پیامبر خوبی ها
به ساحت مقدس حضرت ختمی مرتبت ، مرد آسمانی ، پیامبر خوبی ها
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا صلواتک علیه و آله و غیبه ولینا و کثره عدونا و قله عددنا
و شده الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا فصل علی محمد و آله و ...
انگار دنیا به سرمان آوار شد ؛ دلمان شکست وقتی به ساحت مقدست اهانت شد ...
به یاد تاریخ غم بارشما افتادم ! از همان اولی که دندانتان شکست !
از همان زمانی که برای تبلیغ دین خدا می رفتید و خاکروبه سرتان می ریختند !
از همان زمانی که خدیجه (سلام الله علیها) بود و مرهم به زخمهایتان می گذاشت !
از آن موقعی که خونین و مالین به خانه می رسیدید و مادرتان ! دخترتان !
آری فاطمه (سلام الله علیها) را می گویم ؛
با دستهای کوچکش صورتتان را پاک می کرد !
از همان روزهای نخست
که شما و یاران قلیلتان را به سخره گرفتند و آزار و اذیتشان کردند !
به یاد بلال افتادم که سنگ داغ به سیته اش می گذاشتند... به یاد یاسر ... به یاد سمیه ...
و به یاد پسر عموی عزیزت حضرت ابو تراب ، علی (علیه السلام)
اصلا شما خانواده کی رنگ خوشی دیده اید؟! مدام جسارت ! دائما اهانت !
دلم گرفت زمانی که به شما که خاتم رسولانید ...
به شما که پیامبر خوبی ها هستید اینگونه روا می دارند...
آنقدر خوبید که فرمودید صحرای محشر ، همان زمانی که هرکس به فکر خودش است ،
همان روزی که همه فریاد وانفسا سر می دهند ، نه مادر فرزند می شناسد و نه فرزند پدر را
فقط شمائید که فریاد وا امتا سر می دهید !
چه کنیم که معرفتمان نسبت به شما و اهل بیتتان کم است ...
راستی توفیق درک حضور را هم خودتان به در راه ماندگان امتتان عنایت بفرمائید .
اللهم العن الجبت و الطاغوت
محترق الشهداء – حمزه اسماعیلی