بايد حادثه ي عاشورا را از پيرايه هاي مضر خالي كنيم
واقعاً اگر بخواهيم مسأله ي عاشورا و مصايب حسين بن علي (عليه السلام) را به صورت يك مسأله ي جدي و اصلي و به دور از شعار مورد توجه قرار بدهيم،راهش چيست؟ تولين شرط اين است كه ما حادثه را از پيرايه هاي مضر خالي كنيم. چيزهايي وجود دارد كه اگر چه پيرايه است،اما نه مضر و نه حتي دروغ است. همه ي كساني كه بخواهند با بيان هنري،حادثه اي را ترسيم كنند،فقط متن حادثه را نمي گويند... ما وقتي بخواهيم حالات امام و اصحابش (عليهم السلام) را در روز و شب عاشورا – آن مقداري كه در كتب معتبره خوانده ايم و يافتيم- بيان كنيم،قهراً خصوصيات و ملابساتي دارد. فرض كنيد سخني كه امام (عليه السلام) با يارانش در شب عاشورا گفته است،مي توانيد با اين خصوصيات بيان كنيد: در تاريكي شب و يا در تاريكي غم انگيز و حزنآور آن شب و از اين قبيل. اين پيرايه ها،نه مضر است و نه دروغ است؛اما بعضي از پيرايه ها دروغند و بعضي از نقل ها خلاف مي باشند و حتي آن چه كه در بعضي از كتاب ها نوشته شده است،مناسب شأن و لايق مفهوم و معناي نهضت حسيني (عليه السلام) نيست.اين ها را بايستي شناخت و جدا كرد. بنابراين،اولين مسأله اسين است كه ما حادثه را خالص كنيم و آن حادثه ي خالص شده و دقيق و متقن را،به انواع بيان هاي هنري – از شعر و نثر و سبك روضه خواني كه خودش يك سبك هنري مخصوصي است- بياميزيم. اين كار اشكالي ندارد و مهم است. ما بايد اين كار را بكنيم. كساني كه در اين رشته متصلّب و واردند،بايد اين كار را انجام بدهند.
(حديث ولايت،ج2،صص 11 و 12)
پشتوانه ي پيروزي نهضت ما،توجه به قيام امام حسين (عليه السلام) بود
در آن روزهايي كه مسايل اسلامي،با ديد نو مطرح مي شد و جاذبه هاي خوبي هم داشت و براي كساني كه با دين و اسلام سر و كار زيادي نداشتند،موضوع مباركي هم بود و گرايش هاي نو در تفكر اسلامي،چيز بدي نبود- بلكه براي عالم اسلام و به خصوص قشر جوان ذخيره محسوب مي شد – يك گرايش شبه روشن فكرانه به وجود آمده بود كه ما بياييم مسايل ايماني و اعتقادي اسلام را از مسايل عاطفي و احساسي – از جمله مسايل مربوط به عاشورا و روضه خوانيها و گريه- جدا كنيم!! شايد بسياري در آن روزها بودند كه با توجه به اين كه در ماجراي ذكر عاشورا و روايت فداكاري اباعبدالله (عليه السلام) چيزهايي وارد شده بود و احياناً به شكل هاي تحريف آميزي بيان مي شد،اين حرف برايشان مطلوب و شيرين بود و اين گرايش رشد مي كرد؛ليكن در صحنه ي عمل،ما به وضوح ديديم كه تا وقتي اين مسأله از طرف امام بزرگوارمان،به صورت رسمي و علني و در چارچوب قضاياي عاشورا مطرح نشد،هيچ كار جدي و واقعي انجام نگرفت.
(حديث ولايت،ج2،صص 7 و 8)
پيوند انقلاب با حضرت امام حسين (عليه السلام)
اگر در جامعه ي ما،عشق به امام حسين (عليه السلام) و ياد او و ذكر مصائب و حوادث عاشورا معمول و رايج نبود،معلوم نبود كه نهضت با اين فاصله ي زماني و با اين كيفيتي كه پيروز شد،به پيروزي مي رسيد. اين،عامل فوق العاده مؤثري در پيروزي نهضت بود و امام بزرگوار ما،در همان هدفي كه حسين بن علي (عليه السلام) قيام كرده بودند،از اين عامل حداكثر استفاده را كردند. امام (رحمت الله عليه) با ظرافت،ان تصور غلط روشنفكر مآبانه ي قبل از پيروزي انقلاب را كه در برهه اي از زمان رايج بود،از بين بردند. ايشان جهت گيري سياسي مترقي انقلابي را با جهت گيري عاطفي در قضيه ي عاشورا پيوند و گره زدند و روضه خواني و ذكر مصيبت را احيا كردند و فهماندند،كه اين يك كارزايد و تجملاتي و قديمي و منسوخ در جامعه ي ما نيست؛بلكه لازم است و ياد امام حسين (عليه السلام) و ذكر مصيبت و بيان فضايل آن بزرگوار- چه به صورت روضه خواني و چه به شكل مراسم عزاداري گوناگون- بايد به شكل رايج و معمول و گريه آور و عاطفه برانگيز و تكان دهنده ي دلها در بين مردم ما باشد و از آنچه كه هست،قويتر هم بشود.
حديث ولايت،ج2،صص 10 و 11
حادثه ي عاشورا الهام بخش انقلاب ما
از اول تا آخر حادثه ي عاشورا،به يك معنا نصف روز بود؛به يك معنا دو شبانه روز بوده؛به يك معنا هم هفت،هشت روز بوده؛بيشتر از اين كه نبوده است. از روزي كه امام حسين (عليه السلام) وارد سرزمين كربلا شد،تا روزي كه خاندان جدا گرديد؛مگر چند روز بوده است؟ از روز دوم تا يازدهم محرم،هشت،نه روز بوده؛ خود آن حادثه هم كه نصف روز است. شما ببينيد اين نصف روز حادثه،چقدر در تاريخ ما بركت كرده و تا امروز هم زنده و الهام بخش است. اين حادثه فقط اين نيست كه آن را بخوانند و بگويند و مردم خوششان بيايد يا متأثر عاطفي بشوند؛نخير،منشأ بركات و حركت است. اين،در انقلاب و جنگ و گذشته ي تاريخ نامحسوس بوده است. در تاريخ تشيع،بلكه در تاريخ انقلاب هاي ضد ظلم در اسلام- ولو از طرف غير شيعيان- حادثه ي كربلا به صورت درخشان و نمايان اثربخش بوده؛شايد در غير محيط اسلامي هم اثر بخش بوده است. در تاريخ خود ما – يعني در اين هزار و سيصد،چهارصد سال- همان نصف روز حادثه اثر كرده است. پس،عجيب و بعيد نيست. ما اگر نخواهيم هشت سال جنگ خودمان را با آن هشت،نه ساعت عاشوراي امام حسين (عليه السلام) مقايسه كنيم،و يا آن را خيلي درخشانتر بدانيم- كه واقعاً همين است؛يعني من حادثه اي را در تاريخ نمي شناسم كه با فداكاري آن نصف روز قابل مقايسه باشد؛همه چيز كوچكتر از آن است- ليكن بالاخره طرحي از آن،است. چرا ما فكر نكنيم كه در داخل جامعه ي ما،براي سال هاي متمادي مي- تواند منشأ اثر باشد؟
(حديث ولايت،ج7،صص 236 و 237)
سه عنصر اصلي در نهضت عاشورا
عاشورا يك حادثه ي تاريخي صرف نبود؛عاشورا يك فرهنگ،يك جريان مستمر و يك سرمشق دايمي براي امت اسلام بود. سه عنصر در حركت حضرت ابي عبدالله (عليه السلام) وجود دارد: (عنصر منطق و عقل،عنصر حماسه و عزّت و عنصر عاطفه) عنصر منطق و عقل در اين حركت،در بيانات آن بزرگوار متجلي است؛قبل از شروع اين حركت،از هنگام حضور در مدينه تا روز شهادت. جمله،جمله ي اين بيانات نوراني،بيان كننده ي يك منطق مستحك است. خلاصه ي اين منطق هم اين است كه وقتي شرايط وجود داشت و متناسب بود،وظيفه ي مسلمانان (اقدام) است؛اين اقدام خطر داشته باشد در عالي ترين مراحل يا نداشته باشد. خطر بالاترين اين است كه انسان جان خود و عزيزان و نواميس خود- همسر،خواهر،فرزندان و دختران- را در طبق اخلاص بگذارد و به ميدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. عنصر دوم حماسه است؛يعني اين مجاهدتي كه بايد انجام بگيرد؛ چون (الْعِزَّهُ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنِينَ) مسلمان در راه همين مجاهدت هم،بايستي از عزّت خود و اسلام حفاظت كند. اين عنصر در همه ي مجاهداتي كه رهروان عاشورايي در برنامه ي خود مي گنجانند،بايد ديده شود. همه ي اقدام هاي مجاهدت آميز- چه سياسي،چه تبليغي،چه آنجايي كه جاي فداكاري جاني است- بايد از موضع عزّت باشد. عنصر سوم،عاطفه است؛يعني هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه،عاطفه يك نقش تعيين كننده اي ايجاد كرده است،كه باعث شد مرزي بين جريان عاشورايي و جريان شيعي با جريان هاي ديگر پيدا شود. زينب كبري (سلام الله عليها) در كوفه و شام منطقي حرف مي زند،اما مرثيه مي خواند؛ امام سجاد (عليه السلام) بر روي منبر شام،با آن عزّت و صلابت بر فرق حكومت نبوي مي كوبد،اما مرثيه مي خواند. اين مرثيه خواني تا امروز ادامه دارد و بايد تا ابد ادامه داشته باشد،تا عواطف متوجه شود.
بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با روحانيان و مبلغان،5/11/84
. |