«دم»، ذكر ذاكر و «نوحه»، شوق مستمع است(استادعلی انسانی)

 

حاج علي انساني در يادداشتي در خصوص ويژگي‌هاي «دم» و «نوحه» نوشته است: «دم» بر عهده ذاكر و مداح است و «نوحه» غالباً بر عهده مستمعين و عزاداران است و «دم» اگر در چارچوب خاص خود باشد، شنونده به نوحه كردن تشويق مي‌شود.

حاج علي انساني مداح و شاعر اهل‌بيت (ع)، در رابطه با كلمه "دم " و "نوحه " كه معمولاً هر دو را با هم و مرادف هم در اذهان عمومي مي‌آورند در يادداشتي نوشته است: كلمات "دم " و "نوحه " هر كدام معناي خاص خود را دارند و دو مقوله جدا از هم هستند. "دم " را در موقع سينه‌زني مي‌شنوند و مستمعين تكرار مي‌كنند و پاسخ مي‌دهند ولي "نوحه " به معناي زاري كردن است. 

"دم " در لعنت نامه دهخدا، معناي گوناگون دارد از جمله: به معناي نفس و هوايي است كه با حركات‌ آلات تنفس در شش‌ها داخل و خارج مي‌شود و به آن دم و بازدهم مي‌گويند؛ "هر نفس كه فرو مي‌رود ممد حيات است و چون بر مي‌آيد مفرح ذات... ".
"دم " به معناي حاشيه و لبه شمشير، "دم " به معناي كلام و صدا مثل "خجسته دم، فسرده دم، دلش پر غم و درد بينم همي/ لبش خشك و دم سرد بينم همي؛ هم از دمش مسيح شود پران/ هم مريم صفيه ز گفتارش‌ ".

"دم " به معناي لحظه "دمي به آسايش برآوردن بي‌حاصل است ما را اوقات زندگاني، الا دمي كه ما را با همدمي بر آيد "،‌ "هر دم از اين باغ بري مي‌رسد/ نغزتر از نغزتري مي‌رسد ".

"دم " به معناي دعوي، ادعا و لاف و در محاوره مي‌گويند. فلاني دم از فلان مي‌زند،‌ "بيهوده چرا هر كه زند دم ز تجرد / هر بي‌پدري عيسي مريم شدني نيست (صابر همداني) ".

"دم " به معناي گرما و حرارت؛ به دستگاه ميزان گرما "دماسنج " مي‌گويند "اين ديگ زخامي‌ است كه در جوش و خروش است چون پخته شد و لذت دم يافت خموش است (صائب) "، "وقت دم آهنگر را پوشيده دلق/ احتشام او نشد كم پيش خلق (مولوي) " و "دم " در لسان عرب به معناي خون است و معاني ديگر هم دارد كه در اين مقوله نيازي به آنها نيست.

نتيجتاً دم به چند كلام در وزن‌هاي مختلف عروضي مي‌گويند كه مداح براي عزاداران و سينه‌زنان با نواي خاص مي‌خواند و با همان شيوه و آهنگ كه مي‌شنوند به صورت جمعي پاسخ مي‌دهند. گفتني است كه هر كس نام دم را انتخاب كرده، خوش ذوق بوده و مي‌تواند مصداق تمام آنها كه معنا شد، باشد و گاهي ديده شده كه دم در دسته‌هاي عزاداري‌ آنچنان توجه را جلب مي‌كند كه در كوچه و خيابان‌ها و بازار اشخاص رهگذر را هم تحت تاثير قرار داده تا آنجا كه به آنها پيوسته‌اند و تا مدتي در ذهن خود به ياد داشته‌اند. ضمناً دم مي‌تواند محور نظم و يكپارچگي از مبدأ تا مقصد هم باشد.

و اگر در اين نوع سرايش دم، رعايت ويژگي آن لحاظ شود، مي‌تواند پي‌آورد‌هاي مثبت داشته باشد.

اما نوحه؛ در فرهنگ لغت نوحه به معناي بيان مصيبت و گريه كردن با آواي بلند آمده است؛ در "غياث‌اللغات " هم به معناي آواز ماتم و شيون و در "آنندراج " هم به معناي ندبه، مويه‌گري و زاري بر عزيز از دست رفته آمده است؛ "چرخ گردان بسي بر آوردست/ نوحه و نوحه‌گر ز معدن سور (ناصر خسرو) "، "گر بود در ماتمي صد نوحه‌گر/آه صاحب درد را باشد اثر (عطار) "، "كاشكي گردون طريق نوحه كردن داندي/ تا بر اهل حكمت و ارباب فن بگريستي(خاقاني) "
بايد بگوييم كه دم بر عهده ذاكر و مداح است و نوحه مقوله‌اي ديگر است و غالباً بر عهده مستمعين و عزاداران است و دم اگر در چارچوب خاص خود باشد، شنونده به نوحه كردن تشويق و ترغيب مي‌شود و اگر از زاويه حماسي و مكتبي و فخامت زبان كم رنگ باشد، اما خاصيت تأثيرگذاري بر عواطف را داشته باشد. پوشش لازم را به فخامت آن مي‌دهد و اغناي خاص خود را همراه دارد و ابياتي مانند: "خورشيد، همچو كشتي آتش گرفته‌ايي/ آواره بود در دل درياي آسمان/ يك مرد مانده بود و كران تا كران عدو/ يك تير مانده بود و جهان تا جهان نشان/ مردي به پاي خاست، كه افتد ز پاي ظلم/جاني ز دست رفت كه ماند به جا جهان (محمد‌علي گويا) " اگر چه تصويرسازي در فضاي خاص خود را دارد و پيام هم در آن مي‌درخشد اما دم، شور و حال ديگري را مي‌طلبد تا صميمي‌تر و عاطفي‌تر با مخاطب ارتباط برقرار كند.

بايد گفت تا آنجا كه ادب و آداب آيين مي‌طلبد در اينگونه سروده‌ها از تعابير تحقير‌آميز و موهن و مطالب و مضاميني كه در شأن آن عزيزان خدا نيست، جداً پرهيز شود در غير اين صورت عمر سروده‌ها كوتاه خواهد بود و سراينده آن بي‌پايگاه و به اصطلاح محاوره "يكبار مصرف " و اگر آگاهانه باشد، مسئول و شرمسار خواهد بود و در محضر آن خاندان كرامت محكوم به عقوبت خواهد شد.

اميد است خداي متعال ما را از خادمين آن آستان محسوب فرمايد و عرض ادب ما را مقبول بدارد

و در هر جايگاه ما را به انجام وظيفه آگاه فرمايد.

چهل حدیث مستند درباره کربلا و عاشورا

 

حرم شش گوشه

 

فصل اول: فضیلت کربلا

حدیث اول: حریم پاک

عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال:
.. و هی اطهر بقاع الأرض و اعظم‌ها حرمة و ان‌ها لمن بطحاء الجنة.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در ضمن حدیث بلندی می‌فرماید: کربلا پاک‌ترین بقعه روی زمین و از نظر احترام بزرگ‌ترین بقعه‌ها است و الحق که کربلا از بساطهای بهشت است. بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۵ و نیز کامل الزیارات، ص ۲۶۴

حدیث دوم: سرزمین نجات

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
یقبر ابنی بأرض یقال ل‌ها کربلا هی البقعة التی کانت فی‌ها قبة الاسلام نجا الله التی علی‌ها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فی الطوفان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: پسرم حسین در سرزمینی به خاک سپرده می‌شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازی که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا، یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد. کامل الزیارات، ص ۲۶۹، باب ۸۸، ح ۸

حدیث سوم: مسلخ عشق

قال امیر المؤمنین علی علیه السلام:
هذا... مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم و لا یلحقهم من کان بعدهم.

حضرت علی علیه السلام روزی گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانی که نه شهدای گذشته و نه شهدای آینده به پای آن‌ها نمی‌رسند.

تهذیب، ج ۶، ص ۷۳ و بحار، ج ۹۸، ص ۱۱۶

حدیث چهارم: عطر عشق

قال علی علیه السلام:
وا‌ها لک أیت‌ها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب.
امیر المؤمنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبوئی‌ای خاک! در روز قیامت قومی از تو بپا خیزند که بدون حساب و بی‌درنگ به بهشت روند.

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۴، ص ۱۶۹

حدیث پنجم: ستاره سرخ محشر

قال علی بن الحسین علیه السلام:
تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدری و تنادی أنا أرض الله المقدسة الطیبة المبارکة التی تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة.

امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدی می‌درخشد و ندا در می‌دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکی که پیشوای شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است. ادب الطف، ج ۱، ص ۲۳۶، به نقل از کامل الزیارات، ص ۲۶۸

حدیث ششم: کربلا و بیت المقدس

قال ابو عبد الله علیه السلام:
الغاضریة من تربة بیت المقدس.
امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است. کامل الزیارات، ص ۲۶۹، باب ۸۸، ح ۷

حدیث هفتم: فرات و کربلا

قال ابو عبد الله علیه السلام
أن أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالی...

امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبی بودند که خداوند متعال به آن‌ها قداست و شرافت بخشید. بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۱۰۹ و نیز کامل الزیارات، ص ۲۶۹

حدیث هشتم: کربلا، کعبه انبیاء

قال ابو عبد الله علیه السلام:
لیس نبی فی السموات و الارض، اءلا یسألون الله تبارک و تعالی أن یؤذن لهم فی زیارة الحسین (علیه السلام)، ففوج ینزل و فوج یعرج.

امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبری در آسمان‌ها و زمین نیست مگر اینکه می‌خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهی به کربلا فرود آیند و گروهی از آنجا عروج کنند. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴، به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۱۱

حدیث نهم: کربلا، مطاف فرشتگان

قال ابو عبد الله علیه السلام:
لیس من ملک فی السموات و الأرض الا یسألون الله تبارک و تعالی أن یؤذن لهم فی زیارة الحسین (علیه السلام)، ففوج ینزل و فوج یعرج.

امام صادق علیه السلام فرمود:
هیچ فرشته‌ای در آسمان‌ها و زمین نیست مگر اینکه می‌خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجی از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجی دیگر عروج کنند و از آنجا اوج گیرند. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴، به نقل از کامل الزیارات ص ۱۱۴

حدیث دهم: راه بهشت

قال ابو عبد الله علیه السلام:
موضع قبر الحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة

امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام دری از درهای بهشت است. کامل الزیارات، ص ۲۷۱، باب ۸۹، ح ۱

حدیث یازدهم: کربلا، حرم امن

قال ابو عبد الله علیه السلام:
ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل أن یتخذ مکة حرما.
امام صادق علیه السلام فرمود: به راستی که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد. کامل الزیارات، ص ۲۶۷ بحار، ج ۹۸، ص ۱۱۰

حدیث دوازدهم: زیارت مداوم

قال الصادق علیه السلام:
زوروا کربلا و لا تقطعوه فاءن خیر أولاد الانبیاء ضمنته...
امام صادق عیه السلام فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است. کامل الزیارات، ص ۲۶۹

حدیث سیزدهم: بارگاه مبارک

قال الصادق علیه السلام:
«شاطی ء الوادی الأیمن» الذی ذکره الله فی القرآن، (۱) هو الفرات و «البقعة المبارکة» هی کربلا.
امام صادق علیه السلام فرمود: آن «ساحل وادی ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و «بارگاه با برکت» نیز کربلا است. (۲)

فصل دوم: زیارت کربلا

حدیث چهاردهم: شوق زیارت

قال الامام الباقر علیه السلام:
لو یعلم الناس ما فی زیارة قبر الحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقا.
امام باقر علیه السلام فرمود: اگر مردم می‌دانستند که چه فضیلتی در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت می‌مردند. ثواب الاعمال، ص ۳۱۹، به نقل از کامل الزیارات.

حدیث پانزدهم: حج مقبول و ممتاز

قال ابو جعفر علیه السلام:
زیارة قبر رسول الله صلی الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبر الحسین بن علی علیهما السلام، تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلی الله علیه و آله.
امام باقر علیه السلام فرمود: زیارت قبر رسول خدا «ص»، و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولی که همراه رسول خدا «ص» بجا آورده شود. مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۲۶۶، و نیز کامل الزیارات، ص ۱۵۶

حدیث شانزدهم: تولدی تازه

عن حمران قال: زرت قبر الحسین علیه السلام فلما قدمت جاءنی. ابو جعفر محمد بن علی علیه السلام... فقال علیه السلام:
ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه.
حمران می‌گوید: هنگامی که از سفر زیارت امام حسین علیه السلام برگشتم، امام باقر علیه السلام به دیدارم آمد و فرمود:‌ای حمران! به تو مژده می‌دهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون می‌آید چون روزی که مادرش او را زاد. امالی شیخ طوسی، ج ۲، ص ۲۸، چاپ نجف بحار، ج ۹۸، ص. ۲۰

حدیث هفدهم: زیارت مظلوم

عن ابی جعفر و ابی عبد الله علیه السلام یقولان:
من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم.
از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده که فرمودند: هر کس که می‌خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم علیه السلام را ترک نکند. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۵۳

حدیث هجدهم: شهادت و زیارت

قال الامام الصادق علیه السلام:
زوروا قبر الحسین (علیه السلام) و لا تجفوه، فاءنه سید شباب أهل الجنة من الخلق، و سید شباب الشهداء.
امام صادق علیه السلام فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید چرا که او سید جوانان بهشت از مردم، و سالار جوانان شهید است. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۵۶: و کامل، ص ۱۰۹

حدیث نوزدهم: زیارت، بهترین کار

قال ابو عبد الله علیه السلام:
زیارة قبر الحسین بن علی علیهما السلام من افضل ما یکون من الاعمال.
امام صادق علیه السلام فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که می‌تواند انجام یابد. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص. ۳۱۱

حدیث بیستم: سفره‌های نور

قال الامام الصادق علیه السلام:
من سره ان یکون علی موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن علی (علیهما السلام)
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‌های نور بنشیند باید از زائران امام حسین (علیه السلام) باشد. وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۰ بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۷۲

حدیث بیست و یکم: شرط شرافت

قال الصادق علیه السلام: من اراد أن یکون فی جوار نبیه و جوار علی و فاطمة فلا یدع زیارة الحسین علیهم السلام
امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که می‌خواهد در همسایگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در کنار علی (علیه السلام) و فاطمه (س) باشد، زیارت امام حسین (علیه السلام) را ترک نکند. وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۱، ح. ۳۹

حدیث بیست و دوم: زیارت، فریضه الهی

قال ابو عبد الله علیه السلام:
لو أن احدکم حج دهره ثم لم یزر الحسین بن علی علیه السلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لأن حق الحسین فریضة من الله تعالی، واجبة علی کل مسلم.
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر یکی از شما تمام عمرش را احرام حج بندد، اما امام حسین علیه السلام را زیارت نکند، حقی از حقوق رسول خدا (ص) را ترک کرده است چرا که حق حسین علیه السلام فریضه الهی و بر هر مسلمانی واجب و لازم است. وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص. ۳۳۳

حدیث بیست و سوم: کربلا، کعبه کمال

قال ابو عبد الله علیه السلام:
من لم یأت قبر الحسین علیه السلام حتی یموت کان منتقص الاءیمان، منتقص الدین، اءن ادخل الجنة کان دون المؤمنین فی‌ها.
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس به زیارت قبر امام حسین علیه السلام نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود، به بهشت هم که برود پایین‌تر از مؤمنان در آنجا خواهد بود. وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص. ۳۳۵

حدیث بیست و چهارم: از زیارت تا شهادت

قال ابو عبد الله علیه السلام:
لا تدع زیارة الحسین بن علی علیهما السلام و مر أصحابک بذلک یمد الله فی عمرک و یزید فی رزقک و یحییک ء الله سعیدا و لا تموت الا شهیدا.
امام صادق علیه السلام فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزی و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمی‌ری مگر شهید. وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۵

حدیث بیست و پنجم: حدیث محبت

عن ابی عبد الله علیه السلام قال:
من اراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته، و من اراد الله به السوء قذف فی قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته.
از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد، محبت حسین (علیه السلام) و زیارتش را در دل او می‌اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد، کینه و خشم حسین (علیه السلام) و خشم زیارتش را در دل او می‌اندازد. وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۸۸، بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۷۶

حدیث بیست و ششم: نشان شیعه بودن

قال الصادق علیه السلام:
من لم یأت قبر الحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتی یموت فلیس هو لنا شیعة، و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة.
امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد، او شیعه ما نیست، و اگر هم از اهل بهشت باشد، از میهمانان اهل بهشت خواهد بود. کامل الزیارات، ص ۱۹۳، بحار الانوار، ج ۹۸، ص. ۴

حدیث بیست و هفتم: سکوی معراج

قال الصادق علیه السلام:
من اتی قبر الحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه الله عز و جل فی اعلی علیین.
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد، خدای متعال او را در بلند‌ترین درجه عالی مقامان ثبت می‌کند. من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص. ۵۸۱

حدیث بیست و هشتم: مکتب معرفت

قال ابو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام:
أدنی ما یثاب به زائر أبی عبد الله (علیه السلام) بشط فرات، اذا عرف حقه و حرمته و ولایته، أن یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر.
حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: کمترین ثوابی که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات، داده می‌شود این است که تمام گناهان، مقدم و مؤخرش بخشوده می‌شود. بشرط اینکه حق و حرمت و ولایت آن حضرت را شناخته باشد. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۳۶، به نقل از کامل الزیارات، ص. ۱۳۸

حدیث بیست و نهم: همچون زیارت خدا

قال الامام الرضا علیه السلام:
من زار قبر الحسین (علیه السلام) بشط الفرات کان کمن زار الله.
امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسی است که خدا را زیارت کرده است. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۵۰، به نقل از کامل

فصل سوم: عاشورا و اربعین

حدیث سی‌ام: زیارت عاشورا

قال الصادق علیه السلام:
من زار الحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة.
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود. اقبال الاعمال، ص ۵۶۸

حدیث سی و یکم: بالا‌تر از روسپیدی

قال ابو عبد الله علیه السلام:
من بات عند قبر الحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقی الله یوم القیامة ملطخا بدمه، کانما قتل معه فی عرصة کربلا.
امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که شب عاشورا را در کنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر کند، روز قیامت در حالی به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش آغشته باشد، مثل کسی که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام کشته شده باشد. وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص. ۳۷۲

حدیث سی و دوم: نشانه‌های ایمان

قال ابو محمد الحسن العسکری علیه السلام:
علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، و التختم، فی الیمین، و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم.
امام حسن عسگری علیه السلام فرمود: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است: ۱ نمازهای پنجاهگانه (۳) ۲ زیارت اربعین
۲ انگش‌تر به دست راست کردن ۴ بر خاک سجده کردن ۵ بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن. وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۷۳، و نیز التهذیب، ج ۶، ص ۵۲

فصل چهارم: تربت و تسبیح عشق

حدیث سی و سوم: رواق منظر یار

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
الا و ان الاجابة تحت قبته، و الشفاء فی تربته، و الأئمة (علیهم السلام) من ولده
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص. ۳۳۵

حدیث سی و چهارم: تربت و تربیت

قال الصادق علیه السلام:
حنکوا أولادکم بتربة الحسین (علیه السلام) فان‌ها امان.
امام صادق علیه السلام فرمود: کام کودکانتان را با تربت حسین (علیه السلام) بردارید، چرا که خاک کربلا، فرزندانتان را بیمه می‌کند. وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص. ۴۱۰

حدیث سی و پنجم: بزرگ‌ترین دارو

قال ابو عبد الله علیه السلام:
فی طین قبر الحسین (علیه السلام)، الشفاء من کل داء، و هو الدواء الاکبر.
امام صادق علیه السلام فرمود: شفای هر دردی در تربت قبر حسین علیه السلام است و‌‌ همان است که بزرگ‌ترین داروست. کامل الزیارات، ص ۲۷۵ و وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص. ۴۱۰

حدیث سی و ششم: تربت و هفت حجاب

قال الصادق علیه السلام:
السجود علی تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع.
امام صادق علیه السلام فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهای هفتگانه را پاره می‌کند. مصباح المتهجد، ص ۵۱۱، و بحار الانوار، ج ۹۸، ص. ۱۳۵

حدیث سی و هفتم: سجده بر تربت عشق

کان الصادق علیه السلام لا یسجد الا علی تربة الحسین علیه السلام تذللا لله و استکانة الیه.
رسم حضرت امام صادق علیه السلام چنین بود که: جز بر تربت حسین علیه السلام به خاک دیگری سجده نمی‌کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع برای خدا می‌کرد. وسائل الشیعه، ج ۳، ص. ۶۰۸

حدیث سی و هشتم: تسبیح تربت

قال الصادق علیه السلام: السجود علی طین قبر الحسین علیه السلام ینور الی الارض السابعة و من کان معه سبحة من طین قبر الحسین علیه السلام کتب مسبحا و ان لم یسبح ب‌ها...
امام صادق علیه السلام فرمود: سجده بر تربت قبر حسین علیه السلام تا زمین هفتم را نور باران می‌کند و کسی که تسبیحی از خاک مرقد حسین علیه السلام را با خود داشته باشد، تسبیح گوی حق محسوب می‌شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید. من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۶۸، وسائل الشیعه، ج ۳، ص. ۶۰۸

حدیث سی و نهم: تربت شفابخش

عن موسی بن جعفر علیه السلام قال: و لا تأخذوا من تربتی شیئا لتبرکوا به فان کل تربة لنا محرمة الا تربة جدی الحسین بن علی علیهما السلام فان الله عز و جل جعل‌ها شفاء لشیعتنا و أولیائنا.
حضرت امام کاظم علیه السلام در ضمن حدیثی که از رحلت خویش خبری می‌داد، فرمود: چیزی از خاک قبر من بر ندارید تا به آن تبرک جویید چرا که خوردن هر خاکی جز تربت جدم حسین علیه السلام، بر ما حرام است، خدای متعال تنها تربت کربلا را، برای شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است. جامع احادیث الشیعه، ج ۱۲، ص. ۵۳۳

حدیث چهلم: یکی از چهار نیاز

قال الامام موسی الکاظم علیه السلام: لا تستغنی شیعتنا عن أربع: خمرة یصلی علی‌ها، و خاتم یتختم به، و سواک یستاک به، و سبحة من طین قبر أبی عبد الله علیه السلام...
حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بی‌نیاز نیستند: ۱ سجاده‌ای که بر روی آن نماز خوانده شود. ۲ انگشتری که در انگشت باشد. ۳ مسواکی که با آن دندان‌ها را مسواک کنند. ۴ و تسبیحی از خاک مرقد امام حسین علیه السلام... تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۷۵

پی نوشت‏‌ها:
۱. قرآن مجید، سوره قصص، آیه ۳۰
۲. بحار الانوار، ج ۵۷، ص ۲۰۳، به نقل از تهذیب
۳. منظور نمازهای روزانه و نوافل آنهاست که پنجاه رکعت می‌شود.
چهل حدیث کربلا، محمد صحتی سردرودی

شفاف

نهضت عاشورا در کلام مقام معظم رهبری(روحی فداه)

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع) 

ya hosein یا ابا عبدالله

 

بايد حادثه ي عاشورا را از پيرايه هاي مضر خالي كنيم

واقعاً اگر بخواهيم مسأله ي عاشورا و مصايب حسين بن علي (عليه السلام) را به صورت يك مسأله ي جدي و اصلي و به دور از شعار مورد توجه قرار بدهيم،راهش چيست؟
تولين شرط اين است كه ما حادثه را از پيرايه هاي مضر خالي كنيم. چيزهايي وجود دارد كه اگر چه پيرايه است،اما نه مضر و نه حتي دروغ است. همه ي كساني كه بخواهند با بيان هنري،حادثه اي را ترسيم كنند،فقط متن حادثه را نمي گويند...
ما وقتي بخواهيم حالات امام و اصحابش (عليهم السلام) را در روز و شب عاشورا – آن مقداري كه در كتب معتبره خوانده ايم و يافتيم- بيان كنيم،قهراً خصوصيات و ملابساتي دارد. فرض كنيد سخني كه امام (عليه السلام) با يارانش در شب عاشورا گفته است،مي توانيد با اين خصوصيات بيان كنيد:
در تاريكي شب و يا در تاريكي غم انگيز و حزن‌آور آن شب و از اين قبيل. اين پيرايه ها،نه مضر است و نه دروغ است؛اما بعضي از پيرايه ها دروغند و بعضي از نقل ها خلاف مي باشند و حتي آن چه كه در بعضي از كتاب ها نوشته شده است،مناسب شأن و لايق مفهوم و معناي نهضت حسيني (عليه السلام) نيست.اين ها را بايستي شناخت و جدا كرد.
بنابراين،اولين مسأله اسين است كه ما حادثه را خالص كنيم و آن حادثه ي خالص شده و دقيق و متقن را،به انواع بيان هاي هنري – از شعر و نثر و سبك روضه خواني كه خودش يك سبك هنري مخصوصي است- بياميزيم.
اين كار اشكالي ندارد و مهم است.
ما بايد اين كار را بكنيم. كساني كه در اين رشته متصلّب و واردند،بايد اين كار را انجام بدهند.

(حديث ولايت،ج2،صص 11 و 12)

پشتوانه ي پيروزي نهضت ما،توجه به قيام امام حسين (عليه السلام) بود

در آن روزهايي كه مسايل اسلامي،با ديد نو مطرح مي شد و جاذبه هاي خوبي هم داشت و براي كساني كه با دين و اسلام سر و كار زيادي نداشتند،موضوع مباركي هم بود و گرايش هاي نو در تفكر اسلامي،چيز بدي نبود- بلكه براي عالم اسلام و به خصوص قشر جوان ذخيره محسوب مي شد – يك گرايش شبه روشن فكرانه به وجود آمده بود كه ما بياييم مسايل ايماني و اعتقادي اسلام را از مسايل عاطفي و احساسي – از جمله مسايل مربوط به عاشورا و روضه خوانيها و گريه- جدا كنيم!!
شايد بسياري در آن روزها بودند كه با توجه به اين كه در ماجراي ذكر عاشورا و روايت فداكاري اباعبدالله (عليه السلام) چيزهايي وارد شده بود و احياناً به شكل هاي تحريف آميزي بيان مي شد،اين حرف برايشان مطلوب و شيرين بود و اين گرايش رشد مي كرد؛ليكن در صحنه ي عمل،ما به وضوح ديديم كه تا وقتي اين مسأله از طرف امام بزرگوارمان،به صورت رسمي و علني و در چارچوب قضاياي عاشورا مطرح نشد،هيچ كار جدي و واقعي انجام نگرفت.

(حديث ولايت،ج2،صص 7 و 8)

پيوند انقلاب با حضرت امام حسين (عليه السلام)

اگر در جامعه ي ما،عشق به امام حسين (عليه السلام) و ياد او و ذكر مصائب و حوادث عاشورا معمول و رايج نبود،معلوم نبود كه نهضت با اين فاصله ي زماني و با اين كيفيتي كه پيروز شد،به پيروزي مي رسيد.
اين،عامل فوق العاده مؤثري در پيروزي نهضت بود و امام بزرگوار ما،در همان هدفي كه حسين بن علي (عليه السلام) قيام كرده بودند،از اين عامل حداكثر استفاده را كردند.
امام (رحمت الله عليه) با ظرافت،ان تصور غلط روشنفكر مآبانه ي قبل از پيروزي انقلاب را كه در برهه اي از زمان رايج بود،از بين بردند.
ايشان جهت گيري سياسي مترقي انقلابي را با جهت گيري عاطفي در قضيه ي عاشورا پيوند و گره زدند و روضه خواني و ذكر مصيبت را احيا كردند و فهماندند،كه اين يك كارزايد و تجملاتي و قديمي و منسوخ در جامعه ي ما نيست؛بلكه لازم است و ياد امام حسين (عليه السلام) و ذكر مصيبت و بيان فضايل آن بزرگوار- چه به صورت روضه خواني و چه به شكل مراسم عزاداري گوناگون- بايد به شكل رايج و معمول و گريه آور و عاطفه برانگيز و تكان دهنده ي دلها در بين مردم ما باشد و از آنچه كه هست،قويتر هم بشود.

حديث ولايت،ج2،صص 10 و 11

 

حادثه ي عاشورا الهام بخش انقلاب ما

از اول تا آخر حادثه ي عاشورا،به يك معنا نصف روز بود؛به يك معنا دو شبانه روز بوده؛به يك معنا هم هفت،هشت روز بوده؛بيشتر از اين كه نبوده است.
از روزي كه امام حسين (عليه السلام) وارد سرزمين كربلا شد،تا روزي كه خاندان جدا گرديد؛مگر چند روز بوده است؟ از روز دوم تا يازدهم محرم،هشت،نه روز بوده؛ خود آن حادثه هم كه نصف روز است. شما ببينيد اين نصف روز حادثه،چقدر در تاريخ ما بركت كرده و تا امروز هم زنده و الهام بخش است.
اين حادثه فقط اين نيست كه آن را بخوانند و بگويند و مردم خوششان بيايد يا متأثر عاطفي بشوند؛نخير،منشأ بركات و حركت است. اين،در انقلاب و جنگ و گذشته ي تاريخ نامحسوس بوده است. در تاريخ تشيع،بلكه در تاريخ انقلاب هاي ضد ظلم در اسلام- ولو از طرف غير شيعيان- حادثه ي كربلا به صورت درخشان و نمايان اثربخش بوده؛شايد در غير محيط اسلامي هم اثر بخش بوده است. در تاريخ خود ما – يعني در اين هزار و سيصد،چهارصد سال- همان نصف روز حادثه اثر كرده است. پس،عجيب و بعيد نيست.
ما اگر نخواهيم هشت سال جنگ خودمان را با آن هشت،نه ساعت عاشوراي امام حسين (عليه السلام) مقايسه كنيم،و يا آن را خيلي درخشانتر بدانيم- كه واقعاً همين است؛يعني من حادثه اي را در تاريخ نمي شناسم كه با فداكاري آن نصف روز قابل مقايسه باشد؛همه چيز كوچكتر از آن است- ليكن بالاخره طرحي از آن،است. چرا ما فكر نكنيم كه در داخل جامعه ي ما،براي سال هاي متمادي مي- تواند منشأ اثر باشد؟

(حديث ولايت،ج7،صص 236 و 237)

سه عنصر اصلي در نهضت عاشورا

عاشورا يك حادثه ي تاريخي صرف نبود؛عاشورا يك فرهنگ،يك جريان مستمر و يك سرمشق دايمي براي امت اسلام بود. سه عنصر در حركت حضرت ابي عبدالله (عليه السلام) وجود دارد:
(عنصر منطق و عقل،عنصر حماسه و عزّت و عنصر عاطفه)
عنصر منطق و عقل در اين حركت،در بيانات آن بزرگوار متجلي است؛قبل از شروع اين حركت،از هنگام حضور در مدينه تا روز شهادت. جمله،جمله ي اين بيانات نوراني،بيان كننده ي يك منطق مستحك است.
خلاصه ي اين منطق هم اين است كه وقتي شرايط وجود داشت و متناسب بود،وظيفه ي مسلمانان (اقدام) است؛اين اقدام خطر داشته باشد در عالي ترين مراحل يا نداشته باشد.
خطر بالاترين اين است كه انسان جان خود و عزيزان و نواميس خود- همسر،خواهر،فرزندان و دختران- را در طبق اخلاص بگذارد و به ميدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد.
عنصر دوم حماسه است؛يعني اين مجاهدتي كه بايد انجام بگيرد؛ چون (الْعِزَّهُ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنِينَ) مسلمان در راه همين مجاهدت هم،بايستي از عزّت خود و اسلام حفاظت كند.
اين عنصر در همه ي مجاهداتي كه رهروان عاشورايي در برنامه ي خود مي گنجانند،بايد ديده شود.
همه ي اقدام هاي مجاهدت آميز- چه سياسي،چه تبليغي،چه آنجايي كه جاي فداكاري جاني است- بايد از موضع عزّت باشد.
عنصر سوم،عاطفه است؛يعني هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه،عاطفه يك نقش تعيين كننده اي ايجاد كرده است،كه باعث شد مرزي بين جريان عاشورايي و جريان شيعي با جريان هاي ديگر پيدا شود.
زينب كبري (سلام الله عليها) در كوفه و شام منطقي حرف مي زند،اما مرثيه مي خواند؛
امام سجاد (عليه السلام) بر روي منبر شام،با آن عزّت و صلابت بر فرق حكومت نبوي مي كوبد،اما مرثيه مي خواند. اين مرثيه خواني تا امروز ادامه دارد و بايد تا ابد ادامه داشته باشد،تا عواطف متوجه شود.

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با روحانيان و مبلغان،5/11/84

.