فضایل شب قدر / حضرت ابوتراب (علیه السلام) در کلام جناب بهجت بزرگ (ره)
" لیله القدر خیر من الف شهر"
" فضایل شب قدر"
یک – تعیین مقدرات
قال الامام الصادق (علیه السلام) :
التقدیر فی لیله تسع عشره و الابرام فی لیله احدی و عشرین و الامضاء فی لیله ثلاث و عشرین .
مقدرات در شب نوزدهم تعیین ، در شب بیست و یکم تایید و در شب بیست و سوم امضاء می شود .
اصول کافی ، ج 4 ، ص 159 .
--------------
دو – آمرزش در شب قدر
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) :
من قام لیله القدر ایمانا و احتسابا ، غفر له ما تقدم من ذنبه .
هر که از روی ایمان و برای رسیدن به ثواب الهی ، شب قدر را به عبادت بگذراند ،
گناهان گذشته اش آمرزیده می شود .
گنجینه معارف ، ج 2 ، ص 418 ، به نقل از منهج الصادقین و فضائل الاشهر الثلاثه ، ص 136 .
قال الامام الباقر (علیه السلام) :
من احیاء لیله القدر غفرت له ذنوبه و لو کانت ذنوبه عدد نجوم السماء
و مثاقیل الجبال و مکائیل البحار .
کسی که شب قدر را (با دعا و عبادت ) زنده دارد ، گناهانش آمرزیده شود گرچه به عدد ستارگان
آسمان وسنگینی کوهها و وزن دریاها باشد .
بحار ، ج 95 ، ص 168 .
--------------
سه – درک شب قدر
قال الامام الصادق (علیه السلام) :
من عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر .
هر که فاطمه (سلام الله علیها) را ، آنگونه که سزاوار است بشناسد ،
بی تردید شب قدر را درک کرده است .
بحار ، ج 43 ، ص 65 .
--------------
چهار – اهمیت احیاء شب قدر
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نمی گذاشت فرزندانش در شب قدر بخوابند ، هر وقت خواب بر
یکی از آنها غلبه می کرد ، مقداری آب به صورت او می پاشید .
بحار ، ج 94 ، ص 10 .
--------------
پنج - آمرزش زائر امام حسین (علیه السلام) در شب قدر
قال الامام الصادق (علیه السلام) :
اذ کان لیله القدر و فیها یفرق کل امر حکیم نادی مناد تلک اللیله من بطنان العرش :
ان الله تعالی قد غفر لمن اتی قبر الحسین فی هذه اللیله .
هرگاه شب قدر شود ، که در آن هر کار حکمت آمیزی فیصله می یابد ،
آن شب منادی از دل عرش بانگ بر می آورد که :
خداوند هر کس را که امشب به زیارت قبر حسین (علیه السلام) آمد ، آمرزید .
الاقبال ، ج 1 ، ص 347 .
--------------
شش – طواف ملائک دور حجت خدا
از امام باقر (علیه السلام) سئوال شد آیا شما می دانید چه شبی ، شب قدر است ؟
حضرت فرمودند :
لا یخفی علینا لیله القدر ان النلائکه یطوفون بنا فیها .
شب قدر بر ما پوشیده نیست ، همانا ملائکه در آن شب ما را طواف می کنند .
شبهای بی قراری ، ص 58 ، بحار ، ج 94 ، ص 13 .
راوی می گوید از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه ذیل سئوال نمودم ؛
فیها یفرق کل امر حکیم
در آن شب ، هر امری بر اساس حکمت (الهی) تدبیر و جدا می گردد .
سوره دخان ، آیه 4 .
قال تلک لیله القدر یکتب فیها وفد الحاج و ما یکون فیها من طاعه او معصیه او حیاه و یحدث الله
فی اللیل و النهار ما یشاء ثم یلقیه الی صاحب الارض .
حضرت فرمودند : آن ، شب قدر است که در آن نوشته می شود ؛ چه کسانی حاجی خواهند شد ،
طاعت و معصیت ، مرگ یا ولادت و هر اتفاقی که در شبانه روز خواهد افتاد سپس آنرا به
صاحب زمین می رسانند .
قال الحارث بن المغیره البصری فقلت و من صاحب الارض ؟
حارث بن مغیره بصری می گوید ، عرض کردم ؛ صاحب زمین کیست ؟
قال صاحبکم .
حضرت فرمود : او صاحب شما " امام زمان (علیه السلام) " است .
شبهای بیقراری ، ص 63 ، بصائر الدرجات ، ص 221 .
--------------
مناجات خوانی ، ماه مبارک رمضان و شب قدر ، صفحات 303 -304 -305 .
السلام علیک یا امیر المومنین (علیه السلام)
مقام علی علیه السلام
در حديثى، پيغمبراكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله و سلّم ـ فرمود:
« يا على، اگر بيم آن را نداشتم كه مسلمانان درباره ى تو آن كنند كه مسيحى ها درباره ى حضرت عيسى ـ عليه السّلام ـ نمودند، درباه ى تو چيزى مى گفتم كه به هر كجا گذر كنى از خاك كف پايت تبرك جويند. »(1)
تازه هنوز على ـ عليه السّلام ـ را معرفى نكرد.
با اين كه اين همه بيانات در اين حديث و احاديث ديگرى فرموده است. فضايل على ـ عليه السّلام ـ گفتنى نيست، حقّ است اما گفتنى نيست! زيرا ما ضعيفُ العقل و الايمان هستيم و ظرفيت نداريم. اگر بيان مى كرد، بسيارى از مردم كافر مى شدند و عدّه اى معدود ايمان مى آوردند، هم چنان كه درباره ى حضرت عيسى مسيح ـ عليه السّلام ـ چنين اتفاق افتاد.
*********************
كَفِيلُكَ أَبُوالْحَسَنِ عَلِىّ
اهالى روستاهاى اطراف نجف، بلكه همه ى عرب ها، تنها سند و مدركى كه به همديگر مى دادند، اين بود كه مى گفتند:
«كَفِيلُكَ أَبُوالْحَسَنِ عَلِىّ ـ عليه السّلام ـ .»
ابوالحسن على ـ عليه السّلام ـ وكيل و كفيل تو باشد.
و اين تنها دفتر ثبت و سند و محضر آن ها بود! نقل مى كنند: شخصى از شخصى طلبكار بود، به نزد بدهكار آمد و طلبش را مطالبه كرد، بدهكار انكار كرد، طلبكار به بدهكار گفت:
بيا برويم نجف و سوگند ياد كنيم. آمدند به ايوان طلا و روبروى ضريح حضرت امير ـ عليه السّلام ـ سوگندش داد و او هم قسم خورد كه طلبكار نيستى، در همان لحظه صورتش سياه شد!
خيلى ديده يا شنيده شده است كه عوام به حرم حضرت ابوالفضل ـ سلام اللّه عليه ـ يا حضرت امير ـ عليه السّلام ـ آمده اند و با توسل به آن ها فورا حاجتشان را گرفته اند.
******************
اگر عقرب روى دستشان بگذارى، آنها را نمىگزد!
مرد سياه پوستى در بغداد نوكر آقايى بود، به نجف نزد اساتيد اخلاق آن جا رفت. وقتى برگشت يا وقتى كه شخصى او را ملاقات كرد، به او گفت: از آقايان نجف چه ديدى و آن ها چه داشتند كه ما را ترك كردى؟ گفت: در ميان آن ها كسانى هستند كه اگر عقرب را روى دستشان بگذارى، آن ها را نمى گزد. گفت اگر در دست تو بگذاريم اثر نمى كند؟ گفت: شايد. آن گاه دستور داد عقرب هفت دنده ى قهوه اى يا سياهى را آوردند و روى دست نوكر سياه گذاشتند، عقرب مكرّر روى دست او بالا و پايين رفت و آمد، و هيچ در او اثر نكرد.
كرامات انسان از اين ها بالاتر است. قرآن از زبان حضرت عيسى ـ عليه السّلام ـ مى فرمايد:
«وَأُبْرِئُ الاْءَكْمَهَ وَالاْءَبْرَصَ وَأُحْىِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ»(2)
نابينا و شخص مبتلا به پيسى را بهبودى مى بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى كنم.
و نيز مى فرمايد:
«وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِى بُيُوتِكُمْ»(3)
شما را از آن چه مى خوريد و در خانه هايتان اندوخته مى كنيد مطّلع مى سازم.
همه ى اين ها به اذن اللّه است.
خدا مى داند كه آثار و منافع وجودى انسان تا چه حدّ است. خدا كند گرمى باطنى و انس باطنى به قرآن و دين و مقدّمات و لوازم ديندارى داشته باشيم، و كتاب و عترت ما را كافى باشد تا حقّانيّت دين نزد ما يقينى گردد، هم خودمان يقين داشته باشيم، و هم قابليّت داشته باشيم كه ديگران را از اهل يقين كنيم.
1. كافى، ج 8، ص 57، روايت 18. اصل روايت به اين صورت است: « لَوْلا أَنْ تَقُولَ فيكَ طَوائِفُ مِنْ أُمَّتى ما قالَتِ النَّصارى فى عيسَى بْنِ مَرْيَمَ، لَقُلْتُ فيكَ قَوْلاً لاتَمُرُّ بِمَلَأٍ مِنَ النّاسِ إِلاّ أَخَذُوا التُّرابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ يَلْتَمِسوُنَ بِذلِكَ الْبَرَكَةَ. »؛ (اگر بيم آن رانداشتم كه گروه هاى از امّت من درباره ى تو، آن چه را كه مسيحيان درباره ى حضرت عيسى بن مريم گفتند، بگويند، سخنى درباره ى تو مى گفتم كه بهگروهى ازمدرم نگذرى، مگر اين كه خاك زير قدم هاى تو را به عنوان تبرّك بردارند.)
براى اطلاع از منابع اين روايت در مدارك اهل سنّت، ر.ك: مجمع الزّوائد هيثمى، ج 9، ص 131؛ المعجم الكبير طبرانى، ج 1، ص 320؛ شرح نهج البللاغه ابن ابى الحديد، ج 18، ص 282؛ شواهد التنزيل حاكم حسكانى، ج 2، ص 233؛ مناقب خوارزمى، ص 129؛ ينابيع المودّة قندوزى، ج 1، ص 200، 389، 391 و 393.
نيز براى اطلاع از منابع بيشتر از مدارك شيعه، ر.ك: خصال، ص 557؛ امالى شيخ صدوق ـ رحمه اللّه ـ ص 156، 709؛ روضة الواعظين، ص 112؛ خاتمة المستدرك ميرزاى نورى، ج 4، ص 330؛ كتاب سليم بن قيس، ص 412؛ الغارات، ج 1، ص 62 و 64؛ مناقب امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ محمّد بن سليمان كوفى، ج 1، ص 249، 459 و 494؛ ج 2، ص 615؛ المسترشد، 634؛ شرح الاخبار قاضى نعمان مغربى، ج 2، ص 411؛ الارشاد، ج 1، ص 117 و 165؛ اختصاص، ص 150.
2. سوره ى آل عمران، آيه ى 49.
3. همان.