چارچوب تعالیم و معارف اهل‌بیت.

 - مسأله فقط تحریک احساسات نیست، هدایت ذهن‌هاست.

 - شما جوان‌هایى که اهل خواندن و سرودن و بیان کردن و برنامه اجرا کردن هستید، به نیاز امروز جامعه‌ى اسلامى نگاه کنید، ببینید چه قدر ملت ما، جوان‌ها و جامعه‌ى ما در کشاکش طوفان‌هاى گوناگونِ تهاجم سیاسى و فرهنگى و انواع و اقسام تلقینات و تبلیغات، به نگاه نو، به روحیه‌ى سرشار از امید، به دل لبالب از اطمینانِ به آینده، فهمیدن راه روشن احتیاج دارد. این را همه باید انجام دهند. هر کسى به یک نحوى و شما می‌توانید سهم وافرى در این زمینه داشته باشید. به هر حال، مجموعه‌هاى اساتید و پیشکسوت‌هاى مداحى می‌توانند کارهاى خوبى انجام دهند، امیدواریم ان‌شاءاللَّه انجام دهند.[

  ماخذ : فاطمیون