توصیه‏هایى از علامه حسن‏زاده آملى  دهان روح و تن
انسان دو دهان دارد: یكى گوش كه دهان روح او است و دیگر دهان كه دهان تن او است. این دو دهان خیلى محترم‏اند. انسان باید خیلى مواظب آن‏ها باشد. یعنى باید صادرات و واردات این دهنها را خیلى مراقب باشد. آن‏هایى‏كه هرزه خوراك مى‏شوند، هرزه كار مى‏گردند. كسانى كه هرزه شنو مى‏شوند، هرزه گو مى‏گردند. وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پلید و كثیف مى‏شود. یعنى قلم او هرزه و نوشته‏هایش زهرآگین خواهد داشت. حضرت وصى، امیرالمؤمنین، علیه السلام فرمود: عمل نبات است و هیچ نبات از آب بى‏نیاز نیست و آب‏ها گوناگون‏اند. هر آبى كه پاك است، آن نبات هم پاك و میوه‏اش شیرین خواهد بود; و هر آبى كه پلید است، آن نبات هم پلید و میوه او تلخ است.* خود عمل، حاكى است كه از چه آبى روییده شده است. وقت اندك و كار بسیار بدان كه باید تخم و ریشه سعادت را در این نشأ، در مزرعه دلت‏بكارى و غرس كنى. این‏جا را دریاب، این‏جا جاى تجارت و كسب و كار است; و وقت هم خیلى كم است. وقت‏خیلى كم است و ابد در پیش داریم. این جمله را از امیرالمؤمنین علیه السلام عرض كنم، فرمود: «ردوهم ورود الهیم العطاش‏» ; یعنى شتران تشنه را مى‏بینید كه وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى‏كوشند و مى‏شتابند و از یكدیگر سبقت مى‏گیرند كه خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایى كه گنج‏هاى رحمان‏اند این چنین باشید. بیایید به سوى این منبع آب حیات كه قرآن و عترت است. وقت‏خیلى كم است و ما خیلى كار داریم. امروز و فردا نكنید. امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببینید، خواهید دید اكثر مردم به علت تسویف، به كیفر اعمال بد این‏جاى خودشان مبتلا شده‏اند .» تسویف یعنى سوف سوف كردن، یعنى امروز و فردا كردن، بهار و تابستان كردن، امسال و سال دیگر كردن. وقت نیست، و باید به جد بكوشیم تا خودمان را درست‏بسازیم. پى‏نوشت: 1) نهج البلاغه، خطبه 155 منبع: مجله پرسمان،  پیش شماره 2 + نوشته شده در  سه شنبه نوزدهم مرداد 1389ساعت 11:14  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات توصیه ای بفرمایید تا عمل کنیم ........ روزی از محضر سالک و عارف صمدانی آیت الله بهاءالدینی خواسته شد تا توصیه ای   بفرمایند. ایشان در جواب فرمودند: « اگر این دو کار را انجام دهید، خیلی پیشروی کرده اید: یکی این که نماز را اول وقت بخوانید، دیگر آن که دروغ نگویید. خیال نکنید ضرر می کنید. ان شاء الله مورد توفیقات خدا هم واقع می شوید و آن وقت اگر  این کارها را کردید، فهم شما هم عوض می شود، یعنی درک دیگری پیدا می کنید. الان شاید شما نتوانید این مطالب را از ما قبول کنید، ولی وقتی خودتان به آن رسیدید، قبول می کنید. وقتی وجدان شما مسأله را حل کرد، می بینید راست است و می بینید که اسلام چه نعمت بزرگی برای بشر بوده است. و این بشر، روی همان هوی و هوس و شیطنت خودش، از آن بی بهره بوده است. پیامبر اسلام می خواهد همه به ستاره ثریا برسید؛ ولی این ها می گویند بگذارید ما برویم در یک منجلاب غرق شویم. » + نوشته شده در  سه شنبه نوزدهم مرداد 1389ساعت 11:7  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات علامه حسن زاده آملی روحی فداه علامه حسن زاده آملی این عارف باالله وسالک الی الله در مریضی سختی به سر می برند که موجب      ممنوع الملاقات شدن این فانی فی الله شده است امیدواریم به حق مادرسادات حضرت زهرا (س) هر چه زودتر شفای عاجل نصیب حضرت علامه شود در پایین الهی نامه استاد را جهت بهرمندی پویندگان راه حق  قرار می دهم الهی ! به حقّ خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرينت نورم ده . الهی ! ما همه بيچاره ايم و تنها تو چاره اي ، و ما همه هيچ كاره ايم و تنها تو كاره اي . الهی ! از پاي تا فرقم ، در نور تو غرقم . « يا نورَ السموات و الارض ، أنعمتَ فَزِدْ » الهی ! واي بر من اگر دانشم رهزنم شود و كتابم حجابم . الهی ! چون تو حاضري چه جويم و چون تو ناظري چه گويم . الهی ! چگونه گويم نشناختمت كه شناختمت ، و چگونه گويم شناختمت كه نشناختمت . الهی ! چون عوامل طاحونه ، چشم بسته و تن خسته ام ؛ راه بسيار مي روم و مسافتي نمي پيمايم . وايِ من اگر دستم نگيري و رهايي ام ندهي . الهی ! خودت مي داني كه درياي دلم را جزر و مدّ است ؛ « يا باسط » بسطم ده ، و « يا قابض » قبضم كن. الهی !  ناتوانم و در راهم و گردنه هاي سخت در پيش است و رهزن هاي بسيار در كمين و بار گران بر دوش . الهی ! از روي آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام ، از انس و جان شرمنده ام ، حتّي از روي شيطان شرمنده ام ، كه همه در كار خود استوارند و اين سست عهد ، ناپايدار. الهی ! عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بايد كرد ؟ الهی ! عارفان گويند « عرِّفني نفسَك » ، اين جاهل گويد « عرِّفني نفسي» الهی !  آزمودم تا شكم داير است ، دل باير است . « يا مَن يُحيي الارض الميته » دلِ دايرم ده. الهی ! همه گويند خدا كو ، حسن گويد جز خدا كو. الهی ! همه از تو دوا خواهند ، و حسن از تو درد . الهی !  آن خواهم كه هيچ نخواهم. الهی !  ما را يارايِ ديدن خورشيد نيست ، دم از از ديدار خورشيد آفرين چون زنيم ؟ الهی ! همه گويند بده ، حسن گويد بگير . الهی ! همه سرِ آسوده خواهند ، و حسن دلِ آسوده . الهی ! همه آرامش خواهند ، و حسن بي تابي ؛ همه سامان خواهند ، و حسن بي ساماني. الهی ! به فضلت سينه‌ي بي كينه ام دادي ، به جودت شرح صدرم عطا بفرما. الهی ! عقل گويد « الحَذَر الحَذر ! » عشق گويد « العَجَل العَجَل ! » ؛ آن گويد دور باش ، و اين گويد زود باش. الهی ! ضعيف ظَلوم و جهول كجا ، و واحد قهّار كجا؟ الهی ! اگر چه درويشم ، ولي دارا تر از من كيست ، كه تو داراييِ مني. الهی ! در ذات خودم متحيّرم تا چه رسد در ذات تو . الهی !  روزم را چون شبم روحاني گردان ، و شبم را چون روز نوراني. الهی ! حسنم كردي ، اَحسنم گردان. الهی !  دندان دادي ، نان دادي ، جان دادي ، جانان بده. الهی ! گويند كه بُعد ، سوز و گداز آورد ؛ حسن را به قرب سوز و گداز ده . الهی ! خودت گفته اي ( و لا تَيْأسوا من رَوْحِ الله ) ( سوره يوسف ، آيه 87 ) ، نا اميد چون باشم ؟ الهی ! انگشتري سليماني ام دادي ، انگشت سليماني ام ده. الهی ! سرمايه‌ي كسبم دادي ، توفيق كسبم بده. الهی ! اگر ستّار العيوب نبودي ، ما از رسوايي چه مي كرديم ؟ الهی ! ذوق مناجات كجا و شوق كرامات كجا ؟ الهی ! اثر و صُنع توام ، چگونه به خود نبالم . الهی ! كلمات و كلامت كه اين قدر شيرين و دلنشين اند ، خودت چوني ؟ الهی ! داغ دل را نه زبان مي تواند تقرير كند و نه قلم يارد به تحرير رساند ؛ الحمدلله كه دلدار به ناگفته و نانوشته آگاه است. الهی ! چون است كه چشيده ها خاموش اند و نچشيده ها در خروش ؟ الهی ! از شياطين جن بريدن دشوار نيست ، با شياطين انس چه بايد كرد ؟ الهی ! خوشدلم كه از درد مي نالم ، كه هر دردي را درماني نهاده اي. الهی ! ديده را به تماشاي جمال خيره كرده اي ، دل را به ديدار ذوالجمال خيره گردان. الهی ! پيشاني بر خاك نهادن آسان است ، دل از خاك برداشتن دشوار است . الهی ! تو پاك آفريده اي ، ما آلوده كرده ايم. الهی ! اگر گلم يا خارم از آنِ بوستانِ يارم.  چگونه دعوي بندگي كنم كه پرندگان از من مي رمند و ددان رامم نيستند الهی ! الهی ! گرگ و پلنگ را رام توان كرد ، با نفس سركش چه بايد كرد ؟ الهی ! چگونه ما را مراقبت نباشد ، كه تو رقيبي ؛ و چگونه ما را محاسبت نباشد كه تو حسيبي ظاهر ما اگر عنوان باطن ما نباشد ، در « يوم تُبْلَي السَّرائر » ( سوره طارق ، آيه 9 ) چه كنيم ؟ الهی !  الهی ! شكرت كه كورِ بينا و كرِ شنوا و گنگِ گوياييم الهی ! درويشان بي سر و پايت در كنج خلوت ، بي رنج پا سير آفاق عوالم كنند ، كه دولتمندان را گامي ميسّر نيست الهی ! حقّ محمّد و آل محمّد بر ما عظيم است ؛ « اللّهمّ صلّ علي محمّد و آل محمّد »  الهی ! نهرْ بحر نگردد ، ولي تواند با وي پيوندد و جدولي از او گردد الهی ! چون در تو مي نگرم ، رعشه بر من مستولي مي شود ؛ پشه با باد صرصر چه كند ؟  ديده از ديدار جمال لذّت مي برد و دل از لقاي ذوالجمال الهی !  انسان را قسطاس مستقيم آفريده اي ، افسوس كه ما در ميزان طغيان كرده ايم الهی ! شكرت كه نعمت صفت ايثارم بخشيدي الهی ! نعمت ارشادم عطا فرموده اي ، توفيق شكر آن را هم مرحمت بفرما الهی ! به سوي تو آمده ام ؛ به حقّ خودت مرا به من برمگردان الهی ! الهی ! اگر بخواهم شرمسارم ، و اگر نخواهم گرفتار. الهی ! ظاهر كه اين قدر زيباست ، باطن چگونه است ؟ الهی ! آخرِ خودت را درحقّ ما اوّل بفرما ، كه آخرين شفاعت را اَرحم الرّاحمين فرمايد دلِ بي حضور ، چشمِ بي نور است ، نه اين صورت بيند و نه آن معنا الهی ! الهی ! فرزانه تر از ديوانه‌ي تو كيست. الهی ! دولت فقرم را مزيد گردان. الهی ! شكرت كه فهميدم نفهميدم. + نوشته شده در  سه شنبه نوزدهم مرداد 1389ساعت 10:59  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات چند راه حل ساده برا حل مسائل سخت.. چند چيز باعث عذاب قبر است
اول - ضايع كردن و هدر دادن نعمت هاى خدا دوم - بى اعتناى به نماز سوم - نمامى (سخن چينى ) كردن چهارم - پرهيز نكردن از ترشح بول پنجم - دورى كردن مرد از اهل و عيال خود ششم - غيبت كردن برادر مومن هفتم - دروغ گفتن هشتم - بداخلاقى با اهل و عيال چند چيز موجب امن از عذاب قبر است اول - ياد دادن و ياد گرفتن خير دوم - تمام كردن ركوع در نماز سوم - شاد كردن قلب مومن چهارم - لباس دادن به مومن پنجم - خواندن سوره (و الذاريات ) ششم - خواندن سوره نساء هر جمعه هفتم - هر روز صد مرتبه گفتن (لا اله الا اللّه الملك الحق المبين ) هشتم - خواندن آيه الكرسى نهم - چهار مرتبه حج كردن دهم - خواندن سوره (حم زخرف ) يازدهم - مردن در روز جمعه چند چيز باعث حسرت خوردن در روز قيامت است اول - هدر كردن عمر در آنچه خدا انسان را براى آن خلق نكرده دوم - وصف و بيان كار خوب براى مردم و مخالفت كردن سوم - جمع شدن در يك مجلس و تفرق از آنجا در حالى كه ذكر خدا را نكرده اند چهارم - كسب مال از حرام و ارث گذاشتن آن به كسى كه آن را در طاعت خدا خرج كند چند چيز باعث مى شود كه در روز قيامت انسان وحشت نكند اول - خوددارى از شهوات نفسانيه دوم - مذمت نفس خود سوم - احترام مومن سالخورده چهارم - يارى كردن و پناه دادن به مظلوم و بيچاره پنجم - خواندن هفت مرتبه سوره (قدر) بر سر قبر برادر مومن چند چيز باعث مى شود كه در قيامت انسان در سايه قرار گيرد اول - يارى كردن به مومن و بر طرف كردن غصه او دوم - صدقه پنهانى سوم - احسان و خوبى به والدين چهارم - ترك سخن چينى پنجم - تسليت و تعزيه به مصيبت زده ششم - رفتار كردن با مردم آن گونه كه مى خواهد مردم با او رفتار كنند هفتم - در هر كار رضاى خدا را ملاحظه كردن هشتم - اصلاح كردن خود پيش از آن كه از ديگران عيبجويى كند نهم - مهلت دادن به مقروض يا اغماض كردن از حق و طلب خود   چند چيز كه موجب سنگينى ميزان اعمال است اول - سكوت و خاموشى دوم - خوش خلقى سوم - ترك آنچه فايده ندارد چهارم - لا اله الا اللّه و الحمدللّه گفتن پنجم - در موقع بلند شدن از مجلس بگويد سبحان ربك رب العزه عما يصفون و سلام على المرسلين و الحمدللّه رب العالمين . ششم - تسبيح حضرت زهرا سلام اللّه عليها هفتم - خواندن نماز شب هشتم - در باطن بهتر از ظاهر بودن چند عمل باعث آسانى حساب است اول - حساب خود را كردن قبل از روز حساب دوم - خوددارى از شهوات سوم - خوبى و احسان به والدين چهارم - صله رحم پنجم - خوش اخلاقى ششم - كم خوردن هفتم - شب صدقه پنهانى دادن هشتم - دل مومن را شاد كردن چند چيز موجب گذشتن به آسانى از پل صراط است اول - لباس دادن به مومن دوم - قرض دادن به برادر مسلمان سوم - مواظبت كردن به مريض چهارم - كامل وضو گرفتن پنجم - به مساجد رفتن ششم - امرار معاش و گذران نمودن از دسترنج خود هفتم - سعى كردن در حوائج برادر مسلمان خود هشتم - اعانت و يارى كردن به مومن بر عليه ظالم نهم - محبت حضرت على بن ابيطالب عليه السلام دهم - نماز شب خواندن يازدهم - مواظبت كردن به نماز جماعت چند چيز باعث داخل شدن به جهنم است اول - بدگويى و فحاشى به مردم دوم - مصافحه با زن نامحرم كردن (دست دادن ) سوم - احترام ثروتمند به جهت ثروتش چهارم - راهنمايى كردن و تشويق ظالم به ظلم و ستم پنجم - زنا كردن ششم - راضى شدن انسان بر سر پا ايستادن مردم در مقابل او هفتم - خوردن مال يتيم هشتم - اذيت و آزار همسايه نهم - حرف زياد زدن دهم - ربا خوردن يازدهم - تكبر كردن چند چيز باعث نجاب انسان از آتش جهنم است اول - روزه گرفتن دوم - دفع كردن غيبت از مسلمان سوم - خوشرفتارى با مردم چهارم - لباس دادن به مومن پنجم - گريه كردن از ترس خدا ششم - دو ركعت نماز در خلوت بجا آوردن هفتم - چهل روز نماز را با جماعت خواندن هشتم - زيارت حضرت رضا عليه السلام نهم - خوردن آنچه از طعام كه بر زمين ريخته چند چيز باعث محروميت از بهشت مى گردد اول - قرض ندادن به مسلمان در وقت احتياج او دوم - آزار همسايه سوم - ميان خود و مومن حاجب قرار دادن چهارم - عاق والدين شدن پنجم - ديوثى (كسى است كه زن او زنا مى كند و او مى داند) ششم - شراب خوردن هفتم - جادو كردن هشتم - قطع رحم كردن نهم - مال حرام خوردن دهم - مزد و اجرت اجير و كارگر را ندادن يازدهم - منت گذاشتن بعد از صدقه كردن دوازدهم - بخل كردن   + نوشته شده در  سه شنبه نوزدهم مرداد 1389ساعت 10:51  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات سفارش امام رضا(ع) برای روزهای آخر شعبان  امام رضا(ع) فرمودند: در آخر ماه شعبان زیاد به درگاه الهی عرض کنید: «اللهم ان لم تکن غفرت لنا فی ما مضی من شعبان فاغفر لنا فی ما بقی منه»خدایا اگر ما را در چند روز گذشته از ماه شعبان نیامرزیده ای در باقیمانده از این ماه ما را ببخش و بیامرز.به امید اینکه لیاقت ورود به مهمانی خدا در ماه پر خیر و برکت رمضان را داشته باشیم. + نوشته شده در  دوشنبه هجدهم مرداد 1389ساعت 8:58  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات درباره ماه مبارک رمضان رمضان اسمى از اسماء الهى مى‏باشد و نبايست‏به تنهائى ذكر كرد مثلا بگوئيم، رمضان آمد يا رفت، بلكه بايد گفت ماه رمضان آمد، يعنى ماه را بايد به اسم اضافه نمود، در اين رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) گوش فرا مى‏دهيم. رمضان از اسماء الله است هشام بن سالم نقل روايت مى‏نمايد و مى‏گويد: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (عليهما السلام) بوديم، پس سخن از رمضان به ميان آورديم. فقال عليه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا يجيى و لا يذهب و انما يجيى‏ء و يذهب الزائل و لكن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فيه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عيدا و كقوله تعالى فى عيسى بن مريم (عليهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائيل. (1) امام عليه السلام فرمود: نگوئيد اين است رمضان، و نگوئيد رمضان رفت و يا آمد، زيرا رمضان نامى از اسماء الله است كه نمى‏رود و نمى‏آيد كه شى‏ء زائل و نابود شدنى مى‏رود و مى‏آيد، بلكه بگوئيد ماه رمضان، پس ماه را اضافه كنيد در تلفظ به اسم، كه اسم اسم الله مى‏باشد، و ماه رمضان ماهى است، كه قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عيد قرار داده است همچنانكه پروردگار بزرگ عيسى بن مريم (سلام الله عليهما) را براى بنى اسرائيل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام) روايت‏شده كه حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لكن قولوا شهر رمضان فانكم لا تدرون ما رمضان‏» (2) شما به راستى نمى‏دانيد كه رمضان چيست (و چه فضائلى در او نهفته است). واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن رمضان از مصدر «رمض‏» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنين واژه‏اى براستى از دقت نظر و لطافت‏خاصى برخوردار است. چرا كه سخن از گداخته شدن است، و شايد به تعبيرى دگرگون شدن در زير آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زيرا كه رمضان ماه تحمل شدائد و عطش مى‏باشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان يا گرماى شديد روزهاى طولانى تابستان. و عطش ديگر حاصل از نفس سركشى كه پيوسته مى‏گدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذير است. در مقايسه اين دو سوزش، دقيقا رابطه عكس برقرار است، بدين مفهوم كه نفس سركش با چشيدن آب تشنه‏تر مى گردد، وهرگز به يك جرعه بسنده نمى‏كند، و پيوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذير جهت ارضاى تمايلات خود وا مى‏دارد. و در همين رابطه است كه مولوى با لطافت هرچه تمامتر اين تشبيه والا را به كار مى‏گيرد و مى‏گويد: آب كم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست تا سقا هم ربهم آيد جواب تشنه باش الله اعلم بالصواب زين طلب بنده به كوى حق رسيد درد مريم را به خرما بن كشيد اما از سوى ديگر، عطش ناشى از آفتاب سوزان سيرى پذير است، و قانع كننده. پى‏نوشت‏ها: 1- بحار جلد 96، ص 376، طبع اسلاميه 2- بحار، ج 96، ص 377 روزه، درمان بيماريهاى روح و جسم صفحه 22 + نوشته شده در  شنبه شانزدهم مرداد 1389ساعت 8:32  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات خطبه پيامبر(ص) در روز آخر شعبان سلمان فارسى رحمه الله فرمود: «خطبنا رسول الله صلى الله عليه و آله فى آخر يوم من شعبان، فقال يا ايها الناس قد اظلكم شهر عظيم مبارك، شهر فيه ليلة خير من الف شهر، جعل الله صيامه فريضة و قيام ليله تطوعا، من تقرب فيه بنافلة من الخير كان كمن ادى فريضة فيما سواه، و هو شهر الصبر، و الصبر ثوابه، الجنه، و شهر المواسات و شهر يزاد فى رزق المؤمن، و شهر اوله رحمة،و اوسطه مغفرة، و آخره عتق من النار، و هو للمؤمن غنم و للمنافق غرم‏» (1) ماه رمضان براى مؤمن سود و براى منافق خسران است حضرت سلمان فرمود: در روز آخر شعبان پيامبر(صلى الله عليه و آله) براى ما خطبه‏اى در فضيلت ماه رمضان قرائت فرمود: و در خطاب خويش به ما فرمود: اى مردم براستى سايه افكنده بر سر شما ماه بزرگ مباركى، ماهى كه در او شبى است كه از هزار ماه بهتر است، كه خداوند روزه‏اش را فرض و واجب نموده، و به پا داشتن عبادات شبش را به طور استحباب مقرر فرموده است، كسى كه تقرب بجويد به خداوند،به انجام نافله خيرى، مثل آن است كه در غير ماه رمضان فريضه‏اى انجام داده باشد، و اين ماه ماه صبر است، و صبر هم اجر و ثوابش بهشت است. و ماه روزه، ماه مواسات و برابرى است، و ماهى است، كه رزق مؤمن در او زياد مى‏گردد، و ماهى است كه اولش رحمت و وسطش مغفرت و آمرزش، و آخرش آزادى از آتش جهنم است، و اين ماه براى مؤمن بهره و منفعت است، و براى منافق خسارت و ضرر. پى‏نوشت: 1- مستدرك الوسائل مرحوم نورى نقل از وقايع الايام، ص 436. روزه، درمان بيماريهاى روح و جسم صفحه 69 سيد حسين موسوى راد لاهيجى + نوشته شده در  شنبه شانزدهم مرداد 1389ساعت 8:29  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات آثار گفتن «بسم الله»   1. در وضو: در تفسیر امام حسن عسکری(ع) در ثواب شروع وضو با بسم‌الله آمده است: و اگرگفت بسم الله در آغاز وضویش، باعث پاک‌شدن همة اعضا از گناهان می‌شود.»2. تعلیم به کودکان:پیامبر خدا(ص) فرمود:هر گاه معلّم به کودک بگوید: بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم»، پس کودک بگوید:‌«بسم الله الرحمن الرحیم»، خداوند برای این کودک و پدر و مادر او و این معلّم، برائت [از آتش] خواهد نوشت.»3. هنگام افطار: امام کاظم از پدرانش نقل می‌فرماید:همانا برای هر شخص روزه‌دار، هنگام افطارش، دعای مستجابی است. پس هنگام لقمة نخست، بگو: «بسم الله یا واسع المغفرة اغفرلی» و در روایت دیگر است (که بگو:) «بسم الله الرحمن الرحیم یا واسع المغفرة اغفرلی.» پس کسی که هنگام افطارش، این کلمات را بگوید، آمرزیده خواهد شد.»4. هنگام دعا:رسول خدا(ص) فرمود: «لَا یُرَدُّ دُعَاءٌ أَوَّلُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ دعای آغاز شده با بسم الله الرحمن الرحیم رد نمی‌شود.»5. هنگام گرفتاری: امام صادق(ع) دربارة تأثیر «بسم الله» می‌فرماید:  پس بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوّة الّا بالله العلیّ العظیم»، که خداوند به سبب آن، هر نوع بلایی را که بخواهد از تو دفع می‌کند. پایداری و بقای عمل،‌بسته به ارتباطی است که با خدا دارد؛ از اینرو خداوند بزرگ در نخستین آیات قرآن بر پیامبر رحمت، دستور می‌دهد که تبلیغ اسلام را با نام خدا شروع کند6. اثر «بسم الله» در دفع بلا: امام کاظم به مفضل بن عمر فرمود: «یَا مُفَضَّلُ اِحْتَجِبْ مِنَ النَّاسِ کُلِّهِمْ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحْمِنِ الرَّحِیمِ وَ بِقُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ اِقْرَأَهَا عَنْ یَمیِنِکَ وَ شِمَالِکَ وَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْکَ وَ مِنْ خَلْفِکَ وَ مِنْ تَحْتِکَ وَ مِنْ فَوْقِکَ وَ إذَا دَخَلْتَ عَلَی سُلْطَانٍ جَائِرٍ حِینَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ فَاقْرَأَهَا ثَلاثَ مَرَّاتٍ وَاعْقِدْ بِیَدِکَ الْیُِسْرَی ثُمَّ لاَ تُفَارِقْهَا حَتَّی تَخْرُجَ مِنّ عِنْدِهِ؛ ای مفضل! با «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمْ و با قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد»، خود را از تمام مردم بپوشان. آن را سمت راست و چپ و مقابل و پشت سر و پایین و بالای خودت بخوان و هر گاه بر حاکم ظالمی وارد شدی و نگاهت به او که افتاد، آن را سه مرتبه بخوان و دست چپ خود را گره بزن، سپس آن را باز نکن تا از نزدش خارج شوی.»7. هنگام خروج از منزل: امام باقر(ع) می‌فرماید: هر کس که از خانه‌اش خارج شود و «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوید، دو فرشته به او می‌گویند: هدایت شدی و هر گاه بگوید: «لا حول و لا قوّة الّا بالله العلیّ العظیم»، به او می‌گویند: نگاه داشته شدی و هرگاه بگوید: «توکّلت علی الله»، به او می‌گویند: کفایت شدی. [در اینجا] شیطان می‌گوید: چه کار کنم با کسی که هدایت شده، نگاه داشته شده و کفایت شده است. آنچه گذشت، خلاصه‌ای از صدها روایت دربارة فضیلت و آثار «بسم الله الرحمن الرحیم» بود؛ ولی متأسفانه، نوشتن این جمله در ابتدای نوشته‌ها کمرنگ شده است و احترام بایسته و شایسته به این کلام گزارده نمی‌شود؛ در حالی‌که در میان هزاران حدیث از ائمة اطهار: یک نوشته با کلمة بسمه تعالی و مشابه آن مشاهده نشده است. + نوشته شده در  سه شنبه دوازدهم مرداد 1389ساعت 8:19  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات گفتگو با مرحوم علامه بهلول گنابادي  آنچه در پي مي‌آيد گفت‌وشنودي است نشر نايافته که درسال 1380 با مجاهد و عارف روشن ضمير، ‌فقيد سعيد مرحوم علامه شيخ محمدتقي بهلول گنابادي انجام گرفته است. آنچه آن سالک گرانمايه دراين مجال بيان داشته روايتي دقيق و جامع الاطراف از دوران سرکوب روحانيت و مظاهر فرهنگ ديني توسط رضاخان است که بيان شيرين و در عين حال سليس آن بزرگوار آن را خواندني‌تر ساخته است. در سالروز رحلت آن «شگفتي روزگار» و با نکوداشت ياد و خاطره‌اش اين سند ارزشمند تاريخي را به شما تقديم مي‌کنيمادامه مطلب + نوشته شده در  یکشنبه دهم مرداد 1389ساعت 8:39  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات یادداشتی ازاستادعزیزم حاج سعیدحدادیان جواني ما مصادف بود با دوراني كه اين مملكت با بزرگترين حوادث تاريخي خود دست و پنجه نرم مي‌كرد. تراكم اين حوادث به‎قدري بود كه انگار قرار بود وقايع يك قرن، در يك دهه خلاصه شود. شايد به همين دليل بود كه ظهور حضرت را بيشتر از هر مقطع ديگري نزديك مي‌دانستيم. قيام امام، با انبوهي از معجزات بزرگ و كرامت‎هاي الهي چنان ما را شگفت‎زده كرد كه قابل وصف نيست. در اوان بلوغ و نوجواني با ابر‎مردي مواجه شديم كه در نور كلامش حقيقت نبوت و ولايت مي‌درخشيد؛ پيرمردي كه پشت ترس را به خاك ماليده بود. خورشيد لقاء از لابه‎لاي جلال و جبروت نگاهش موج مي‌زد و ما در دست‌هاي توكل او شكوفا مي‌شديم. دوران دفاع مقدس فرصت بي‎نظيري بود براي تزكيه جان‌هاي مشتاق ملاقات حق‎تعالي. ميل به عالمان رباني و رجال روحاني براي تقرب هرچه بيشتر به خدا، سنت جاري آن زمان شده بود. نفس‎هايي كه نفوس را به سوي شهادت سوق مي‌دادند. باري آن روزها در جبهه‌ها در ميان بعضي از جوانان جنوب تهران كه حال و هواي جدي‎ تري به عبادت و بندگي داشتند، سخن از عالمي بود كه شهادت بعضي از دوستان شهيدشان را پيش‎بيني كرده بود. آن‎قدر از كلمات عجيب و غريب ايشان شنيده بودم كه باور آن‌ها برايم بسيار دشوار بود. بالاخره پيش از يكي از عمليات‌ها به مسجد امين‎ الدوله رفتم تا شايد در پيشاني من هم نور شهادت را ببيند. اما آن شب به مسجد نيامد. اولين ملاقات نماز ظهر و عصر تمام شده بود. مراجعين براي ملاقات با اهل ادب به حجره كوچكي كه در نزديكي منبر و محراب قرار داشت، هجوم آورده بودند. من هم در انتهاي اين جمع شاهد جمال نوراني آن آيت‎الهي بودم كه با چه شور و محبتي نوجوانان اطراف خويش را مورد وعظ قرار مي‌داد. پس از چندي ناگهان در ذهنم سؤالي پيش آمد. بلافاصله ايشان در بين جمع رو به من كردند و بدون آن كه كسي متوجه حال پرسش من بشود، سؤالم را جواب دادند و در انتها وقتي تنها شديم، مرا پيش خواندند و سؤال اصلي ام را كه مدت‌ها بود درگيرش بودم و به همين خاطر به آن‌جا آمده بودم و بدون آن كه سؤالم را ابراز كنم، بسيار حكيمانه بدان پاسخ دادند و بعد از اين ماجرا ديگر خبر دادن ايشان از حال و احوال‎مان برايم عادي شد.  به ياد دارم يك بار در مشهد مقدس با عده قليلي از جوانان به ديدار ايشان در هتلي كه اقامت داشتند رفتيم و با ايشان موفق به اقامه نماز جماعت شديم. تمام صحبت‎ هايي كه با دوستان در بين راه داشتيم و حتي فكري كه در نماز به ذهنم آمده بود، مجموعاً 10 مطلب مي‌شدند كه ايشان بين دو نماز به تمام آن‌ها مو به مو اشاره كردند و سؤالات را به احسن وجه پاسخ دادند. فوران اين كرامت‌ها باعث شده بود كه گاهي سؤال‎هاي‎مان را مطرح نكنيم؛ صبر كنيم تا خود ايشان بي‎مقدمه جواب بدهند. از اين قبيل موارد فراوان بود. اما از هر كسي كه بپرسيد، قطعاً حاضر نخواهد شد چيز زيادي براي شما بگويد. چون يا سخن ايشان متضمن تعريف و تمجيد و تشويق شخص بود كه ممكن است بيان آن موجب ريا شود و يا شاهد تنبيه و توبيخ بود كه گفتن آن چه بسا موجب سرشكستگي طرف باشد. توسل به ياد ندارم ايشان منبري رفته باشند كه با چراغ اشك‎هاي‎شان آذين نشده باشد. توسلات ايشان زبانزد خاص و عام بود. به‎ويژه آن كه ايشان بر اثر مكاشفه‌اي كه داشتند و در طي آن به ملاقات امام حسين (عليه‎السلام) نائل آمده بودند، به توسل حضرت علي‎اصغر (عليه‎السلام) سفارش شده بودند. لذا روضه حضرت علي‎اصغر (عليه‎السلام) شاخصه مسجد امين‎الدوله و ساير محافل ايشان بود. به ياد دارم كه يك نوبت در مسجد ايشان براي اداي نذرشان پنج روز پشت سر هم روضه حضرت علي‎اصغر (عليه‎السلام) خواندم. البته آن مسجد سابقه 40 روز پشت سر هم توسل به حضرت علي‎اصغر (عليه‎السلام) را هم داشت. ملاقات ايشان بارها به ملاقات امام زمان عجل‎ا... تعالي فرجه الشريف مشرف شده بودند. ماجراهاي ديدارهاي ايشان با حضرت ولي‎عصر ارواحنا فداه، خود بخش مهمي از زندگي آن عارف دلسوخته و خودساخته است كه بايد از اهلش به دست آورد. ذكر همان‎طور كه شخصيت هايي مثل مرحوم آيت‌ا... العظمي شاه‎آبادي، استاد حضرت امام رحمت‎ا... عليه پرچم دعاي كميل را برافراشتند و يا بزرگاني چون آيت‌ا... العظمي بهجت و آيت‌ا... العظمي بهاء‎الديني رحمت‎ا... عليهما، حديث كسا را بسيار توصيه مي‌فرمودند؛ حضرت آيت‌ا... العظمي حق‎شناس با حرص و ولع زياد به خواندن زيارت عاشورا سفارش مي‌فرمودند. آن هم به طريقي كه مرحوم مجلسي اعلي‎ا... مقامه الشريف فرمودند. طريقي كه چهار شرط و شش مقدمه دارد و... البته كساني كه به توصيه ايشان عمل كردند، حتما جواب گرفته‎اند.(ان‎شاء‎ا...) نماز شب البته از همچون مني گفتن اين مطلب شايسته نيست، چراكه اهليت ندارم. اما اميدوارم اگر عامل نيستم لااقل فيض ناقل را ببرم. از بزرگ‎ترين سفارش‌هاي مكرر و پي‎در‎پي ايشان امر به حضور در نماز جماعات، آن هم به صورت كامل و از ابتداي ركعت اول بود. حتي اقتداي نماز ظهر به عصر و مغرب به عشاء را ضعف عمده نمازگزار مي‌دانستند. البته پر واضح است كه سفارش اكيد ايشان به نماز شب و شب‎زنده‎داري مطلبي بود كه كمتر از قلم مي‌افتاد. بلكه منبري از ايشان ياد ندارم كه در آن سفارش به نماز شب نشده باشد. اميدوارم به اين چند مورد بسنده كنيد و توصيه مي‌كنم در اين زمينه به جناب حجت‎ الاسلام و المسلمين جاودان مراجعه كنيد. و چند نكته  1- اين كه من هم مثل بسياري از اهل مسجد ايشان كرامت‎هايي ديده‎ام، هيچ امتيازي براي حقير و امثال حقير نيست. ملاك در شناخت من و امثال من، ميزان تقواي ماست. 2- اين كه بنده ايشان را به‎‎عنوان استاد حسن خطاب قرار داده‎ام، به دليل شأن كلي ايشان است. نه اين كه بنده لياقت شاگردي ايشان را داشته باشم. ماهم يك مستمع بوديم؛ آن هم موقتي و گذرا كه گاهي از سرچشمه گواراي محبت‌ها و معارف ايشان چند جرعه نوشيديم. 3- متأسفانه گاهي ديده مي‌شود كه بعضي، عقده‌هاي حقارت خويش را با انتساب خود به بزرگان از علما خالي مي‌كنند. آگاه باشيم كه اين‎گونه تفاخرها از دسيسه‌هاي شيطان و مكائد نفس است. 4- شايد بزرگ‎ترين توصيه آیت الله حق شناس توصيه به حضور در محضر استاد اخلاقي بود كه مجتهد و متخلق به اخلاق و صاحب مقام ولايي باشد. + نوشته شده در  شنبه نهم مرداد 1389ساعت 8:52  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات شعر/ سروده رهبرانقلاب برای امام زمان(عج) دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو سپند وار زکف داده ام عنان بی تو ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی پراست سینه ام از اندوه گران بی تو نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو لب از حکایت شبهای تار می بندم اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان نمی زندسخنم آتشی به جان بی تو ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو گزاره غم دل را مگر کنم چو امین جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو + نوشته شده در  چهارشنبه ششم مرداد 1389ساعت 9:3  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات گزيده ‏اي از راز و نيازهاي دست‏ نوشته شهیددکترچمران   بِسْمِ ‏الله الرََّّحْمنِ الرََّّحيمِ اينها را به نيت آن ننوشته‏ام كه كسي بخواند، و بر من رحمت آورد، بلكه نوشته‏ام كه قلب آتشينم را تسكين دهم، و آتشفشان درونم را آرام كنم. هنگامي كه شدت درد و رنج طاقت‏فرسا مي‏شد، و آتشي سوزان از درونم زبانه مي‏كشيد و ديگر نمي‏توانستم آتشفشان وجود را كنترل كنم، آنگاه قلم به دست مي‏گرفتم و شراره‏هاي شكنجه و درد را، ذره‏ذره از وجودم مي‏كندم و بر كاغذ سرازير مي‏كردم… و آرام‏آرام به سكون و آرامش مي‏رسيدم. آنچه در دل داشتم. بر روي كاغذ مي‏نوشتم و در مقابلم مي‏گذاشتم، و در اوج تنهايي، خود با قلب خود راز و نياز مي‏كردم، آنچه را داشتم به كاغذ مي‏دادم و انعكاس وجود خود را از صفحه مقابلم دريافت مي‏كردم، و از تنهايي به در مي‏آمدم… اينها را ننوشته‏ام كه بر كسي منت بگذارم، بلكه كاغذ نوشته‏ها بر من منت گذاشته‏اند و درد و شكنجه درونم را تقبل كرده‏اند… اينجا، قلب مي‏سوزد، اشك مي‏جوشد، وجود خاكستر مي‏شود، و احساس سخن مي‏گويد. اينجا، كسي چيزي نمي‏خواهد، انتظاري ندارد، ادعايي نمي‏كند… فرياد ضجه‏اي است كه از سينه‏اي پر درد به آسمان طنين‏ انداخته و سايه‏اي كم‏رنگ از آن فريادها بر اين صفحات نقش بسته است. چه زيباست؛ راز و نيازهاي درويشي دل‏سوخته و نااميد در نيمه‏شب، فرياد خورشان يك انقلابي از جان گذشته در دهان اژدهاي مرگ، اعتراض خشونت‏بار مظلومي، زير شمشير ستمگر، اشك سرد يأس و شكست بر رخساره زرد دل‏شكسته‏اي در ميان برادران به خاك و خون غلتيده، فرياد پرشكوه حق، هز حلقوم از جان گذشته‏اي عليه ستم‏گران روزگار. چه خوش است؛ دست از جان شستن و دنيا را سه‏طلاقه كردن، از همه قيد و بند اسارت حيات آزادشدن، بدون بيم و اميد عليه ستم‏گران جنگيدن، پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن، به همه طاغوت‏ها نه گفتن، با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن. جايي كه ديگر انسان مصلحتي ندارد تا حقيقت را براي آن فدا كند، ديگر از كسي واهمه نمي‏كند تاحق را كتمان نمايد… آنجا، حق و عدل، همچون خورشيد مي‏تابد و همه قدرت‏ها، و حتي قداست‏ها فرو مي‏ريزند، و هيچ‏كس جز خدا  –فقط خدا- سلطنت نخواهد داشت. من آن آزادي را دوست دارم، و از اينكه در دوره‏هاي سخت حيات آن را تجربه كرده‏ام خوشحالم، و به آن اخلاص و سبكي و ايثار، و لذت روحي و معراج كه در آن تجربه‏ها به آدمي دست مي‏دهد حسرت مي‏خورم. خوش دارم كه كوله‏بار هستي خود را كه از غم و درد انباشته است بر دوش بگيرم، و عصازنان به سوي صحراي عدم رهسپار شوم. خوش دارم از همه‏چيز و همه‏كس ببرم و جز خدا انيسي و همراهي نداشته باشم. خوش دارم كه زمين زيراندازم و آسمان بلند رواندازم باشد و از همه زندگي و تعلقات آن آزاد گردم. خوش دارم كه مجهول و گمنام، به سوي زجرديدگان دنيا بروم، در رنج و شكنجه آنها شركت كنم، همچون سربازي خاكي در ميان انقلابيون آفريقا بجنگم تابه درجه شهادت نايل آيم. خوش دارم كه مرا بسوزانند و خاكسترم را به باد بسپارند تا حتي قبري را از اين زمين اشغال نكنم. خوش دارم هيچ‏كس را نشناسد، هيچ‏كس از غم‏ها و دردهايم آگاهي نداشته باشد، هيچ‏كس از راز و نيازهاي شبانه‏ام نفهمد، هيچ‏كس اشك‏هاي سوزانم را در نيمه‏هاي شب نبيند، هيچ‏كس به من محبت نكند، هيچ‏كس به من توجه نكند، جز خدا كسي را نداشته باشم، جز خدا با كسي راز و نياز نكنم، جز خدا انيسي نداشته باشم، جز خدا به كسي پناه نبرم. خوش دارم آزاد از قيد و بندها، در غروب آفتاب، بر بلندي كوهي بنشينم و فرو رفتن خورشيد را در درياي وجود مشاهده كنم، و همه حيات خود را به اين زيبايي خدايي بسپارم، و اين زيبايي سحرانگيز با پنجه‏‎هاي هنرمندش، با تاروپود وجودم بازي كند، قلب سوزانم را بگشايد، آتشفشان درونم را آزاد كند، اشك را كه عصاره حيات من است، آزادانه سرازير نمايد، عقده‏ها و فشارهايي را كه بر قلبم و بر روحم سنگيني مي‏كنند بگشايد، غم‏هاي خفه‏كننده را كه حلقومم را مي‏فشرند، و دردهاي كشنده‏اي را كه قلبم را سوراخ‏سوراخ مي‏كنند، با قدرت معجزه‏آساي زيبايي تغيير شكل دهد، و غم را به عرفان و درد را، به فداكاري مبدل كند و آنگاه حياتم را بگيرد، و من، ديوانه‏وار، همه وجودم را تسليم زيبايي كنم، و روحم به سوي ابديتي كه از نورهاي «زيبايي» مي‏گذرد، پرواز كند و در عالم آرامش و طمأنينه، از كهكشان‏ها بگذرم و براي ابقاء پروردگار به معراج روم، و از درد هستي و غم وجود بياسايم و ساعت‏ها و ساعت‏ها در همان حال باقي بمانم و از اين سير ملكوتي لذت ببرم. خوش دارم كه در نيمه ‏هاي شب، در سكوت مرموز آسمان و زمين به مناجات برخيزم، با ستارگان نجوا كنم و قلب خود را به اسرار ناگفتني آسمان بگشايم، آرام‏آرام به عمق كهكشان‏ها صعود نمايم، محو عالم بي‏نهايت شوم، از مرزهاي عالم وجود درگذرم، و در وادي فنا غوطه‏ور شوم، و جز خدا چيزي را احساس نكنم.  ادامه مطلب + نوشته شده در  یکشنبه سوم مرداد 1389ساعت 10:49  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات احاديث منتخب از امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشّريف نماز حضرت مهدی (عج)  فرمودند : ما ارغم انف الشیطان بشی ء مثل الصلاة فصلها و ارغم انف الشیطان هیچ چیز مثل نماز بینی شیطان را به خاک نمی مالد و او را خوار نمی کند ، پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال . ( بحار الانوار، ج ,53 ص 182 ) اگر طلب کنی ... حضرت مهدی (عج)  فرمودند : ان استرشدت أرشدت ، و ان طلبت وجدت اگر خواستار رشد و کمال معنوی باشی هدایت می شوی ، و اگر طلب کنی می یابی .ادامه مطلب + نوشته شده در  شنبه دوم مرداد 1389ساعت 15:23  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات غيبت امام زمان(ع)، علل و آثار آن از ديدگاه اميرمؤمنان(ع)  اشاره :اگر چه در تمامى اديان و مكاتب اعم از الهى و غير الهى در زمينه ظهور مصلح و منجى جهان كم و بيش مطالبى به چشم مى خورد؛ ولى براساس دليلهاى متقن و معيارهاى درستى كه وجود دارد اين حقيقت به اثبات رسيده است كه كامل ترين و قابل اعتمادترين اطلاعات در مورد شخصيت و ابعاد گوناگون زندگى موعود جهانى نظير: تولد، غيبت، ظهور، حكومت و... در مجموعه روايات اهل بيت(ع) ارائه شده است. با توجه به اين حقيقت در مقاله حاضر تلاش مى شود تا مسئله غيبت منجى عالم بشريت و علل و آثارش با توجه به مجموعه كلمات و رهنمودهاى حضرت على(ع) به اختصار مورد بررسى قرار گيرد. ادامه مطلب + نوشته شده در  شنبه دوم مرداد 1389ساعت 15:1  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات هديه حاج حسنعلي نخودکي به امام(ره) از حضرت آيت‌الله آقا موسي شبيري زنجاني نقل شده است که: در سفري که امام خميني(ره) و پدرم براي زيارت به مشهد مقدس رفته بودند امام درصحن حرم امام رضا (ع) با سالک الي الله حاج حسنعلي نخودکي مواجه مي شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شايد درحدود سي الي چهل سال بيشتر نداشت وقت را غنيمت مي شمارد و به ايشان مي گويد با شما سخني دارم.حاج حسنعلي نخودکي مي گويد: من درحال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملي (ره) بمانيد من خودم پيش شما مي آيم. بعد از مدتي حاج حسنعلي مي آيد و مي گويد چه کار داريد؟امام (ره) خطاب به ايشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (ع) کرد و گفت: تو را به اين امام رضا، اگر (علم) کيمياداري به ما هم بده؟حاج حسنعلي نخودکي انکار به داشتن علم (کيميا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کيميا» به شما بدهيم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کرديد آيا قول مي دهيد که به جا استفاده کنيد و آن را حفظ کنيد و درهر جائي به کار نبريد؟امام خميني (ره) که از همان ايام جواني صداقت از وجودشان مي باريد، سر به زير انداختند و با تفکري به ايشان گفتند: نه نمي توانم چنين قولي به شما بدهم.حاج حسنعلي نخودکي که اين را از امام (ره) شنيد روبه ايشان کرد وفرمود: حالا که نمي توانيد «کيميا» را حفظ کنيد من بهتر از کيميا را به شما ياد مي دهم و آن اين که:بعد از نمازهاي واجب يک بار آيه الکرسي را تا «هوالعلي العظيم» مي خواني.و بعد تسبيحات فاطمه زهرا(س) را مي گويي.وبعد سه بار سوره توحيد «قل هوالله احد» را مي خواني.و بعد سه بار صلوات مي گويي:اللهم صل علي محمد و آل محمدو بعد سه بار آيه مبارکه: و من يتق الله يجعل له مخرجا. و يرزقه من حيث لايحتسب و من يتوکل علي الله فهو حسبه ان الله، بالغ امره قد جعل الله لکل شيء قدراً؛ (طلاق/2 و 3) (هرکس تقواي الهي پيشه کند، خداوند راه نجاتي براي او فراهم مي کند و او را از جائي که گمان ندارد روزي مي دهد، و هرکس برخداوند توکل کند کفايت امرش را مي کند، خداوند فرمان خود را به انجام مي رساند، و خدا براي هرچيزي اندازه اي قرار داده است.) را مي خواني که اين از کيميا برايت بهتر است.منبع: مجله بشارت، ش 58، صادق زيني لشکاجاني.   + نوشته شده در  شنبه دوم مرداد 1389ساعت 14:52  توسط حمزه اسماعیلی  |  آرشیو نظرات