اللهم رب شهر رمضان،الذی انزلت فیه القرآن

حاج سعید حدادیان روحی فداه
--------------
دقیقا خاطرم نیست۱۳ یا ۱۴سالم بود ، دونفر بودیم ،
سرانگشتی یه آدرس داشتیم ،میدون آزادی .فکر کنم ساعت 3رسیدیم تهرون
گفتن مراسم ساعت 6 شروع میشه ماهم رفتیم میدون آزادی اما از هرکی
پرسیدیم ،نمیدونست مسجد امام حسن کجاست!!!
گفتیم بابا همونجا که فلونی میخونه گفتن نمیدونیم
تعجب کردیم آخه اون آقایی که 4 – 5 سال نواراشو گوش کردیم
و صدای سوزناکش همدم شب و نصف شبمون بود ...
آخه اون آقایی که منی که 200 کیلومتر اونطرف تهرون میشناسمش
مگه میشه کسی ازش خبر نداشته باشه
شروع کردیم چرخ زدن دیگه اذون شده بود رفتیم مسجد نماز
تا اینکه بعد نماز از یکی از پیرمردهای باصفا آدرسش رو گیر آوردیم
رفتیم داخل مسجد، ایام فاطمیه بود،
دیدیم حاجی اومد و شروع کرد خوندن
مات و مبهوت هنر روضه خونی این مرد ،حسابی اشک ...
بگذریم ، جلسه تموم شد ...
از یه دری داشت میرفت بیرون سریع از در دیگه بهش رسیدم
گفتم حاج آقا سلام
گفت سلااااام پسرم
دست کرد جلوی موهام رو آورد جلو
دید جنس موهامون یه جوره ،موهامودرست کردم
گفت چیکارمیکنی خرابش کردی دوباره کاکل موهاموآورد جلو
- حاج آقا عرض داشتم
- چی میخوای
- بابام پریده ،کمکم میکنی؟

سردار محمد اسماعیلی در محضر حضرت علامه حسن زاده آملی روحی فداه
براندازم کرد گفت:
-یعنی چی؟
- بابام 8سال جبهه داشت ،جانبازم بود،از نزدیکان حضرت علامه حسن زاده بود،
14خرداد از مرقد امام به قصد دیدار حضرت آقا ....... روحش پرکشید.........
گفت : باهام بیا
- رفیقمم بیاد؟
- بیاد
رفتیم تو اتاق یه کم باهام صحبت کرد گفت :
اصلا ولش کن چیا گفت
این شد اولین دیدار منو حاج سعید حدادیان

حالا نزدیک به 16 – 17 سال شده که پارکابشم
از روضه های شنبه نازی آباد گرفته البته خیلی وقته اومدن فخرآباد،
تا صبح پنجشنبه و محرم و فاطمیه و ماه رمضون و ...
ماه رجب که خونه حاجی جلسه بود ماها که شهرستانی بودیم
زودتر می رسیدیم حاجی اول سفره افطار پهن میکرد،
یادش بخیر
از اون راه سخت توی زمستون که به قصد تقرب توی سرما
به عشق اینکه بانوای گرم حاجی پرواز کنم بگم
یا از اون شبی که زود رسیدم گفتم چه کنم ؟
خلاصه از تهرانپارس تا یه ایستگاه مونده به امام حسین پیاده اومدم...
از اینکه زلفش به زلف امام و شهداء
اینجوری عمیق گره خورده منو بیشتر دیوونش کرده
یادته چی میخوند ...

دگر این خانه مرا تنگ بود
زندگی بی شهداء ننگ بود
...
دوستانم همه از دستم رفت
دل به هر پاکدلی بستم رفت
الحق که شاگرد شایسته ای برای
جناب شمس المادحین حاج منصور آقا ارضی روحی فداه ست
خدا هر دوتاشون رو برا اسلام و ایران حفظ کنه... الهی آمین

چند ساله شدم مقیم تهران ، پنجشنبه ها صبح و غروبای شنبه رو
از دست نمی دم
چند جلسه ا ی تو کلاس دانشگاهش هم شرکت کردم،
حیف که اون سفره جمع شد
اما دیدم از حضورم تو جلساتش میتونم بهره بیشتری تو زمینههای مختلف مثل
مناجات – روضه – مجلس داری و... خصوصا مسائل اخلاقی ببرم
چند سالیه دیگه از اون مسجد کوچیک خبری نیست و شاید قبول نکنی
این شبا یواش یواش کل فضای مهدیه امام حسن مجتبی(ع) و حیاط و پارکینگ
و حیاط و خیابونهای اطراف پر میشه
الحمدلله که حاج سعید نفس میزنه و ماهم پارکابش
ایشالله سرباز و شاگرد خوبی باشیم.
راستی بحث صحبتش امسال قبل از مناجات میدونی چیه؟
ماباید شهید شیم...
حرفای دیگه ای دارم،شاید یه وقت دیگه گفتم...

به امید دیدار
شبها مهدیه امام حسن مجتبی (ع) ساعت 30/10
*********************************************************
این هم آدرس جلسات هفتگی استاد عزیزم حاج سعید آقا حدادیان
هیات رزمندگان غرب تهران
تهران-خیابان آزادی-بعد از پل یادگار امام-مهدیه اما حسن مجتبی (ع)
پنجشنبه صبحها-بعد ازنمازصبح
منزل حاج آقا
تهران ،نرسیده به پل چوبی، چهار راه فخر آباد، خیابان فخرآباد(مشكی)، كوچه 17، حسینیه حضرت زهرا(س)،(منزل حاج آقا)
شنبه شبها-بعداز نمازمغرب وعشا
هیات رزمندگان شرق تهران
تهران ،اتوبان افسریه،15 متری اول، حسینیه شهدا بسیج-
دوشنبه شب ها-بعد از نماز مغرب وعشا
منزل حاج آقا خوش وقت
تهران ،خیابان شریعتی، با لاتر از پیچ شمیران،
مسجد امام حسن مجتبی(حاج آقا خوشوقت)
جمعه شب ها-بعداز نماز مغرب وعشا